گروه اندیشه: رها شدن از درون گرایی صوفیانه منفی، و به عبارتی ضد اجتماعی، به عنوان یکی از آثار و عوارض جوامع بسته، مورد توجه روشنفکران و دانشگاهیان ایرانی بوده است. دکتر علی شریعتی، جامعه شناس و نظریه پرداز، که سه شعار عرفان، برابری،و آزادی را، راه حل ایران می دانست، دز عین حال در برابر عرفان های درون گرایانه بدون مسئولیت اجتماعی، موضعی سخت انتقادی داشت.
حال با توجه به فشارهای شدید اقتصادی، و سیاست انتخاباتی محدودیتساز برای حق انتخاب و تعیین سرنوشت ایرانیان، بیم آن می رود رفتارهای فردگرایانه افراطی، چه رفتار فردگرایانه در حوزه اقتصاد، مبتنی بر سودپرستی صرف و چه خزیدن به کنج عافیت و اخذ عرفان های کاذب، رشد یابد. در مقابل این روند دکتر رضا منصوری فیزیک دان، استاد بازنشسته دانشگاه صنعتی شریف واقفی، و معاون وزیر علوم در دولت اصلاحات نیز راه حل جامعه ایران را برون آمدن از عرفان کاذب، و رفتن به سوی تعیین مقدرات به دست خودمان می داند. او در ابتدای یادداشت خود در کانالش می نویسد:
روشن روانِ عاشقْ از تیره شب ننالد
داند که روز گردد روزی شب شبانان
او تاکید می کند: «وقتِ خیزش بهدرون و انزوا سپری شده؛ وقتِ عبور از «وقت» است. وقت کنش در اجتماع است. وقت تحرک و پویایی در اجتماع است. وقت خیزش برای شکوفایی هر فرد است در جهتی که مایل است و در جهتی که توانش را دارد- با قیدهای مدنی مورد توافق جمع. نخواهیم و نگذاریم وقت بر ما غلبه کند. سنت عرفانیِ رفتن به درون را وارون کنیم. به بیرون بجهیم و به طبیعت و جامعه و مدنیت و آینده بپردازیم.»
او این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه می نویسد: «در میانهء دوران استفراغ ملکات ردیهء اسلاملقبان حال و گذشتهء تاریخمان هستیم. در میانهء آخرین تلاش گیرگردکان در سنت طریقتاندری سلجوقیانی هستیم. و هنوز درگیر متجددلقبانی که درکی از انسانیت مدرن و ملکات فاضلهء انسان ایرانی ندارند و به انحراف دویست ساله در نقالی ادامه میدهند. بیتوجهاند به جوهرهء این گفتار شمس که «نقالی بگذار و نقادی بیار»؛ البته نه بهسبک عرفامان درونریز، بلکه بهلزوم انسان امروزی برونریز.»
منصوری در این نوشته به فرارسیدن دوران جدید که باید متناسب با آن روشی جدید برگزید اشاره می کند. بر این اساس این استاد دانشگاه از کتاب «ایران من، ایران ۱۴۲۷» خود، صفحه ۲۱۳ نقد می کند: «دورانْ دورانِ جهش به «بیرون» از خود اما به «درون» جامعه و مدنیت است. دوران تعاملهای اجتماعی و مدنی و جهانی است. دوران تبدیل عشق عرفانی به عشق پویا و دینامیکِ عشقِ به انسان و انسانیت و طبیعت، عشق مطلق که سالها پیش در کتابم ایران ۱۴۲۷ نوشتم. این تنها راهی است که انسان را خداگونه میکند. توانایی انسان مدنی- با شکوفایی در میان جمع و اجتماع- در این جهت بیانتها است و حدی برایش نباید تصور کرد. تنها این انسان مدنیِ پویا است که ارزش سجدهء ملائک دارد نه انسان منزوی افتاده در چاه طبیعت و مغلوب «وقت»».
این استاد دانشگاه ایرانیان را به آفرینندگی دعوت می کند و می نویسد: « وقتِ آن است که آفرینندهء وقت باشیم. خدای وقت باشیم. غالب بر وقت باشیم و نگذاریم وقت بر ما غلبه کند… این است شرط عشق پویا: گفتن از آینده و خلق وقت در میان جامعه.»
۲۱۶۲۱۶