بدون زبان فارسی باید فاتحه ایران و ایرانی را خواند

 به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، هادی ارشد مقاله ای در باره «سیاست زبان از دیدگاه اقبال آشتیانی» در کانال «باشگاه اندیشه» منتشر کرده است. او در این یادداشت بر اهمیت سیاست زبان، از نگاه عباس اقبال آشتیانی تاکید می کند و این که اگر این زبان حفظ نشود باید فاتحه ایران و ایرانی را خواند. او 

کد خبر : 102698
تاریخ انتشار : شنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۳ - ۲۰:۴۸
بدون زبان فارسی باید فاتحه ایران و ایرانی را خواند



 به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، هادی ارشد مقاله ای در باره «سیاست زبان از دیدگاه اقبال آشتیانی» در کانال «باشگاه اندیشه» منتشر کرده است. او در این یادداشت بر اهمیت سیاست زبان، از نگاه عباس اقبال آشتیانی تاکید می کند و این که اگر این زبان حفظ نشود باید فاتحه ایران و ایرانی را خواند. او  می نویسد:  

سیاستِ زبان از این نگاه برمی‌خیزد که زبان، ابزاری برای ساخت دادن به نگرش‌ها و کردارها است. از این رو، کارگزاران سیاسی از این توانایی چشم‌پوشی نمی‌کنند. اندیشه‌ی سیاست‌گذاری زبان در نیمه‌ی نخستِ سده‌ی بیستم به ایران رسید. گردانندگان نخستین فرهنگستان زبان با این اندیشه بیگانه نبودند، اما هرگز نرسیدند تا کاربست‌های پراکنده درباره‌ی زبان را در چارچوب یک گفتار گسترده گرد آورند. 

یکی از نخستین گفتارها درباره‌ی سیاست زبان، نوشته‌ای است که در نامه‌ی یادگار (سال۲، بهمن ۱۳۲۴) به چاپ رسیده است. از دید اقبال، مردمان بیدار، هم‌آن‌گونه که برای افزایش فرآورده‌های مادی، سیاست اقتصادی دارند، «برای نشر معنویات و محصولات فکری و ذوقی خویش … نیز سیاستی مخصوص و معقول را تعقیب می‌کنند»، که ارزش آن کم‌تر از سیاست اقتصادی نیست.

زبان، ابزار پراکنشِ ارزش‌های فرامادی و گرایش‌های مردم است. با گسترش زبان، آن ارزش‌ها نیز به گستره‌ی بزرگ‌تری راه می‌برند. در این راه، زبانی دست بالا را خواهد داشت که دست‌گاهِ فرمان‌روایی نیرومند، اقتصادی توان‌مند و زایا، و سیاستِ زبانی راه‌گشا از آن پشتیبانی کند. روزگاری بود که زبان فارسی در پهنه‌ای بسیار گسترده‌تر روان بود، اما با ریزش نیروی فرمان‌روایی و ناکارآمدی اقتصاد و سردرگمی سیاست، قلم‌روِ زبان فارسی بسیار کوچک شد. 

کشورهای اروپایی با راه‌اندازی انجمن‌ها، خانه‌های فرهنگ، و آموزش‌گاه‌های رایگان، هم‌واره در کار گسترش زبان و ارزش‌های فرهنگی خود اند. در گرماگرم جنگ جهانی دوم، برندگان جنگ، افزون بر آن که در گستره‌های سیاست و اقتصاد می‌کوشیدند از یک‌دیگر پیشی جویند، در زمینه‌ی رخنه‌ی ارزش‌ها و اندیشه و ادب نیز  یک‌دم از پیشی جستن بازنمی‌ایستادند.

نویسنده از این پیش‌نگاشت‌ها به آن‌جا می‌رسد که «اگر مملکت ما هم بخواهد زنده بماند و در میدان مبارزهء سیاست زبان لااقل از خود دفاع کند، ناچار باید یک “سیاست زبان” داشته باشد.» زیرا اگر از این کار بازماند، و روزگاری زبان دیگری در ایران بر فارسی چیره آید، آن‌گاه، “فاتحه ایران و ایرانی خوانده شده است.”»

به گمان نویسنده در آن روزها (هنگامه‌ی جنگ جهانی دوم، رخ‌دادِ آذربایجان و …)، زبان فارسی از دو سو با بیم جای‌گزینی روبه‌رو بود: ۱. دولت‌های استعماری هر آن به ایران لشکرکشی کنند، گردش کارها را به دست گیرند و به زور زبان خود را جا بیاندازند؛ ۲. هم‌آن دولت‌ها بی آن که لشکرکشی کنند، بخواهند برخی گویش‌ها را به جای زبان کشوری جا بیاندازند. کاری که در افغانستان کردند و پشتو را در آن‌جا به جای زبان فارسی جا انداختند و شاید بخواهند با جا انداختن کردی و ترکی در کردستان و آذربایجان، هم‌این برنامه را در ایران پیاده کنند.

بر پایه‌ی هم‌این نگرانی، نویسنده‌ دو پایه‌ی سیاست زبانی را چنین بازمی‌گوید: در نگاه به بیرون، ما هم باید هم‌آن نقشه‌ای را دنبال کنیم که بیگانگان در ایران دنبال می‌کنند. در این‌جا، نگاه نویسنده به کشورهایی است که هنوز بخشِ جدایی‌ناپذیری از فرهنگِ بزرگ ایران به شمار می‌روند؛ فرهنگ ایرانی در بخشی از عراق، ترکیه، قفقاز، ترکستان، افغانستان، بلوچستان و هند هنوز پویا است، و با همه‌ی کوشش‌ها، مردم در آن‌جا پیوند خود را با فرهنگ ایرانی نبریده‌اید؛ پس به روش‌های گوناگون رشته های این پیوند را باید استوار نگه داشت.

بخش پررنگ‎ترِ سیاست زبانی، نگاه به درون دارد. در ایران، شماری از مردم نزدیک به چهار یا پنج میلیون تن (در آن روزها)، به زبانی سخن می گویند که فارسی نیست. «ما با این‌که از هر کس بیشتر به دفاع از زبان شیرین فارسی … علاقه داریم، … این حقیقت را نمی‌توانیم منکر شد و از کسانی نیستیم که دولت را به تعقیب سیاستی خشن در برافگندن ریشهء این زبان‌ها و لهجه‌ها به زور و عنف دعوت کنیم.» از میان همه‌ی این گویش‌ها، دو زبان عربی و ترکی جای اندیشه و درنگ دارد.

 در میانه‌ی دو جنگ جهانی، خاورمیانه‌ی عربی، بسترِ خیزش‌ها و جنبش‌های جدایی‌خواهانه بود. سرزمین‌های جداشده از عثمانی با نام تازه‌ای برخاسته بودند. ترکیه ایده‌ی سیاسی کشور را با زبان ترکی درآمیخت؛ و کشورهای دیگر، یکی از زبان‌های اروپایی یا عربی را برای خود برگزیدند. جنبشِ تکینگی سیاسی با وابستگی به زبان بالا گرفته بود. ارتش تزاریِ استالین به نام کشور شوراها، با نادیده‌گرفتن گفت‌وگوهای سه جانبه، هم‌چنان در ایران ماند، و سودای آذربایجانِ کنده از ایران را به میان آورد. این رخ‎دادها، زبان را در نگاه نویسندگان ایرانی به یکی از پایه‌های سیاست‎گذاری درآورده بود. 

216216



منبع

برچسب ها :

ناموجود