فروزان آصف نخعی: رسانه های دیجیتال، ایرانیان و به ویژه نسل جوان را وارد عصر فراواقعیت کرده اند. موضوعی که بودریار برای جامعه جدید بعد از مدرنیته فراوان استفاده می کند. چنین ویژگی ای، تمایزی میان جهان مجازی و جهان واقعی قائل نیست. عصر فراواقعیت، رسانه های الکترونیک تغییری کیفی در روشی به وجود آورده اند که رسانه ها از آن طریق، به زندگی روزمره ما شکل می دهند. اما رسانه ها در این جهان، تنها رسانه های رسمی نیستند. رسانه هایی که اکسپرسیویسم یعنی بیانگرباوری و خود بیانگری، را به اوج رسانده، و هر شخص و فردی می تواند رسانه خودش را داشته باشد.
در چنین جهانی، انگاره سوژه، و عاملیت و کنشگری انسان، به اوج می رسد. اما چنین کارکردی، به ویژه برای کشورهای در حال توسعه یک مشکل اساسی نیز ایجاد می کند، از یک سو توسعه در عصر فراواقعیت که شهروندانش برای خود اکنونیتی و فردایی قائل نیستند، به محاق می رود. زیرا توسعه نیازمند تامل، توقف، ساختن و ادامه حرکت در یک فرآیند آهسته و پیوسته است، این در حالی است که جهان فراواقعیت و رسانه های دیجیتال، این آهستگی را به سرعت تبدیل کرده، عامل های کنشگری، خواهان آزادی خود هستند، فارغ از این که این آزادی تا چه اندازه مخل توسعه است.
دکتر محمد جواد غلامرضا کاشی، بحث اش را از این نقطه آغاز می کند. او در باره آزادی و عدالت، همچنین دیدگاه کسانی که معتقدند در جامعه ایرانی تحقق توسعه و دموکراسی همزمان ممکن نیست، صحبت می کند. واین که حذف یکی از این دو محور با ساختن دیکتاتوری صالح امکان پذیر نیست.
نگاه ساده اندیشانه ای وجود دارد که با فراهم سازی شرایط ظهور یک دیکتاتوری مصلح، در پیوند با مکانیزم بازار، و همگرایی با دین سنتی، که صرفا دنبال یک نگاه سطحی، شرعی است، و خیلی آرزوهای بزرگ هم ندارد؛ این سه گانه را که در واقع جوهر نوصفوی گرایی است، جمع بکنیم تا توسعه محقق بشود، بعد راه را برای دموکراسی باز بکنیم …آنان که گمان می کنند دموکراسی را می شود فعلا تعلیق بکنند تا توسعه تحقق یابد. آنان نمی دانند که از این کلام خون می بارد.
این استاد دانشگاه با اشاره به «بحث این که دموکراسی و یا عدالت کدام خوب هستند و کدام، مطرح نیست» می گوید: «لازم نیست بحث کنیم عدالت یا دموکراسی کدام خوب، و کدام بد هستند. سپس به آن رو کنیم یا رو نکنیم. در واقعیت امروز جامعه ایران، شما با سوژه هایی مواجه اید، خوب یابد، که به سرنوشت خودش، و روایت شخصی خودش، بیشتر از هرچیز دیگری اهمیت می دهد.»
او با اشاره به این که «در این معنا، مدرنیته به اوج رادیکالیسم خلق سوژه خودش واصل شده است» می گوید: «پدیده های ارتباطی این وضعیت را به طور واقعی محقق کرده اند. نگاه هایی دنبال آتوریتی هستند، به این معنا که بالاخره یک ضرورت های درازمدتی هم وجود دارد. زیرا اگر سوژه ها، سوژگی دارند، تکلیف توسعه چه می شود؟ تکلیف این که ما می خواهیم کل جامعه ایران از جایی بلند شود، و برود به جایی دیگر بنشیند، چه می شود؟ حقیقتا این بحث مهمی است.»
این عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی در تفسیر موقعیت حاضر می گوید: «یعنی جایی که مردمان به طور مرتب و دائم سوژگی پیدا می کنند، یک اکنونیتی غلبه پیدا می کند که هر گونه مصحلت اندیشی معطوف به فردا را به تعلیق می اندازد. ولی باید بگویم که گریزی هم نیست. زیرا یک ضرورت است. جامعه پر از میدان های خلق سوژه است. امر سیاسی به معنای پیوند این دو ضرورت به هم است که موجودیت می یابد. ضمن این که شما نمی توانید در عین حال مصالح عمومی و خیرعمومی را نادیده بگیرید، زیرا بالاخره مفاهیمی مثل توسعه، پیشرفت، و امثالهم، بالاخره ضروری هستند.»
