فروزان آصف نخعی: به طور کلی خواننده از مطالعه کتاب «راه طولانی به سوی آزادی» در می یابد که با یک زندگینامه الهامبخش و روشنگر به طور گستردهای تحسین آمیز مواجه است. سبک نوشتاری شفاف، لحن فروتنانه و توانای ماندلا در انتقال تاریخ پیچیده آفریقای جنوبی، و نکاتی که او گفتن اش را با اهمیت می داند، برای خواننده بسیار حائز اهمیت است.حین مطالعه کتاب گاه این سوال به ذهن می رسد که چرا او تا این اندازه فروتنانه در باره همه چیز نظر می دهد. و نکته مهم تر آن که واقعیت آنچه او با آن ها درگیر بوده، بسیار با قهرمان سازی جهان رسانه ای و هالیوود متفاوت است. در هالیوود قهرمان جدای از بقیه آدم های عادی، قهرمان است، و ماندلا در استمرار یک زندگی، و باآرزوهای آن برای هر سیاه پوست، پیشتاز و سازنده است. از این رو این کتاب به عنوان یک منبع ضروری برای درک مبارزات آفریقای جنوبی و نقش محوری ماندلا تلقی میشود. کتابی که عمیقاً تأثیرگذار است. و از صداقت ماندلا در توصیف هم پیروزیها و هم چالشها در طول سفر طولانیاش به سوی آزادی حکایت می کند. او به عنوان یک رهبر آگاه، دردمند، و فرزانه به معنای واقعی، هم به عیوب آگاه است، و هم به نقاط قوت مردم اش. یادگیری این نکته که او چگونه عیوب را می زداید و نقاط قوت را سامان می دهد، یکی از محورهای کانونی کتاب است. اما در گزارش حاضر ضمن این که جمع بندی از تلاش های ماندلا در کتاب خاطراتش ارائه کرده ام، اما خطای بزرگ جنبش، به شوک درمانی و پیامدهای آن را نیز مطرح کرده ام. این بخش هرچند کوتاه به ویژه از آن جهت ذکرش ضرورت دارد، که آقای پزشکیان رئیس جمهور، در معرض انتخاب های اساسی است. از این نظر او باید بداند، صرفا صداقت در کلام، و عمل به استراتژی تامین کننده منافع طرف مقابل چه پیامدهایی دارد. حال این وضعیت چه شامل فیلترینگ و لایحه عفاف و حجاب باشد، و چه عمل به برنامه شوک درمانی برای نجات کشور. لازم به ذکر است که ذکر نتیجه حرکت از ارزش های ماندلا نمی کاهد. ولی ذکر ضعف های هر جنبشی در کنار ذکر نقاط قوت آن ضروری است. چنین رویکردی حاکی از ایجاد تفاوت و تمایز اساسی میان عمل به اصول دقیق برای پیروزی و استمرار حرکت، بدون توجه به قانونمندی های جدید و اتخاذ روش های غلط اما رایج است.
***
«نِلسون رولیهلاهلا ماندِلا» (زاده ۱۸ ژوئیه ۱۹۱۸ – درگذشته ۵ دسامبر ۲۰۱۳) رهبر مقاومت داخلی علیه آپارتاید و نخستین رئیسجمهور آفریقای جنوبی است که در انتخابات دموکراتیک عمومی برگزیده شد. ارزش و هویت ماندلا به ویژه در دوران کودکی در روستای ترانسکی شکل شکل گرفت. تربیت روستایی، به عبارتی در شکل گیری روح آزادیبخش او تاثیر به سزایی داشت . تربیت روستایی به همراه تجربه اش از دوران کودکی او را به یک نظریه مهم رهنمون کرد. ماندلا می گفت «درسهایی که در کودکی میآموزیم، پایههای نگرش ما برای بقیه عمرمان باقی میمانند.»
او در کتابش به نام «راه طولانی به سوی آزادی» که از سوی انتشارات عطایی منتشر شده، تعهد به ارزش هایی که توانست او را ثابت قدم نگاه بدارد از کودکی گرفته تا سلول های آپارتاید، اشاره می کند.
