شاه اسماعیل ترک‌زبان بود، نه ترک‌تبار / او دل در گرو فرهنگ ایرانی داشت

محمدجواد محمدحسینی: شامگاه جمعه، ۴ خرداد ۱۴۰۳ در خانۀ «گفتارها» در شبکۀ اجتماعی کلاب‌هاوس، به مناسبت پانصدمین سالمرگ شاه اسماعیل صفوی، نشستی با عنوان «تأملاتی درباره شاه اسماعیل و تأسیس سلسلۀ صفویان» با سخنرانی بهزاد کریمی، دانشیار گروه ایران‌شناسی دانشگاه میبد برگزار شد. به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، جلسه این هفتۀ خانۀ گفتارها که به همت

کد خبر : 21487
تاریخ انتشار : سه شنبه ۸ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۱:۳۴
شاه اسماعیل ترک‌زبان بود، نه ترک‌تبار / او دل در گرو فرهنگ ایرانی داشت


محمدجواد محمدحسینی: شامگاه جمعه، ۴ خرداد ۱۴۰۳ در خانۀ «گفتارها» در شبکۀ اجتماعی کلاب‌هاوس، به مناسبت پانصدمین سالمرگ شاه اسماعیل صفوی، نشستی با عنوان «تأملاتی درباره شاه اسماعیل و تأسیس سلسلۀ صفویان» با سخنرانی بهزاد کریمی، دانشیار گروه ایران‌شناسی دانشگاه میبد برگزار شد.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، جلسه این هفتۀ خانۀ گفتارها که به همت مجید تفرشی مدیر و مؤسس این خانه و با اجرای محمدرضا مهاجری برگزار شد، افزون بر سخنرانی بهزاد کریمی که سخنران اصلی جلسه بود، با ارائۀ نکاتی از جانب چند تن دیگر از پژوهشگران نیز همراه بود؛ آقایان آرش رئیسی‌نژاد، محمدعلی عزت‌زاده و کامروز خسروی جاوید در این جلسه مباحثی پیرامون اهمیت سلسلۀ صفویه، هویت ایرانی، جنگ چالدران، رسمیت یافتن مذهب تشیع و … مطرح کردند که علاقه‌مندان می‌توانند برای آگاهی کامل از مباحث مطرح‌شده به فایل صوتی این جلسه که در آرشیو خانۀ گفتارها در کلابهاوس موجود است، مراجعه کنند.

بهزاد کریمی در ابتدای سخنرانی خود به این نکته اشاره کرد که «آنچه در این جلسه بیان خواهد کرد، خلاصه‌ای از مقالۀ «دستورکارهای ایدئولوژیک در مطالعات صدر تاریخ صفویه؛ مطالعۀ تاریخ ایران در عصر صفوی»، منتشرشده در مجلۀ ایران‌نامگ در سال ۲۰۱۸ و کتاب شاه اسماعیل صفوی و تغییر مذهب منتشرشده در سال ۱۳۹۷ از سوی انتشارات ققنوس است.» همچنین وی در سخنرانی خود حاضران را به مطالعۀ کتاب تغییر مذهب در ایران: دین و قدرت در ایران عصر صفوی، تألیف «ریولاجوردی» ابی‌صعب ترجمۀ منصور صفت‌گل و کتاب «ایران صفوی در عصر امپراتوری‌ها» که مجموعه‌ای مقالاتی است با سرویراستاری چارلز ملویل، دعوت کرد.

