آیا کارگران جهان علیه نئولیبرالیسم متحد می شوند؟ / فقط سود؛ بدبختی انسان و نابودی محیط زیست

 گروه اندیشه: در غرب نیز هستند هنوز کسانی که در قرائت و روایت خود از نئولیبرالیسم، لویاتان نوین را در سر می پرورانند که نابودی آن، راه گریزناپذیر بشر است. چنین نگاهی در حوزه دانشگاهی نیز ریشه دوانده است. از جمله نیل فالکنر باستان‌شناس و مورخ دانشگاهی است که هنوز به طبقه کارگر جهانی برای شکل دهی

کد خبر : 88205
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۳ - ۱۹:۲۴
آیا کارگران جهان علیه نئولیبرالیسم متحد می شوند؟ / فقط سود؛ بدبختی انسان و نابودی محیط زیست


 گروه اندیشه: در غرب نیز هستند هنوز کسانی که در قرائت و روایت خود از نئولیبرالیسم، لویاتان نوین را در سر می پرورانند که نابودی آن، راه گریزناپذیر بشر است. چنین نگاهی در حوزه دانشگاهی نیز ریشه دوانده است. از جمله نیل فالکنر باستان‌شناس و مورخ دانشگاهی است که هنوز به طبقه کارگر جهانی برای شکل دهی به جهانی فارغ از نئول لیبرالیسم دل بسته است.کتاب «تاریخ رادیکال جهان» او نگاه رادیکال مارکسیستی از نئاندرتال ها تا نولیبرال ها ارائه دادده، تلاشی جدی برای درک چگونگی کارکرد تاریخ و چگونگی شکل‌گیری و بازشکل‌گیری جهان ما توسط هزاران سال توسعه اقتصادی و مبارزه اجتماعی است. او یک فعال مدنی بوده و این از همه‌چیز برایش مهم‌تر است. او معتقد است که ما در یکی از چهارراه‌های بزرگ تاریخی قرار گرفته‌ایم و از یک جهت به‌ناسیونالیسم، نژادپرستی، فاشیسم و ​​جنگ منتهی می شود، درحالی‌که جهت دیگر شامل مبارزه توده‌ای از پایین توسط صدها میلیون نفر است که به‌صورت دموکراتیک سازماندهی شده و به‌طور دسته‌جمعی عمل می کنند؛ چشم‌انداز جهانی دگرگون شده است. توصیه های او برای پیروزی کارگران به عنوان 80 درصد قدرت متمرکز در برابر نئولیبرالیسم، بیشتر شبیه آرمان دست نیافتنی می نماید. او معتقد است برای تبدیل آخرالزمان به‌جشن مردمی در اوایل قرن بیست‌ویکم، پنج چیز لازم است. این پنج محور در انتهای مقاله حاضر آمده است. 

کتاب او به‌عنوان کمک کوچکی به‌ارائه ایده‌هایی برای درک تاریخ است که اگر می‌خواهیم به‌جهانی از برابری، دموکراسی، صلح و پایداری دست یابیم، به آن‌ها نیاز داریم. از این منظر کتاب تاریخ جهان سنتی متفاوت را در پی می‌گیرد. تاریخ نه‌تنها توسط سیاستمداران و نظامی‌ها شکل می‌گیرد؛ بلکه پیامد آن این است که اگر مردم عادی خود را سازماندهی و به‌صورت جمعی کار کنند، آنها نیز می‌توانند تاریخ را شکل دهند. این روایتی است که در این کتاب آشکار شده است. این کتاب دیدگاه شخصیت با نفوذ خودروسازی، «هنری فورد» را رد می‌کند، با این استدلال که تاریخ فقط در حال وقوع حوادث وادادگان اجتماعی است. اتفاقاً این نیز دیدگاه دیکتاتور اتحاد جماهیر شوروی، جوزف استالین بود که در آن تاریخ به‌عنوان جانشینی از «مراحل» از پیش تعیین شده که طی آن جامعه بشری به پیشرفت (و آن را «ترقی» یا «توسعه» تلقی می‌کرد) دیده می‌شد. می‌توان یک تاریخ رادیکالی – مارکسیستی جهان را به روش‌های مختلفی نوشت. می‌توان آن را به‌عنوان یک مطالعه واحد به صورت عمومی خواند و از آن گذشت، یا می‌توان آن را به‌عنوان مجموعه‌ای از مقاله‌های تحلیلی کوتاه، مورد استفاده قرار داد و برای اطلاعات و ایده‌های مربوط به رویدادهای خاص از آن استفاده کرد – رویکردی که باعث می‌شود ساختار کتاب حفظ شود. 

