خداوند صحنه تاریک را با عمل مقدس مجاهدان روشن می‌کند/ وقت تعامل میدان و دیپلماسی است

به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، بسیج دانشجویی دانشگاه امیرکبیر در بیانیه‌ای تحلیلی درباره تحولات منطقه نوشت: هفت اکتبر طوفانی بر سر پروژه عادی‌سازی رژیم صهیونیستی و فراموشی کامل مسئله فلسطین بود. حادثه‌ای که تاریخ را به قبل و بعد از خود تقسیم کرد و نظم پیش‌ساخته استعماری را در منطقه برهم زد. رژیم صهیونیستی

کد خبر : 134289
تاریخ انتشار : سه شنبه ۴ دی ۱۴۰۳ - ۲۲:۳۳
خداوند صحنه تاریک را با عمل مقدس مجاهدان روشن می‌کند/ وقت تعامل میدان و دیپلماسی است


خداوند صحنه تاریک را با عمل مقدس مجاهدان روشن میکند

به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، بسیج دانشجویی دانشگاه امیرکبیر در بیانیه‌ای تحلیلی درباره تحولات منطقه نوشت: هفت اکتبر طوفانی بر سر پروژه عادی‌سازی رژیم صهیونیستی و فراموشی کامل مسئله فلسطین بود. حادثه‌ای که تاریخ را به قبل و بعد از خود تقسیم کرد و نظم پیش‌ساخته استعماری را در منطقه برهم زد. رژیم صهیونیستی که در قالب طرحی آمریکایی با عنوان پیمان ابراهیم در حال پیش‌بردن پروژه عادی‌سازی و تثبیت جایگاه خود در منطقه بود و آرزوی شکل‌گیری کریدور آی-مک به جهت تحقق وابستگی کامل اقتصاد منطقه به خود را در سر می‌پروراند که طوفان‌الاقصی ورق معادلات را برگرداند. این تغییر معادلات، وضعی جدید به پازل خاورمیانه بخشید که هر قدرت‌منطقه‌ای به دنبال جانمایی تازه خود در جغرافیای جدید است.

هرچه ملت‌های مسلمان در ادای دین خود به آرمان قدس خرج کرده و هزینه داده‌اند، مرهون مجاهدت‌های غیورانی است که هسته‌های تولید جامعه را در منطقه خلق کرده‌اند و نقش جمهوری اسلامی به‌عنوان خالق این جغرافیای سیاسی تاریخ‌مند غیرقابل انکار است.

اکنون که حدود پانزده ماه از طوفان الاقصی می‌گذرد و تحولات منطقه به نحوی پیش رفته است که هشدار‌های دلسوزان ایران تبدیل به واقعیت عینی شده و جمهوری اسلامی که توانست امکان خلق چنین حماسه‌ای را به‌وجود بیاورد، در تداوم این مأموریت دچار سهل‌انگاری‌هایی شده‌است. البته دستاورد‌های نرم‌افزاری مکتب مقاومت که مقام‌معظم رهبری در سخنان اخیر خود به آن اشاره کرده‌اند، همچون درختی تناور در حال رشد و نمو در تمامی منطقه است و از همین فکر و اندیشه مقاومت است که امروز مسئله «قیام جوانان سوری» به عنوان مهم‌ترین راهبرد در تغییر وضع سوریه بیان میشود.

اما شاید بتوان در این میان چند کلمه‌ای را بی‌پرده بیان کرد؛ باشد که خون گریستن‌های مدافعان انقلاب و محور مقاومت به گوش آنانی که باید، برسد؛ ان‌شالله
در نبرد مرگ و زندگیِ آغاز شده، رژیم صهیونیستی با درگیرکردن خود در چهار جبهه اصلی نبرد در حال دست و پا زدن برای بقای خود است؛ اما آن سیاستی که رژیم دنبال می‌کند، تضعیف و آسیب‌های جدی به بخش‌های مختلف محور مقاومت، برای فرسایش و تخلیه توان این محور است. روشی که هدف اصلی آن، قطع مرحله به مرحله بازوان محور مقاومت، با هدف اصلی و راهبردی تضعیف ایران در معادلات منطقه‌ای است. پر واضح است که هدف نهایی از این اقدامات، کوتاه‌کردن حضور راهبردی جمهوری‌اسلامی در منطقه و نهایتا مواجه مستقیم با نقطه کانونی و قلب مقاومت است.

اما مهم‌تر از اخذ دستاوردهایی، چون ظهور هسته‌های مقاومت، حفظ و گسترش آنها در منطقه است. مهم‌ترین چالش امروز جمهوری‌اسلامی حفظ دستاورد‌های راهبردی چندساله اخیر در طول و عرض جغرافیایی مقاومت است.

