آیا آمریکا در حال بازنگری در سیاستگذاری خود در قبال ایران است؟/ ۵ دلیلی که دولت ترامپ ممکن است درباره نفت ایران تجدیدنظر کند
اقتصاد ۲۴- علیرغم آن که سالها پیش ایالات متحده یکی از برجستهترین قدرتهای جهانی بود که منافعش با منافع ایران همپوشانی داشت، روابط بین دو کشور پیچیده شده و از زمان انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹، به عرصهای از تنش، درگیری و گاهی اوقات تلاشهای محدود بر1ای همکاری تبدیل شده است. ایالات متحده، نفت ایران

اقتصاد ۲۴- علیرغم آن که سالها پیش ایالات متحده یکی از برجستهترین قدرتهای جهانی بود که منافعش با منافع ایران همپوشانی داشت، روابط بین دو کشور پیچیده شده و از زمان انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹، به عرصهای از تنش، درگیری و گاهی اوقات تلاشهای محدود بر1ای همکاری تبدیل شده است.
ایالات متحده، نفت ایران را نه تنها به عنوان یک منبع انرژی، بلکه به عنوان یکی از اهرمهای اصلی خود در اعمال فشار بر نظام سیاسی ایران به منظور دست کشیدن تهران از فعالیتهایی که واشنگتن آن را مغایر با منافع خود در منطقه قلمداد میکند، میبیند.
مقاله پیش رو که توسط اندیشکده لبنانی “مرکز مطالعات وحدت عربی” منتشر شده، بازگشت دونالد ترامپ به قدرت، تاثیر فشارهای موجود و بالقوه بر ایران را به عنوان یک تولیدکننده نفت تاثیرگذار، کالایی که بسیار حساس به تغییرات بینالمللی و منطقهای تلقی میشود، مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است. هم چنین، این مقاله استراتژیهای آمریکا برای مقابله با این مسئله حیاتی را از منظر انرژی و سیاست بینالملل ارزیابی میکند و سناریوهای آینده در مورد سیاستهای بالقوه در قبال ایران و نفت آن کشور را با توجه به تغییراتی که در بافت بینالمللی رخ داده، ارائه میکند.
نگاهی به ذخایر نفتی ایران
برای آغاز میتوان اشاره کرد که جمهوری اسلامی ایران با ذخایر نفتی بیش از ۲۰۸ میلیارد بشکه، چهارمین کشور دارنده بزرگترین ذخایر نفتی جهان است. هم چنین، ایران دومین کشور بزرگ جهان از نظر در اختیار داشتن ذخایر گاز طبیعی است. آن کشور یکی از بنیانگذاران سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) و عضو فعال مجمع کشورهای صادرکننده گاز طبیعی است، اما تقریبا از تصمیمات کاهش تولید نفت اتخاذ شده تحت توافق اوپک و متحدانش (اوپک پلاس) معاف است، زیرا اعضای آن دو سازمان نفتی تحریمهای اقتصادی اعمال شده بر تهران را در ملاحظات خود در نظر میگیرند.
ایران در پایان سال ۲۰۲۳ میلادی ۲۴ درصد از ذخایر نفتی خاورمیانه و ۱۲ درصد از ذخایر نفتی جهان را در اختیار داشت. هم چنین، ایران از کشف ۴ میدان جدید نفت و گاز در جریان عملیات اکتشافی انجام شده در مناطق هیرکان، گناوه، تنگو و چشمه خوش خبر داده است.