او نوشت: «وقتی به دنیا آمدم، پدرم نام مرا «رولیهلاهلا» گذاشت که به معنی «از ریشه در آورنده ی درخت» و یا به زبان ساده تر به معنی آدم دردسرساز است. پدرم نمی دانست که آینده چه نقشی برای من رقم زده اما وقتی به گذشته برمی گردم و به همه ی دردسرهایی که به وجود آوردم فکر می کنم، می بینم که انصافا اسم بامسمایی رویم گذاشته است.»
«در طول آن سال های طولانی تنهایی بود که اشتیاق من به آزاد بودن مردمم، تبدیل به آرزوی آزادی برای همه ی مردم، سیاه و سفید، شد. من این نکته را بهتر از هر چیز دیگری می دانستم که درست همان گونه که ستمدیدگان باید آزاد شوند، ظالمان نیز باید آزاد گردند. مردی که آزادی مرد دیگری را از او می گیرد، خود اسیر تنفر است و در پشت میله های تعصب و کوته اندیشی گرفتار است. من اگر آزادی فرد دیگری را از او می گیرم، واقعا آزاد نیستم و قطعا وضعیت من مشابه وقتی است که آزادی مرا از من گرفته باشند. وقتی از زندان آزاد شدم مأموریت من این بود که هم ظالم و مظلوم را آزاد کنم»
«در طول زندگی ام خود را وقف مردم آفریقا کرده ام. با استیلای سفیدپوستان مبارزه کرده ام، و با استیلای سیاهان نیز مبارزه کرده ام. به دنبال آرمان جامعه ای آزاد و دموکراتیک بوده ام که همه بتوانند در آن در توازن و با فرصت هایی برابر زندگی کنند. این آرمان من است که امیدوارم با آن زندگی کرده و بدان دست یابم. اما اگر نیاز باشد، آماده ام برای این آرمان بمیرم»
اما این آرمان ها را ماندلای بزرگ از کجا کسب کرد؟ او علاوه بر میراث تاریخی اش، آشنایی با تمدن غرب نیز برایش راهگشا شد، و آموزه های آزادی گرایانه او را تقویت کرد. ماندلا در کتابش تاکید می کند که ارزش هایی چون احترام، و احترام به جامعه، و عدالت را از بزرگان قبیل و نیای خود جذب کرده است. زیبایی طبیعی و سادگی زندگی روستایی، او را با جهان زندگی وطبیعت وحدت می داد و در او ارتباط عمیقی با زمین و مردمش ایجاد می کرد.
ریشه های فرهنگی بسیار عمیق تر از آن بود که بخواهد آن را اکتساب کند. ماندلا از آداب و رسوم “خوسا”، تاریخهای شفاهی و ساختارهای حکومتی سنتی برخوردار بود که به او حسی قوی از هویت فرهنگی و افتخار به میراث آفریقاییاش می بخشید. ماندلا آن گونه که در خاطراتش بیان می کند، این تجربیات، بعدها مقاومت او در برابر ایدئولوژیهای برتریطلبانه و نژادپرستانه سفیدپوستان و دیدگاهش برای آفریقای جنوبی آزاد و چندنژادی را تقویت کرد.
آن چه از خاطرات ماندلا برمی آید، او برپایه میراثی که از فرهنگ و تاریخ آفریقایی اش برایش باقی مانده بود، با نوعی نگاه تحسین آمیز به شکوه میراث اجدادش، که نوعی الگو های رهبری توام با سنت های دموکراسی و تصمیم گیری جمعی “خوسا» در خود نهفته داشت، در زندان از نبرد مسلحانه دست کشید و راه طولانی آزادی و مسالمت آمیز تحقق آزادی را برای دوست و دشمن انتخاب کرد. نقطه مرکزی نگرش او، نه نابودی دشمن، که علاوه بر نجات ملتش، نجات دشمن (به جای نابودی آن) نیز در آن نهفته بود. و این راه جدید آزادی برای بشریت بود. او با تکیه و نگاه به بزرگان، و روسای قبیله به عنوان الگوهایی از رهبری، و ارتباط عمیق با سرزمین اجدادی و طبیعت آن، به راهی بزرگ گام نهاد. راهی که حکایت از آن می کرد با مشی مسالمت آمیز می تواند به دموکراسی سازی اقدام کرد.