رویکردهای تاریخ‌نگارانه به صفویه
این استاد دانشگاه به «دو رویکرد تاریخ‌نگارانۀ ایدئولوژیک و بعضاً انتقادی نسبت به ظهور و تداوم سلسلۀ صفویه در قبل از انقلاب» اشاره کرد و گفت: «۱- رویکرد تاریخ‌نگارانۀ ایدئولوژیک تحت تأثیر شرق‌شناسی اروپا محور بود که به صفویه از دریچۀ ملی‌گرایانه توجه داشت؛ والتر هینتس در کتاب تشکیل دولت ملّی در ایران این نگاه را دنبال کرده است و باید توجه داشت که وی تحت تأثیر حوادث اروپا و روی کار آمدن حزب نازی در آلمان آن روز، این کتاب را نوشت و نگاه وی تا امروز تأثیر زیادی برجای گذاشته است. ۲- رویکرد دیگر، رویکرد تاریخ‌نگارانۀ ایدئولوژیکِ انتقادی بود که در کتاب شیعی‌گری احمد کسروی نمایان است. کسروی خود را مسلمان می‌دانست، اما به اسلامی اعتقاد داشت که به زعم او پیراسته است و از جهت وارد کردن خرافات به اسلام (به زعم او) نگاه انتقادی به روحانیت شیعه داشت و اوج این خرافات را هم دورۀ صفویه می‌دانست. به نظر او پس از روی کار آمدن صفویه بود که دین اسلام دچار نوعی انحراف شد. آنقدر این بحث را جدی مطرح می‌کند که از پیرایش دین خارج می‌شود و به نوعی قائل به یک مذهب جدید می‌شود. علی شریعتی هم با رویکردی متفاوت در ادامۀ همین جریان است و در کتاب تشیع علوی تشیع صفوی با نگاه انتقادی به صفویه نگریسته است. شریعتی برخلاف کسروی با تشیع همدل است، ولی تشیع را تقسیم‌بندی کرده است؛ از نظر شریعتی، تشیع علوی، تشیع سرخ است که با ظلم مبارزه می‌کرد؛ اما تشیع صفوی، تشیع سیاه است که از مسیر اصلی خود خارج شده و درگیر دربار و روحانیت و سازمان می‌شود. شریعتی پیشنهاد می‌کند که برگردیم به همان تشیع قبل از صفویه.»

او در ادامه به نقد دیدگاه شریعتی پرداخت و گفت: «اشکال شریعتی این بود که تمام گروه‌های شیعی اعم از زیدیه و اسماعیلیه و امامیه را با هم جمع می‌بست؛ اتفاقا تشیع امامیه (دوازده امامی) به دلیل مسئلۀ غیبت امام، در طول تاریخ منفعل بود و بیشتر دل در گرو جمع‌آوری حدیث و سروسامان دادن به مسائل امت شیعه داشت و از حیث سیاسی به ناگزیر تقیه می‌کرد و و در غیر این‌صورت نشانی از آن برجای نمی‌ماند.»

بهزاد کریمی: تاریخ ایران از مستعدترین زمینه‌ها برای پژوهش‌های تاریخ احساسات  است - ایبنا
دکتر بهزاد کریمی دانشیار گروه ایران‌شناسی دانشگاه میبد

کریمی با تاکید بر این که «بعد از انقلاب اسلامی ایران، دو رویکرد مذکور ادامه پیدا کرد و در عین حال دو رویکرد دیگر هم اضافه شد» در توضیح دو رویکرد جدید اضافه شده گفت:« رویکرد اول، رویکرد انتقادی نسبت به صفویه است که سر و شکل علمی دارد و این اواخر وجهۀ آکادمیک هم به خود گرفته است؛ کسانی مثل منوچهر پارسادوست نماد این رویکرد هستند. آنان معتقدند صفویه در کشور اختلال و مشکلاتی به وجود آورد است؛ اما با مطالعۀ آثار این دسته متوجه می‌شویم در حقیقت مشکل این گروه با خود صفویه نیست؛ بلکه مشکلشان با جمهوری اسلامی است، چون نمی‌توانند مستقیم با نظام فعلی درگیر شوند، صفویه را که نیای معنوی و نسخه تاریخی نظام فعلی است (و نظام فعلی نیز خود را مبتنی بر تشیع و در ادامۀ صفویه می‌داند)، به باد انتقاد می‌گیرند.»

