هیچ کشوری به اندازه ایران در سوریه فرصت و امتیاز اقتصادی ندارد

به گزارش گروه سیاست خارجی ایرنا؛ ایران و سوریه متحدانی هستند که از دیرباز در نقطه مشترک دشمنی با رژیم صهیونیستی به رابطه استراتژیک با یکدیگر رسیده‌اند. رابطه‌ای که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در حمایت از مبارزان فلسطینی شروع شد؛ در جنگ تحمیلی صدام علیه ایران مستحکم شد و در فتنه شام به اوج

کد خبر : 67990
تاریخ انتشار : شنبه ۱۷ شهریور ۱۴۰۳ - ۹:۱۳
هیچ کشوری به اندازه ایران در سوریه فرصت و امتیاز اقتصادی ندارد



به گزارش گروه سیاست خارجی ایرنا؛ ایران و سوریه متحدانی هستند که از دیرباز در نقطه مشترک دشمنی با رژیم صهیونیستی به رابطه استراتژیک با یکدیگر رسیده‌اند. رابطه‌ای که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در حمایت از مبارزان فلسطینی شروع شد؛ در جنگ تحمیلی صدام علیه ایران مستحکم شد و در فتنه شام به اوج خود رسید.

در این رابطه با حسین اکبری سفیر جمهوری اسلامی ایران در دمشق به گفت و گویی تفصیلی نشستیم.

در بخش اول سولات صریحی از سفیر کشورمان پرسیدیم و تلاش کردیم برای ابهام آفرینی‌هایی که گاها در فضای رسانه‌ای غیررسمی به آن دامن زده می‌شود پاسخ‌های روشنی را از اکبری جویا شویم. سفیر جمهوی اسلامی ایران در اینجا علاوه بر توضیحاتی در خصوص چرایی عمق یافتن همکاری‌ها و نزدیکی‌های تهران و دمشق و دشمنی‌های غرب با حکومت بشار اسد به این سوال پاسخ داد که آیا ایران در فعالیت اقتصادی در سوریه پساجنگ توسط رقبا حذف شده است؟ او با قدرت پاسخ میدهد که هیچ کشوری به اندازه ایران در جهان در سوریه امتیاز و فرصت اقتصادی در اختیار ندارد و حاضر است برای این مساله با هر مدعی گفت‌وگو کند. وی همچنین در حین پاسخ به سوالی در خصوص چرایی عدم واکنش دولت سوریه به تجاوزات گاه و بی گاه رژیم صهیونیستی تحلیلی شنیدی از عملیات بزرگ وعده صادق در پاسخ به حمله اسراییل به ساختمان کنسولی کشورمان در دمشق ارائه کرد.

در ادامه بخش اول این مصاحبه در اختیار مخاطبان قرار داده شده است:


جناب آقای اکبری به عنوان سوال اول از روابط ایران و سوریه در دوران پس از انقلاب اسلامی بگویید. این روابط در دولت سیزدهم چگونه و در چه سطحی ادامه پیدا کرد؟

سوریه تنها کشوری است که از ۴۵ سال گذشته تا به امروز با ما یک رابطه راهبردی داشته و همواره هم رابطه ما رو به تقویت بوده و هیچ موقع دچار چالش نشده است. سوریه هم مثل ما همواره تحت فشار بوده و غربی‌ها فشار زیادی را به سوریه می‌آوردند که نتیجه‌اش هم برای این کشور به یک جنگ تبدیل شد.

با این حال سوریه از ابتدا به دلیل نوع نگاهی که به تحولات جهانی داشت پای جمهوری اسلامی ایران ایستاد. شما ببینید سوریه تنها کشور عربی است که هیچ موقع با رژیم صهیونیستی کنار نیامده، شاید برخی از کشورها در حوزه‌های مختلف با صهیونیست‌ها مشکلات جدی داشتند ولی سوریه تا به امروز هم مقاومت کرده و مثل خیلی از کشورها از ثروت و درآمدهای اقتصادی بالا برخوردار نیست، ظاهرا نیازمند هم است ولی با این حال ایستاده و مقاومت کرده است.

توصیه‌های زیادی هم مستقیم و هم غیرمستقیم به سوریه بوده که اگر شما کوتاه بیائید می‌توانیم رفاه و نیازمندی‌های اقتصادی‌تان را تامین کنیم.

در جنگ تحمیلی صدام علیه ایران، سوریه کنار ما ایستاد. شاید آن موقع تصور بر این بود که سوریه از امکاناتی بهره‌مند می‌شود، از امتیازاتی برخوردار است و به دلیل اینکه تنها کشور عربی است که در مقابل رژیم صهیونیستی در مرز مشترک ایستاده است، خیلی از کشورهای عربی امکانات‌شان را قطع کردند که چرا سوریه از ایران حمایت می‌کند.

