وفاق با «دولت به اصطلاح سایه» (دباس)

۴-۱- منظور از گذار، انتقال (transfer) یک سیستم -مانند جامعه- از وضعیت موجود به وضعیت دیگر- معمولا وضعیت مطلوب- است. در این بحث، «گذار» برای وضعیت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، حقوقی، علم و فناوری و هکذا در یک جامعه مطرح است. در دسته‌بندی کِه‌نِت بولدینگ (Boulding, ۱۹۵۶)، چنین سیستمی را مجتمعی (Societal) می‌نامند. سیستم‌های مجتمعی

کد خبر : 133168
تاریخ انتشار : دوشنبه ۳ دی ۱۴۰۳ - ۱۱:۲۷
وفاق با «دولت به اصطلاح سایه» (دباس)



۴-۱- منظور از گذار، انتقال (transfer) یک سیستم -مانند جامعه- از وضعیت موجود به وضعیت دیگر- معمولا وضعیت مطلوب- است. در این بحث، «گذار» برای وضعیت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، حقوقی، علم و فناوری و هکذا در یک جامعه مطرح است. در دسته‌بندی کِه‌نِت بولدینگ (Boulding, ۱۹۵۶)، چنین سیستمی را مجتمعی (Societal) می‌نامند. سیستم‌های مجتمعی در بالاترین سطح پیچیدگی قرار دارند. برای نمونه، مباحثی مانند توسعه‌ی ملی، از سنخ مجتمعی است. به اجمال می‌توان گفت که پیچیدگی این سیستم ها ناشی از وجود تعداد بسیار عوامل و روابط کمی-کیفی (به ویژه کیفی بودن ناشی از دخالت انسان)، دینامیزم، آمیزه‌ای از بود/کمبود داده‌ها و نیز بدساختاری است.

گذار چه به عنوان هدف یا به عنوان وسیله فرض شود، فرآیند گذار در منتهای پیچیدگی است؛ زیرا به دینامیزم وضعیت مجتمعی می‌پردازد. البته رفع مشکلات سیستم‌های پیچیده، لزوماً پیچیده نیست. برای نمونه، در یک سیستم پیچیده‌ی ناشی از نابخردی، برگشت به خردوزی، ممکن است چاره باشد. بر حسب ویژگی‌های سیستم، در تفصیل و اجراء، نیز پیچیدگی مورد انتظار است. 

۴-۲- پشتوانه نظری برای گذار عبارتند از:
اول، بر مبنای «تحلیل ساختاری»- یعنی تعیین عوامل و روابط درونی- سیستم مجتمعی تعیین شود. این تحلیل در پی این پاسخ است که «چگونه و چرا وضعیت موجود رخ داده است؟». 

دوم، بر مبنای «تحلیل رفتاری» است. در این تحلیل به برون‌داد وضعیت موجود می پردازد و در پی پاسخ است که «وضعیت موجود چه ویژگی‌های رفتاری و پیامدی- اعم از اصلی و فرعی- دارد؟».  

سوم، بهره‌گیری از تجارب گذار دیگران است. فرض بر این است که «فرایند گذار» در جوامع دیگر، کمابیش ویژگی‌های همانند دارند. بهره گیری از تجارب گذار دیگران موجب آسان تر و ارزان.تر شدنِ فرآیند گذار در زمینه‌ی جدید می‌شود. به عبارت دیگر، تجارب دیگران به عنوان الگوی مبنا (benchmark) به کار می‌آید.

لازم به یادآوری است که در نظر و عمل تلفیقی از سه رویکرد برای شناخت وضعیت موجود، تعیین وضعیت مطلوب و کلیت و تفصیل فرآیند گذار به کار می آید. بهره‌گیری از سه رویکرد، رفت‌وآمدی (recursive) و تعاملی (interactive)  است و نمی‌توان یکی از رویکردها را کاملاَ بر دیگران مقدم دانست.