این استاد دانشگاه در تفصیر و تبیین رویکرد نخست گفت: «محتوای مطالب این‌ها با ظاهر کاملاً علمی اما دارای یک دستور کار سیاسی است. آثار عباسقلی غفاری فرد درباره صفویه در راستای دستور کارهای امثال پارسادوست قابل ارزیابی است. پارسادوست خارج از جامعۀ دانشگاهی است، اما این رویکرد در درون جامعۀ دانشگاهی هم نماینده دارد. در کتاب تاریخ جامع ایران که به همت دایرة المعارف بزرگ اسلامی منتشر شده است، در بخش تحولات سیاسی صفویه که یوسف رحیم‌لو، استاد بازنشستۀ دانشگاه تبریز آن را نوشته است، شاهد یک مقدمۀ کاملاً سیاسی هستیم. البته روش ایشان علمی است، اما کاملا روشن است که تاریخ را در پرتو مسائل معاصر نوشته است به همین خاطر تفسیر او سیاسی و کنشگرانه است.»

او در ادامه افزود: «مقاله‌ای هم از علیرضا ملائی توانی منتشر شده ، با عنوان: “آیا تشکیل حکومت صفویه مبداء تاریخ جدید یا معاصر ایران است؟”، این مقاله کاملاً وجهۀ دانشگاهی و علمی دارد، اما انتقادی است و تأثیرش از اوضاع و احوال کنونی ایران در لابلای سطور قابل مشاهده است. توضیح اینکه، بسیاری از کسانی که رویکرد ملی‌گرایانه دارند، معتقدند صفویه سرآغاز دوران مدرن در ایران است؛ اروپایی‌ها نیز این را پذیرفته‌اند؛ اما ملائی توانی این نگرش را قبول ندارد. ایشان و عده‌ای دیگر معتقدند صفویه کار خاصی نکرده و حرف جدی‌ای نزده است.»

این استاد دانشگاه در بیان رویکرد دوم گفت: «یک رویکرد دیگر هم داریم که آثارِ خصوصاً متقدم رسول جعفریان آن را نمایندگی می‌کند؛ رویکرد ایدئولوژیکِ همدل با صفویه است. من اسم آن را رویکرد “ایدئولوژیکِ رسمی” می‌گذارم. این رویکرد هم با صفویه و هم با نظام سیاسی مستقر در کشور همدل است. سرخط مباحث آنان این است که صفویه دوران جدیدی را شروع کرده، تمدن بسیار درخشانی بوده، بسیاری از نخبکان جامعۀ ایران شیعه بوده‌اند، ایرانی‌ها از ابتدا شیعه بوده‌اند و چیزهایی شبیه این.»

صفویه و هویت ملی
کریمی درادامه با اشاره به این که «برخی اصرار دارند نوعی تلازم بین صفویه، تشیع و هویت ملی برقرار کنند که بسیار جذاب است و برای امروز ما و مسائل معاصر کاربرد دارد» گفت: « اما رویکرد علمی به صفویه اقتضا دارد جنبه‌های متفاوت و مختلف مربوط به سلسله صفویه همه با هم دیده شود. حقیقت این است که هم ایران و هم ایدۀ ایران، قبل از صفویه وجود داشته است؛ هر چند ایران جغرافیایی طی چند قرن در جهان اسلام منحل شده بود، اما ایده ایران در اذهان تداوم یافت. کار صفویه از این حیث کار عجیب و غریبی نبود. به ویژه که بعد از مغولان، شاهد تقویت ایران و زبان فارسی هستیم. آنچه صفویه را متمایز می‌کند رسمیت دادن به مذهب تشیع است که بر آن نقدهایی وارد است.»