آموزش و شرکت در جنبش دانشجویی
خشم آکنده از عملکرد نظام سیاسی منفور آپارتاید، جای هیچ مکاشفهای، برای فهم حقیقت نزد ماندلا باقی نگذاشته بود. انباشت تدریجی هزاران توهین و بیاحترامی، تنها خشمی برای رهایی برای ماندلا به ارمغان آورده بود. آیا ماندلا با این خشم می توانست به رهایی و آزادی برسد.
بذرهای اولیه مقاومت با گسترش افقها در مدارس و بعدها در دانشگاه فورت هیر، کاشته شد. در دانشگاه فورت هیر بود که ماندلا با ایدههای غربی، مسیحیت و دنیای وسیعتری فراتر از روستایش یعنی ترانسکی آشنا کرد. این رشد فکری، همراه با تجربیاتش از تبعیض نژادی، زمینهساز آگاهی سیاسی او شد. او در خاطراتش در باره دانشگاه فورت هیر، و این گونه چگونه با دیگر روشنفکران جوان آفریقایی و همچنین با دیگر مفاهیم ملیگرایی آفریقایی و مبارزه ضد استعماری آشنا شد، می نویسد. و این که طولی نکشید به دلیل اعتراض به ستم آپارتاید با شرکت در جنبش دانشجویی، از دانشگاه اخراج شد. شرکت در اعتراض دانشجویی، نقطه عطفی بود که او را به سوی مسیر فعالیت و مقاومت در برابر سیستم آپارتاید سوق داد. پشتوانه کلیدی او تا این مرحله، آموزش در مدارس، آشنایی با نظریه های و ایدئولوژی های علمی غربی و مسیحی، مبارزه با تبعیض نژادی در محیط های شهری و فعالیت های دانشجویی بود.
تشدید آپارتاید و مشارکت عمیق تر در کنگره ملی آفریقا (ANC)
ماندلا هرچند تجربیات زیادی آموخته بود، اما جمله معروفی دارد:« من از رودخانههای معروف عبور کرده بودم… هنوز رودخانههای زیادی برای عبور داشتم.» این موضوع حکایت از آن می کرد که دانشجوی اخراجی، و عضو کنگره ملی آفریقا به تازگی قدم در راه آزادی گذاشته است. با این همه او در کنگره ملی آفریقا تجربه های بسیار با ارزش رفتار نهادی و نهادمند را آغاز کرد. هر هدفی برای دستیابی، نیازمند یک تشکیلات مشخص و توان مشخص است. اما او نیز همچون بسیاری از مبارزان، تحت تاثیر جهان دوقطبی، دنبال براندازی سخت و مسلحانه است. در این زمینه انسداد و سرکوب رژیم آپارتاید نقش برجسته ای داشت.
ماندلا در تشکیلات کنگره ملی آفریقا صعود در ردهها را آغاز کرد. مشارکت ماندلا در فعالیت های کنگره ملی آفریقا (ANC) به تدریج با تشدید سیاستهای آپارتاید دولت آفریقای جنوبی افزایش یافت. او لیگ جوانان کنگره ملی آفریقا (ANC) را تأسیس و برای اقدام مستقیمتر علیه سرکوب نژادی تبلیغ کرد. آموزش حقوقی و جذابیت شخصی او را به چهرهای برجسته در سازمان تبدیل کرد. در عین حال با سرکوب بیشتر دولت همانگونه که ذکر شد، ماندلا و همکارانش در کنگره ملی آفریقا به بحث و توسعه استراتژی های جدید مقاومت پرداختند. آنگونه که خود خاطراتش را بیان می کند استراتژی های در حال تحول، و جدید به بحث روز کنگره ملی آفریقا تبدیل شدند. از این رو توسعه استراتژیهای جدید مقاومت در دستور کار قرار گرفت. آنها هرچند به سازماندهی اشکال فعالتر اعتراض، از جمله اعتصابات، تحریمها و نافرمانی مدنی روی آورده بودند، در عین حال تحولات مهم دیگری را از جمله تاسیس لیگ جوانان کنگره ملی آفریقا، پذیرشت تاکتیک های نظامی تر، ورود بحث ها در باره مبارزه غیرمسلحانه در برابر مبارزه مسلحانه آغاز کرده بودند. در همین زمان است که ماندلا با طی کردن سلسله مراتب سازمانی، در موقعیت صعود به کادر رهبری در کنگره ملی وحدت آفریقا NAC نایل می شود.