تاثیر سیاستهای تحریمی بر ایران
به دلیل تحریمهای وضع شده از سوی ایالات متحده و سازمان ملل متحد که بیش از چهار دهه بر ایران تحمیل شدهاند و در نتیجه فقدان فناوری مدرن، تولید نفت و سرمایهگذاری خارجی محدود، کل تولید سوخت فسیلی ایران در مقایسه با حجم ذخایر آن کشور محدود باقی مانده است. با این وجود، تولید سوخت فسیلی ایران در دو سال گذشته ۳۳ درصد افزایش یافته و به ۳.۴ میلیون بشکه در روز رسیده است که چند صد هزار بشکه کمتر از سطح تولید آن کشور پیش از کارزار “فشار حداکثری” است که توسط دولت “دونالد ترامپ” رئیس جمهور آمریکا در فاصله سالهای ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۱ میلادی دنبال شده بود. صادرات نفت ایران نیز شاهد افزایش بوده و به حدود ۱.۷ میلیون بشکه در روز رسیده است که به چین، سوریه و سایر کشورها صادر میشود. چین بزرگترین واردکننده نفت ایران است و در سال ۲۰۲۳ روزانه حدود ۱.۱ میلیون بشکه نفت از ایران وارد کرده که ۱۰ درصد از واردات نفت چین را تشکیل میدهد. با این وجود، گزارشهای گمرک چین نشان میدهد که آن کشور در طول سال ۲۰۲۳ هیچ نفتی از ایران وارد نکرده است، زیرا بشکههای نفت ایران در طبقهبندی واردات از کشورهای دیگر قرار میگیرند.
برخلاف دوره پس از امضای برجام بین ایران از یک سو و ایالات متحده، چین، روسیه، فرانسه، بریتانیا و آلمان از سوی دیگر، به ویژه در فاصله سالهای ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷، مجموعه تحریمهای ایالات متحده علیه بخش نفت ایران متوقف نشد. با این وجود، آن تحریمها عمدتا در چارچوب سیاست “فشار حداکثری” اعمال شدند، که شامل استراتژیهایی بود که فضای بیشتری برای چانهزنی، مذاکره و سازوکارهای فشار مسئولانه فراهم میکرد.
دولت “جو بایدن” رئیس جمهور ایالات متحده در فاصله سالهای ۲۰۲۱ تا ۲۰۲۴ هیچ یک از تحریمهای نفتی علیه ایران را لغو نکرد، بلکه دامنه تحریمهای اعمال شده بر آن کشور را گسترش داد، از جمله با تصویب تحریمهایی که در آوریل ۲۰۲۴ بنادر، کشتیها و پالایشگاههای درگیر در خرید نفت ایران را شامل میشد. پس از حملهای که ایران در تاریخ یکم اکتبر ۲۰۲۴ علیه اسرائیل انجام داد، بستهای از تحریمها در چارچوب فرمان اجرایی شماره ۱۳۹۰۲ و هم چنین فرمان اجرایی شماره ۱۳۸۴۶ از سوی دولت بایدن اعمال شد که به موجب آن وزارت امور خارجه آمریکا تحریمهایی را علیه شش نهاد درگیر در تجارت نفت ایران اعمال کرد و شش کشتی را در فهرست داراییهای مسدود شده قرار داد. همزمان با آن، وزارت خزانهداری ایالات متحده تصمیمی مبنی بر اعمال تحریم علیه ده نهاد صادر کرد و ۱۷ کشتی را به دلیل مشارکت در حمل و نقل فرآوردههای نفتی و پتروشیمی ایران در فهرست داراییهای مسدود شده قرار داد. با این وجود، در همان زمان علیرغم رویکرد دولت بایدن در ادامه تحریمها، آن دولت در اوایل اکتبر ۲۰۲۴ از اسرائیل خواست که در پاسخ به حمله موشکی ایران علیه اسرائیل، پالایشگاه نفت ایران و بندر نفتی جزیره خارک را هدف قرار ندهد. این مشابه تضمینی بود که دولت آمریکا از اوکراین دریافت کرد مبنی بر آن که از حمله به پالایشگاههای نفت روسیه خودداری ورزد.
این نشان میدهد که دولت بایدن از تاثیر کاهش صادرات نفت بر قیمت جهانی نفت آگاه بود. اندکی پس از آغاز جنگ بین روسیه و اوکراین، قیمت نفت به بالاترین سطح خود یعنی حدود ۱۳۹ دلار در هر بشکه رسید که در هزینههای جهانی سوخت بازتاب پیدا کرد و موجی از تورم را برانگیخت که اقتصاد جهانی را مختل کرد.
