“وفاق سیاسی”، الزامات و امکان‌ها

 در باره‌ی توافق و سازگاری سیاسی، دست کم از چهار منظر می‌توان اندیشید و در باره‌ی آن سخن گفت: ۱. ضرورت وفاق سیاسی۲. کارکردها، نتایج و تبعات توافق۳. الزامات نظری توافق۴. امکانات عملی توافق و رسیدن به وفاق به نظر می‌رسد که ضرورت وفاق و هماهنگی سیاسی و نیز تبعات و آثار مثبت وفاق در

کد خبر : 61360
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۱ شهریور ۱۴۰۳ - ۱۲:۰۵
“وفاق سیاسی”، الزامات و امکان‌ها



 در باره‌ی توافق و سازگاری سیاسی، دست کم از چهار منظر می‌توان اندیشید و در باره‌ی آن سخن گفت:

۱. ضرورت وفاق سیاسی
۲. کارکردها، نتایج و تبعات توافق
۳. الزامات نظری توافق
۴. امکانات عملی توافق و رسیدن به وفاق

به نظر می‌رسد که ضرورت وفاق و هماهنگی سیاسی و نیز تبعات و آثار مثبت وفاق در عرصه‌های مختلف، آن‌چنان بدیهی و آشکار است که نیاز به توضیح و شرح ندارند. اما از آن میان، الزامات و پیش‌نیازهای نظری و امکان‌های عملی وفاق، در بوته‌ی اجمال و ابهام است و لازم است مورد وارسی بیش‌تر قرار گیرند. تا معلوم شود که “وفاق”، پدیده‌ای پیچیده و دارای ابعاد مختلف است و نیز در صحنه‌ی عمل، عینیت‌بخشی به “وفاق”، نیازمند زمینه‌ها و امکان‌های اجتماعی و سیاسی است. هنگامی هم که از “وفاق” سخن به میان می‌آید، منظور، “وفاق پایدار” و نه کالایی تزیینی، دستوری و دهان‌پرکن که به اندک نسیمی شکسته می‌شود و از میان می‌رود. 

 دو رویکرد به فهم و تحلیل آن‌چه “وفاق” می‌نامندش:

 الف. رویکرد اول، وفاق را به معنای وحدت در نظر و احساس و یک‌رنگی و یک‌دستی در حوزه‌ی باورها و احساسات و عواطف، فهم می‌کند. رویکردی که خواهان “جهانی ناب” و یک‌رنگ است. از این رو وقتی از وفاق دم می‌زند، معنایش این است که آرزو می‌کند تفاوت‌ها را از میان بردارد و نوعی وحدت در سه عرصه میان آدمیان ایجاد کند:

اولا؛ وحدت در باورها و اعتقادات یا وحدت در نظر، 
ثانیا؛ وحدت در احساسات و عواطف، خوشایندها و ناخوشایندها 
ثالثا، وحدت در عمل، کنش و رفتار. 

آرزوی نهایی این رویکرد، “جهان عاری از تفاوت” و خلق جامعه‌ای مبتنی بر “وحدت کلمه” است. اما از آن‌جا که “تفاوت”، عنصر بنیادین جهان است،  ناچار، دست به سرکوب “تفاوت‌ها” می‌برد تا شاید با حذف “امر متفاوت”، اجتماعی یک رنگ و انسان‌هایی شبیه به هم بسازد و به وفاق برسد.
غافل از این‌که وفاقِ حاصل از این رویکرد، وفاق ناپایدار، مصلحتی و شکننده خواهد بود. در واقع آن‌چه رخ می‌دهد از جنس وفاق نیست، بلکه آرامش قبل از طوفان خواهد بود. 

 ب. اهالی رویکرد دوم، می‌دانند جهان مملو از تفاوت‌های حذف‌ناشدنی است. می‌دانند نادیده گرفتن این تفاوت‌ها نه مطلوب است و نه ممکن، از این رو به جای وحدت به هماهنگی و سازگاری میان آدمیان می‌اندیشند. در این رویکرد، صداها و نواها و زندگی‌ها، چونان سازهای متفاوت‌اند که اتفاقا سبب شده‌اند یک ارکستر را تشکیل دهند. کاری که این رویکرد می‌خواهد انجام دهد، نه حدف صدای متفاوت، که سازگاری و هماهنگی میان این صداهاست. آرزوی نهایی این رویکرد، “جهان عاری از خشونت” است.
وفاق ناشی از این رویکرد، پایدار و مثمر ثمر خواهد شد. 