کمپین نافرمانی تغییر به مقاومت فعالتر را نشان میدهد
از اصول محوری ماندلا آن بود که هرچند قانون گرایی بسیار حائز اهمیت است، اما باید به قابلیت اجرا شدن قانون هم توجه کرد. ماندلا در کتابش، از این زاویه است که جنبش نافرمانی مدنی می پیوندد. او می گوید: «به طور خلاصه، ما به قانونشکنان تبدیل شده بودیم.» زیرا قوانین به جای ایجاد آرامش در میان اکثریت، همه سیاه پوستان را به طور ناعادلانه ای تحت تبعیض و ستم قرار می داد.
او برای تقویت حرکت خود «بسیج عمومی» علیه قوانین ناعادلانه را مورد هدف قرار داد. از این رو کمپین نافرمانی ۱۹۵۲ علیه قوانین ناعادلانه آپارتاید نقطه عطفی در حرکت به سوی آزادی بود. ماندلا نقش کلیدی در سازماندهی و رهبری این کمپین نافرمانی مدنی ایفا کرد که در آن هزاران داوطلب عمداً قوانین تبعیضآمیز را نقض کرده و با دستگیری مواجه شدند. راه کار ماندلا به ویژه از منظر ضد خشونت بودن حرکتش، منتهی به یک مشارکت عظیم مردمی شد تا جایی که اعضای کنگره ملی آفریقا ANC از ۲۰ هزار به ۱۰۰ هزار افزایش یافت و حرکت او موجب افزایش آگاهی بین المللی از آپارتایدشد. ماندلا قادر شده بود قدرت نرم اقدام جمعی غیرمسلحانه را برای همگان آشکار کند.
بر اساس کتاب خاطرات ماندلا، کمپین نافرمانی مدنی، نبوغ ماندلا را آشکار کرد و منتهی «تحول شخصی» برای او شد. برای ماندلا، کمپین نافرمانی مدنی نقطه عطفی شخصی بود. او از داوطلب ارشد به رهبری ملی شناختهشده مقاومت و حرکت به سوی آزادی، تبدیل شد. همچنین تجربه زندان و قدرت اقدام جمعی، تعهد او به مبارزه را تقویت و نقش ماندلا را به عنوان رهبر کلیدی کنگره ملی آفریقا تثبیت کرد.
شکست رژیم آپارتاید در پروژه اعدام ماندلا و یارانش و تقویت جنبش
رژیم کینه جو و جنایتکار و نژادپرست در صدد انتقامی سخت از ماندلا و دیگر رهبران کنگره ملی آفریقا برآمد. اما این موضوعی مورد انتظار ماندلا و یارانش بود او گفت که «ما هیچ توهمی درباره اقدامات متقابل دولت شما نداشتیم…» رژیم آپارتاید برای نمایش «نبرد قانونی» را در پیش گرفت. او این نبرد را برای خائن جلوه دادن ۱۵۶ جنبش نافرمانی مدنی راه اندازی کرد. ارزیابی رژیم آپارتاید از میانه روی و حرکت خشونت پرهیز ماندلا آن بود که این حرکت بسیار موثرتر از حرکت نبرد مسلحانه آنان پیش از این بوده است، از این رو در صدد برآمد با برپایی دادگاه «محاکمه خیانت»، این میانه روی را در نطفه خفه کند.