آمریکا نگران تکرار شوک نفتی ناشی از انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹
مصرف کنندگان آمریکایی نگران تکرار شوک نفتی ناشی از انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹ در جهان هستند، یعنی زمانی که تولید نفت خام به میزان ۴.۸ میلیون بشکه در روز یا حدود ۷ درصد از تولید جهانی کاهش یافت. اگرچه سایر تولیدکنندگان در آن زمان توانستند کمبود تولید را جبران کنند، اما قیمت نفت به سرعت از ۱۳ دلار به ازای هر بشکه در اواسط سال ۱۹۷۹ میلادی به ۳۴ دلار بازای هر بشکه در اواسط سال ۱۹۸۰ میلادی افزایش یافت.
در مقابل، دولت “دونالد ترامپ” رئیس جمهور ایالات متحده از سال ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۱ رویکردی مبتنی بر “رئالیسم تهاجمی” را اتخاذ کرد که منجر به استراتژی “فشار حداکثری” شد. به گفته دولت ترامپ آن استراتژی بهترین راه برای اصلاح توافق هستهای با ایران از طریق گنجاندن موضوع قابلیتهای موشکی ایران و فعالیتهای منطقهای آن کشور بود. دولت ترامپ از طریق آن استراتژی با اعمال تحریمهایی علیه تعدادی از بخشها، نهادها و افراد مرتبط با بخش نفت ایران قصد داشت صادرات نفت ایران را به صفر برساند.
آن تحریمها شدیدترین تحریمها بودند و بیشترین تاثیر را بر اقتصاد ایران به همراه داشتند. ایران شاهد افزایش بیسابقهای در نرخ فقر بود به طوری که شاخص فقر در آن کشور در پایان ماه مارس ۲۰۲۱ میلادی به ۴۹.۶ درصد افزایش یافت، نرخ تورم به ۴۰.۲ درصد افزایش یافت و بیکاری به نرخ ۹.۴ درصد رسید.
دولت اول ترامپ معتقد بود که میتواند بدون در نظر گرفتن منافع جهانی یا تجربه ایران در دور زدن و مقابله با اهداف آمریکا به منظور دستیابی به کمترین ضرر ممکن، به هدف “به صفر رساندن صادرات نفت ایران” دست یابد. این امر از یک سو منجر به افزایش قیمت نفت به بیش از ۷۰ دلار بازای هر بشکه به ویژه در سال ۲۰۱۸ میلادی شد، اما در سال ۲۰۲۰ به دلیل پاندمی کووید قیمتها بیشتر کاهش یافت.
از سوی دیگر، این امر منجر به عدم دستیابی به هدف به صفر رسانی صادرات نفت ایران شد. اگرچه طبق گزارشهای رسمی اعلامشده، کاهش قابل توجهی در صادرات نفت ایران وجود داشته است، اما آن چه اعلام نشده نشان میدهد که ایران به فروش نفت در مقادیری ادامه داده که به دلیل روشهای متعددی که آن کشور از آن استفاده میکند قابل تعیین نیست.
شایان ذکر است که استراتژی “به صفر رساندن صادرات نفت ایران” با یکی دیگر از اهداف استراتژیک گنجانده شده در استراتژی ایالات متحده در آن زمان، که مربوط به محدود کردن فعالیتهای ایران در منطقه بوده در تضاد بود. تلاشها برای کاهش درآمدهای نفتی ایران باعث شد تا آن کشور هزینههای ادامه سیاستهای فشار حداکثری را به دولت ایالات متحده نشان دهد. در نتیجه، مشکلاتی برای نفت کشها در بندر فجیره در امارات متحده عربی رخ داد. دو نفتکش، یکی نروژی و دیگری سنگاپوری، در دریای عمان هدف قرار گرفتند. ایران یک پهپاد آمریکایی را با موشک زمین به هوا بر فراز تنگه هرمز سرنگون کرد. هم چنین، انصارالله یمن گروهی که گفته میشود وابستگیهایی به ایران دارند، تاسیسات انرژی “آرامکو” را در میدان شیبه در شرق عربستان سعودی هدف قرار داد. در نهایت، دو تاسیسات نفتی آرامکو در شهرهای بقیق و خریص در خلیج فارس در سپتامبر ۲۰۱۹ هدف قرار گرفتند.
