به گزارش گروه سیاست خارجی ایرنا، مساله گسترش سرزمینی «اسرائیل» که به طرح «اسرائیل بزرگتر» مشهور شده ارتباط مستقیمی با آنچه در دهه ۹۰ آمریکایی ها تحت عنوان طرح «خاورمیانه جدید» مطرح کردند، دارد. بی شک تحولات خاورمیانه طی چند دهه گذشته با توجه به این طراحی ها قابل تفسیر و تحلیل است. با توجه به اهمیت روزافزون این موضوع، طی روز های آتی در قالب چند مطلب مجزا به این مسئله می پردازیم.
بخش اول این مجموعه با عنوان «طرحی برای خاورمیانه؛ برنامه رژیم اسرائیل برای تضعیف ایران»
بخش دوم به معرفی طرح «جدایی کامل» پرداخته است.
بخش سوم این مجموعه اظهار نظر کارشناسان درباره طرح جدایی کامل را بررسی کرده اس.
بخش چهارم به بخش «منطقه تغییر یافته» از مقاله مهم اندیشکده کارنگی اختصاص خواهد داشت.
«بنیاد صلح بین المللی کارنگی» در زمره ی مراکز مطالعاتی محسوب میشود موضوع سیاست خارجی آمریکا را در سطح کلان یگیری می کند. همچنین بنیادکارنگی طراح اصلی دکترین انقلاب رنگی و کودتای نرم در کشورهای اروپای شرقی و دولتهای تازه استقلال یافته از سیطره کمونیسم بوده است. حتی دامنه گسترده پروژه انقلاب رنگی کارنگی کشورهای دیگر خاورمیانه را نیز در برگرفته است. بنیاد کارنگی همچنین از طراحان اصلی پروژه «خاورمیانه بزرگ» بوده که حمله آمریکا و متحدان غربیاش به عراق و افغانستان در راستای آن انجام شد. به همین منظور گفته میشود بنیاد کارنگی در حوزه تصمیمسازی ناتو نقش ویژهای دارد به طوری که بسیاری از راهبردها و مأموریت بینالمللی شورای آتلانیک شمالی (ناتو) توسط بنیاد کارنگی تبیین و شکلدهی میشود.
اندیشکده «بنیاد کارنگی» در سال ۲۰۰۸ یک گزارش ۴۸ صفحهای را با عنوان «خاورمیانه جدید» منتشر کرد که به طور مفصل به بررسی این موضوع و ارائه پیشنهاداتی به دولت مردان آمریکا پرداخته است.
این گزارش مفصل شامل بخش هایی با عناوین زیر است:
۱- منطقه تغییر یافته
۲- واقعیت های خاورمیانه جدید
۳- پرونده ایران و عراق
۴- پرونده سوریه و لبنان
۵- مناقشه اسرائیل و فلسطین
۶- مساله گسترش سلاح های هسته ای
۷- درگیری فرقه ای
۸- برخورد با ایران و موضوع هسته ای
مقامات دولت بوش کاملاً مشخص کردند که سیاستی را برای مدیریت و مهار بحرانهای موجود دنبال نخواهند کرد، بلکه قصد دارند با ایجاد منطقه ای جدید، از مشکلات موجود در این منطقه عبور کنند.
در بخش اول این گزارش با عنوان «منطقه تغییر یافته» آمده است: پس از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، دولت بوش سیاست بلندپروازانه ای را برای ایجاد یک خاورمیانه جدید با مداخله در عراق به عنوان آغاز یک دگرگونی در منطقه شروع کرد. بوش پسر در ۷ نوامبر ۲۰۰۳ اعلام کرد: «استقرار عراق آزاد در قلب خاورمیانه یک رویداد مهم در انقلاب دموکراتیک جهانی خواهد بود». در سخنرانی های متعدد، مقامات دولت بوش کاملاً مشخص کردند که سیاستی را برای مدیریت و مهار بحرانهای موجود دنبال نخواهند کرد، بلکه قصد دارند با ایجاد منطقه ای جدید، از مشکلات موجود در این منطقه عبور کنند. این ایده در بیانیه ای توسط کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه وقت آمریکا، در طول جنگ میان لبنان و اسرائیل در تابستان ۲۰۰۶ بیان شد خود را نشان داد. او استدلال کرد که تحت فشار قرار دادن اسرائیل برای پذیرش آتش بس کمکی به صلح در منطقه نمی کند، زیرا آتش بس به سادگی می تواند دوباره آتش نقض شود. وضعیت پیشین کمکی به ایجاد یک خاورمیانه جدید نمی کند.