معرفی کتاب تاریخ جهان نوشته نیل فالکنر 

نوزادی از گرسنگی در ساوانای آفریقای‌شرقی گریه می‌کند. سینه‌های مادرش خشک‌شده زیرا او گرسنه است. گاوها از بین رفته‌اند زیرا باران دیگر نمی‌بارد. در روستا غذا نیست. دیگر باران نمی‌بارد زیرا دریاها گرم شده‌اند و بادهای بارانی ضعیف. در دنیای دور، پدری بنگالی برای دختران مرده‌اش گریه می‌کند که بر اثر ریزش کارخانه‌ای در داکا، پایتخت کارخانه‌های بهره‌کشی بنگلادش، زیر انبوهی از بتن دفن شده‌اند. هر کارخانه با پایین‌ترین قیمت مناقصه ساخته می‌شود. ساعت‌های کار طولانی است، دستمزدها ناچیز و معمولاً کارفرماها زورگو. وقتی به‌آنها گفته‌شد که دیوارهای هشت طبقه رانا پلازا کاملاً ترک‌خورده، آنها هیچ عکس‌العملی نشان ندادند. این ریزش باعث کشته شدن ۱۱۸۳ نفر از کارگران شد. 

کارخانه‌های ایمن، هزینه بیشتری دارند. کارخانه ایمن یعنی سود کمتر برای پریمارک و نیمی از خرده‌فروشان مُد. در فاصله نیم‌مایلی، در خیابان شیک‌وگرانقیمت، مردمعلولی خود را حلق‌آویز می‌کند. حقوق‌ومزایای وی قطع شده و او نمی‌تواند معیشت‌خانواده خود را تأمین کند. وی در برنلی انگلستان – دهمین کشور ثروتمند جهان – خود را حلق‌آویز کرد. او تنها نیست: اکنون یک میلیون انگلیسی از بانک‌های موادغذایی استفاده می‌کنند؛ فقیر فقیرتر می‌شود.

Neil Faulkner – Anticapitalist Resistance
نیل فالکنر باستان‌شناس و مورخ دانشگاهی، نویسنده کتاب تاریخ جهان

ثروتمندان بانک‌ها را به‌قمارخانه تبدیل کرده‌اند. سپس بدهی‌ها زیاد شده و تقریباً بانک‌ها سقوط می‌کنند. بنابراین آنها برای نجات بانک‌ها، بودجه عمومی را غارت می‌کنند. اما چه‌کسی باید هزینه کند. آنها تصمیم گرفتند که این هزینه از طرف فقرا باشد. این یعنی همان «ریاضت‌اقتصادی». دنیای‌دور دیگر، یک‌مادر یمنی برای فرزندان خود گریه می‌کند چون فرزندش به‌زیر انبوهی از بتن دفن شده، این‌بار با حمله هوایی عربستان‌سعودی. شرکت‌های انگلیسی سلاح‌های این جنگ را تهیه می‌کنند. آنها این جنگ را «جنگ علیه ترور» می‌نامند. یک‌میلیون یا بیشتر در سراسر آسیای میانه و خاورمیانه مرده‌اند. ده‌ها میلیون بی‌خانمان شده‌اند. اما جنگ ادامه دارد و فروشندگان اسلحه ثروتمندتر می‌شوند.

در مدیترانه یک قایق پوسیده که مملو از جمعیت است واژگون‌شده و غرق می‌شود. قبل از رسیدن عملیات نجات، صدنفر غرق می‌شوند. سالانه حدود هزارنفر در گذرگاه‌ها می‌میرند. هزار در میان میلیون‌ها نفر درحال حرکت در جهانی‌که توسط نظامی‌گری و قدرت شرکت‌ها ویران شده است. کسانی‌که مهاجرت می‌کنند به اردوگاه‌های کار اجباری منتقل می‌شوند، در پشت سیم‌خاردارها زندانی می‌شوند، توسط اراذل و اوباش به‌انحراف کشانده و مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرند، توسط سیاسیون نژادپرست مورد تمسخر قرار می‌گیرند. آنها جذامیان سرمایه‌داری مدرن هستند – افرادناخواسته، طردشده، «ناپاک». فقط پس از ورود به‌آلمان بیش از ۴۰۰ نفر اقدام به‌خودکشی می‌کنند. بیست‌نفر موفق می‌شوند.

تغییرات آب‌وهوایی، جنگ‌وفقر، دنیای ما را از هم جدا می‌کند. اینها مسائل جداگانه‌ای نیستند. اینها «مسائل‌واحدی» هستند. اینها به‌هم متصل هستند. آنها بخشی از سیستم دولت‌ها و شرکت‌های رقیب هستند. محرک سیستم رقابت برای کسب‌سود بیشتر. غنی‌ترشدن تعداد معدودی، فقیرشدن تعداد زیادی و تخریب کره‌زمین را به‌دنبال دارد. فقط سود مهم است. بدبختی انسان و ویرانی محیط‌زیست «عواملی» بدون هزینه هستند. جوامع شکسته و طبیعت سیاه‌شده مواد زائد این سیستم هستند.