دادگاه «محاکمه خیانت»، از ۱۹۵۶ تا ۱۹۶۱ به طول انجامید. این آزمونی سخت برای عزم جنبش ضد آپارتاید بود. ماندلا و ۱۵۵ فعال دیگر به خیانت بزرگ متهم و با احتمال حکم اعدام مواجه شدند. این محاکمه به سکویی برای بیان اهداف و اصول مبارزه آزادی تبدیل شد.
با این همه استراتژی و تاکتیک های مناسب اتخاذ شده از سوی رهبران کنگره، و بدنه آن، چه در دادگاه و چه خارج از آن، منتهی به «تبرئه و درسها»ی عبرت آموز نوینی شد. طی ۶ سال محاکمه، همه متهمان از اتهامات وارده تبرئه شده، و پیروزی مهمی نصیب کنگره ملی و جنبش شد. آنان در این ۶ سال ابعاد بسیار مهمی از مبارزات ضد خشونت و مسالمت آمیز خود را مطرح کردند. در نتیجه دولت شرمنده و روحیه فعالان سیاسی تقویت شد. با این حال، این محاکمه به ماندلا و دیگران آموخت که دولت برای سرکوب مخالفتها، به اقدامات افراطی متوسل خواهد شد و آنها را به سمت در نظر گرفتن اشکال رادیکالتر مقاومت سوق داد. ماندلا در خاطرات خود نوشت: « در دوازده ماه گذشته ما از دورهای از دیکتاتوری سخت عبور کردهایم.» این ها جنبه های
فداکاری شخصی، حفظ مردم و به خطر انداختن خود / فعالیتهای زیرزمینی؛ فرار ماندلا به عنوان “پیمپرنل سیاه” از دستگیری
«پیمبرنل سیاه»، لقب یک دیپلمات سوئدی است که در دوران جنگ جهانی دوم به خاطر کمک به فرار اعضای نهضت مقاومت نروژ به او داده شد. ریشه عنوان «Black Pimpernel» یا «پیمبرنل سیاه» با الهام از اسکارلت پیمپرنل، قهرمان نمایشنامه و قصه ای به همین نام اثر بارونس اُرکزی در دوران انقلاب فرانسه است. این لقب به نلسون ماندلا نیز برای مبارزات ضد تبعیض نژادی اش اعطا شد. ماندلا به عنوان یک مرد سیاه پوست در آفریقای جنوبی، سنبل عدم اعتماد به همه چیز بود، یعنی «شبیه زندگی زیرزمینی برای تمام عمر.»
پس از «محاکمه خیانت»، ماندلا راه «فرار و سازماندهی» را انتخاب کرد. ماندلا به زیرزمین رفت تا از دستگیری فرار کند و به سازماندهی مقاومت ادامه دهد. او به عنوان “پیمپرنل سیاه” شناخته شد و در سراسر کشور در لباس مبدل سفر کرد، حمایت برای کنگره ملی آفریقا ANC را جلب و کمپینهای نافرمانی مدنی را برنامهریزی کرد.
فداکاریهای شخصی، در این دوره از فعالیت مخفیانه، تأثیر عمیق، ژرف و سنگینی بر منش و شخصیت و زندگی شخصی ماندلا گذاشت. او از خانوادهاش جدا شد و دائماً در حرکت بود، تنهایی و تنش زندگی به عنوان یک فراری را در قالب لباس مبدل، به عنوان راننده یا کارگر را تجربه کرد. با این حال، توانایی او در فرار از دستگیری به نمادی از مقاومت و امید برای بسیاری از آفریقای جنوبیها تبدیل شد. او پاشنه آشیل مردم را درک کرده بود. آنان قادر نبودند با انسجام کافی، منظم و تشکیلاتی رفتار کنند. همین امر عامل اساسی شکست آنان در برابر رژیم آپارتاید بود. از این رو حین فرار، سازماندهی جلسات و تجمعات مخفی، برنامه ریزی کمپین های نافرمانی مدنی و آموزش آن ها را دنبال می کرد. او این گونه به نماد مقاومت به عنوان «پیمپرنل سیاه» تبدیل شد.
