گروه اندیشه: مقاله زیر در صدد است ، دام هایی که در برابر دولت چهاردهم پهن است، به مدد نگرش سیستمی، به تحلیل بنشیند. دکتر رضا رمضانی خورشید دوست، استاد دانشگاه امیرکبیر، و نویسنده مقاله در صدد است فاجعه در کمین دولت، عمده ترین پرتگاه ها، ابر پرسش دولت چهاردهم، توان کم نظام سیاسی برای جراحی ها بزرگ ، هزاران خواسته و انتظار، نظریه پردازی گذار با تجارب رویکرد سیستمی، نظریه پردازی گذار، نوشداروی رهایی کم هزینه را بررسی کند. او می نویسد: «توجه شود که «نظریه پردازی گذار» نوش داروی رهایی کم هزینه از مخمصه های ملی، فراملی و رنج های مردمی است. امیدوارم گوش شنوا و اراده ی کارآیی برای پرداختن به آن در دولت چهاردهم باشد و به پس از مرگ سهراب نرسد. زمانی در دوران انتخابات اخیر از وحشت خطر بزرگ نوشتم که به این نامزد ریاست جمهوری رای بدهید تا «پا لای در بگذاریم تا در بر همان پاشنه نچرخد».» این مقاله در زیر از نظرتان می گذرد:
***
فاجعه در کمین دولت چهاردهم
در برابر دولت چهاردهم هزاران خواستهی ریز و درشت هست و از نظر خواستاران، انجام همه مهم. برخی از رییس دولت انتظار یک ابرمرد را دارند، حال آن که وی واقعاً نمی تواند چنین انتظاری را برآورده کند. البته ممکن است که برخی اظهارات کلی وی در مناظرات انتخاباتی، مانند احقاق حقوق مردم، حمایت از محرومان و ستمدیدگان موجب کژتابی شده باشد، یعنی بین آنچه وی می گوید و آنچه مردم می خواهند، تفاوت ها باشد. هیچکس و نیز رییس دولت چهاردهم از پس برآوردن همه ی خواسته های مخاطبان برنمی آید. البته با عدم تحقق هر خواسته، ممکن است افراد و گروه هایی که خواسته های خود را محوری بدانند یا نوش داروی تحول ببینند، از پشتیبانی رییس جمهور و دولت دست بکشند و همین پشتوانه «نصف نیمه!» توأم با بیم و امید هم ته بکشد. این فاجعه ی تدریجی در کمین است.
عمده ترین پرتگاه «بایدها»
برای جلوگیری از این فاجعه لازم است که به انتظارات و امکانات رییس جمهور و دولت چهاردهم با رویکرد علمی و تجارب روزآمد پرداخت. فعلاً عمده ترین پرتگاه، «بایدها» است. از تربیت یا فرهنگ یا هر چه هست، بسیاری از مردم عادی و حتی اندیشمندان این دیار، در «عوالم بایدها» سیر می کنند و ترجیع بند ذهن و زبان شان این است که «باید فلان کرد یا فلان نکرد». این چنین است که این روزها در سیل نوشته ها و گفته ها دیده و شنیده می شود که «رییس جمهور باید فلان کند و فلان نکند». البته ذکر «بایدها» نشان از مشکل داشتن و برتر خواستن است. به قول حمید مصدق: «آنچه می بیند نمی خواهد، آنچه می خواهد نمی بیند».
ابر پرسش دولت چهاردهم
ولی دل بستن و شیفتگی به «بایدها»ی فردی و گروهی، انواع آفات را در پی دارد و کمترین آن، ناامیدی مزمن از رفع مشکلات است. زیرا بسیاری از «بایدها» آرزوها و آرمان ها هستند، اگر بشود مطلوب است، ولی معمولاً آدم ها آرزو و آرمان به گور می شوند. البته لازم است «باید شدنی» را از «باید نشدنی» جدا کرد. در این میان پرداختن به «بایدهای شدنی» ماجرای دیگر مورد این بحث است.
برای جلوگیری از شکست دولت چهاردهم لازم است همه یاری کنند؛ صدها نوشته، گفت وگو، اظهار نظر از مردم عادی تا پژوهشگران و اندیشمندان در سطوح مختلف برپا شود و در تلاش برای پاسخ به این ابرپرسش (meta-question) باشد: «رییس جمهور چه می تواند و چه نمی تواند بکند؟». در این تلاش، صدها موضوع «می توان کرد» از هزاران موضوع «باید کرد نشدنی» معلوم می شود. در گام بعدی یک ابرپرسش بسیار مهم دیگر مطرح می شود: از میان صدها موضوع خرد و کلان که «می توان کرد»، «رییس جمهور چه ها کند و چه ها نکند؟».
