پزشکیان بر دوراهی: «روزنه‌ی امید» یا «هیچکسِ بی‌اعتبار»

 دوران انتخابات رییس دولت چهاردهم، حرفی از “وفاق” نبود، هر چه بود رقابت بین چهارونصفی تأییدشدگان معمول بود و یک‌ونصفی نامرسوم. پزشکیان تأیید شد که چندی پیش حتی برای مجلس هم تأیید نشده بود. تعبیرها و تفسیرها از چرایی تأیید پزشکیان بود. دو تعبیر محوری بود: «آیا کشتی‌بان را سیاستی دگر آمد؟» یا«‌آیا صرفا جلب مشارکت

کد خبر : 122901
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۳ - ۱۶:۱۶
پزشکیان بر دوراهی: «روزنه‌ی امید» یا «هیچکسِ بی‌اعتبار»



 دوران انتخابات رییس دولت چهاردهم، حرفی از “وفاق” نبود، هر چه بود رقابت بین چهارونصفی تأییدشدگان معمول بود و یک‌ونصفی نامرسوم. پزشکیان تأیید شد که چندی پیش حتی برای مجلس هم تأیید نشده بود. تعبیرها و تفسیرها از چرایی تأیید پزشکیان بود. دو تعبیر محوری بود: «آیا کشتی‌بان را سیاستی دگر آمد؟» یا«‌آیا صرفا جلب مشارکت بیشتر، علت اصلی تأیید پزشکیان است و پس از انتخابات در بر همان پاشنه خواهد چرخید؟».

طیف رنگین ناامیدها از  “شدن” و به‌ستوه‌آمده‌ها از سختی‌های “بودن”، از انتخابات کناره گرفتند؛ “ستیزگران با نظام”، به ویژه براندازان از انواع خشونت‌پرهیز و خشونت گریز، دو پا در  کفش تحریم انتخابات کردند. در این میان، جدا از این که کشتی‌بان را چه سیاستی در پیش و قصدی در اندیشه باشد،  بر این بوده ام که تأیید پزشکیان یک “موقعیت‌” نو است و می‌گفتم: «با انتخاب پزشکیان پا لای در بگذاریم تا اندکی هوای تازه بیاید».

بر بسیاری از دوستان قدیم چنین حمایتی گران آمد و آبشخور دوستی‌های‌مان تیره شد؛ آن را ابن‌الوقتی صوفیانه یا سازش منفعلانه تعبیر کردند؛ حال آن که از سر مصلحت‌سنجی برای حفظ ملک و ملت به امید تحول بوده است.آیا پزشکیان خیرالموجودین یک ملت برای ریاست جمهوری بوده‌است؟ مطمئن‌ام که خودش صادقانه می‌گوید: نه. وی از پس چرخش‌های سکه در هوای پرحادثه‌ی سیاست و مصلحت، رییس‌جمهور شد.

آیا با انتخاب پزشکیان، پا لای در گذاشته شد؟ حتما. همین گفتمان رایج کنونی نمادی از اندک هوای تازه است و نیز فهرستی از اقدامات جسته و گریخته کنونی که در دو سال پیش نامنتظر بود. پزشکیان در چنبره‌ی انتخاب دولتیان تن به «طیفی از تسلیم، سازش و توافق» داد. اگر به آن‌ها تن در نمی‌داد در به تمام بسته می‌بود. همین اندک پا لای در، آب در لانه‌های موریانه‌های نظام ریخت. وزیرش به‌صراحت می‌گوید که می‌خواهد ناشایست‌ها- یعنی خوره‌های نظام- را بردارد، ولی با فشارها روبه رو است، همین نشان از خواست و اقدام برای اصلاح است و ستیز با ناشایستی و تباهی، نمادی از باریکه های امید.

پزشکیان عنوان «تن دادن به طیفی از تسلیم، سازش و توافق» را «وفاق» نام نهاده است.‌ ام‌المشکلات پزشکیان از همین «ناروشنی معنای وفاق»  است، معلوم نیست که پزشکیان کی و کجا و با کی توافق کند، بر سر چه سازش کند و چه وقت در برابر چه تسلیم شود. یعنی «وفاق» نظریه‌مندی ندارد. اگر وفاق  نظریه‌مندی نداشته باشد، چه می‌شود؟ مرزهای روشن “توافق”، منطقه‌ی سرخابی “سازش” و خطوط قرمز “تسلیم”، درهم و برهم می‌شود.اگر نظریه‌مندی باشد، به‌جا و به‌گاه می‌توان توافق و «سازش اصولی» کرد و حتی بر حسب ضرورت تن به «تسلیم موقت» در برابر سنبه‌های پرزور داد. مزیت داشتن نظریه این است که می‌دانی کدام کارت توافق است، کدام سازش و کدام تسلیم.