اعتصاب ماندن در خانه به جای کشته شدن در خیابان
راه مسالمت آمیز آزادی، منتهی به کمپین های نافرمانی مدنی در آفریقای جنوبی شد.ماندلا معتقد بود «ما کمپینهای نافرمانی، ماندن در خانهها را، چه به تنهایی و چه با هم، راهاندازی میکردیم تا زمانی که دولت بگوید، “آقایان، ما نمیتوانیم این وضعیت را تحمل کنیم، قوانین نقض میشوند و این وضعیت کلی که توسط ماندن در خانهها ایجاد شده است. بیایید صحبت کنیم.”»
ضامن اقدام جمعی آموزش بود. که این حرکت از سوی کنگره وحدت ملی آفریقا صورت گرفت. آنچه همه جناح های مبارز راه آزادی، در باره آن توافق داشتند، این بود که آپارتایدصرفا یک نظام سیاسی نبود که تعیین می کرد چه کسی حق رای دارد، و می تواند آزادانه رفت و آمد کند، بلکه یک نظام اقتصادی هم بود که نژادپرستی را به عنوان وسیله ای برای اجرای تمهیداتی بسیار سودآور به کار می گرفت.بنابراین مبارزه سیاسی برای خلع نظام سیاسی، تنها یک بخش کوچک از حرکت جنبش بود. بدون توجه به آن، ریشه های سرکوب جنبش ناشناخته باقی می ماند. از این رو در راس منشور کنگره ملی آفریقا که با نظرخواهی ۵۰ هزار نفر در روستاها و شهرهای آفریقای جنوبی تهیه شده بود، بازتوزیع ثروت آپارتاید در راس حرکت کنگره ملی آفریقا قرار گرفته بود. با این که بعد از پیروزی جنبش چنین امری در عمل میسر نشد.
با این همه ماندلا در کتابش تاکید می کند که برای راه طولانی آزادی، «اقدام جمعی» مسالمت آمیز، در دستور کار رهبران کنگره ملی آفریقا قرار گرفت. از جمله اعتصاب ماندن در خانه در سال ۱۹۶۱، که در حالی که ماندلا زیرزمینی بود، سازماندهی شد،و قدرت و هماهنگی رو به رشد جنبش ضد آپارتاید را نشان داد. علیرغم تهدیدات شدید دولت، صدها هزار آفریقای جنوبی در این اعتراض سهروزه شرکت کردند. با این همه این امر در کتاب خاطرات ماندلا برجسته است که هرچند شدت عمل رژیم آپارتاید باعث شد، تاکتیک های آینده و مبارزه مسلحانه در دستورکار کنگره قرار بگیرد،ولی در نهایت، این جنبش خشونت پرهیز بود که با اهداف کوچک، و پشتیبانی گسترده مردم، رژیم آپارتاید را ابتدا به توافقات کوچک و سپس به توافق بزرگ، آزادی ماندلا از زندان، و آغاز دوران جدید در حیات سیاسی کشور آفریقای جنوبی و سیاهان سوق داد.
فداکاریهای شخصی در پیگیری آزادی برای همه آفریقای جنوبیها
ثبات قدم ماندلا برای وطن و مردم اش، و اعتماد مردم به او بزرگترین سرمایه اجتماعی محسوب می شد. او در کتابش تاکید می کند که «من هرگز از تعهدم به مبارزه پشیمان نشدهام و همیشه آماده بودم با سختیهایی که از آن ناشی میشود روبه رو شوم.»
او با «فشار بر خانواده»، دریافته بود که راه آزادی، عملکرد حرفه ای شبانه روزی را می طلبد. از این رو تعهد ماندلا به مبارزه، هزینه شخصی زیادی برایش داشت. ازدواج اول او به طلاق انجامید و روابط او با فرزندانش به دلیل غیبتهای طولانی و در نهایت زندانی شدنش، تحت فشار قرار گرفت. با این حال، او به آرمان متعهد ماند و معتقد بود که آزادی مردمش، ارزش این فداکاری را دارد.
کتاب خاطرات ماندلا حاکیست که «عزم راسخ» او در این راه، علیرغم مواجهه با دستگیری، آزار و اذیت و تهدید مداوم به خشونت، تعهدش به مبارزه را هرگز متزلزل نکرد. تمایل او به فدا کردن آزادی و راحتی شخصیاش برای خیر عمومی، برای میلیونها نفر در آفریقای جنوبی و مردم سراسر جهان الهام بخش شد.