به طور کلی، ایالات متحده بخش نفت ایران را به عنوان بخشی از تحریمهای خود با هدف منزوی کردن اقتصادی ایران و کاهش توانایی آن کشور در تامین مالی فعالیتهایی که به نظرش ثبات منطقهای و بینالمللی را تهدید میکند، هدف قرار داده است. این امر یا از طریق ممنوعیت صادرات نفت ایران از طریق اعمال ممنوعیت کامل خرید یا واردات آن توسط شرکتهای آمریکایی یا از طریق جلوگیری از خرید نفت توسط سایر کشورها به وسیله اعمال تحریمهای ثانویه بر هر طرفی که با بخش نفت ایران تعامل دارد یا از طریق اعمال تحریمهای ثانویه بر کشورها و شرکتهایی که با نفت ایران از جمله خرید نفت، فرآوردههای نفتی تصفیه شده یا تعامل با شرکتهای ایرانی فعال در آن بخش تعامل دارند محقق شده است.
از سیاستهای دو دولت قبلی (دموکرات و جمهوریخواه) مشخص است که رویکرد ایالات متحده در قبال ایران یکسان بوده و هدف آن محدود کردن صادرات نفت ایران به منظور وادار کردن ایران به ترک فعالیتهایی بوده است که دولت آمریکا آن را مغایر با منافع خود میداند. با این وجود، تفاوت بین این دو دولت در سازوکارها و ابزارهای اجرایی مورد استفاده برای دستیابی به اهداف یکسان نهفته است. دولت بایدن سیاست “فشار حداکثری” را اتخاذ کرد و به اعمال تحریمها ادامه داد، اما با کمی سهلانگاری، که به ایران فضای لازم برای افزایش صادرات نفت خود را داد. از سوی دیگر، دولت اول ترامپ سیاست “فشار حداکثری” را اتخاذ کرد و به اعمال تحریمها ادامه داد، اما بدون هیچ گونه سهلانگاری.
بیشتر بخوانید: آیا چین از توافق ایران و آمریکا نگران است؟/ تهران حتی پس از کاهش تنش با واشنگتن نیز چین و روسیه را رها نخواهد کرد
ناکامی استراتژی دولتهای آمریکا در قبال ایران
هیچ یک از این استراتژیها به اهداف خود که وادار کردن ایران به ترک فعالیتهایی بود که ایالات متحده آن را در تضاد با منافع و متحدان خود در منطقه میداند، دست نیافتند. هم چنین، آن استراتژیها در جلوگیری از صادرات نفت ایران موفق نبودند اگرچه صادرات نفت ایران در دوران ترامپ به طور قابل توجهی کاهش یافته و تاثیر منفی بر اقتصاد ایران گذاشته است. با این وجود، همزمان آن استراتژیها ایران را قادر ساختند تا نفوذ خود را در منطقه افزایش دهد و اتحاد خود را با روسیه، چین و دیگران تقویت کند.
استراتژی بازگشت ترامپ؛ مذاکرات جدید یا رویارویی نظامی؟
اکنون که ترامپ بار دیگر به قدرت بازگشته این پرسش مطرح است: آیا تغییری در سیاست آمریکا در قبال ایران و نفت آن کشور ایجاد خواهد شد؟
شواهدی از بازگشت به سیاست “فشار حداکثری” وجود دارد، زیرا شخص ترامپ در اظهاراتش پیروی دوباره از کارزار انتخاباتی دور نخست ریاست جمهوری اش را نشان داده است. او در مصاحبهای گفته بود: “من میخواهم ایران موفق باشد و نمیخواهم در امور داخلی آن کشور دخالت کنم، اما ایران به ساخت سلاح هستهای نزدیک شده و من اجازه این کار را به آنان نخواهم داد و تحریمهای سختی را علیه ایران و خریداران نفت از آن کشور اعمال خواهم کرد”. او در دوره نخست ریاست جمهوری اش نیز به چین هشدار داده بود که خرید حتی یک بشکه نفت ایران منجر به جلوگیری از تجارت چین در آمریکا خواهد شد.
