محسن رنانی در کتاب؛ اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران آورده است: به طور کلی مراحل عمر یک نظام سیاسی تاسیسی مانند جمهوری اسلامی را میتوان به ده مرحله تقسیم کرد: تاسیس، کودکی، رشد، بلوغ، تکامل، تعادل، اشرافیت، بوروکراسی خوشخیم، بوروکراسی بدخیم، و مرگ.
از تاسیس تا بلوغ، مراحل جوانی یک سیستم، و از اشرافیت تا مرگ، مراحل کهولت محسوب میشود. در دوره جوانی یک نظام، ظرفیت درونی یعنی همان انرژی حیاتی سیستم با سرعت در حال افزایش است. پس از طی دوره جوانی روند افزایش این انرژی کند میشود تا در دوره تعادل سیستم، به حداکثر خود برسد. از آن پس بهتدریج انرژی حیاتی سیستم رو به کاهش میگذارد و هر چه نظام در مراحل کهولت خود بیشتر پیش برود این انرژیها بیشتر از دست میرود تا سیستم در نقطهای متوقف شود.
* جمهوری اسلامی در سال ۱۳۵۸ تاسیس و سپس وارد دوره کودکی خود شد. انعطاف پذیری سیستم در این مرحله به قدری زیاد بود که حادثهای مانند تسخیر سفارت امریکا توانست کشور را به دام بحرانی ژرف بکشاند. ورود کشور به عرصه جنگ تحمیلی و سپس درگیریهای خونین داخلی بعد از خرداد ۶۰ نیز نشان داد که سیستم از ضریب کنترل پذیری پایینی برخوردار است!
*با یکدست شدن قدرت در دهه شصت، نظام از کنترلپذیری بیشتری برخوردار شد. در این میان افزایش همبستگی اجتماعی و کاهش شکاف تاریخی ملت- دولت که به دنبال رویداد انقلاب و جنگ اتفاق افتاده بود توانست مقادیر زیادی انرژی را وارد سیستم کرده و جمهوری اسلامی را به مراحل رشد و بلوغ برساند!
*پایان جنگ، بازنگری قانون اساسی و فرارسیدن دوران سازندگی نشان از ورود کشور به دوران تکامل خود داشت. بهکارگیری ظرفیتهای معطل مانده زمان جنگ موجب افزایش قابلیت های درونی ارتقای سیستم شد. اما فقدان آمادگی کافی جامعه برای اجرای برنامههای توسعه اقتصادی موجبات افزایش تورم، کاهش ظرفیت خرسندی سیستم و شکلگیری نوعی بیتعادلی شد!
*رویداد دوم خرداد ۷۶، وقوع جمهوری سوم و دستیابی سیستم به نوعی تعادل پایدار را نوید میداد. در این دوره افزایش انعطافپذیری سیستم تا حدی به کاهش کنترل پذیری آن انجامید. رشد ضریب حاکمیت قانون به افزایش انرژی درونی، ظرفیتهای درونی ارتقاء و افزایش ظرفیت خرسندی سیستم انجامید و فصل نوینی را در گسترش مشارکت مردم و تقویت جامعه مدنی گشود!
*جمهوری اسلامی بعد از پیامدهای انتخابات ۸۸ و به ویژه گسترش تحریمها به سرعت به مرحله کهولت رسید. از آن پس مهندسی انتخابات از ورود نیروها و ظرفیتهای جدید به سیستم جلوگیری کرد و تحریمها انرژی حیاتی آن را تحلیل برد. نظام از انعطافپذیری خود کاست و کنترل پذیری بیشتری از خود بروز داد. اشرافیت و بوروکراسی بدخیم نیز موجبات افزایش نابرابریها، ناکارآمدیها، عدم پاسخگویی و انباشت نارضایتیها را فراهم آورد!
*نکته پایانی: در شرایطی که نظام سیاسی در ایران فقط طی چهاردهه از تاسیس به کهولت رسیده و انرژی درونی، ظرفیتهای ارتقاء و توانایی ایجاد رضایت در میان شهروندان را از دست داده است پرسش از امکان زایندگی سیستم بیش از هر زمان دیگری ضروری به نظر میرسد. به اجمال میتوان گفت شاید تنها یک دگرگونی پیشبینیناپذیر با ابعادی پیچیده و پیامدهایی ناشناخته بتواند موجب جهشی در سیستم و خروج آن از وضعیتی شود که در آن گرفتار آمده است!
منبع: کانال نویسنده
216216