تکمله
مبارزه بزرگ ماندلا به ثمر نشست. اما چه نتیجه ای به بار آورد؟ به نظر می رسد ماندلا و دیگر رهبران کنگره ملی آفریقا با وجود آگاهی، به سازوکارهای اقتصادی آپارتاید، در عمل و برنامه ریزی به اندازه کافی به آن بهاء لازم را ندادند. به عبارت دیگر، پاکی، و خلوص آدمیان، در این کارزار گسترده و عمیق هرچند لازم ولی کافی نیست. این برنامه اقدام و نتیجه آن در عمل است که پیروزی یا شکست یک حرکت را می نمایاند. به نظر می رسد رهبران کنگره ملی آفریقا به استفاده از شوک درمانی برای کشور خود و نتایج حاصل از آن تسلط کافی نداشتند.
نائومی کلاین از شاگردان جوزف استیگلیتز برنده نوبل اقتصادی می گوید: با گذشت یک دهه از رویکرد قاطع آفریقای جنوبی به تاچریسم، نتایج تجربه عدالت مبتنی ریزه خواری در آن کشور فضاحت بار بوده است:
*از سال ۱۹۹۴، یعنی سالی که «کنگره ملی آفریقا» قدرت را به دست گرفت، تعداد افرادی که باکمتر از روزی یک دلار زندگی می کنند، دوچندان شده، و از ۲ میلیون نفر به ۴ میلیون نفر در سال ۲۰۰۶ رسید.
*بین سال های ۱۹۹۱ و ۲۰۰۲ نرخ بیکاری سیاهان آفریقای جنوبی، با افزایشی بیش از دو برابر از ۲۳ درصد به ۴۸ درصد رسید.
*از ۳۵ میلیون شهروند سیاه آفریقای جنوبی، فقط ۵ هزارنفر درآمدی بیش از ۶۰ هزار دلار در سال کسب می کنند. تعداد سفیدپوستانی با این میزان درآمد، ۲۰ برابر سیاهان است. و درآمد بسیاری از آنان خیلی بیش از این مقدار است.
*دولت «کنگره ملی آفریقا»، یک میلیون و ۸۰۰ هزار واحد مسکن ساخته است، اما طی همان مدت ۲ میلیون نفر بی خانه شده اند.
*طی یک دهه دموکراسی، نزدیک به یک میلیون نفر، از مزارع اخراج شده اند.
*نتیجه این اخراج ها این است که تعداد آلونک نشین ها ۵۰ درصد افزایش یافته است. در سال ۲۰۰۶ از هر ۴ شهروند آفریقای جنوبی، یک نفر در آلونک هایی در حلبی آبادهای غیر رسمی زندگی می کرد که بسیاری از آن ها فاقد آب لوله کشی و برق بود.
*بسیاری از مردم آفریقای جنوبی مراسم دولتی سالگرد پیروزی کنگره ملی آفریقا را به طور کامل تحریم کردند. اسبو زیکود، از رهبران جنبش در حال رشد زاغه نشینان دوربان گفت:«آنچه در منشور آزادی است، بسیار خوب است، اما هرآنچه می بینم، جفای به عهد است.»
بیشتر بخوانید:
اندیشه های فاتحان و عاملان سقوط بشار اسد / اریک فروم: جهان سومی ها اسیر تعصب شدند / ابن مقفع و ظهور استراتژی اعتدال در جهان اسلام
تندروی در جهان اسلام چگونه رشد کرد؟ / نسبت سلفیگری جهادی با ابزارهای مدرن و فناوری / سلفی گری جهادی عکس العملی به چالشهای اجتماعی مدرنیته
سلفی ها چه کسانی هستند؟
اندیشه های فاتحان و عاملان سقوط بشار اسد / اریک فروم: جهان سومی ها اسیر تعصب شدند / ابن مقفع و ظهور استراتژی اعتدال در جهان اسلام