اکنون این سیستم ما را به‌ورطه‌ای خطرناک سوق می‌دهد – آلودگی‌بیشتر، جنگ‌بیشتر، فقربیشتر. این‌سیاره به‌سرعت درحال گرم‌شدن است. نظم بین‌المللی درحال خراب‌شدن است. ساختاراجتماعی در اثر نابرابری مضحک و بی‌معنی از هم پاشیده شده‌است. سیستم قابل‌اصلاح نیست. این شرکت‌ها، پارلمان‌ها را به‌تئاتر عروسکی تبدیل کرده‌اند. سیاستمداران میلیونر روی صحنه قدم می‌زنند و هیچ‌چیز را نشان نمی‌دهند. پارلمان به‌یک اتاق پژواک از صداهای نیش‌دار برای شرکت‌ها تبدیل شده است.

هیچ نخبه‌ای در تاریخ این کار را انجام نداده است. آنها سیستمی را که ثروت‌وقدرت آنها به‌آن وابسته است، از بین نخواهند برد. یا ما به‌حکومت ثروتمندان، بانک‌ها و شرکت‌ها خاتمه می‌دهیم، یا سیستم بحران‌زده ما و سیاره ما را با وحشیگری به‌نابودی می‌کشاند.

ثروت جهان

طی ۵۰۰۰ سال گذشته، از زمانی‌که انقلاب‌کشاورزی روی‌داد تا به‌امروز، انباشت قابل‌توجهی از ثروت مازاد ممکن‌شده و بشریت درگیر صعود ناهموار و نامشخص به‌سمت رفع نیازها شده است. این امر توسط سه‌موتور تاریخ، پیشرفت تکنولوژی، رقابت طبقاتی حاکم و مبارزه بین طبقات رانده‌شده و ناموزون و نامشخص بوده است زیرا کارکردن این سازوکارها، به‌ویژه در ترکیب با هم، امری کامل بوده است. در طول ۲۵۰ سال گذشته، یعنی‌از آغاز انقلاب‌صنعتی تا به‌امروز، سرعت تحول به‌شدت افزایش یافته است. یک‌سیستم پویا از انباشت سرمایه‌رقابتی، اقتصادجهانی، نوآوری سریع و مداوم را ایجاد کرده است. نبوغ و صنعت بشریت ما را به‌آستانۀ فراوانی مادی برای‌همه رسانده است.

بااین‌حال، پتانسیل کامل اقتصادی ذاتاً غیرقابل تحقق است. درعوض، استثمار و فقر، امپریالیسم و جنگ، قحطی و بیماری، وجود دارد. همان‌طور که می‌نویسم، مبالغ پرداخت‌شده به‌فقیران معلول در انگلستان برداشت می‌شود تا بانکداران با وثیقه بتوانند به‌پاداش‌های میلیون پوندی خود ادامه دهند. درهمین‌زمان، در یونان، متوسط دستمزدها به‌یک‌سوم کاهش یافته است تا مبادلات پرداختی به‌دلالان میلیاردر مستقر در پناهگاه‌های مالیاتی فراساحلی داده شود. در نزدیکی آن، در آفریقای‌شرقی، نوزادانی با شکم‌های بادکرده و با گرسنگی فریاد می‌کشند زیرا کشاورزان در منطقۀ میانۀ‌غربی آمریکا درحال افزایش کشت سویا برای سوخت اتومبیل‌ها به‌جای ذرتی که برای انسان‌ها غذا محسوب می‌شود هستند. و در آسیای‌میانه، سایر نوزادان در اثر انفجار زیاد تکه و پاره می‌شوند زیرا پنتاگون نیمی از جهان را دور می‌زند، آنها روستاها را تهدید تروریستی می‌داند. ما منابع بی‌سابقه‌ای از دانش‌وثروت ایجاد کرده‌ایم؛ ثمره پنج‌هزار سال کار جمعی انسان‌ها؛ اما آنها به‌طمع و خشونت اقلیت ریزودرشتی احتیاج دارند که به‌هیچ‌وجه کار مثمرثمری انجام نداده‌اند.

چرا تاریخ‌جهان

 این کتاب می‌خواهد نشان دهد شاید متفاوتتر از سایر کتاب‌ها باشد. نکته‌اصلی این واقعیت است که انسان تاریخ خود را می‌سازد. آنها این کار را در شرایطی که به‌انتخاب خودشان باشد انجام نمی‌دهند. اقدامات آنها توسط ساختارهای اقتصادی، اجتماعی‌وسیاسی در عصرشان تنظیم شده است. اما، باتوجه به‌این محدودیت‌ها – و درواقع به‌دلیل آنها – انسان‌ها با انتخاب‌های بعدی روبه‌رو می‌شوند. بعضی‌اوقات، آنها تصمیم می‌گیرند که عمل نکنند بلکه به‌تعهداتشان می‌پردازند. آنها قربانیان تاریخ باقی می‌مانند و تصمیمات دیگران، حاکمان‌شان، داوران خود، سرنوشت‌بشر را تعیین می‌کنند. بعضی اوقات، شاید خیلی نادر، آنها سازماندهی جنگ را انتخاب کنند. وقتی به‌اندازه کافی مطمئن شدند و این انتخاب را انجام دادند، آنها به‌یک جنبش توده‌ای و یک نیروی‌تاریخی تبدیل می‌شوند. و سپس زمین می‌لرزد.

