یادداشت| فقه تمدن ساز – تسنیم
به گزارش خبرگزاری تسنیم از قم، حجت الاسلام علی مهدیان استاد سطوح عالی حوزه علمیه در یادداشتی به نقش فقه در تمدن سازی جهان امروزی پرداخته که در زیر آمده است: قبل از آنکه سخن از تغییر علم فقه به میان بیاید، باید درباره تغییر و تربیت نهاد تولید علم سخن گفت. تربیت نهاد تولید

به گزارش خبرگزاری تسنیم از قم، حجت الاسلام علی مهدیان استاد سطوح عالی حوزه علمیه در یادداشتی به نقش فقه در تمدن سازی جهان امروزی پرداخته که در زیر آمده است:
قبل از آنکه سخن از تغییر علم فقه به میان بیاید، باید درباره تغییر و تربیت نهاد تولید علم سخن گفت.
تربیت نهاد تولید علم را کسی میفهمد که هویت آن را بر بستری از “حرکت و صیرورت” “کلان” ببیند نه در قامت یک نهاد انتزاع شده و ذهنی و بی ربط به “جای” و “گاه”.
کلمه “پیشرو” و “سرآمد” را کسی میتواند درباره هویت حوزه به کار ببرد که حرکت و مختصات کلان را میبیند. حوزه جلودار یک حرکت است لذا پیشرو است و مختصات آن در بستر کلان جبهه حق، آن است که در راس مینشیند لذا سرآمد است.
بر این اساس است که میتوان گفت بدون شناخت این که این حرکت کلان، امروز در چه مقطعی است، نمیتوان وضعیت مطلوب این نهاد را تشخیص داد و به تناسب به نظامی از توصیه ها دست پیدا کرد.
این حرکت کلان جبهه تاریخی حق در چه مقطعی است؟ در دورانی هستیم که جبهه حق به لحاظ درونی، مشغول ساختن بافت الهی و توحیدی است و به لحاظ بیرونی در حال گسترش و بسط تمدنی است.
زمانه غلبه تمدنی است و صف مقدم این حرکت که به جهت مختصات کلانش در راس جبهه است، باید در این چارچوب خود را ویرایش کند و باز تعریف نماید.
حالا چه اتفاقاتی باید بیفتد:
او باید علومی که در حرکت تاریخی خود به دست آورده در ساحت رسالت این دوران خود امتداد دهد، او باید نقش رهبری اجتماعی بلوغ و رشد جامعه و غلبه اراده حق بر باطل را بر عهده بگیرد، او باید بتواند از بستر دین ساختار و نظامات اجتماعی را تخریج کند و در نهایت او باید در این نبرد تمدنی که بیش از هر زمان به چشم میآید در جایگاه قله و رهبری قرار بگیرد.
بر این اساس فقه اسلامی چه “تکالیفی” بر عهده دارد؟
اول آنکه فقه اسلامی باید جایگاه خود در دین و نظام علوم اسلامی را بشناسد. فقه باید زیر سایه نظام معارف توحیدی و منظومه ارزشی دین، رشد و نمو کند. فقیهی که گستره منسجم علوم اسلامی را نمیشناسد، فقهش مرده است، لذا این فقه قدرت امتداد یافتن ندارد.
دوم آنکه نظام مسائل و اولویتهای فقه از یک کلان دغدغه و کلان حرکت اخذ میشود، فقه بدون اتصال به نظام کلان حاکمیت الهی، کور و گیج است، لذا به مسائلی میپردازد که رشدی کاریکاتوری و خنده دار و لغو و باطل را باعث میشود.
سوم آنکه فقه برای ذهن پیچیده انسان امروز باید سخن نو آورد، بله علوم انسانی در عرض معارف دینی نیستند اما بستر نزول آن که هستند، ذهن فقیه با علوم انسانی حدت و دقت پیدا میکند، میداند حرف نوی تهاجمی و نه انفعالیش چیست، چگونه بنا است علوم موجود بشری را با ورود مسیطر خود مقهور کند. این رویکرد باعث میشود آقای دانشگاه را جناب حوزه به یاری بطلبد. دانشگاه باید بتواتد توصیفی هوشمند زیر “اشعاع” دین از علوم انسانی بدهد و در امتداد یافتن فقه در قواره نظام سازی اجتماعی به او یاری رساند. ذهن فقیه همه آنچه تولید میکند از منابع دین میآورد اما در بستری که آن را خوب میشناسد.
چهارم فقه بنای طراحی نظامات اجتماعی و هدایت آنها را دارد، لذا او باید نگاه کلان و جامع و انسجام گرا و ممتد تا اقدام را کسب کند. دو ابزار مهم که به فقه موجود قابلیت نظام سازی میدهد چیست؟ اولا قواعد فقهی و ثانیا عناوین ثانویه. قواعد فقهی یک رویکرد کلان فقاهتی را باعث میشود و عناوین ثانویه میتوانند توان فهم مناسبات و روابط موضوع را ایجاد کنند. موضوعات چه بسا صورت واحدی داشته باشند اما معنای برساخت اجتماعیشان که حکم هویت و روح آنها را دارد، تغییر کند و اساسا بر این بستر موضوعات تغییر کنند. این غیر از خلق موضوعات جدید است که عناوین ثانویه میتواند توان فهم فقهی در موضوع شناسی را باعث شود و به این ترتیب دست فقیه برای استنباط بر بستر قواعد کلان فقهی باز شود. آیا این کافی است؟ خیر، تا اینجا فقه منفعل است هنوز. فقه بنا است تمدن بسازد، تهاجم کند، موضوع خلق کند. این چگونه ممکن است؟
پنجم فقه باید وجوه تمایز خود را و جهت حرکت و ابعاد و اضلاع و سطوح آن را طراحی کند. اینجا است که دیگر شوون حوزه به مدد او خواهند آمد.
فقه باید ایجاد ساختاری بر مبنای توحید، کرامت انسان و بر بستر عدالت و آزادی و در محدوده جهاد و مبارزه را سامان دهد. جهت رشد جامع انسان و جامعه را ترسیم کند. مبانی معارفی، درگیری تبلیغی و جهادی، شناخت درست علوم انسانی همگی به او توان حدس و خلق جهتگیری کلی و ابعاد و اضلاع سوگیری اش را فراهم میکند. این باعث تربیت نهاد تولید علم دیگری خواهد شد که به او توان خلاقیت جدید و مساله پردازی در این جهت روزی میکند.
روشن است آنچه درباره فقه بیان شد درباره دیگر علوم اسلامی نیز قابل طرح و بررسی است. از کلام متناسب با بلوغ تمدنی امروز جبهه حق تا معارف و حکمت امتداد یافته و تا اخلاق و معنویت دارای کالبد و بدن. که هر یک در جای خود قابل بررسی است.
انتهای پیام/