نظام سیاسی توان جراحی بزرگ را ندارد
رییس جمهور برای تحول وضعیت کنونی با زنجیره ای از «دوراهه» و « چندراهه» های همزمان و پیاپی برای تصمیم و اقدام روبه رو است. انتخاب گزینه های برتر و حتی مناسب برحسب سازش پنهانی- که معمولاً در عالم سیاست رایج است-، از میان هر دو یا چندراهه کاری سنگین و دشوار است:
-برخی از تصمیمات و اقدامات شدنی در یک دوره ی چهار ساله ابتر می ماند.
– بعضی از بهبودها تدریجی است و در کمتر از یک نسل وصال نمی دهد.
– پاره ای از دگرگونی ها جراحی بزرگ است و نظام جوان نیست و طاقت جراحی بزرگ ندارد. حتی اگر ابرتصمیمگیران کشور تن به جراحی های بزرگ بدهند، میان خواستن و توانستنشان صدها موانع نهادینه هست موانع قدرت، ثروت و البته انواع اصحاب تخیل و اوهام با صدها بوق و کرنا. (برای یادآوری رییس جمهور منتخب از نهج البلاغه: العدل اوسع الأشیاء فی التواصف و أضیقها فی التناصف).
هزاران خواسته و انتظار
رییس جمهور می تواند به بسیاری از بهبودهای اندک و خرده کاری های پراکنده روی بیاورد، البته برای جلب رضایت و پشتیبانی مردمی و فروخفتن اعتراضات مردم اثربخش است. مشکل بزرگ این است که بهبودهای خرد و خرده کاری های پراکنده همانقدر که «زود به دست می آید»، در خطر است که «زود از دست برود»؛ به ندای نامیمونی و آه دلواپسانی، با نشستنی و برخاستنی، برگردد و باطل شود. این چنین رشته های بهبودهای خرد پراکنده پنبه می شود.
حال می توان دریافت که رییس جمهور منتخب در چه گردابی حایل پا نهاده است. گردابی فروبرنده با فشار درونی از شش جهت از: هزاران خواسته ی مردمی، هزاران انتظارات رأی دهندگان، صدها خواسته ی اندیشه ورزان و روشنفکران، رانت خواسته های اصحاب تخیل و توهم، تبانی های باندهای قدرت، رانت خواهی¬های مافیاهای ثروت. فشارهای خارجی مزید بر این هاست. در این کلاف سردرگم، بی چراغ «نظریه پردازی گذار (theory of transition) » نمی توان بی اتلاف توان و زمان ملت، ره به رهایی برد.
نظریه پردازی گذار با تجارب رویکرد سیستمی
به عنوان بخشی از «نظریه پردازی گذار» به تجارب رویکرد سیستمی برای گذار از این مخمصه ملی اشاره می کنم. (با پوزش از این که این بخش جبراً برخی واژه های ویژه دارد).
از منظر رویکرد سیستمی، وضعیت کنونی یک «سیستم بسیار پیچیده» است و «سنخ شناسی (typology)» شناخته شده ای دارد. برخی از ویژگی های آن عبارتند از: کلان مقیاس، شبکه ای، سلسله-مراتبی، آمیزه ی کمی-کیفی، نامعین، آمیزه ی ساختارمندی-ناساختاری، دینامیک.
در چند دهه گذشته، نظریه پردازی درباره ی شناختن، مرحله بندی، سطح بندی، راهبری، تصمیم گیری، اقدام، برنامه ریزی سطح مند، اجراء، هماهنگی و کنترل در قبال این چنین سیستم ها نظراً بسیار غنی شده است و عملاً در زمینه های مختلف منطقه ای، ملی، عمومی و شرکتی به کار بسته شده است. به لحاظ نظریه پردازی دو ابرمرحله (meta-stage) دارد: بخش سطح بندی برای مهار جزییات در یک مرحله و بخش مرحله بندی برای مهار دینامیزم وضعیت در بازه های دراز مانند درازمدت.
جالب این است که از بطن این تلاش ها، مباحث شدنی/ نشدنی و بکن/نکن ها در می آید. البته در چنین سیستم ها، سازش اجنتاب ناپذیر است؛ نه هر سازشی، بلکه سازش منطقی روشمند با توجه به اصول و آرمان ها. یعنی به نوعی سازش راهبردی (استراتژیک) است (بحثی است که با عنوان آرمانگرایی سازشی می نویسم.)
خوشوقتانه در چند دهه ی گذشته بسیاری از کشورها مانند یونان، پرتقال، لهستان، برزیل، آرژانتین و شیلی به تجاربی در این زمینه پرداخته اند، برخی پیشاتبیین و بسیاری پساتبیین کرده اند. از اینرو، بسیاری از دوراهه ها و چندراهه های مقدر تصمیم در پیشروی رییس جمهور دولت چهاردهم، قبلاً تجربه شده است، البته تفاوت های بنیادین بین بوم ما با دیگران هست، ولی بسیاری از مباحث نظری قابل درس آموزی، عبرت اندوزی و بومی سازی است. نباید در زمینه گذار از وضعیت نامطلوب به وضعیت برتر، تجارب دیگران را با سعی و خطاهای جدید تجربه کرد. کشور ما تافته ی جدابافته ای از جهان نیست.