هنگامی‌که باید انتخاب‌های مهم انجام شود، به‌یک نقطۀ دسترسی رسیده‌ایم. یا باید ریاضت و فقر و همدستی و بی‌عدالتی اجتماعی ناخالص و روبه‌رشد، و احتمالاً نزول به‌تاریکی فاشیسم و جنگ را بپذیریم. یا ما باید تصمیم بگیریم که این بحران سرمایه‌داری آخرین بحران سرمایه‌داری باید باشد و باید حکومت بانکداران و جنگ‌سالاران را سرنگون کنیم و جامعه‌جدیدی را برپایه دموکراسی، برابری و تولید بدون‌نیاز به‌سود فاحش ایجاد کنیم.

این سیستم – سرمایه‌داری‌نولیبرال – اکنون با یک‌بحران سیستمی و وجودی روبه‌رو است. این بحران ابعاد اقتصادی، امپریالیستی، اجتماعی و اکولوژیکی دارد. ما چهارسال در دومین رکود بزرگ قرار داریم و به‌نظر می‌رسد که عمیق‌ترین و پرتحرک‌ترین تاریخ سرمایه‌داری است. هژمون امپریالیستی روبه‌زوال، با وجود سرمایه‌گذاری گسترده نظامی، ثابت کرده که نمی‌تواند اراده خود را به‌عراق و افغانستان تحمیل کند، قادر به‌جلوگیری از موجی از انقلاب در خاورمیانه نیست و قادر به‌پاسخگویی به‌چالش ناشی از ظهور ابرقدرت‌های جدید اقتصادی مانند چین نیست. سقوط سال ۲۰۰۸ و برنامه‌های نجات و ریاضت‌اقتصادی از آن زمان تاکنون باعث اعتصاب عمومی، تظاهرات گسترده و نبردهای سنگین در مراکز شهرهای بزرگ اروپا شده زیرا جوامع ازهم پاشیده شده‌اند.

و همواره شمارش معکوس همچنان به‌گرم‌شدن جهان و فاجعه آب‌وهوای در حال کار کردن است که می‌تواند تمدن صنعتی را نابود کند. بیگانگی بشر هرگز بزرگ‌تر از این نبوده است. از یک‌طرف، کار جمعی بشر نیروهای مولد با پتانسیل بی‌سابقه‌ای برای از بین بردن خواسته‌ها ایجاد کرده است، ازطرف‌دیگر، همین نیروهایی که کاملاً فراتر از کنترل ما هستند به تهدیدهای شگرف برای سلامتی، رفاه، حتی بقای بیشتر انسان‌ها تبدیل شده‌اند.

واکنش به‌این بحران‌ها، تسلیحات، نظامی‌گری و خشونت بیشتر بوده است. و از فاضلاب سیستم بحران‌زده سرمایه‌داری و نئولیبرالیسم، مانند دهه ۱۹۳۰، یک هیولای فاشیسم درحال‌ظهور است. ازیک‌سو، کار جمعی نیروهای مولدی با پتانسیل بی‌سابقه برای از بین بردن نیاز به‌وجود آورده است. ازسوی‌دیگر، همین نیروها به‌سازمان‌های تخریب تبدیل شده‌اند که برای سلامتی، رفاه و حتی بقای ما ضرر دارند.

چه باید کرد؟ انقلاب در قرن بیست‌ویکم؟

نخبگان‌جهانی نمی‌توانند به‌روش قدیمی به‌حکومت خود ادامه دهند. اما تنها جایگزین مناسب برای فقر، جنگ و گرم‌شدن کرۀ‌زمین، از بین بردن سیستم موردنیاز ثروت‌وقدرت آنهاست. این کار را آنها نمی‌توانند انجام دهند. طبقه‌حاکم می‌تواند بحران را تنها با نزول به‌بربریت حل کند. نقش آنها به‌عنوان اربابان سرمایه‌نئولیبرال، آنها را به‌یک طبقه‌اجتماعی انگلی بدون عملکرد تاریخی تبدیل می‌کند.