بر این اساس، واضح به نظر میرسد که بخش نفت ایران شاهد بازگشت تحریمهای شدید خواهد بود. با این وجود، دولت ترامپ ممکن است لزوما ابزار لازم برای انجام این کار را در اختیار نداشته باشد به ویژه با توجه به تغییراتی که در بستر تحولات بینالمللی و منطقهای و حتی در قابلیتهای ایران رخ داده است، که میتواند دلیلی برای تجدید نظر در رابطه با ایران و نفت آن باشد.
پنج دلیلی که دولت ترامپ ممکن است درباره نفت ایران تجدیدنظر کند
نخست آن که قابلیتهای نظامی ایران از حوزه واکنش غیرمستقیم از طریق عوامل خود در منطقه به واکنش مستقیم تغییر یافته است، همان طور که در حملات اول و دوم ایران علیه اسرائیل تجسم یافته بود. اولین حمله در آوریل ۲۰۲۴ در پاسخ به حمله اسرائیل به ساختمان کنسولگری ایران در سوریه انجام شد که منجر به جانباختن تعدادی از افراد از جمله رهبران ارشد نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد. حمله دوم، در اکتبر ۲۰۲۴ میلادی در پاسخ به ترور “اسماعیل هنیه” رئیس دفتر سیاسی حماس توسط اسرائیل در خاک ایران و هم چنین ترور سید “حسن نصرالله” دبیرکل حزب الله لبنان و دیگر رهبران آن گروه در لبنان صورت گرفت. هر دو حمله که اولین واکنش نظامی مستقیم ایران علیه اسرائیل محسوب میشدند، نشاندهنده توانایی تهران در تحمیل افزایش هزینه حمله به آن کشور بر طرف مهاجم بودند.
دوم آن که برنامه هستهای ایران که یکی از مهمترین دلایل اعمال تحریمها است با پیشرفت همراه بوده است. ذخایر اورانیوم غنیشده ایران ۳۲ برابر حد مجاز مندرج در برجام افزایش داده و به حدود ۶۶۰۴.۴ کیلوگرم رسیده است. هم چنین، ایران توانسته قابلیتهای غنیسازی خود را توسعه دهد که آن کشور را به وضعیتی نزدیک کرده که اگر اراده سیاسی وجود داشته باشد میتواند به سلاح هستهای دست یابد. این چشم انداز احتمالا در صورت محدود شدن چشم انداز پیش رو برای ایران در مواجهه با تحریمها و تهدیدات مطرح شده از سوی دولت ترامپ امکان تحقق خواهد داشت.
سوم آن که ایران توانایی سازگاری با تحریمها و دور زدن آن را به دست آورده است. ایران به طور قابل توجهی شیوههای فروش نفت خود را بهبود بخشیده و با چندین کشور از جمله هند که در توسعه بندر چابهار ایران مشارکت دارد، مشارکتهای اقتصادی حیاتی برقرار کرده است. هم چنین، تهران با سایر کشورها نیز همکاریهایی داشته است: ترکیه که تجارت فعالی با ایران در زمینه انرژی و کالاها دارد، ونزوئلا که همکاریهای نفت و گاز خود را با ایران توسعه داده و عراق، قزاقستان، ارمنستان و کره شمالی نیز از دیگر شرکای تجاری ایران هستند.
چهارم آن که تحولات ژئوپولیتیکی ممکن است اثربخشی تشدید تحریمها را محدود کنند. ایران در دستیابی به توافقها یا اتحادهایی موفق بوده که وضعیت را برای آمریکا به منظور تعامل با آن پیچیدهتر ساخته است از جمله بهبود روابط ایران با کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس به ویژه عربستان سعودی که یکی از برجستهترین ویژگیهای آن اعلام توافق عربستان و ایران بود و با نظارت چین برای از سرگیری روابط دیپلماتیک بین دو کشور در مارس ۲۰۲۳ میلادی رخ داد. هم چنین، مذاکراتی میان ایران و عربستان سعودی در مورد توسعه روابط بین دو کشور در زمینههای نظامی و دفاعی در جریان است.