 آن‌چه متعاقبا خواهد آمد، با ابتنا بر رویکرد دوم و توجه به این نکته است که توافق، وفاق، همبستگی، انسجام و مفاهیمی از این دست، تماما در زمینه‌ها و شرایطی امکان رشد و نمو دارند که اگر آن شرایط ایجاد نشود،  “رویای وفاق”، صرفا یک خواب بدون تعبیر است. “الزامات نظری وفاق” به این نکته معطوف است که “وفاق”، به منزله‌ی کنشی ارادی، اختیاری و آگاهانه، بر مؤلفه‌ی نظری و یا پیش‌فرض‌هایی بنیان نهاده شده است. “وفاق”، از سر تصادف و صدفه، خواهش و تمنا، ترس و هراس و یا آرزویی شیرین به دست نمی‌آید.”وفاق”، متکی به عناصری بنیادین است که تا آن عناصر و شاخص‌ها وجود نداشته باشند، دست‌یابی به وفاق، چندان ممکن و میسر نیست و یا اگر وفاقی هم به دست آید، سخت شکننده و ناپایدار خواهد بود. 

“وفاق”، فراموش کردن تفاوت‌ها و سرپوش نهادن بر اختلافات نیست. “وفاق”، چونان محصول مزرعه‌ای است که باید برای پربار کردن آن، کوشش کرد. جهد نظری و تلاشی عملی باید که به وفاق دست یافت. در یک کلام، “وفاق”، صرفا با اراده‌ و خواست آدمیان به دست نمی‌آید.  گرچه”اراده‌ی کنش‌گران”، شرط لازم رسیدن به وفاق است اما شرط کافی نیست. به دیگر سخن، اجتماع انسانی باید بخواهد و اراده کند که به وفاق برسد، اما “وفاق”، صرفا با خواستن و اراده کردن افراد محقق نمی‌شود، آمادگی‌های روان‌شناختی، معرفت‌شناختی و نیز فراهم آوردن زمینه‌های تحقق عملی وفاق نیز لازم است. شرط کافی وفاق، همان است که می‌توان آن را ذیل “عنوان الزامات نظری و امکان‌های عملی” مطرح نمود. 

 فارغ از این که در شرایط کنونی ایران، آیا نیروهای سیاسی و اردوگاه‌های مختلف قدرت، “اراه‌ی معطوف به وفاق” دارند یا خیر (که البته به نظر نمی‌رسد چنین باشد)، اما فهم پیش‌فرض‌ها و الزامات نظری و شرایط عینیت‌بخشی به وفاق، ضرورتی تام و تمام دارد. زیرا بدون فهم این دو متغیر بنیادین، و آمادگی نظری و عملی، مطلقا نمی‌توان به وفاق نائل آمد.

 همان‌گونه که پیش‌تر آمد، برای دست‌یافتن به “وفاق پایدار”، علاوه بر داشتن “اراده‌ی معطوف به وفاق”، نیازمند الزامات نظری از جمله، آمادگی‌های روانشناختی و معرفتی هستیم. نمی‌توان به وفاق دست یافت مگر این که الزامات نظری و امکان‌ةای عملی مهیا شده باشد. 

  الزامات نظری وفاق چیست؟

 ۱.  مهمترین پیش‌نیاز نظری “وفاق”، “تکثرگرایی” است. تکثرگرایی، اولا اذعان کردن به این نکته است که کثرت این عالم را نمی‌توان زدود و نمی‌توان جهان ناب و یک‌سانی خلق کرد. از این رو با انواع زیستن‌های متفاوت، مواجهه‌ای صلح‌آمیز دارند. ثانیا، حق متفاوت بودن برای دیگران قایل‌اند و جهان رنگارنگ و کثرت در اندیشه و عمل در میان انسان‌ها را به رسمیت می‌شناسند. ثالثا، بر این نکته تاکید دارند که “حقیقت”، منتشر در نحله‌ها و روایت‌های مختلف است. همه‌ی حقیقت در اختیار یک ایده و اندیشه و گروه نیست، بلکه همگان، به درجاتی، حظی از حقیقت دارند. 

 ۲. “مدارا”، دومین ضرورت برای وفاق محسوب می شود. مدارا، در همسایگی و بعضا در متن تکثرگرایی قرار دارد. مدارا، یعنی پذیرفتن دیگران، آن‌چنان که هستند. دیگرانی که با ما متفاوتند و این تفاوت و اختلاف برای همیشه باقی خواهد ماند. مدارا، تحمل کردن دیگری و آن هم از سر ناچاری، ترحم و یا ترس نیست. بلکه مدارا، به این معناست که از سر اختیار و فضیلت اخلاقی، چنان زندگی کنیم که جا برای زندگی دیگران باشد. و این یعنی زندگی کنیم و بگذاریم دیگران، همان گونه که می‌خواهند زندگی کنند. از این رو مدارا، شفقت‌ورزی نیست. بلکه کنشی عدالت‌جویانه است. به سخن دیگر، گرچه مدارا، فضیلت اخلاقی است اما این فضیلت را باید ذیل اخلاقِ عدالت فهم کرد. در عدالت، ما سهم دیگری را (که از آنِ خود اوست)، پرداخت کرده‌ایم، که اگر چنین نمی‌کردیم، مرتکب فعل غیراخلاقی شده بودیم. اما در شفقت‌ورزی، ما از بخشی از سهم خودمان به نفع دیگری صرف نظر می‌کنیم. با توجه به تفاوت میان شفقت و عدالت، مدارا، کنشی عادلانه است و نه مشفقانه.