پیشرفت بشر به‌سرنگونی طبقه‌حاکم نئولیبرال، به‌دست گرفتن قدرت دولت توسط افراد کارگر و سازماندهی مجدد زندگی اقتصادی‌واجتماعی تحت‌کنترل دموکراتیک بستگی دارد. درس تاریخ قرن‌بیستم این است که برای موفقیت، این کار باید در سطح جهانی انجام شود. درس ۳۰ سال گذشته این است که «سوسیالیسم در یک کشور» یک خیال خیالی‌تر از همیشه است. اما آیا انقلاب‌جهانی در قرن بیست‌ویکم واقعاً ممکن است؟

انقلاب‌ها معمولاً مکانیسم‌های غیرقابل پیش‌بینی، بسیار مسری و بسیار قدرتمند برای تغییر هستند. انقلاب‌فرانسه در ۱۷۸۹ انجام شد وقتی‌که مردم پاریس خود را مسلح کردند، به‌خیابان‌ها رفتند و از کودتای‌نظامی سلطنتی جلوگیری کردند. پس‌از آن، بین سال‌های ۱۷۸۹ و ۱۷۹۴، توده‌ها به‌طور مکرر در روند سیاسی مداخله کردند تا انقلاب را در مقابل مقاومت میان میانه‌روهای متعادل، ضدانقلاب‌ها و ارتش‌های تهاجمی خارجی سوق دهند.

جنبش‌انقلابی پس از ۱۸۱۵ فروکش کرد، اما دوباره فوران کرد، ابتدا در ۱۸۳۰ در فرانسه، سپس در سال ۱۸۴۸ با موجی از شورش‌ها در پاریس، برلین، وین، بوداپست، رم و سایر شهرهای اروپا. گرچه انقلابیون شکست‌خوردند، انگیزه‌ای که به‌اصلاحات دادند غیرقابل توقف بود. حاکمان اروپا می‌دانستند که آنها باید تغییراتی را از بالا مدیریت کنند یا خطر انقلاب‌های بعدی از پایین را به‌هر شکل ممکن از بین ببرند. فرانسه به‌جمهوری تبدیل شد، ایتالیا متحد و آلمان به‌یک دولت-ملت مدرن تغییر ماهیت داد.

در فوریه ۱۹۱۷ دیکتاتوری پلیسی تزار روسیه با شورش طبقه کارگر سرنگون شد. در اکتبر ۱۹۱۷، تحت رهبری حزب‌بلشویک، طبقه‌کارگر روسیه قدرت را به‌دست گرفت. کارخانه‌ها توسط شوراهای کارگری اداره می‌شدند، زمین به‌دهقانان داده می‌شد، و روسیه از جنگ‌جهانی اول کناره‌گیری کرد. برای چندسال کوتاه، تا زمانی‌که انقلاب در اثر فروپاشی اقتصادی، جنگ داخلی و تهاجم خارجی نابود شود، روسیه دموکراتیک‌ترین کشورجهان بود. انقلاب بلشویکی واکنش زنجیره‌ای انقلاب‌های آلمان از چین را برانگیخت. انقلاب‌های آلمان و اتریش و مجارستان جنگ‌جهانی اول را به‌پایان رساند. جنبش‌انقلابی به‌طورکلی، بین سال‌های ۱۹۱۷ تا ۱۹۲۳، به‌سقوط کل سیستم‌سرمایه‌داری جهانی نزدیک شد.

از آن زمان تاکنون، این سیستم با انقلاب باردار مانده است. در ۱۹۳۶ انقلاب در اسپانیا یک کودتای‌نظامی تحت حمایت فاشیستی را مسدود کرد. در ۱۹۵۶، انقلاب در مجارستان از حمله شوروی استقبال کرد. در ۱۹۶۸ ده‌میلیون کارگر به‌اعتصاب عمومی در فرانسه پیوستند، صدهاهزار نفر کارخانه‌ها را اشغال کردند، و دانشجویان و کارگران جوان در نبردهای سنگین با پلیس شورش در مرکز پاریس جنگیدند.

در ۱۹۷۹، یک دیکتاتوری شریر، به‌شدت مسلح و تحت‌حمایت آمریکا در ایران سقوط کرد. در ۱۹۸۹ موجی از انقلاب در اروپای شرقی جانشین دیکتاتورهای استالینیستی را علی‌رغم شبکه‌های اطلاعاتی، پلیس مخفی، و زندان‌های سیاسی ازبین برد. در ۱۱ فوریه ۲۰۱۱، پس از ۱۸ روز تظاهرات گسترده، ۳۰ سال دیکتاتوری نظامی رئیس جمهور مصر، حسنی مبارک، در یک روند انقلابی که هنوز در سرتاسر خاورمیانه در جریان است، در تماشایی‌ترین پیروزی سقوط کرد و بهارعربی شکل گرفت.

قبل از همۀ این انقلاب‌ها، مخالفان به رژیم‌هایی که با آنها مقابله‌کرده و از قدرت‌نظامی خود ناامید شده بودند، نگاه می‌کردند، کنترل‌پلیسی یکپارچۀ آنها بر جامعه، بی‌تفاوتی آشکار توده‌های مردم. هربار استکبار طبقه‌حاکم بدون کنترل، تا لحظه قیام ادامه داشت. اما آنچه مارکس به‌عنوان «خال قدیمی» نامید، شگفتی‌های تاریخ را دوست دارد.