کاشی در ادامه هنر و نقش مرد و یا تئوریسین سیاسی را ذکر می کند که بدون حذف یکی، دنبال راه حل است. او می گوید: «اما مرد سیاسی یا تئوریسین سیاسی آن کسی است که بتواند میان این ها توازن ایجاد بکند.برخی دوستان ما امروز دچار ساده اندیشی هستند، از این حیث که گمان می کنند می توانند از شر یکی از این ها خلاص شوند. آن هایی که به آزادی و دموکراسی می اندیشند، مطرح می کنند از طریق دموکراسی به مفاهیمی مانند توسعه برسیم. و به عکس، آنانی که به این سوی ماجرا یعنی افتخارات ملی و توسعه می اندیشند، گمان می کنند دموکراسی را می شود فعلا تعلیق بکنند تا توسعه تحقق یابد. آنان نمی دانند که از این کلام خون می بارد.»
این استاد دانشگاه سپس نظریه ظهور دیکتاتوری مصلح از طریق نگاه نوصفوی برای توسعه کشور را نقد می کند و می گوید: «توجه بکنید، نگاه نوصفوی که گمان می کند راه حل برون رفت از بحران امروز، با ظهور یک قدرقدرت به عنوان دیکتاتور مصلح ممکن است تا بیاید و جامعه ایران را از این وضعیت خارج بکند، اشتباه محض مرتکب می شوند. این ها می گویند در شرایط کنونی زمان بحث دموکراسی نیست، زمان، زمان ظهور یک دیکتاتور مصلح چه با تئوری رضاشاه روحت شاد، چه در روایت نوصفوی گرایان است. چنین نگاه ساده اندیشانه ای وجود دارد. آنان معتقدند که با فراهم سازی شرایط ظهور یک دیکتاتوری بزرگ، در پیوند با مکانیزم بازار، و همگرایی با دین سنتی، که صرفا دنبال یک نگاه سطحی، شرعی است، و خیلی آرزوهای بزرگ هم ندارد؛ این سه گانه را که در واقع جوهر نوصفوی گرایی است، جمع بکنیم تا توسعه محقق بشود، بعد راه را برای دموکراسی باز بکنیم.»
این استاد دانشگاه سپس نسبت به شکست قطعی چنین تفکری هشدار داده تاکید می کند: «به صراحت بگویم که این نطفه را، این جامعه مملو از سوژه که مرتب و دائم خلق سوژه های جدید و نو می کند، اجازه نمی دهد و نمی گذارد منعقد شود. بنابراین، این موضوع یک خیال خام است. سرشتش بحران زا است. این نظریه می خواهد یک معضل عینی را با یک ساده سازی ذهنی، حل بکند. البته این درست است که در تئوری، معضل توسعه در ایران را حل کرده اید، اما در واقعیت با این سوژه ها نمی توانید آن را حل کنید.»
کاشی در ادامه طرح سوال می کند مبنی بر این که «امروز اگر شما دنبال احیای نام ایران هستید، باید بدانید پیوند ایران با یک میدان آشوب، که می خواهد همه چیز را دموکراتیک بکند، توسط راه حل های دموکراتیک، یا از منظر راه حل های اسلامی، یا از طریق راه حل برقراری عدالت، چگونه قابل جمع شدن است؟»
کاشی در آخر، شیوه حل مساله را فکر کردن در باره راه حل برای جامعه ای می داند که دیگر یک کاسه نمی شود، و می افزاید:«به عبارت دیگر وضعیت عینی جامعه ایران، سبب می شود، به جای این که مدل هایی بسازید که به سرعت دیکتاتور مصلحی را متبادر به ذهن بکند، تا بیاید و تکلیف همه چیز را روشن بکند، به جای آن باید به جامعه ای فکر بکنید که دیگر یک کاسه نمی شود، حال از درون این منطق، چگونه می توان، عدالت، دموکراسی، آزادی، اسلام و معنویت، و هرچیز دیگری را ابداع و خلق کرد؟»
بیشتر بخوانید:
کلاه سرمان رفته آن هم چه کلاه گشادی
گفتار اصلاح طلبان قدرت بسیج ندارد /نوسازی گفتمان اصلاحطلبی با انتخابات محوری به جایی نمیرسد /کلام سیاسی یعنی خلق ارادههای جمعی برای رفع آلام مردم
رخداد تازه در ایران چیست؟ / آقا به تو چه، ولم کن / جامعه ایران امر اکنونی را دیگر رها نمی کند
بنیاد یک نظام قدرتمند چگونه ایجاد می شود؟
اعاده حیثیت از حقیقت
216216