او افزود: «رسول جعفریان برای تبیین یک پدیده فرهنگی در ایرانِ قبل از صفوی، از اصطلاح «تسنن دوازده امامی» استفاده کرده است. البته من با این واژه مخالفم؛ چون ایرانیان واقعاً سنی بودند و دوازده امامی نبودند، اما با محتوای این واژه و مفهومی که جعفریان قصد دارد آن را بیان کند، همدل هستم. ایرانیان در این دوران با وجود اینکه سنی بودند، اما دل‌دادۀ اهل بیت‌اند؛ مثلاً فضل‌بن‌روزبهان خنجی که سنی متعصبی است و کتاب «تاریخ عالم آرای امینی» را نگاشته است و دشمنی عمیقی با صفویان دارد، رساله‌ای دارد در فضیلت صلوات بر چهارده معصوم علیهم السلام. این پدیده با نگاه امروزی ما قابل فهم نیست، زیرا ما اسیر تاریخ و ایدئولوژی هستیم. آنانی که منتقد صفویه هستند، همین نکته را مطرح می‌کنند و می‌گویند ایران داشت به صورت فرهنگی به سمت تشیع حرکت می‌کرد؛ اما صفویه در مقام یک کاتالیزور این روند فرهنگی را مهندسی و یک عقیدۀ فقهی را بر مردم تحمیل کردند.مذهب تشیع مبانی فقهی و کلامی دارد و فقط منحصر به محبت اهل بیت نیست.»

کریمی در ادامه گفت: «درست مثل این می‌ماند که آن ارمنی و زرتشتی که امروز برای امام حسین (ع) نذری می‌پزد و دوستدار اوست، شیعه بنامیم یا به زور او را وادار کنیم که شیعه شود. بنابراین در یک جهان موازی بدون صفویه، ایران به‌لحاظ فرهنگی رو به سوی صورتبندی نوعی تسنن معنوی دلبسته امامان شیعه و چه بسا تشیع امامی داشت حرکت می کرد. این به اصطلاح «تسنن دوازده امامی»، البته زمینه‌هایی در ایران داشت: اندیشه‌های ایران باستانی، تصوف، موعودگرایی و غلو و مقاومت منفی مردم ایران در برابر حکام عرب جبار از جمله مهم‌ترین این زمینه‌ها بودند. منتقدین صفویه می‌گویند صفویه از حیث ساختارها و نهادها تداوم طبیعی تیموریان است و در دوران صفویه اتفاق خاصی نیفتاده است؛ تفاوت‌هایی هست، اما بنیادین نیست. آن‌ها همچنین معتقدند رسمیت دادن به تشیع ظرف جدیدی برای فرهنگ ایران ایجاد کرد؛ اما نقش آن را با ارجاع به ظرفیت فرهنگ ایران پیشاصفوی تقلیل می‌دهند. همچنین جهت دیگر نقد، خشونت شاه اسماعیل است؛ عملکرد شاه اسماعیل از جهت وحدت سرزمینی ایران، قابل تقدیر است، اما خشونت و مهندسی فرهنگی وی قابل نقد است.»

نقش اجبار و شمشیر در شیعه شدن ایرانیان

کریمی سپس به شیوه گرودین ایرانیان به شیعه با توجه به کتاب «تاریخ عالم‌آرای شاه اسماعیل» گفت: «هرچند این کتاب مضمونی عامیانه دارد، اما از رسمیت دادن تشیع گزارش‌های دستِ اولی ارائه کرده است؛ باید توجه کرد که کار شاه اسماعیل کار سختی بوده است؛ کار او کاری فرهنگی نبود. مشاوران او در تبریز، با توجه به جو حاکم این شهر مبنی بر این که اغلب اهل سنت بودند، او را از این کار بر حذر داشتند؛ شاه اسماعیل بررسی موضوع را به تعویق می‌اندازد. در این فاصله طبق روایت خود شاه اسماعیل، او خواب علی علیه‌السلام را دیده و ایشان در واکنش به نگرانی شاه اسماعیل دستورالعملی ارائه می‌کند که طبق آن در هنگام اعلام رسمیت مذهب در مسجد جامع تبریز بین هر دو نفر یک نفر قزلباش با شمشیر برهنه قرار بگیرد. برخی محققان این روایت‌ها را نادیده می‌گیرند. مثلا در کتابی منتسب به علی اکبر ولایتی، گفته شده مردم ایران شیعه بودند، اما از زمان شاه اسماعیل این موضوع رسمیت یافت. چنین سخنی قطعا اشتباه است. ما باید عنصر اجبار و شمشیر را نیز در این میانه ببینیم. در مجموع، رسمیت دادن به مذهب تشیع کار آسانی نبود.»