در ۱۹۲۴، نظریه‌پرداز مارکسیستی مجارستان، جورج لوکاچ، با تأمل بر دوران بزرگ جنگ و انقلابی که به‌تازگی گذشته است، درباره «واقعیت‌انقلاب» نوشت. شایان ذکر است در زمینه عصربحران ما آنچه را لوکاچ در ذهن داشته است به‌خاطر بسپاریم. وی توضیح داد که مارکسیسم واقعیت‌جهانی انقلاب‌پرولتری را پیش‌بینی می‌کند. به‌این‌معنا، هم به‌عنوان مبنای عینی کل دوره و هم برای درک آن، انقلاب پرولتری هسته اصلی مارکسیسم را تشکیل می‌دهد … واقعیت انقلاب، یادداشت اصلی کل یک‌دوره است … بنابراین انقلاب به‌معنای مطالعه هریک از مشکلات روزمره فردی است … به‌عنوان لحظه‌هایی برای آزادسازی پرولتاریا …برای لوکاچ، انقلاب بین‌المللی طبقه کارگر امری حیاتی و همیشگی است که باید بر اساس آن همه اقدامات سیاسی قضاوت شود. انقلاب اجتناب‌ناپذیر نبود. ممکن است هرگز اتفاق نیفتد. می‌تواند خیلی دور باشد. با این‌حال، نکته این بود که نظم قدیم شامل امکان انقلابی همیشه در درون خود بود و این تنها راه‌حل قابل تصور برای جمع روبه‌ رشد رنج‌های بشر بود. شکست احتمالی موج انقلابی در سال‌های ۱۹۱۷ تا ۱۹۲۳، اعتبار اساسی بینش لوکاچ را از بین نبرد. در عوض، آن را تأیید کرد، زیرا نتیجه ظلم و ستم استالینگراد، آشویتس و هیروشیما بود.

شهرهای شورشی

سیاتل در سال ۱۹۹۹، واشنگتن در سال ۲۰۰۰ و جنوا در سال ۲۰۰۱ شاهد تظاهرات گسترده ضدجهانی‌سازی و درگیری شدید با پلیس بودند. در ۱۵ فوریه ۲۰۰۳، در ۶۰۰ شهر در سراسر جهان تظاهرات ضدجنگ هماهنگ برگزار شد که در آن ۲۵ میلیون نفر شرکت داشتند، با سه میلیون راهپیمایی در رم، دو میلیون در لندن، یک و نیم میلیون در مادرید. بین سال‌های ۲۰۱۱ و ۲۰۱۵، در تونس، قاهره، آتن، مادرید، سانتیاگو، استانبول و ریو، و در ده مرکز بزرگ شهری دیگر، صدها هزار نفر در خیابان‌ها با دولت مبارزه کردند تا به حکومت اقتدارگرا و اقتصاد ریاضت اعتراض کنند.

میدان تحریر قاهره، میدان سینتگما آتن، پورتو دل سول مادرید، میدان تقسیم استانبول به‌میدان جنگ در خط مقدم در مبارزه قدرت مردم علیه نظم نئولیبرال تبدیل شدند. نبردها در این میادین بارها و بارها در خیابان‌های اطراف گسترش یافت، زیرا معترضین به‌طور موقت عقب رانده و مجبور شدند به‌ساختمان‌ها و پشت سنگرها پناه ببرند. وقتی این کار را کردند، صدها هزار نفر دیگر از کوچه‌ها و بالکن‌ها آنها را می‌دیدند و آنها را تشویق می‌کردند. و میلیون‌ها نفر دیگر که در صفحه‌های تلویزیون تماشا می‌کردند و با تصاویر افرادی که در حال مقابله به‌عقب برمی‌گرشتند، از جایشان بلند می‌شدند. دموکراسی یک جنبش توده‌ای جدید استکبار و فساد یک رژیم نئولیبرال ریشه‌دار را به چالش می‌کشید. و آن رژیم فقط به‌یک روشی می‌دانست چگونه به‌این اعتراضات پاسخ ‌دهد: با باتوم، توپ آب، گاز اشک‌آور و بمب‌های صوتی.

البته تنوع ملی وجود دارد، اما الگوی جدیدی از مبارزه توده‌ای از طبقات پایین در سراسر کره‌زمین مشهود است: کنترل شهرهای ما توسط سرمایه‌های شرکتی و کشورهای استبدادی توسط یک پیشتاز تندرو معترضان خیابانی که عمدتاً جوان هستند، مورد مناقشه است. خارج شدن از دموکراسی پارلمانی و تضعیف اتحادیه‌ها و دیگر سازمان‌های مردمی فشارسنج‌ها و ارزش‌های امنیتی نظم اجتماعی را از بین برده است. درعوض، تلخی در پایگاه جامعه می‌نشیند، بیگانگی با «سیستم» رشد می‌کند، و سپس، هنگامی‌که از بین می‌رود، شکل انفجاری به‌خود می‌گیرد.