خیلی‌ها تلاش می‌کردند که بگویند این یک جنگ عربی-عجمی است، حالا صدام در راس بود ولی توطئه اصلی را آمریکایی‌ها کردند. غربی‌ها و صهیونیست‌ها طراحی کردند و صدام مجری این طرح بود ولی توطئه‌هایی هم در کنار این بود که یک اقناع جهانی به وجود بیاورند که بگویند این یک جنگ قومی است.

یک مقطعی شروع کردند بگویند این جنگ یک جنگی سنی-شیعی و مذهبی است و به اشکال مختلف این را مطرح کردند.

در آن شرایط یک کشوری که مغضوب رژیم صهیونیستی و آمریکا است حالا از جمهوری اسلامی هم دفاع می‌کند و غضب آن‌ها را بیشتر کرده است بنابراین کمک‌ها هم به این کشور کم می‌شود.

آن‌ها (سوری ها) بر اساس یک اصولی معتقد بودند که عزت مردم‌شان در گرو این است که در مقابل رژیم صهیونیستی و آمریکا بایستند و استقلال خودشان را حفظ کنند.

حالا بعضی‌ها هم در این شرایط در داخل کشورشان تصورشان بر این است که ما به دلیل شرایطی که داریم به لحاظ قدرت نظامی، وضعیت اقتصادی و یا هر چیز دیگر نمی‌توانیم در مقابل نظام سلطه بایستیم و باید تسلیم بشویم و هر چه آن‌ها بگویند ما باید بگوئیم باشد. سوریه در آن فضا و شرایط آمد یک حمایت جدی از جمهوری اسلامی کرد.

بعد از آن در مقاطع مختلف، جمهوری اسلامی از آنها حمایت کرد. دشمنان تلاش کردند و تشویق‌های بسیار زیادی برای سوری‌ها در نظر گرفتند که به نوعی دست از مقاومت علیه رژیم صهیونیستی بردارند اما سوری‌ها منطقی داشتند و می‌گفتند رژیم صهیونیستی، جولان که سرزمین ما است را اشغال کرده و ۳-۴ مشکل با رژیم صهیونیستی را مطرح می‌کردند.

در مقابل صهیونیست‌ها معتقد بودند که با زور و فشار بالاخره باید سوریه این رژیم را بپذیرد چون قدرت و فشارهای بین المللی دست آن‌ها است و ابزارهای سلطه را دارند، ولی سوریه ایستاد، مقاومت کرد و نپذیرفت.

در چند مقطع مهم تاریخی که سوریه دچار چالش و مشکل بود پیشنهادهای خیلی فوق العاده‌ای را به سوری‌ها دادند. حتی اواخر جنگ ۱۲ساله‌ای که علیه سوریه شروع کردند ۸۰ تا ۹۰ درصد کشور را اشغال کردند. تمام ورژن‌های مختلف تکفیری و گروه‌هایی مثل داعش و … را در سوریه وارد کردند با حمایت‌های بین‌المللی از تجهیز سلاح‌های مدرن تا پول‌ها و کمک‌های بین المللی تا فشارهای سیاسی و همه چیز استفاده کردند که سوریه را ساقط کنند و بگویند بالاخره مطالبات مردمی است.

البته آن‌ها دنبال این نبودند که در سوریه یک حکومت جدیدی ایجاد کنند. چون هر حکومتی که ایجاد می‌شد به نوعی به ضرر آن‌ها بود. اولا اگر آن‌ها قرار بود از جریان اخوان المسلمین دفاع بکنند چرا با اخوانی که در مصر حاکم شد جنگیدند؟! خیلی روشن است، یا اگر می‌خواستند از یک جریان تندی دفاع کنند، می‌دانستند بعدا به سمت خودشان برمی‌گردد.

کمااینکه ابتدا آمریکایی‌ها در بحث جنگ با اتحاد جماهیر شوروی از القاعده (به دلیل اینکه فکر کردند به آنها نیاز دارند)، دفاع کردند اما بعد از جنگ القاعده علیه آمریکایی ها شد و یک بخشی از آنها با آمریکایی‌ها درگیر شد.

بنابراین آن‌ها (غرب) دنبال این بودند که حکومت سوریه را ساقط کنند و یک ناامنی را در سوریه تحت مدیریت خودشان داشته باشند. مثل وضعیت کنونی لیبی، آنها هم به جان هم بیافتند و بعد هم دست به دامن غربی‌ها شوند که بیائید با سازمان ملل، با مذاکرات و مسائل دیگر مشکل ما را حل کنید و آنها هم بگویند که ما داریم حل می‌کنیم و بعد هم هر طور که بخواهند یک حاشیه امنی برای رژیم صهیونیستی درست کنند.