او افزود: «فروکاستن هویت ایرانی به عصر صفویه بی‌تردید گزاره‌ای غلط است. فرهنگ ایرانی از پس تهاجم اعراب، ترکان، مغولان و تیموریان و در فراز و نشیب حوادث تداوم یافته بود و چیزی نبوده که صفویه بخواهد آن را ایجاد کند. مبانی حکمی ایرانی در آثار شمایل دوستدار سنتی چونان سعدی و بزرگانی نظیر حافظ ، مولوی، سنایی و خیام و در زمینه‌ای اتفاقا سنی بالیده و پاییده بود. اهمیت پرداختن به این بحث، این روزها از جهت طرح سخنان نسنجیده و نابخردانه مراد فرهادپور در انکار موجودیتی به نام ایران در عصر پیشامدرن امری ضروری است.»

ساخت سریال شاه اسماعیل صفوی پیگیری می شود - ایرنا
شاه اسماعیل صفوی

زمینه‌های ظهور شاه اسماعیل
این استاد دانشگاه در ادامه با اشاره به زمینه های بالیدن شاه اسمعیل در تاریخ سیاسی ایران می گوید: «همچنان که اشاره شد، شاه اسماعیل در چند زمینه بالیده است: یکی موعودگرایی یا مهدویت است. این زمینه در روزگار پسامغولان بسیار پررنگ شده بود. ظهور جنبش‌هایی نظیر حروفیه و نوربخشیه و بعدها نقطویه در همین راستا قابل تفسیر و ارزیابی است. زمینه‌ی دیگر غلو است که در آناتولی و در خوزستان نمونه‌های قابل توجهی دارد. انواع جنبش‌های غالیانه در آناتولی شکل گرفتند و پیدایش قزلباشان را در این زمینه باید فهمید. تصوف دیگر زمینه‌ مهمی است که باید از آن یاد کرد. تصوف از بعد از ورود مغولان و در خلاء قدرت ناشی از فروپاشی خلافت عباسی مجالی برای بازنگری یافت و به سوی تشیع قدم برداشت و چنان به آن نزدیک شد که تمایز این دو تقریبا غیرممکن شده است. ورود اندیشه ولایت به تشیع از این منظر قابل تأمل است. توصیه می‌کنم کتاب تشیع و تصوف کامل مصطفی الشیبی را در همین باره بخوانید. تشیع امامیه و به‌ویژه موضوع نیابت امام زمان فرصتی گرانبها در اختیار شاه اسماعیل قرار داد تا نوعی این همانی میان خود و اما غایب برقرار کند. و در نهایت باید به سنت کلاسیک پادشاهی ایرانی اشاره کرد و صفویه بر مبنای آن پا گرفت و پایید.»

چند نکته:
نکته مهمی که کریمی در سخنان خود مطرح کرد، حضور «کهن تشیع دوازده امامی در جغرافیای ایران است». او بر اساس «کتاب النقض قزوینی» گفت:«علمای بزرگی از شیعیان امامی، ایرانی بودند. اما در زمان صفویه از لحاظ عده و عُدۀ فقهی شیعی، ایران چنان دچار ضعف و فقر بود که برای سامان دادن به امور امت و آموزش و وعظ مردم و برساختن نهاد دین بر اساس تشیع امامیه، علمای عرب‌تبار از جبل عامل و سایر نقاط به ایران دعوت شدند. جمهوری آذربایجان و ترکیه سال‌هاست ادعایی را پرو بال می‌دهند که بر اساس آن صفویان سلسله‌ای ترک‌تبار است و شخص شاه اسماعیل را فردی با هویت ترکی معرفی می‌کنند. برای رد این ادعای تبلیغاتی، شواهد و مدارک تاریخی فراوانی در اختیار داریم. این واقعیت تاریخی که صفویان کردتبار بودند و بعدها ترک‌زبان شدند و بهره‌ای از تبار ترکی نداشتند غیرقابل انکار است؛ اما همچنین نباید تبار ترکی قزلباشان که نیروی اصلی نظامی شاه اسماعیل بودند، انکار شود.»