شهر مدرن، با طبقه کارگر ناهمگن، ناپایدار و متغیر خود، به‌صحنۀ اصلی مبارزه تبدیل شده است. رسانه‌های اجتماعی ایجاد شبکه‌های سست و بسیج سریع افراد در غیر این‌صورت ذره‌ای شدن را تسهیل کرده‌اند. سپس، هنگامی‌که آنها گرد هم می‌آیند رادیکال‌های متفاوت ضدفرهنگ متوجه می‌شوند که آنها جنبشی توده‌ای هستند. به‌نظر می‌رسد که سرمایه‌داری با موجی از خیزش‌های شهری در کلانشهرهای مرکزی خود روبه‌رو است.

شهر مدرن مرکز تضادهای اجتماعی است. این شهر شامل بناهای با شکوه و عظیم دولتی، برج‌های فولادی و شیشه‌ای شرکت‌ها و اقامتگاه‌های لوکس نخبگان است. بااین‌وجود در خیابان‌ها که فقط با کمی پیاده‌روی با این ساختمان‌های مجلل فاصله دارند، تراس‌های آپارتمان‌های اجاره‌ای که به‌شکل قفس هستند و کارگران جوان در آن زندگی می‌کنند، خیابان‌هایی که پر از فروشگاه‌های خیریه، فروشگاه‌های ارزان قیمت و مغازه‌های که اجناس قلابی و غیراستاندار دارند و بیمارستان‌های کثیف اداره می‌شود – پایین بودن سطح مدارس و خیابان‌های که در آنجا زباله می‌سوزانند که تحت فشارهای ریاضت اقتصادی به‌یکدیگر فشرده شده‌اند. شکاف فزاینده بین فقیر و غنی، بین سود شرکت‌ها و بدبختی عمومی، یک خط شکسته فیزیکی و اجتماعی است که در فضای شهری مشترک ایجاد شده است.

خرید کتاب تاریخ جهان (از نئاندرتال ها تا نئولیبرال ها) اثر نیل فالکنر -  دیجی بوک شهر

علاوه‌براین، از آنجاکه سازمان اتحادیه از یک‌سو ضعیف می‌شود و از سوی‌دیگر شکل‌های استحصال مالی در مصرف، بزرگ‌تر می‌شود، جامعه طبقه کارگر شهری به‌عنوان یک کل (برخلاف بخش‌های جداگانه محل کار آن) اهمیت اجتماعی بیشتری پیدا می‌کند. مبارزات علیه مدیران که حقوق کم پرداخت می‌کنند و قلدر هستند در محل کار ادامه دارد. مبارزات بر سر مالیات، اجاره، مزایا، خدمات عمومی و حفاظت از محیط‌زیست لزوماً جامعه را درگیر خود می‌کند. محل کار ذاتاً بخش‌بخش شده است. سازمان قوی در محل کار، تقسیم‌گرایی را تقویت می‌کند، حتی اگر بستر محکم‌تری برای وحدت و همبستگی در بین طبقه فراهم کند. شهر برعکس کار می‌کند. جمعیت در جوامع شهری متنوع هستند. تظاهرات بزرگ کارگران صنایع مختلف، سازمان‌یافته یا غیرسازمان‌یافته، امن یا ناامن، شاغل یا بیکار، دانشجو یا اقلیت را گردهم آورده است. به‌سرعت، به‌راحتی، به‌طور طبیعی، جمعیت شهری می‌تواند طبقه کارگر شهری را به‌عنوان یک کل در مبارزه در خیابان‌ها متحد کند.

در خیابان‌ها نیز، بی‌هویتی توده‌ها ایمنی دارد. این نیست که افراد غیرسازمان‌یافته، پرمخاطره و بیکار بتوانند در خیابان‌ها بجنگند. همچنین این است که کارگران سازمان‌یافته‌ای که در محیط کار خود با ارعاب مدیریتی روبه‌رو هستند، می‌توانند در اعتراضات خیابانی نسبت به‌اقدامات اعتصاب‌آمیز، خشم خود را راحت‌تر نشان دهند. شهر مدرن با زحمت کارگران ایجاد شده است. بااین‌وجود کنترل بر فضاهای عمومی توسط شرکت‌ها و دولت غصب می‌شود و کمتر و کمتر شهری عاری از محاصره، کنترل، نظارت و کالایی‌سازی است. یکی از ویژگی‌های تکراری خیزش‌های جدید شهری برخورد بین دموکراسی خیابان‌ها و خشونت دولت است.