 تبیین وفاق دولت چهاردهم در نظریه پردازی هدف-وسیله 

    روشن است که نمی توان دولت چهاردهم را پدیدآورنده ی انبوه مشکلات درهم تنیده ی کنونی دانست. در این وضعیت، دولت چهاردهم با تأکید بر وفاق در پی دست یابی یا نزدیکی به کدام اهداف است؟ به نظر می رسد که اظهارات رییس دولت پاسخی به این پرسش باشد که «دولت چهاردهم ایجاد وفاق را مبنای کار خود قرار داد تا با غلبه بر اختلافات، همه ی ظرفیت‌ها و توانمندی‌های کشور را در مسیر حل مشکلات هم‌افزا کند.» (24 مهر 1403)
در دستگاه نظری «هدف-وسیله» می توان دریافت که وفاق، صرفا وسیله برای تحقق دو هدف است: «حل مشکلات کشور» و «هم-افزایی همه ی ظرفیت ها و توانمندی های کشور». در این میان صراحتاً معلوم نشده است که طرف های وفاق کدامند. ولی از حرکات و سکنات دولت می توان طرف های بالفعل و بالقوه ی وفاق را می توان دریافت. 

1-5- طرف های وفاق 
یادآوری می شود که «وفاق» در برابر «خلاف» و اساساً متناظر با «توافق» در برابر «تخالف» و اختلاف است. با موافقان، وفاق هست، وفاق مورد نظر دولت چهارم با مخالفان موضوعیت می یابد. فرض به این است که وفاق درون ملی و طرف های آن مورد نظر باشد، نه طرف های فراملی، البته همین فرض خدشه ی بزرگ بر وفاق  وارد می کند. زیرا بخش بزرگی از مشکلات از تعاملات فراملی است.
از منظر اثرگذاری بر گذار، طرف های وفاق درون ملی در سه دسته زیر است: 
–  متنفذان، 
–  مخالفان، 
–  مردم. 
این دسته ها در عین تفاوت های عمده، همپوشانی دارند، یعنی برخی از متنفذان مخالف اند و جمع بزرگی از مردم هم در در دسته ی مخالفان. با در نظر گرفتن حالات ترکیبی دسته ها، این همپوشانی موجب خدشه به شناخت وضعیت نمی شود.

1-1-5- وفاق با متنفذان
متنفذان لزوماً مخالف دولت نیستند ولی آرای فایقه در حوزه ی نفوذ رییس قوه مجریه دارند و برخی تصمیمات و اقدامات بنیادین دولت موکول به نظر و آرای ایشان است. ممکن است در بسیاری چیزها نظر یا موضعی مخالف نظر دولت داشته باشند؛ شاید از بد حادثه به دولت پزشکیان تن در داده اند، اگر عالم و آدم بر وفق مراد می بود، دولتی دیگر می طلبیدند، ولی پزشکیانی همراه می طلبند. در رویارویی با چنین وضعیت، برخی پرسش های بنیادین مطرح است: 
اگر اهداف و وسیله های مورد نظر متنفذان، مؤثر یا پدیدآورنده ی مشکلات درهم تنیده کنونی باشد و متنفذان کماکان بر آن مواضع خود باشند، وفاق چه معنا دارد؟ آیا می توان گفت که در اینصورت وفاق با متنفذان، جز «تسلیم» یا «سازش» نیست؟ مرزی بین سازش و تسلیم از یکسو و وفاق هست؟ آیا بدون برخورداری از پشتوانه ی نظری می توان، دچار تسلیم یا سازش منفعلانه نشد؟ آیا رییس جمهور و دولتیان از چنین پشتوانه ای برخوردارند؟ آیا از تصمیمات و اقدامات رییس جمهور و دولت چنین غنایی دیده می شود؟ خلاصه، وفاق با این چیستی نامعین در تعامل با متنفذان ره به جایی خواهد برد؟

2-1-5- وفاق با مخالفان 
1-2-1-5- مخالفان انتخاب و تصدی رییس جمهور طیفی رنگین است شامل متنفذان مخالف، ویژه خواران، مخالفان مردم سالاری، غرب ستیزان، شرق باوران، اصلاح طلبان رادیکال، براندازان، امیدورزان یا وابستگان به دخالت خارجی و بالاخره گروه «دولت به-اصطلاح سایه». امکان وفاق با این طیف رنگین شدنی نیست. یعنی وفاق به هر معنایی با براندازان، امیدورزان به دخالت خارجی و وابستگان به قدرت های خارجی شدنی نیست. چاره ای جز گزینش از میان این طیف نیست.