سوری‌ها با علم به اینکه نمی‌شود به غربی‌ها اعتماد کرد و این چیزهایی که می‌گویند دروغ است و واقعیت ندارد یک سیاست اصولی را از ابتدا اتخاذ کردند و پای آن ماندند و بعد هم تجربه تاریخ این را تایید کرد.

شما ببینید در یک مدتی صدام بدون اجازه غربی ها آب نمی‌خورد و جنگ را به تحریک آن‌ها شروع کرد و با وعده‌هایی که آن‌ها به او داده بودند از همه‌ی امکانات و توانمندی‌های شرق و غرب برخوردار بود که با ما جنگید. ولی یک روزی که دیدند اعتبار صدام تمام شده و صدام فهمید که با او بازی کردند، آمد یک مقدار در مقابل آن‌ها بایستد، آن بلا را سر صدام آوردند و خودشان صدام را حذف کردند.

همین اتفاق در لیبی رخ داد. قذافی یک مدت در مقابل این‌ها بود اما بعد تسلیم شد و ابزارهای اتمی‌اش را تحویل داد و تمام شروط را پذیرفت، تازه از همان روز بعد از توافق برنامه‌ریزی برای سقوط قذافی را شروع کردند.

حتی سودان، آقای عمرالبشیر تحت تحریم بود، از جبهه مقاومت دفاع می‌کرد، امنیت مملکت‌اش تامین شده بود. از زمانی که او را وادار کردند، بعضی از کشورها یک قول و قرارهای کلان مالی به وی دادند و گفتند تحریم‌ها را حذف می‌کنیم، آمریکا از شما حمایت می‌کند و پول به شما می‌دهیم، قول دادند و پول هم ندادند نهایت چه شد؟! سودان چند سال درگیر جنگ داخلی است چون نمی‌خواهند قدرتی آنجا حاکم شود که مزاحم‌شان باشد.

بنابراین سوری‌ها با علم به این نیت خباثت آلود غربی‌ها که در مورد کشورهای جهان اسلام اعمال می‌کنند یک افق خیلی طولانی را دیدند. هیچ موقع به وعده‌های کوتاه مدت و توخالی آن‌ها قانع نشدند که بیایید ما ۲۰۰میلیارد می‌دهیم و کشور شما را می‌سازیم وتضمین می‌دهیم شما حاکم مطلق اینجا باشید. خب همه‌ی این‌ها را می‌گویند، چه کسی اجرا می‌کند؟! قطعا اجرا نمی‌کنند.

ملت را به جان کشورشان می‌اندازند که حالا بالاخره کشور شما ۲۰-۳۰سال مقاومت کرد، برای چه؟ شما فقیر شدید. حالا الآن بدتر شده است و مردم می‌گویند کاش برمی‌گشتیم به همان موقع، مثلا در لیبی به تعبیر دیگری دارند به این نوع نگاه می‌کنند.

در حقیقت نوع نگاه سوریه به مسائل کلان و نوع نگاه راهبردی ما به‌طور طبیعی از گذشته با نوعی پیوند مشترک ایجاد شده بود و در مقاطع مختلف تاریخی هم ما به آن‌ها کمک کردیم و آن‌ها هم به ما کمک کردند. در واقع دو کشور صادقانه و بر اساس اصول از یکدیگر حمایت کردند.

خیلی مواقع کشورها بر اساس منافع زودگذر از هم حمایت می‌کنند. همین الآن با هم روی دو پروژه شریک تجاری می‌شوند فردا یک اقتضائی بشود بهم می‌خورد؛ می‌روند با کشور دیگری علیه آن کار می‌کنند.

کمااینکه ما با بعضی از کشورهای همسایه این موضوع را داریم با اینکه الآن حجم زیادی تبادل تجاری داریم ولی امروز منافع آنها اقتضا کند همه چیز را نادیده می‌گیرد.

این نوع سیال بودن در روابط مبتنی بر مسائل، مصالح زودگذر و اقتضائی یک نوعی از روابط بین الملل است. ما نمی‌توانیم بگوئیم اینطور نباشد همه باید اصولی فکر کنند

با کشورهایی که نگاه اصولی و مبنایی دارند و حاضرند خیلی از امتیازات‌شان را از دست بدهند و پای شما بایستند طبیعتا پاسخش هم همین است که یک جایی شما هم پای آن‌ها بایستید و این ایستادگی متقابل تقریبا توانسته یک نقطه اشتراکی را در روابط بین دو کشور ایجاد کند که ما اسمش را می‌گذاریم یک روابط استراتژیک.