او افزود: «شاه اسماعیل دل در گرو فرهنگ ایرانی و گویی ایماژی تاریخی از قلمرو ایران تاریخی که مرزهایش تقریبا منطبق با ایرانشهر یا ایران زمین بود در ذهن داشت. او یک پروژه «ملی» شاهنامه‌نگاری را آغاز کرد که هرچند در زمان خود او به سرانجام نرسید، اما نهایتا در قامت شاهنامه طهماسبی و در هیئت اثری شگرفت و شاهکاری بی‌بدیل چهره بست. همین‌طور توجه داشته باشیم که اسامی فرزندان شاه اسماعیل همگی اسامی برگرفته از شاهنامه بودند: تهماسب میرزا، سام میرزا، بهرام میرزا، رستم میرزا و القاسب میرزا. سیدجواد طباطبایی، با اشاره به جنگ چالدران، صفویه را ذیل «منطق شکست» قرار می‌دهد. در حالی که پیروزی‌های بسیاری پس از آن در مقابله با عثمانی به دست آمد و هر دو قدرت منطقه‌ای یکدیگر را به نوعی به رسمیت بخشیدند. من این را نوعی بدخوانی تاریخ از سوی طباطبایی می‌دانم.»

جنگ چالدران و تغییر مناسبات سیاسی - ایرنا
جنگ چالدران

این استاد دانشگاه گفت: «تاریخ صفویه امروز در پرتو تحولات چند دهه اخیر خوانده می‌شود و گریزی از آن وجود ندارد. همچنین موضوع خطیری مثل انزوای ایران شیعی در جهان اسلام که رهاورد به رسمیت شناختن مذهب تشیع در ایران است نباید از نظر دور بماند. این موضوعی است که به‌ویژه مخالفان یا منتقدان صفویه یا نظام مستقر سیاسی بر آن تأکید می‌کنند. در مقابل، گفته می‌شود اگر ایران شیعه نمی‌شد، شاید عثمانی‌ها ایران را در خود هضم می‌کردند، در جواب گفته می‌شود در طول تاریخ با وجود حملاتی که به ایران شده (نظیر حملۀ اعراب و مغولان)، ایران از بین نرفته است. همین‌طور هیچگاه اراده‌ای در عثمانی برای تصرف کامل ایران نمی‌بینیم. همان‌گونه که مشاهده می‌شود این مباحث به صورت پینگ پنگی بین هواخواهان و مخالفان صفویه در حال رفت و برگشت است و گویی آن را پایانی نیست. زیرا در نهایت، تاریخ نوعی تفسیر است.»

سخن پایانی:
این استاد دانشگاه در پایان، با اشاره به این که «در دنیای امروز در برابر ادعاهای ایدئولوژیک پان‌ترک‌ها و دیگر ایران‌ستیزان گریز و گزیری از پاسخ‌های ایدئولوژیک تاریخی نداریم » گفت: «اما باید بدانیم عرصه‌ تاریخ پژوهی با هر شیوه‌ و رویکردی چه نظری و چه توصیفی، عرصه‌ای است برای تقرب به حقیقت. مطالعۀ صفویه به صورت تاریخی متضمن بررسی ابعاد مثبت و منفی این سلسله است و در عین حال پیامدهای معاصر تأسیس آن را نمی‌توان از نظر دور داشت.»