گذشت دوران تندروی‌های کودکانه سال‌های  ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ که واژه‌ی «سازش» انگ‌ننگ بود. در دنیای بسته‌ی کم‌ و بی‌اطلاعی از تجارب رهایی‌بخش واقعی ملل‌ بودیم. برخی چپی‌های وطنی رهنمود لنین به تروتسکی را به یاد نداشتند که گفت: «برای امضای صلح با آلمانی‌ها، اگر خواستند، دامن زنانه بپوش»- آلمانی‌ها شرط کرده بودند که تروتسکی در جلسه‌ی امضای صلح باید به جای اونیفورم نظامی، فراگ بپوشد و تروتسکی انقلابی، تسلیم نمی‌شد-. مذهبی‌های رادیکال وطنی هم صلح حدیبیه را از یاد برده بودند که پر از سازش اصولی بود (رعایت مرز شرک و توحید و پای‌بندی به عهد).
مگر در گذار کشورهای اروپایی، آمریکای لاتین و بلوک شرق به وضعیت مطلوب، توافق‌ها و سازش‌ها نشد، در برابر دژهای زور، امتیازدهی و تسلیم موقت موردی نشد؟ این همه با خردورزی، بهره‌مندی از بومی کردن تجارب ملل در  دیار خود بود.

اگر نظریه‌پردازی نباشد، پزشکیان و دولتیان دستخوش دست‌اندازهای داخلی و سنگ‌اندازی‌های خارجی خواهند شد. اگر در دوران خاتمی روزی ۹ بحران گفتند، در دوران پزشکیان شاید ۹۰ بحران شود. بی‌قطب‌نمای نظریه‌مندی نمی‌توان در این اقیانوس ستیزهای داخلی و فشارهای خارجی ره به جایی برد. وقتی با برکناری یک فرد در جایگاه محوری مدیریت صدها شرکت متعلق به یک صندوق ملی، وفاق ساختگی دیروز، یک شبه به ستیز بدل و شمشیر از  رو بسته می‌شود، نمی‌توان به انتظار واقعه نشست که لفظ «وفاق»  چون اسم اعظم ‌معجزه کند.
 
شگفت از ستیزگران و سنگ‌اندازان در پیش‌روی دولت پزشکیان است که پس از شخم‌زدن غزه و لبنان و می‌رود سوریه و معلوم نیست تا کجا و آمدن ترامپ که خودش را دیوانه خوانده است، چقدر باید «کم‌تدبیر» باشند که بپندارند رفتن پزشکیان، طلایگان آمدن و ماندن پایدار خودشان و ادامه‌ی همان روند فقرزای پیشین خواهد بود. غافل‌اند که بر سر شاخ بن می‌برند. فرضا پزشکیان هم مجبور شود که تن به خواست‌های فلاکت‌زا دهد، آنان به «گندم ری نمی‌رسند»، فقط  «روزنه‌ی امید»  را کور می‌کنند. 

پزشکیان برای این که «هیچکس بی‌اعتبار» نشود، هر چه زودتر  باید به ریسمان نظریه‌مندی گذار بر مبنای توسعه ملی چنگ زند؛ معلوم می‌شود که با که توافق کند، با که سازش کند، در برابر چه تسلیم موقت شود و خطوط قرمز حرکات و سکنات‌اش کجاست. اگر چنین نکند در باتلاق روزمرگی، خرده‌کاری، تسلیم‌های تحمیلی غرق می‌شود. با پشتوانه‌ی نظریه‌مندی، پزشکیان، به‌جای پادوها که در میدان بی‌رقیب با پای لنگ، توهم تازندگی دارند، با گردانندگان و بازیگران اصلی «وفاق» خواهد کرد. در اینصورت، حتی اگر بر اثر فشارهای داخلی پزشکیان نتواند  بماند، «بزرگواری معتبر» و «سرمایه‌ی ملی» خواهد ماند.

تمییز و تدقیق «وفاق» نیازمند پشتوانه‌ی نظری و خردجمعی است. تحقق وفاق با جلب حمایت و مشارکت مردم شدنی است، وگرنه توهمی بیش نیست.

*دکتر رضا رمضانی خورشید دوست، دانشگاه صنعتی امیرکبیر، انجمن علوم سیستم‌های ایران

منبع: کانال نویسنده

216216



منبع

برچسب ها :

ناموجود