یادداشت |تأثیر رسانه ها در انزوای گویش همدانی
به گزارش خبرگزاری تسنیم از همدان، گویش کنونی همدانی، که برخی آن را به اشتباه لهجه همدانی میگویند، بازمانده گویشِ از دست رفته همدانی کهن است که میتوان بخشی از ویژگیهای این گویش کهن را در سرودههای دگرگوننشده باباطاهر همدانی بازیافت. از ویژگیهای این گویش، میتوان به برخورداری از برخی واژههای پهلوی و واژههایی با ریشههای باستانی (اوستایی،

به گزارش خبرگزاری تسنیم از همدان، گویش کنونی همدانی، که برخی آن را به اشتباه لهجه همدانی میگویند، بازمانده گویشِ از دست رفته همدانی کهن است که میتوان بخشی از ویژگیهای این گویش کهن را در سرودههای دگرگوننشده باباطاهر همدانی بازیافت. از ویژگیهای این گویش، میتوان به برخورداری از برخی واژههای پهلوی و واژههایی با ریشههای باستانی (اوستایی، پارسی باستان و سنسکریت) که در زبان فارسی معیار کاربرد ندارند، اشاره کرد.
همدان و توابع آن، از دیرباز، دارای فرهنگی ریشهدار و غنی بودهاند. قراینی هست که میتوان دانست تحولات و دگرگونیهایی که سابقاً و در طول تاریخ، در فرهنگ عامیانه این منطقه رخ داده، به سبب پویا نبودن جامعه و یا کندی جریانهای زیرساختی آن، به اندازه امروز، سریع و زوالآور نبوده و از این رو، جریانهای روساختی ـ از جمله فرهنگهای محلی و فرهنگ عامیانه همدان ـ نیز کمتر دستخوش تحول و دگرگونی گشتهاست.
پژوهشگر برجسته مرحوم اذکایی، عناصری که طی شش و یا هفت قرن اخیر در گویش و فرهنگ مردم همدان دخیل بودهاند را به طور اجمالی این موارد میداند: پس از حمله اعراب و ظهور اسلام در ایران، استفاده از برخی واژگان عربی در آن مرسوم شد. از قرن پنجم و ششم که آغاز دوران تسلط ترکان بر همه ولایات ایران است، از زبان ترکی، واژههای بسیاری در گویش شهری و روستایی همدان وارد گشته است؛ و زبان روستانشینان همدان (جز چند مورد)، جملگی ترکی است.
تا این اواخر اصولأ زبان بازاری و تجاری (در معامله با روستاییان) ترکی بوده، چنانکه امروزه هم تقریبأ چنین است. ورود این عناصر، عمومأ نتیجه و معلول تسلط پردامنه ترکان در ایران زمین از سده پنجم و ششم و خصوصاً تسلط سیاسی و اجتماعی در عراق عجم و تشکیل دولت سلجوقیان عراق عجم بود. شهر همدان نزدیک به یک قرن (سده ششم)، پایتخت سلجوقیان بوده است.
حضور اقلیت کلیمیان در همدان، چنان که مشهور است این قوم در نگهداری آداب و سنن خود سعی بلیغ داشته و گویا در مورد زبان محلی نیز که از دیرباز بدان خو کرده و متکلم بودهاند، بیتأثیر نبودهاست. خصوصاً آنکه عمده جریانهای اقتصادی و معاملات تجاری و دادوستد با عوام و خواص توسط آنان صورت میگرفته است. چنانکه مهمترین (راستا بازار) کنونی شهر و یکی دو محله دیگر به نام آنان موسوم بودهاست.
موارد فوق سبب شده که گویش همدانی از غنای بالایی برخوردار باشد، لکن در دهههای اخیر با رشد رسانههای جمعی و تأثیر فوقالعاده آن شاهد پدیده «همگرایی فرهنگی» در شئون مختلف فرهنگی جوامع مختلف در سطح جهان هستیم که یکی از این تأثیرات، گویشها و لهجههای محلی است و در گویش محلی این منطقه هم این مسأله مشهود است؛ به نحوی که روزبهروز استفاده از برخی واژگان این گویش رو به کاهش است.