البته ما در حوزه‌های سیاسی و دفاعی این را داشتیم و در حوزه‌های دیگر بنا به شرایط جغرافیایی، بنا به شرایط کشورهای همسایه در حوزه اقتصادی کمتر این رابطه را داشتیم که الآن به دلیل نوع تحریم‌هایی که هر دو داریم تمرکز بیشتری شده است.

وقتی اجماع جهانی غرب و برخی کشورهای منطقه وقتی نتوانست نظام سوریه را ساقط کند. احیای روابط با سوریه شروع شد؛ کشورهایی که معارضین مسلح سوریه را تجهیز می‌کردند، امروز در حال فعالیت اقتصادی با سوریه هستند. یک نگرانی در کشور وجود دارد که ایران با تمام رشادت‌ها و همکاری‌هایی که در سالیان گذشته داشته است، وقتی موعد انتفاع از منافع اقتصادی رسیده نتوانسته صید خود از این فرصت را داشته باشد، آیا این نگرانی درست است؟

مسائل اقتصادی مشخصه‌ها و شاخصه‌های خودش را دارد. الان یکی از متغیرهای اصلی در اقتصاد بحث حمل و نقل و ترانزیت است. مثلا یک کشوری مثل مصر کنار سوریه هزینه حمل و نقل کمتری دارد. ما یک کشوری هستیم که حداقل ۲۰ روز زمان می برد کشتی ما برسد به آنجا و باید یک هزینه گمرکی هم در کانال سوئز بدهیم. این یکی از متغیرهای اقتصاد است. این یک طبیعت جغرافیایی است که شما نمی‌توانید جا به جا کنید.

متغیرهای دیگری وجود دارد، نیاز متقابل کشورها به همدیگر است. مثلا ما در حوزه توانمندی یک مزیت رقابتی داریم او هم یک نیاز جدی دارد. این مزیت رقابتی با آن نیاز جدی با هم پیوند می‌خورد، به‌طور طبیعی راه‌اش را باز می‌کند.

حتی شما بیایید جلوی این را بگیرید! جنگ هم با این کشور باشد، آن اقتصاد راه خودش را جلو می‌برد. چون به هر حال طرفین نیاز متقابل بخش خصوصی ولو شده با واسطه، ولو شده به طریق غیرقانونی به هر شکلی نیاز همدیگر را تامین می‌کنند. این یک منطق دارد یک واقعیتی است.

طبیعتا بعد مسافت، هزینه حمل و نقل خودش یک بحث تعین کننده است. از آن‌طرف مزیت‌های دو کشور و موقعیت‌هایی که برای هم قائل‌اند این هم یک فرصتی را ایجاد می‌کند.

فضای بین المللی بر این است که کشورهای اسلامی در روابط اقتصادی خیلی عمیق با همدیگر وارد کار نشوند. یک ابزار کشورهای غربی که در کشورهای اسلامی استفاده می‌کنند نفوذ در حوزه اقتصادی است.

الآن بعضی از کشورها واقعا می‌خواهند یک موضع اصولی بگیرند. اعتقادشان هم هست ولی به دلیل وابستگی اقتصادی که دارند گاهی مانع از این می‌شود که یک سیاست درستی را اتخاذ کنند.

من نمیخواهم اسم ببرم. کشورهایی که دچار تورم وحشتناک شدند. بدهی خارجی وحشتناک دارند. هر تصمیم سیاسی می‌خواهند بگیرند یک نگرانی از نتایج اقتصادی دارند. این یک اصل و یک منطق است.

به نظر من مزیت‌های خوبی بین ما و سوریه وجود دارد. ما می‌توانیم یک رابطه‌ی اقتصادی خوبی داشته باشیم. کمااینکه در یک سال و نیم گذشته تمرکزمان را روی بحث اقتصاد گذاشتیم و اساسا زیرساخت‌های اقتصادی بین دو کشور را تعریف کردیم.

اگرچه هر دو کشور در بحث تحریم، مالی، سوئیفت و مسائل مختلف مشکل دارند ولی فرصت‌های فوق العاده‌ای وجود دارد. منتهی دشمن تلاش می‌کند این‌ها پیوند نخورد.

به نظر من اگر تهدیدهایی که رژیم صهیونیستی انجام می‌دهد در این یک سال نبود شاید ما یک جهش اقتصادی خوبی بین دو کشور داشتیم. چون تمایل بخش خصوصی و بخش دولتی جدی است. امتیازات وجود دارد، یعنی فرصت‌های اقتصادی که برای ما وجود دارد برای هیچ کشوری وجود ندارد. الان ما در واقع تنها کشوری هستیم که آزادانه و راحت رابطه‌ی اقتصادی برقرار کردیم.

