گذر زمان پرسشهای تازه خلق میکند و پرسشهای قدیم را به وادی فراموشی میسپارد. گاهی باید این رسم زمانه را به هم ریخت و پرسشهای فراموش شده را دوباره به متن آورد. در سالهای منتهی به انقلاب، هدف قیام عاشورا یک پرسش تعیین کننده برای تعیین هویت شیعی و تعیین استراتژی برای عمل سیاسی بود. پاسخهای متنوعی ارائه میشد اما دو پاسخ بیشتر خریدار داشت: یکی آنکه امام حسین (ع) با هدف اقامه عدل در زمین قیام کرده است. نتیجه میگرفتند شکست او مسیر تشیع را در تاریخ تعیین کرده است. حال شیعیان باید آنچه را امام آغاز کرده به انجام برسانند.
مطابق پاسخ دوم قیام امام حسین (ع) یک رویداد افشاگر بود. افشای چه چیز؟ سادهترین پاسخ این بود که او مظالم و انحرافات بنیامیه را افشا کرده است. این پاسخ میتوانست تعمیق شود. او افشاگر سرشت این جهان بود. به شهادت رساندن نوه پیامبر خدا آنهم در فاصله چند دهه پس از وفاتش، اثبات میکرد تحقق عدل در این عالم میسر نمیشود. هیچ کس بالاتر و شایستهتر از پیامبر و امام نبود. آن سرنوشت نشان داد عدل تحقق یافتنی نیست، اما نباید ظلم را بدیهی انگاشت. هرچه میتوان باید انجام داد تا ظلم در لباس عدل، مردمان ساده را نفریبد. برای تحقق تام عدالت مومنان متوجه جهانی پس از این جهان میشدند. شیعیان باید عاشق عدالتی میماندند که در این جهان غایب است.
پاسخ اول سیطره پیدا کرد. امام اقامه کننده عدل دانسته شد. به این معنا قیام عاشورا یک حادثه تاریخی تلخ بوده و شیعیان باید سینههای خود را پرکینه نگاه دارند و راه ناتمام او را ادامه دهند. پاسخ دوم اما رویداد عاشورا را به یک رویداد فلسفی تبدیل میکرد. عاشورا یک رویداد فلسفی است به این معنا که پنجرهای به بنیاد این عالم میگشاید.
پاسخ اول آرزواندیشیهای بلند خلق میکند. شیعیان میتوانند خیال کنند به مثابه یک قوم برگزیده میتوانند سراسر این عالم را مملو از عدل کنند و مردمان جهان را از شر ظلم و عداوت برهانند. کاری که نهایتاً امام زمان باید تمام کند. احساس حقانیت کنند و دیگران را پیرو خود بخواهند. پاسخ دوم اما شیعیان را ضد سلطه میساخت. نه تنها در ساحت عام سیاسی، بلکه در ساحت اجتماعی و حتی فردی. شیعیان هر کجا که ستمی لباس حقانیت پوشیده رسوا میکردند. بیآنکه خود را حامل حقیقتی یگانه بدانند. امام زمان میآمد تا پایان این جهان را به سرآغاز روزگار عدالت خداوند پیوند بزند. همین و بس.
پاسخ اول این جهان را عرصه تاخت و تاز اراده انسانی میداند و پاسخ دوم، با نگاهی تراژیک به سرشت این عالم مینگرد، پاسخ اول مستعد آن است که انسان را به جای خدا بنشاند، پاسخ دوم به محدودیتهای عمیق این عالم مینگرد و تناهیهای انسان. پاسخ اول در جستجوی قدرت تشیع است، و پاسخ دوم در جستجوی آنکه تشیع جانبدار حقیقت باشد.
منبع: کانال نویسنده
بیشتر بخوانید:
سیاست تعاملجو
تفاوت بنیادین گفتمان پزشکیان با گفتمان رایج اصلاح طلبان
نوبت قدرت گیری مردم است آن هم پس از دو انقلاب
جز آرزوی مرگ یکدیگر را در سر نمیپروریم
216216