 از اظهارات رییس جمهور بر می آید که در پی وفاق با گرداننده و گروه «دولت به اصطلاح سایه» (دباس) است. نمونه های عدیده برای این مدعا هست و آخرین آن، درخواست اخیر از گرداننده ی «دباس» برای تصدی مدیریت در دولت چهاردهم است و در صورت موفقیت، رییس جمهور قول داده است که در انتخابات بعدی به نفع وی کنار برود. وفاق با گردانندگان و گروه دباس، نمونه ی مهمی برای ارزیابی ساختاری و رفتاری و تبیین معنایی «وفاق در دولت چهاردهم»  است.

گردانندگان دباس متنفذان مخالف اند؛ گروه دباس با «میزان رأی مردم است» در اول انقلاب، سر سازگاری ندارد؛ غرب ستیز اند؛ همسویی نظری با شرق (چین و روسیه) دارند؛ یکی از مرشدان گروه آشکارا ضدتوسعه است و می گوید که به طرفداران توسعه در انتخابات مجلس رأی ندهید، حتی اگر نصف مردم عالم برای نابودی غرب کشته شوند پذیرفتنی است. جالب این که در دوران انتخابات ریاست جمهوری، فهرست طولانی از اقدامات منجر به نابودی منابع و مصالح کشور توسط آقای پزشکیان و یک نامزد دیگر به گرداننده ی دباس منتسب شد که سر به صدها میلیارد زیان ملی می زند، اگر هزاران میلیارد نباشد.

وفاق با دباس که مورد تأکید رییس جمهور است، در دستگاه هدف-وسیله چه وضعیتی دارد؟ آیا اهداف دباس با اهداف رییس جمهور همخوان است؟ در گفتار که نیست. آیا پزشکیان هم ضدتوسعه است؟ آیا می توان طرفداران توسعه با طرفداران ضدتوسعه وفاق کنند؟ چنین وفاقی بر سر چیست و چگونه است؟ آیا وسیله های مورد نظر دباس برای رسیدن به اهداف خود، همخوان با وسیله های مورد نظر رییس جمهور است؟ یعنی پزشکیان هم با مردم سالاری مشکل دارد، در پی نابودی غرب است، ولو به کشته شدن نیمی از عالم؟ از این پرسش ها بسیار است. 

دست‌کم در گفتار، مواضع پزشکیان در قبال هدف ها و وسیله ها چنین نیست. علاوه بر این در اظهارات پزشکیان در دوران انتخابات، بسیاری از مشکلات کشور را ناشی از  هدف ها و وسیله های دباس ذکر کرد. آیا اهداف و وسایل گردانندگان دباس پس از انتخابات متحول شده است؟ اگر دباس همان است که دیروز ذم و نفی می شد، وفاق به چه معناست؟

2-2-1-5- از نظر هدف-وسیله، دو «ایراد نظری» در وفاق پزشکیان دیده می شود: 
اول، پزشکیان بین «ستیزگر پس از انتخابات» و «رقیب انتخاباتی» فرق نمی گذارد. این خطا ناشی از فقر نظری است. از این بحث می توان دریافت که وفاق مورد نظر دولت چهاردهم پشتوانه ی نظری لازم را ندارد و صرفا بارقه ای به امید رهایی از مخمصه های کنونی و البته از سر خوش‌نیتی و ساده‌انگاری و شاید هم ناچاری. 
دوم، از اظهارات پزشکیان برمی آید که یکی از شروط عدم موفقیت دولت های پیشین، مشارکت ندادن مخالفان در دولت بود. این شرط نه لازم است و نه کافی و در تعارض با ضرورت شایسته سالاری در کشور است. ای بسا موافقان یا مخالفان ناشایست، که اختیار و قدر بیابند و تیشه به ریشه ی منافع مردم و دولت بزنند. البته این احتمال از موضع ستیز با دولت به مراتب بیشتر است. این اظهارات، معنای وفاق مورد نظر رییس دولت و دولتیان را مبهم تر و آشفته تر می کند.‌ و جای خالی نظریه پردازی منسجم را در آن به وضوح می توان دید. 