شهر محصولی از نیروی انسانی، منبع سود سرمایه‌داری و مرکز قدرت طبقاتی است. به‌همین‌ترتیب، آسیب‌پذیر نیز هست. همان‌طور که اعتصاب می‌تواند کارخانه‌ها، ادارات و کل صنایع را تعطیل کند، اعتراضات خیابانی نیز می‌تواند زیرساخت‌ها، محل کار و کل شهرها را تعطیل کند. خیابان می‌تواند کارخانه‌ها را ببندد. توده شهری، کاملاً بسیج شده می‌تواند اقتصاد شهر را فلج کند.

آخرالزمان کی است؟

اسطوره کتاب مقدس، پایان جهان را نشان می‌دهد که با ظهور چهار سوارکار آخرالزمان، نمایانگر فتح، قتل عام، قحطی و مرگ است. چشم‌انداز امروز بشریت واقعاً آخرالزمانی به‌نظر برسد. سرمایه‌داری نئولیبرال نیروهای مولد اقتصاد جهانی را تا حدی بی‌سابقه توسعه داده است. اما این نیروها مشمول کنترل دموکراتیک و برنامه‌ریزی منطقی نیستند. آنها از ضرورت‌های اقتصادی و نظامی انباشت سرمایه رقابتی رانده می‌شوند. در نتیجه، علی‌رغم پتانسیل خود برای رهایی از کل بشریت از نیاز مادی، آنها اکنون تهدید می‌کنند که برعکس عمل کنند: خود تمدن صنعتی را نابود کنید.

جهل، کودکی و بی‌مسئولیتی حاکمان ما در مواجهه با این بحران ریشه در غیرعقلانی بودن سیستم دارد. فاجعه آب‌وهوا، رکود اقتصادی و جنگ امپریالیستی ریشه در جنون بازار دارد: رقابت کور اقتصادی و نظامی که دولت‌ها و ملل کشورها و شرکت‌های بزرگ سرمایه‌داری نئولیبرال را برانگیخته است. این سیستم کاملاً آسیب‌شناختی و مخرب است. این ما را به آنچه ممکن است جدی‌ترین بحران در تاریخ بشریت باشد رسانده است.

اسطوره دیگر کتاب مقدس، گاه با اسطوره چهار اسب سوار مخالف بود. این نسخه از آخرالزمان، اوج یک جشن مردمی بود. جمع‌آورندگان مالیات و مالکان از بین می‌روند. بردگان و کارگرها آزاد می‌شوند. این زمین‌ها برای افرادی که کار می‌کردند بازگردانده می‌شود. عصرطلایی آزادی برای تعداد زیادی آغاز می‌شود.

برای تبدیل آخرالزمان به‌جشن مردمی در اوایل قرن بیست‌ویکم، پنج چیز لازم است:

  1. ما باید ضرورت تغییر کل سیستم را درک کنیم. فقط با پیوند دادن کمپین‌ها، اعتراضات و مبارزات متفاوت در حمله عمومی به‌این سیستم که ریشه مشکلات بشریت در آن است، می‌توان امیدوار بود که آن‌را حل کنیم.

  2. ما باید ضرورت بین‌الملل‌گرایی را درک کنیم. این به‌معنای نفی انواع نژادپرستی، ملی‌گرایی و «سوسیالیسم در یک کشور» و ایجاد شبکه‌های جهانی همبستگی و مقاومت است که قادر به‌چالش کشیدن قدرت جهانی ثروتمندان است.

  3. ما باید مرکزیت طبقه کارگر – که به‌عنوان ۸۰ درصد تعریف شده است – برای هر استراتژی جدی برای تغییر سیستم را درک کنیم. تنها با بسیج اکثریت افراد عادی کارگر می‌توان قدرت مقابله و شکست سرمایه‌های شرکتی و دولت‌های ملی را پیدا کرد.

  4. ما باید شبکه‌ای از جنبش‌های اجتماعی توده‌ای و مجامع مشارکتی مردمی را برای سازماندهی، گسترش و تداوم مبارزات مردم کارگر علیه سیستم ایجاد کنیم.

  5. ما باید انقلابیون را به‌شبکه‌هایی از فعالان سازمان دهیم که بتوانند مقاومت گسترده را از زیر رهبری و سازماندهی کنند و عصبانیت ضدریاضتی را به‌موجی از مبارزات طبقه کارگر تبدیل کنند که سرانجام در یک جنبش جهانی انقلابی جدید متبلور می‌شود که قابل مقایسه اما بزرگ‌تر است.

دنیای متفاوت به‌یک ضرورت مطلق تاریخی تبدیل شده است. دنیای دیگری امکان‌پذیر است. انقلاب از این‌نظر یک «واقعیت» است. اما یقین نیست. باید برای آن مبارزه کرد. دستاورد آن به‌آنچه ما همه انجام می‌دهیم بستگی دارد. سهام تاریخی هرگز بیشتر نبوده است.

216216  



منبع

برچسب ها :

ناموجود