نمونه ای برای این که رئیس جمهور چه کند و چه نکند
برای احساس از اثر رهایی بخش «نظریه پردازی گذار»، به نمونه ای از «رییس جمهور چه کند و چه نکند» می پردازم. حتی اگر گرایش رییس جمهور و دولت به گونه ای باشد که به خرده کاری ها دل ببندند و در آن حمایت مردم را جلب کنند که هم کاری کرده باشد و هم بماند. اگر چه این گرایش مطلوب اندیشمندان نیست، «نظریه پردازی گذار» به رییس جمهور رهنمون می دهد که به خرده کاری هایی روی بیاورد که «همگرا» باشد؛ یعنی صدها خرده کاری پراکنده نباشد، بلکه به سوی ایجاد یک «نهاد مانا» همگرا شود و «هم افزایی (synergy) » ایجاد کند.
در این میان ممکن است همگرایی به سوی «تحول محتوایی» یک نهاد «نا به جای موجود» یا حتی نابودی آن همگرا باشد. بنا بر این نمونه، بر حسب «نظریه پردازی گذار»، همگرایی برای زمینهسازی لازم برای نهادینه کردن هزاران تصمیم و اقدام خرد، به رهایی از مخمصه ی کنونی کمک کند و به هرز نرود. یعنی با وجود «نظریه پردازی گذار» حتی بهبودهای پراکنده، اقدامات پادرهوای برگشت پذیر نخواهند بود، بلکه زمینه ساز تحول بی برگشت می شود. در طی دهه ها، با دور شدن از وعده های نخستین انقلاب و امیدهای حک شده در بخش «حقوق ملت» قانون اساسی، به تدریج نهادهای مشکل زایی- مانند تعدد مراجع تقنین- پدید آمد که به وضعیت امروز رسید.
البته به داوری استوار به دور از حب و بغض ها نیاز مبرم است. زیرا نه هر نهادی که پدید آمد کجبنیاد است، حتی برخی نهادها در آغاز بر حسب ضرورت هایی پدید آمدند و در گذار زمینه و زمانه «نا به جا» و «نا به گاه» شدند. این از پیامدهای تحول است. چه بسیار ضرورت های وجودی چیزی که از علل ایجادی آن، فرسنگها فاصله می گیرد. چه بسیار داروی شفابخش پارسال، زهر کشندهی امسال میشود. همانگونه که امروز تحول نهادهای «کج بنیاد مجسم دیروز» دشوار است، فردا نابودی نهادهای «درستبنیاد مقدر امروز» دشوارتر خواهد بود. پایان بحث نمونه.
نظریه پردازی گذار نوشداروی رهایی کم هزینه
توجه شود که «نظریه پردازی گذار» نوش داروی رهایی کم هزینه از مخمصه های ملی، فراملی و رنج های مردمی است. امیدوارم گوش شنوا و اراده ی کارآیی برای پرداختن به آن در دولت چهاردهم باشد و به پس از مرگ سهراب نرسد. زمانی در دوران انتخابات اخیر از وحشت خطر بزرگ نوشتم که به این نامزد ریاست جمهوری رای بدهید تا «پا لای در بگذاریم تا در بر همان پاشنه نچرخد». حال که ظاهراً پا لای در گذاشته شد، چه خوب است که ابرتصمیم گیران کشور و نیز رییس جمهور منتخب دریابند که «اگر در بر همان پاشنه بچرخد، نه از در نشانی می ماند و نه از در».
«نظریه پردازی گذار» بار سنگینی بر دوش اندیشه ورزان، کنشگران، آگاهان و صاحبان تجربه است؛ زیرا بی مشارکت و بی یاری توانایان کشور انجام نمی شود. تحول بی«نظریه پردازی گذار» نمی شود، اگر هم چیزی به نام تحول بشود و اگر «مسخ تحول» نباشد، نیمه جانی بیش از تحول نخواهد بود. امید بر این است که مصلحان و ناقدان و دلسوزان، در گذار از وضعیت کنونی به وضعیت برتر در حد توان یاری کنند؛ در این راه نقد و ارزیابی بیشتر به کار می آید؛ هتاکی ها، تندی های کلامی و نوشتاری، زنجیره ی خواسته های ناصبورانه ی فوری، داوری های نااستوار و برخوردهای بازتابی، سنگ های سنگین در برابر تحول است.
منبع: کانال نویسنده
بیشتر بخوانید:
راستیآزمایی ادعای تقلب در انتخابات با قانون «بنفورد»
دور دوم انتخابات «خرده فرصت» یا «کلان تهدید»
راهحل نظریهپرداز توسعه دانشگاه جان هاپکینز برای تورم ایران
کسانی می خواهند گاو اردک بزاید
همه می بازیم با دروغ و فریب و بی انصافی
216216