کامروز خسروی نیز در این جلسه نکاتی دربارۀ موضوع صفویه و پیوند آن با ایران و تشیع مطرح کرد و گفت: «ایران امروز، دستاورد صفویه است؛ یعنی پیوند ایرانیت و تشیع؛ صفویه نسبت به هر دو مورد تعصب داشت. ساخت قهوه‌خانه از زمان شاه اسماعیل شروع شد. در آنجا نقال‌ها شاهنامه می‌خواندند. این مسئله مردم را با تاریخ ایران آشنا کرد و باعث شد حس ملی در روحیۀ ایرانی‌ها تقویت شود. همچنین صفویه خود را از سادات می‌دانستند و از طریق مادر امام سجاد علیه‌السلام نسب خود به شاهان ساسانی هم منتسب می‌کردند. پس از هر دو سو برای خود مشروعیت درست می‌کردند.» خسروی در مورد تشیع هم گفت: «بعد از سقوط خلافت عباسی، آزادی‌های مذهبی کمی زیاد شد و شیعیان جانی گرفتند و بعد به قیام سربداران می‌رسیم که در آن مفاهیم ملی وجود دارد؛ اما یک دورۀ انتقال داریم از تولایی‌ها و متشیعین به شیعیان دوازده امامی. تولایی‌ها به ائمه علیهم‌السلام ارادت داشتند و حتی حق را هم از آنان می‌داستند، ولی در عین حال به سه خلیفۀ اول هم احترام می‌گذاشتند و عصمت را قبول نداشتند. دورۀ صفویه برای این فرقه یک دورۀ گذار است.»

آرش رئیسی‌نژاد هم در این جلسه گفت: «صفویه هنوز هم زنده است؛ به گمان من، ایران ساسانی و ایران صفوی بیشترین تأثیر را در شکل‌دهی به هویت ملی ایران و تداوم ایران داشته‌اند. البته وضعیت نظام مستقر هم باعث می‌شود نگاه ژرف‌بینانه‌تری نسبت به صفویه داشته باشیم. بزرگترین مشکل روش‌شناسانه در مطالعۀ تاریخ ایران که ضربات عمده‌ای به کشور وارد کرده است، کنونی‌گرایی است؛ یعنی ما با توجه به علایق و منافع کنونی‌مان به گذشته می‌نگریم و در مورد آن قضاوت می‌کنیم. بنابراین سال ۱۳۵۰ به صفویه یک‌جور می‌نگریستیم، الان یک‌جور و احتمالاً سی سال بعد هم جور دیگری. برای گریز از این مشکل باید به اسناد دستِ اول برگردیم.»

رئیسی‌نژاد به جنگ چالدران هم اشاره کرد و گفت: «جنگ چالدران برای ایرانی‌ها بسیار مهم است؛ با وجود اینکه ایران در این جنگ شکست خورد، نیروهای ایران شجاعانه جنگیدند؛ صفویه علی‌رغم شکست در این جنگ، جلوی پیشروی امپراتوری عثمانی را می‌گیرد. چالدران را نباید در یک خلأ دید. ۲۵ سال قبل جنگ دیگری درگرفته بین اوزون حسن، جد مادری شاه اسماعیل، که بجز خراسان بر همین متصرفات شاه اسماعیل حکم‌فرمایی می‌کرد و سلطان محمد فاتح، جد سلطان سلیم، در همان محور ژئوپولیتیک تبریز تا ارزروم جنگیدند. جنگ چالدران نزدیک خوی و جنگ ۲۵ سال قبل از آن، نزدیک ارزنجان واقع شد. در جنگ اوزون حسن با سلطان محمد، در دو جنگ در فاصلۀ چند روز یک بار اوزون حسن پیروز و یک بار شکست می‌خورد. قالب‌ها را باید دید. تداومی مشاهده می‌شود در رقابت بین حاکم فرومانروای آسیای صغیر (آناتولی) و حاکم و فرمانروای فلات ایران. مهم نیست فرمانروایان چه کسی هستند؛ نیروهای ژئوپولیتیکی به هم برخورد می‌کنند. آنچه شاه اسماعیل با رسمیت دادن به تشیع انجام داد، این بود که رقابت‌های ژئوپولیتیکی را با رقابت‌های ژئوکالچر بر هم منطبق کرد. زبان جنگ از یک زبان استراتژیک به جنگ شیعی- سنی تبدیل شد. بنابراین هم نقش ایدۀ ایران مهم است و هم نقش ایدۀ تشیع.»

بیشتر بخوانید:

۲۱۶۲۱۶



منبع

برچسب ها :

ناموجود