نتیجه تغییرات در خاورمیان آن چیزی ننبود که دولت بوش متصور می کرد، برعکس، وضعیت در بسیاری از کشورها بدتر شد. خاورمیانه جدید باید منطقه ای متشکل از کشورهای عمدتاً دموکراتیک متحد با ایالات متحده می بود. رژیمهایی هم که همکاری نمیکردند، در معرض ترکیبی از تحریمها و حمایت از جنبشهای دموکراتیک قرار میگرفتند، مانند «انقلاب سدر» در سال ۲۰۰۵ در لبنان که نیروهای سوری را مجبور به خروج از این کشور کرد. در مواردی هم حاکمان این کشورها باید مجبور به ترک قدرت می شدند. خاورمیانه سال ۲۰۰۸ در واقع منطقه ای بسیار متفاوت از سال ۲۰۰۱ است و جنگ در عراق مهم ترین و تنها محرک این دگرگونی بوده است. با این حال، نتیجه، آن چیزی نیست که دولت بوش متصور بود. برعکس، وضعیت در بسیاری از کشورها بدتر شده است.
علیرغم حضور بیش از ۱۶۰ هزار نیروی آمریکایی در عراق در پایان سال ۲۰۰۷ و بهبود وضعیت امنیتی، عراق همچنان کشوری بی ثبات، خشن و عمیقاً تقسیم شده و در واقع یک کشور شکست خورده است. همانطور که دولت بوش بارها هشدار داده بود، با امتناع جناح های سیاسی عراق از مشارکت در روند جدی آشتی، پیشرفت ها تضعیف شد. علاوه بر این، با سقوط صدام حسین، توازن قوا بین ایران و عراق به هم خورد و نفوذ تهران در خلیج فارس و فراتر از آن افزایش یافت. در همین حال، ایران برنامه غنیسازی اورانیوم خود را بدون ممانعت از قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل یا تهدید اقدام نظامی آمریکا ادامه میدهد.
تهدید گسترش سلاح های هسته ای فقط محدود به ایران نیست، تعداد فزایندهای از کشورها از مراکش تا کشورهای حاشیه خلیج فارس، قصد خود را برای توسعه ظرفیت هستهای اعلام میکنند.
مناقشه اسرائیل و فلسطین حل نشده باقی مانده است، اما پارامترهای آن به طور قابل توجهی تغییر کرده است و شکاف عمیق در صفوف فلسطینی ها و اثرات چند دهه اقدامات یکجانبه اسرائیل که امکان اجرای راه حل دو دولتی را زیر سوال برده بود باقی مانده است. لبنان عمیقاً تقسیم شده و در آستانه درگیری داخلی قرار گرفت. قدرت سوریه با خروج اجباری نیروهایش از لبنان کاهش یافته است، اما این کشور قدرت خود را تا حدودی حفظ کرده است. تهدید گسترش سلاح های هسته ای فقط محدود به ایران نیست، تعداد فزایندهای از کشورها از مراکش تا کشورهای حاشیه خلیج فارس، قصد خود را برای توسعه ظرفیت هستهای برای استفاده غیرنظامی اعلام میکنند.
هیچ انقلاب دموکراتیک موفقی در هیچ کشور خاورمیانه وجود ندارد.
هیچ انقلاب دموکراتیک موفقی در هیچ کشور خاورمیانه وجود ندارد. در عوض، گشایشهای دموکراتیک مورد حمایت ایالات متحده یا منجر به تقسیم فرقهای شده یا جذابیت و قدرت بیشتر سازمانهای اسلامگرا جای خود را به نگاه های لیبرال داده است، که یکی از دلایل متعددی است که ایالات متحده از ترویج دموکراسی عقبنشینی کرد. ایالات متحده نه تنها بر مشکلات قدیمی غلبه نکرده بلکه اکنون با اکثر مشکلات قدیمی، اغلب به صورت جدیتر مواجه است.
بدیهی است که این خاورمیانه جدید آشفته تر صرفاً توسط سیاست های ایالات متحده ایجاد نشده است. بازیگران دولتی و غیردولتی منطقه ای، واقعیت در حال تغییر آن را شکل داده اند و به شکل دهی ادامه می دهند. اما سیاست های ایالات متحده عامل اصلی بوده است. هدف اساسی این سیاست ها رویارویی بوده است، از جمله تهدید به زور یا به به تعبیر استراتژی امنیت ملی آمریکا در سپتامبر ۲۰۰۲، «اقدام پیشگیرانه». ایالات متحده در افغانستان، عراق و در بسیاری از عرصههای جنگ علیه تروریسم از زور استفاده کرده است. دولت بوش همچنین بر سایر اشکال زور تکیه کرد و خواستار قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل در محکومیت سوریه و ایران، یا اعمال تحریمهای یکجانبه، مانند تحریمهایی علیه تشکیلات خودگردان فلسطینی شد.