 

جهان پسا طوفان الاقصی

مع الاسف بدنه تحلیلی نظام، همچنان معادلات جهان پسا ۷ اکتبر را درک نکرده و با تحلیل‌های تاریخ مصرف گذشته، فاقد ظرافت و روزآمدی نسخه کاهش تنش، آن هم در میانه جنگ بر سر موجودیت برای ایران می‌پیچیند.

عامل دیگری که دستِ ایران را برای نقش‌آفرینی جدی در تحولات اخیر بسته کرده‌است، عدم امتداد طرح در لایه عمومی و اقتصادی در راستای موازنه معادلات قدرت و گسترش اندیشه مقاومت از لایه نظامی به لایه مردمی است. اتفاقی که اگر قصور و کوتاهی در آن صورت نگرفته بود، شاید امروز صحنه داخلی سوریه نیز به نحو دیگری رقم میخورد.

 
در عرصه فرهنگی، عدم توجه به وضعیت مردم سوریه، در اذهان آنان از ایران که آنان را از دهان داعش بیرون کشیده بود، اشغالگر و حامی دیکتاتور ساختند و از ترکیه که به خاکشان طمع داشته، بزرگترین حامی مالی، ترانزیتی و آموزشی داعش بوده است، آبادگر و خیرخواه منطقه!

دستگاه‌های عریض و طویل فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در این زمان چه می‌کردند؟!

وضعیت به قدری اسفناک شده بود که علوی‌ها و مسیحیان سوریه نیز با پایان یافتن حکومت اسد به خیابان ریختند و از آزادیشان از بند ایران ابراز خوشحالی کردند.

در عرصه اقتصادی، ترکیه‌ای که هیچ رابطه دیپلماتیکی با سوریه نداشت، حجم تبادل تجاری اش با آن کشور چهارده برابر ایران بود و در همین حال تمام پروژه‌های کلان سوریه به ترکیه و بخش خصوصی اقتصادی آن سپرده می‌شد؛ در همین زمان، تصمیم گیران بر «وحدت فرماندهی» اصرار می‌کردند و اجازه هر نوع فعالیت اقتصادی خودجوش را صادر نمی‌کردند. در حالی‌که فهم مقام معظم رهبری از جبهه مقاومت یک محور فرهنگی، اقتصادی و سیاسی است و به‌هم وابستگی‌های اقتصادی این اجزا می‌توانست، بازدارندگی فرهنگی خلق کند.

ترکیه حامی داعش، آموزش دهنده قصابان غزه و حافظ تمام قد منافع اسرائیل با رسانه و اقتصاد، دمشق را فتح کرد و ایران با منطق تک‌ساحته دیدن نبرد و تنها استقرار مستشاران، نتوانست آن را حفظ کند. در این میان علی‌رغم تمام انتقاداتی که به بشار اسد وارد است، اما باید دانست در غیاب حضور اقتصادی جمهوری اسلامی، سوریه بیست میلیون نفره با هشت میلیارد دلار تولید ناخالص ملی چاره‌ای جز چنگ زدن به کشور‌های دیگر نداشته است.

کجا هستند فرماندهانی همچون حاج قاسم سلیمانی که در عین نظامی بودن به معادلات ژئوپلتیک منطقه واقف باشند. چرا نمی‌توان ابرقدرتی، چون روسیه را در طرحی ایران‌بنیاد به حمایت از سوریه و محور مقاومت واداشت، در حالی‌که می‌دانستیم ارتش ایدئولوژیک و از درون‌پوک بعثی، هیچ وقت نمی‌جنگیده و نمی‌جنگد. چنین نگاهی در میدان توانست نیرو‌های مردمی سوری، عراقی، ایرانی، افغان و پاکستانی را سامان دهد.

چرا هیچ طرحی از تعامل میدان و دیپلماسی دیده نمی‌شود؟!

چرا باید متاثر از تصمیمات و معاملات پشت پرده سیاسانی، چون پوتین و اردوغان بمانیم و بعد از یازده سال جنگیدن و ریختن خون شش‌هزار شهید شهید اساسا ایران در معادلات سوریه نقشی نداشته باشد!