پنجمین عامل تاثیرگذار افزایش تعامل روسیه و چین با ایران است. علیرغم پیامدهای منفی و اختلاف نظرهای ایدئولوژیک میان روسیه و ایران، همکاری استراتژیک بین آن دو کشور در چند سال گذشته از همکاری تاکتیکی در سوریه به یک مشارکت دفاعی ارتقاء یافته است که ویژگیهای آن در جنگ بین روسیه و اوکراین با وابستگی فزاینده روسیه به ایران برای سلاح و سایر اشکال حمایت آشکار شد. علاوه بر این، روسیه به بزرگترین سرمایه گذار خارجی در ایران تبدیل شده است. همکاری در زمینه ذخیره نفت روسیه در خاک ایران و ارتباط مستقیم بین سیستمهای بانکی روسیه و ایران وجود دارد.
هم چنین، شرکتهای انرژی دولتی روسیه در حال انعقاد قراردادهایی برای توسعه میادین نفت و گاز طبیعی در ایران هستند و دو کشور در تلاش برای نوسازی زیرساختها و افزایش تجارت میباشند. برخلاف روابط ایران و روسیه، هیچ گونه درگیری در روند روابط تاریخی چین و ایران وجود ندارد. روابط بین دو کشور از همکاری ریشهداری برخوردار است و اکنون در زمینه تجاری، به ویژه از آنجایی که ایران بخش مهمی از ابتکارعمل کمربند و جاده یا در حوزه نفت است، بیش از پیش در حال گسترش میباشد. از آنجایی که چین بزرگترین دریافتکننده نفت ایران است و با توجه به ذخایر نفتی بسیار اندک خود در مقایسه با نیازهای رو به رشدش، پکن به عرضه نفت ارزان ایران به عنوان یک مسئله مرتبط با حوزه “امنیت ملی” نگاه میکند و این امر باعث شده که استراتژیهای نوآورانه تری را برای افزایش امنیت انرژی خود توسعه دهد.
بیشتر بخوانید: ۶ عاملی که دستیابی به توافق میان ایران و آمریکا را امکانپذیر میکند/ ترامپ به جنگ در خاورمیانه «نه» میگوید
اثربخشی “تحریمهای سخت” آمریکا علیه ایران به این دلایل زیر سوال خواهد رفت
بدون شک ایران و نفت آن کشور با بازگشت کارزار “فشار حداکثری” با چالشهای بزرگ و درهمتنیدهای مواجه خواهد شد که با توجه به تغییرات ذکر شده و هم چنین اهرمهای فشار ایران که شاید برجستهترین آن مربوط به توانایی آن کشور در ایجاد اختلال در ناوبری در تنگه هرمز باشد، که طبق گزارش اداره اطلاعات انرژی ایالات متحده تقریبا ۲۱ درصد از نفت خام جهان از آنجا عبور میکند و آن ناحیه را به مهمترین نقطه ترانزیت نفت تبدیل میکند، به نوبه خود ممکن است منجر به تشدید بیشتر تنش در منطقه شود.
اگر ایران تنگه هرمز را مسدود کند، عرضه نفت به شدت تحت تاثیر قرار خواهد گرفت. ایران در گذشته نیز تهدید به انجام چنین اقدامی را مطرح کرده بود، اما هرگز آن را عملی نکرد. با این وجود، صرف تهدید به انجام این اقدام به ویژه از آنجایی که از افتتاح بندر جاسک در سال ۲۰۲۱ خبر داده بود، بندری که در منتهیالیه شرقی تنگه هرمز یعنی خارج از خلیج فارس واقع شده و احتمال دور زدن آن تنگه حیاتی را مطرح میکند، نگرانیها در مورد تقاضای جهانی نفت را افزایش میدهد و فضایی آشفته در بازار ایجاد میکند که منجر به افزایش قیمت جهانی نفت و پیامدهای قابل توجه پس از آن میشود.