3-1-5- وفاق با مردم
در نبود احزاب توانمند و کاستی و کم توانی نهادهای مردمی، دشوار است بتوان وفاق دولت با مردم را تبیین کرد. اگر فرض کنیم که رأی مردم به رییس جمهور، حداقل نشانه ی وفاق-  به هر معنا- با دولت مستقر باشد، فقط حدود یک چهارم مردم به هر علت، موافق دولت بودند، بقیه رویگردان یا مخالف بودند. در اینجا نیز طیف هایی از مخالفان- برشمرده ی پیشین مانند براندازان- هستند که دولت نمی تواند با آن ها- به هر معنا- وفاق داشته باشد. وفاق با مردم مخالف یا رویگردان، چه معنایی دارد و چگونه ممکن است؟ 

از منظر هدف-وسیله، یافتن اهداف مشترک و یا وسیله های مورد توافق بین دولت و مردم مخالف اهمیت محوری دارد. خوشوقتانه، می توان «توسعه ملی» را به عنوان «هدف مشترک» طیف بزرگی از مردم بیان کرد. البته تدقیق آن نیاز به یک مطالعه روشمند دارد. سپس «مشارکت ملی»، «وسیله مشترک» برای «توسعه ملی» خواهد بود. از برخی اظهارات دولت چهاردهم بر می آید که نظراً چنین موضعی داشته باشد. بنا بر این، نظراً معنای «وفاق» دولت با مردم به صورت «همکاری» یا «ائتلاف» با بخشی از «مردم» مخالف خواهد بود.   

در عمل، جلب اعتماد و ایجاد امید و جلب مشارکت مردم، فرآیندی تعاملی (interactive) است. یعنی نمی توان گفت که کدامیک از این سه، مقدم بر دیگری است، بلکه، بر حسب مدل منطقی وست چرچمن برای رفع مشکل در شبکه¬های پیچیده (Churchman, 1971) باید با چند اقدام موازی همزمان آغاز کرد، نه همه ی اقدامات را، موکول به یک اقدام کرد. مثلاً در تقویت نهادهای مردمی گامی برداشت و مشارکت مردمی را آسان کرد؛ همزمان با مبارزه با فساد بر اعتماد مردم افزود؛ همزمان با افزایش رفع مشکلات مردم به دست مردم، امید به اصلاح را افزود. 

چند پرسش بنیادین:
آیا این نوع وفاق با مردم از قوه ی مجریه برمی آید؟ آیا چنین وفاقی موکول به تصمیم نظام، یعنی فراتر از قوه مجریه، نیست؟ آیا لازمه ی چنین وفاق، روی خوش به مردم سالاری، در کل نظام نیست؟ آیا ظرفیت ساختاری نظام برای چنین وفاقی مساعد است؟ آیا تحول ساختاری در نظام برای وفاق با مردم (سه چهارم رویگردان یا مخالف) ممکن است؟ این مباحث زمینه را برای «تبیین وفاق در نظریه پردازی گذار» می گشاید.

Boulding, Kenneth E. ۱۹۵۶. ‘General Systems Theory–The Skeleton of Science’, Management Science, ۲: ۱۹۷-۲۰۸

•  Churchman, C. West, The Systems Approach, N.Y., Delacorte Press, 1971.

* رضا رمضانی خورشید دوست ،دانشگاه صنعتی امیرکبیر و انجمن علوم سیستم های ایران 

منبع: کانال نویسنده

۲۱۶۲۱۶



منبع

برچسب ها :

ناموجود