حال خطر این است که عدم طراحی در لایه‌های مذکور موجب بروز بحران‌های جدیدی شود. در عرصه رسانه، الجزیره منافق صدای غزه شده و رسانه‌های ایران با میلیارد‌ها بودجه اصلا در معادله نیستند.
در عرصه دیپلماسی، عربستان و ترکیه که آشکارا روابط اقتصادی و نظامی با اسرائیل داشته و دارند سردمدار حرکت‌های منطقه‌ای شده‌اند و خیال نقش‌آفرینی در دوران اتمام جنگ غزه و فرآیند بازسازی را در سر می‌پرورانند؛ که اگر چنین بشود، در افکار عمومی جهان چهره سازش‌کار و مصالحه‌جو این دولت‌های بی‌غیرت عرب خواهند بود و چهره جنگ‌طلب و بانی کشتار هزاران نفر از مردم غزه، جمهوری اسلامی!

همه این قرائن، امروز تبدیل به نتیجه‌ای بزرگ و خطرناک شده است. کشور‌های عربستان و ترکیه ذیل طرح آمریکایی-صهیونیستی، در حال تبدیل شدن به بازیگران آینده سوریه و منطقه هستند و سیاست‌های اعمالی خود را در راستای نقش‌آفرینی در آینده سوریه تنظیم کرده‌اند و در این میان جمهوری‌اسلامی است که در معادلات جدید نه به عنوان یک قدرت منطقه‌ای، بلکه به عنوان یک کشور عادی حضور خواهد یافت. همه این اتفاقات و تحولات ناخوشایند، نتیجه سیاستِ «ما اصلا در سوریه نبودیم که بخواهیم آن را رها کنیم» است که در این دوران حساس دنبال شده است و این خطر جدی برای مهم‌ترین دستاورد راهبردی جمهوری  اسلامی به عنوان قلب تپنده مقاومت است. این درحالی است که امروز شخصیت‌هایی همچون وزیر امور خارجه ترکیه با داشتن طرح‌های میان مدت در سوریه و با مواضع سلطه‌جویانه با حضور در سوریه به دنبال مانور قدرت و دلسوزی برای مردم سوریه هستند و خود را به نحوی ریبرندینگ کرده‌اند.

 
در این میان متاسفانه برخی نیرو‌های سیاسی که نمی‌توان طبق معمول به جریان غربگرای بی‌وطن نسبتشان داد، نه تنها مسئولیت این صحنه شگرف را بر عهده نگرفته‌اند، بلکه خود نیز می‌خواهند ایران را در معادلات سوریه بی‌نقش جلوه دهند. حتی امروز سخن از بازی روانی دشمن، برای توجیه برخی قصور‌های صورت گرفته خطای دیگری است که مانع از هرگونه اقدام معادله‌ساز در آینده می‌گردد.

اما در رابطه با بحران‌های امنیتی که هم‌اکنون دچار آن هستیم، باید نکاتی چند عرض شود:

۱- سوریه جولانی تبدیل به حیات خلوت قدرت‌های جهانی شده است و این قدرت‌ها درحال تغییر نقشه خاورمیانه هستند؛ به گونه‌ای که اسراییل ادعای تصاحب جولان را دارد و ترکیه قصد الحاق چند استان به مرز‌های سرزمینی خود که این موضوع قطعا بحران‌هایی برای امنیت ملی ایران‌مان ایجاد خواهد کرد.

۲-بحران سیونیک و قفقاز برای ایجاد کریدور زنگزور که خطری بر بازار انرژی ایران خواهد بود و به‌نظر می‌رسد نقش‌آفرینی ترکیه و آذربایجان در این زمینه بسیار جدی است که در صورت وقوع عملا ژئوپولتیک کشور دچار چالش می‌شود و از رویای «نقطه ترانزیت منطقه» بودن، باید منصرف شویم.

۳-مرز‌های شرقی کشور اکنون جولانگاه تکفیری‌های از بند رسته بوده و عراق نیز که در آستانه فعال شدن آتشفشان دواعش است.

۴-کریدور آی‌مک که در گذشته رقیب کریدور مقاومت بود، پس از وقوع طوفان الاقصی دچار چالش‌های جدی شد، اما هم‌اکنون دولت‌های خائن جنوب خلیج فارس راه ترانزیت زمینی برای تامین مایحتاج رژیم را فراهم کرده اند. این امر نشان از این دارد که غرب تمام هست‌ونیست خود را برای تولید این دالان و بالتبع تغییر نظم منطقه را به حراج گذاشته است. اکنون تنها گزینه ترانزیتی غرب آسیا که می‌توانست مزیت اقتصادی جمهوری اسلامی باشد، با تهدید مواجه است.

حال باید دانست عبور از این بحران‌ها، با نگرش‌های محافظه‌کارانه در تمام دستگاه‌ها چه امنیتی و چه سیاسی ممکن نیست. جریان غربگرا نیز که تکلیفش از ابتدا مشخص بوده است. همچنان بر طبل توهم مذاکره رفع تحریم می‌کوبد و مجدداً قصد دارد امنیت ملی ایران را به ثمن بخس بفروشد. کسانی که تا دیروز حضور فعال ایران در منطقه و یاری‌گری محور مقاومت را برنمی‌تابیدند با وقایع سوریه به شدت سعی دارند کشور را در موضع ضعف تعریف کنند و توصیه امروزشان فعالیت خنثی و بی‌طرف است.