با شکست سیاستهای “فشار حداکثری” اعمالشده توسط دولت اول ترامپ که نشان داد قادر به دستیابی به اهداف خود نیست، چه با کاهش صادرات نفت ایران به صفر و چه از طریق امضای یک توافق هستهای جدید که شامل قابلیتهای موشکی ایران و رفتار آن کشور در منطقه باشد، علاوه بر تغییر شرایط با توجه به بستر تحولات بینالمللی و منطقهای فعلی، اثربخشی تحریمهای سخت زیر سوال میرود و ممکن است با چالشهای قابل توجهی هم در اجرا و هم در اثربخشی خود مواجه شوند.
سناریوهای احتمالی تجدیدنظر سیاست دولت ترامپ در قبال ایران
در نتیجه، با توجه به آن چه پیشتر گفته شد، دولت ترامپ ممکن است به ارزیابی مجدد رابطه خود با ایران طبق سناریوهای ذیل بپردازد:
۱- چارچوب مذاکرهای جدید
به موازات اعمال تحریمهایی که ممکن است شامل بنادر، مقامها و بازرگانان و سایر کشورهایی شوند که با نفت ایران سروکار دارند، دولت جدید آمریکا ممکن است یک چارچوب مذاکره جدید پیشنهاد دهد که تغییرات در بستر تحولات بینالمللی و منطقهای و قابلیتهای ایران را در نظر بگیرد و شامل فشارهای دیپلماتیک و اقتصادی و پیشنهادهایی برای کاهش تحریمها در ازای امتیازات ملموس از سوی ایران باشد. نشانهای از این موضوع وجود دارند از جمله جلسهای که “ایلان ماسک” به عنوان مشاور ترامپ با “ایروانی” نماینده ایران در سازمان ملل متحد داشت. گفته شده بود این جلسه به درخواست ماسک و با هدف آرام کردن تنشها بین ایران و واشنگتن برگزار شده بود، اگرچه ایران به طور رسمی آن دیدار را تکذیب کرد.
علاوه بر این، پیش بینی رفتار ترامپ به دلیل ویژگی خاص شخصیتی او کار دشواری است. او ممکن است رویکرد مذاکره با ایران را در پیش بگیرد به ویژه از آنجایی که پیشتر گفته بود: “من میخواهم ایران موفق باشد و نمیخواهم در امور داخلی آن دخالت کنم”. چنین اظهاراتی نشان میدهند که او ممکن است رویکرد خود را در قبال ایران تغییر دهد.
۲- چارچوب رویارویی نظامی
دولت ترامپ ممکن است به سمت یک رویارویی نظامی، چه از طریق حمله مستقیم یا غیرمستقیم به ایران با حمله به تاسیسات هستهای و نفتی آن کشور پیش برود. اگرچه این پیشنهاد توسط دولت بایدن رد شد، زیرا خطرناکترین گزینه با پیامدهای عمده نه تنها برای منطقه، بلکه برای کل جهان است، اما روندی در مسیر رویارویی نظامی در چشم انداز دیده میشود.
این امر ابتدا در موضع رئیس جمهور ترامپ در طول کارزار انتخاباتی او دیده شد زمانی که او از بایدن رئیس جمهور وقت آمریکا به دلیل محدود کردن دست اسرائیل پیش از حمله به ایران در اکتبر ۲۰۲۴ میلادی به تاسیسات نظامی و نه تاسیسات هستهای آن کشور انتقاد کرده بود.
دوم آن که این موضوع در انتصاب مقامهای وزارت خارجه و امنیت ملی آمریکا که آشکارا از اتخاذ رویکرد تندروانه در قبال ایران حمایت میکنند، نمایان میشود. “مایک والتز” مشاور پیشین امنیت ملی آمریکا پیشنهاد هدف قرار دادن جزیره خارک به عنوان تاسیسات حیاتی صادرات نفت در ایران را ارائه داده بود.
منبع: اندیشکده لبنانی “مرکز مطالعات وحدت عربی”