 ۳.  قایل بودن به “حق برخورداری از حقوق” برای همگان، یکی از مبانی ضروری در آمادگی نظری برای وفاق محسوب می‌شود. “مدارا” مبتنی بر مولفه‌ای است که “هانا آرنت” از آن به عنوان “حق برخورداری از حقوق” یاد می‌کند. به این معنا که همه‌ی آدمیان، صرف نظر از همه‌ی تفاوت‌های‌شان واجد حقوقی سلب نشدنی هستند که حق دارند از آن حقوق برخوردار باشند. لیستی از این حقوق در”اعلامیه‌ی حقوق بشر” آمده است. “حق متفاوت بودن”، از جمله‌ی حقوق بنیادین آدمی است که نمی‌توان هیچ کس را از آن محروم کرد. “وفاق” در این معنا یعنی، من گرچه با تو موافق نیستم اما برای تو حق برخورداری از متفاوت بودن را به رسمیت می‌شناسم و از این رو می‌توانم در ارتباطی موثر و تعامل پویا با تو باشم.

 ۴.  “حقیقت‌جویی” از بنیادهای اساسی برای رسیدن به وفاق است. کسانی که خود را حق مطلق و دیگران را مطلقا باطل می‌پندارند، چگونه می‌توانند با دیگران به وفاق برسند؟ حقیقت‌جویی باعث می‌شود که افراد برای تغییر احتمالی آمادگی روان‌شناختی داسته باشند. برای آن که حقیقت‌جو باشیم، باید پنج فضیلت را در خود پرورش دهیم:
الف) “تردید معقول در باورهای خویش” 
ب)  “گشودگی معرفتی به جهان” 
ج)  “عدم قطعیت نظری”
د) “تعهد به اخلاق باور”
ه) “شجاعت از دست‌دادن امور نامقبول”

 ۵. عنصر پنجم موثر بر وفاق، “انعطاف‌پذیری روان‌شناختی و آمادگی برای تغییر و اصلاح” است. آمادگی برای تغییر، بر دو عنصر تکیه دارد: اولا آمادگی معرفتی و ثانیا، آمادگی روان‌شناختی. هر دوی این مؤلفه، بنا به این که در کدام اوضاع و احوال فرهنگی، سیاسی و … قرار گرفته باشیم، کم و یا زیاد می‌شوند. به دیگر سخن، میزان آمادگی آدمیان برای تغییر و پذیرش دگرگونی، به عناصر و شرایطی مانند فرهنگ، اوضاع سیاسی زمانه، وضعیت اقتصادی و معیشتی جامعه و از این قبیل،  وابسته است. به نحو موجز و بدون آن که وارد شرح و بسط هر یک از عناصر شویم، 

 موانع موثر بر انعطاف‌پذیری افراد برای پذیرش اصلاح و دگرگونی عبارت است از:

 ایدیولوژی اندیشی و تقسیم جهان به خیر و شر، فرهنگ پیشامدرن و ترس از بیگانگان، هراس از آینده‌ای مجهول و تاریک، بی‌اعتمادی به دیگران و تقسیم افراد به جبهه‌ی خودی و دشمن، تقدس باورها و دریافت‌ها، نوعی خودشیفتگی فرهنگی و ارزشی، مطلق‌اندیشی، ارزش فی‌نفسه قایل شدن برای ثبات. فقدان فضیلت آتیه‌نگری و در نهایت، فهم نادرست از امور جهان.

 ۶. و بالاخره ششمین عنصر نظری در وفاق، “اشتراک در ارزش‌ها” و یا مشابهت در هدف است. ارزش مشترکی مانند پاسداری از مرزهای میهن، حقوق شهروندی، دموکراسی و یا ارزش‌های دینی. 

منبع: کانال نویسنده

بیشتر بخوانید:

خودتخریبی در نظام های سیاسی
وقت شمردن جوجه های آخر پاییزه
فرمان به نقض حریم شخصی
نه به تحقیر

 216216



منبع

برچسب ها :

ناموجود