وعده صادق که حاصل به تعین رسیدن اراده سلحشورانه جمهوری‌اسلامی در تغییر معادلات به نفع محور مقاومت بود، تنها بخشی از کنشگری ایران در منطقه محسوب می‌شود و تا زمانی که قرار نباشد تغییر رویکرد رسانه‌ای، اقتصادی، فرهنگی، دیپلماتیک و نظامی در محور مقاومت ایجاد شود، بعضاً تلاش‌های بزرگ ابتر خواهند ماند.

۱. جلوگیری از از بین‌رفتن موقعیت جمهوری اسلامی به عنوان یک قدرت منطقه‌ای، با اتخاذ راهبرد سلبی و ضدسیستمی برای برهم زدن پروژه ابرقدرت‌ها در منطقه از طریق فرسایش سازمان جنگ آنها؛ برای برهم زدن محاسبات غلط دسمن، جمهوری اسلامی باید با رقم‌زدن وعده‌صادق و پاسخ به تجاوز رژیم، بار دیگر پُر بودن دست خود را نشان دهد.

۲. قطع شریان‌های حیاتی رژیم باید طبق فرموده مقام معظم رهبری در دستور کار نیرو‌های مربوطه قرار بگیرد. کریدور آی‌مک تنها گزینه ترانزیتی غرب آسیا است که همچنان تعداد زیادی از کشتی‌های حامل مایحتاج برای اسرائیل از طریق خلیج فارس ارسال می‌شود که اقدامی علیه آن صورت نمی‌گیرد. نباید اجازه حیات به کریدور استعماری که قرار است فلسطین را از مدار خارج کند بدهیم. همچنین حفظ فشار بر تنگه باب‌المندب، احیای روابط دیپلماتیک با الجزایر و مراکش برای تنگ‌کردن حلقه محاصره در تنگه جبل‌الطارق دستورکار‌های دیگری است که دستگاه سیاست خارجه باید در پیش بگیرد.

۳. مسئله حیاتی دیگر حفاظت و حراست از جبهه مقاومت علی‌الخصوص کشور‌های یمن و عراق است. تجربه زیسته به جا مانده از رژیم به وضوح نشان داده است که بعد از سوریه، یمن، عراق و سپس ایران با تهدیدات جدی امنیتی مواجه خواهند بود. خنثی‌سازی تحرکات داخلی و عدم تصمیم‌سازی‌های تحریک کننده همچون شوک‌های اقتصادی و اجتماعی به فضای جامعه برای مقابله با تهدیدات داخلی و در منطقه نیز اقدامات پیش‌دستانه در یمن و عراق می‌باشد.

پشتوانه اجتماعی که در سوریه مورد تغافل قرار گرفت نباید در عراق به حال خود رها شود. متاسفانه عراق هم اکنون راه آهن شلمچه-بصره را به طمع کریدور مشترک با ترکیه، متوقف کرده است و با توجه به شرارت‌های ترکیه بعید نیست اتفاقاتی از جنس حذف محور مقاومت در این کشور هم اتفاق بیفتد و در انتخابات عراق گزینه‌های نزدیک به جبهه غرب سر کار بیایند

۴. تحقق دیپلماسی عمومی، فرهنگی و اقتصادی برای جهت‌دهی به گروه‌های مردمی و بدنه‌های اجتماعی در کشور‌های مختلف از طریق فعال‌نمودن تمامی ظرفیت‌های موجود علی‌الخصوص رایزن‌های فرهنگی.   مسئله «قیام جوانان سوری» در تحولات سوریه، به عنوان مهم‌ترین اقدام دستگاه دیپلماسی عمومی کشور باید در در دستور کار قرار بگیرد.

۵. مقابله با طرح احیای امپراتوری عثمانی در قفقاز و سوریه که می‌تواند امنیت ملی کشور را دچار خدشه کند و خروج از توافق آستانه که با عدم تعهد ترکیه و گروه‌های نیابتی‌اش نسبت به ان، ضامن فروپاشی سوریه شد.

در انتها سخن را با فرموده شهید سلیمانی به اتمام می‌رسانیم و امید داریم که در مطلع بعدی به‌سان او عمل کنیم.
خدا صحنه تاریک را با عمل مقدس مجاهدان روشن می‌کند.



منبع

برچسب ها :

ناموجود