قدرت نفوذ رسانههای جمعی سبب شده است که شاهد یک نوع همگرایی فرهنگی در لایه های مختلف جوامع باشیم. در چنین شرایطی فرهنگهایی که از ابزار رسانه بهرهمند هستند از قدرت نفوذ و تأثیرگذاری زیادی برخوردارند و این پدیده سبب ضعیفتر شدن روزبهروز خردهفرهنگها و فرهنگهای کوچکتر و حتی انقراض برخی فرهنگها شده است. چنانچه در عرصه بینالمللی این همگرایی فرهنگی را در تأثیر غولهای رسانهای آمریکا در القای فرهنگ آمریکایی به کلیه جوامع جهان بشری شاهد هستیم. در خصوص مثبت ویا منفی بودن آن نمیتوان قضاوت دقیقی داشت ولیکن، بر اساس دیدگاه ژان کازنو، فرهنگهای کوچکتر محکوم به زوال هستند.
در برشی کوچکتر در کشور ایران، این موضوع را میتوان در قدرت نفوذ «فرهنگ غالب در پایتخت» یا «فرهنگ تهرانی» به سایر فرهنگهای بومی و محلی و خردهفرهنگهای اقصی نقاط این مرز و بوم مشاهده کرد، به نحوی که بسیاری از اصطلاحات، تکیهکلامها و گویشهای مرسوم تهرانی از طریق رسانههای مختلف به ویژه صداو سیما در گویشها و لهجههای محلی تسری مییابد و این زنگ خطری برای آنها محسوب میشود.
گویش همدانی هم از این قاعده مستثنا نبوده است، به نحوی که در سالهای اخیر بسیاری از واژگان همدانی بسیار مرسوم، دیگر استفاده نمیشود و لهجه سنتی همدانی نه تنها در برخی مناطق استفاده نمیشود بلکه مورد استهزاء و مسخره هم قرار میگیرد و گاهی به صورت افراطی شاهد نوعی «خودتحقیری» نسبت به گویش همدانی هستیم و این نتیجه تأثیر رسانههای جمعی در سالهای اخیر بر گویش محلی همدانی بوده است. پیشنهاداتی که میتواند مسکنی در این خصوص باشد از این قرار است:
-احترام گذاشتـــن به خردهفرهنگها و گره زدن آنها با فرهنگ عمومی کشور بایستی در برنامهریزیهای فرهـنگی کشور قرار گیرد؛ به نحوی که قومیتها هویتهای فرهنگی خویش را در آن برنامهریزیها بیابند و احساس کنند که به فرهنگ بومی و قومی آنها بها داده شده و مورد احترام است.
– مشارکت نخبگان قومی در قدرت و بدنه دولت میتواند در انسجام و دلبستگی قومیتها به نظام و نیز مقبولیت و مشروعیت نظام تأثیر بسزایی داشته باشد.
– بالا بردن سطح تحمل جامعه بهصورت تدریجی برای پذیرش واقعی و درونی کردن تفاوتهای فرهنگی، رفتاری، عقیدتی و سبک زندگی
– توسعه متوازن و توزیع عادلانه ثروت در میان مناطق مختلف کشور به ویژه مناطق قومی کمتر توسعهیافته و محروم و برآورده ساختن حداقل خواستههای اقتصادی و اجتماعی این مناطق و نیز کم کردن فاصله طبقاتی با رویکرد ویژه به مناطق محروم و نیز با در نظر داشتن سطح توقعات، خواسته هاو نیازهای اقوام کشور
– تقویت رسانههای بومی و محلی جهت پاسداشت ظرفیتهای بومی محلی
– برپایی جشنوارهها، نکوداشتها و آیینهای سنتی و محلی جهت تقویت خردهفرهنگهای بومی
یادداشت از: مسعود ویژه
انتهای پیام/