باقی کشورهای دنیا را حالا اسم می‌برند. یک فضای رسانه‌ای هم درست شده که حقیقت هم ندارد اما این کشورها به دلیل تحریم‌ها حاضر نیستند اصلا کار بکنند. نه اینکه بگوییم سوری‌ها اصلا قبول نمی‌کنند.

این‌ها می‌گویند اصلا ما به دلیل تحریم‌های بین المللی، قطعنامه ۲۲۵۴ اجازه هیچ کاری نمی دهد. ما را تحریم می‌کنند و آنجا تحریم ثانویه هم دارند.

حالا به صورت قاچاق یا غیررسمی دارند کارهایی را زیرزمینی انجام می‌دهند ولی دولت‌ها پای کار نیستند. ترکیه اساسا در جنگ است. مرزش یک مرز نظامی است و اصلا ارتباط اقتصادی ندارد. کشورهای عربی هم همینطور.

البته به لحاظ سیاسی ما یک بازگشت به سمت سوریه داشتیم. این نکته مهمی است. شما یک موقعی می‌گویید روابط این‌ها الان بالاخره رو به بهبود است. سوریه دنبال برقراری رابطه سیاسی با کشورهای مختلف است. یک موقعی کشورهای معارض سوریه دنبال این نیستند که بگویند ما حاضریم، ما جنگ را شروع کردیم، حمایت کردیم، علیه شما تبلیغ کردیم ولی الان ما می‌خواهیم با شما رابطه برقرار کنیم. اینکه کسی مراجعه می‌کند برای عادی سازی روابط به نظر من یک نکته بسیار مهمی است.

الان اروپایی‌ها دارند به این سمت حرکت می‌کنند. اتحادیه عرب آمد، کشورهای اسلامی آمدند. البته ما خیلی علاقه‌مندیم. کمک می‌کنیم، تلاش هم می‌کنیم که همه با سوریه بتوانند رابطه‌شان را بهبود ببخشند.

الان ایتالیایی‌ها گفتند ما سفارتخانه باز می‌کنیم، در حد سفیر مستقر می‌شویم. خیلی از کشورهایی که در اتحادیه اروپا نیستند آمدند رابطه‌شان را تقویت کردند. کشورهای آمریکای لاتین بودند و از قبل بیشتر شدند.

یعنی روز به روز تمایل کشورهای مختلف برای تقویت روابط یا ایجاد روابط با سوریه دارد بیشتر می‌شود. چون احساس می‌کنند بالاخره این دولت به لحاظ اقتدار سیاسی تثبیت شده و آن فشارهای بین المللی اقتصادی نتوانست آنها را به اهدافی که می‌خواستند برساند.

اگرچه همین امروز واقعا شرایط سخت اقتصادی شدیدی در سوریه حاکم است. مهم‌ترین مناطق‌شان را آمریکایی‌ها اشغال کردند و مردم در بحث برق و تامین نیازمندی‌ها مشکل جدی دارند. خیلی چیزهایی که قبلا صادر می‌کردند الان با یک شرایط سختی وارد می‌کنند.

ولی مردم به این قناعت رسیدند که خیلی خب ما در حال حاضر باید چه کار کنیم؟! به غرب که نمی‌شود اعتماد کرد آن‌ها هم که می‌گویند همه کشورهایی که دارند با ما رابطه برقرار می‌کنند شرطش این است که ما خواست غربی‌ها را محقق کنیم. غربی‌ها هم دنبال این هستند که دوباره ما را به آن نقطه قبل برگردانند و این اقناع به دلیل فهمی که در مردم سوریه بوجود آمده باعث شده که تحمل کنند و با قناعت با مسائل برخورد می‌کنند.

خیلی از این غربی‌ها فکر می‌کردند فشارهای اقتصادی باعث می‌شود شورش و مخالفت‌های مردمی دوباره برگردد به دوران ۲۰۱۱ که حتی یک مورد هم در این مدت مشاهده نکردند. مردم هم حقایق را روی زمین لمس کردند. غربی‌ها را دیدند. دیگران را دیدند. تکفیری‌ها را دیدند. حتی بعضی از کشورها را دیدند که چگونه در تخریب سوریه نقش داشتند. قول و وعده‌هایی که دادند و این خود به روشنگری مردم کمک کرده که دولت از یک موضع مقتدر و اصولی ایستاده و بقیه دارند به این‌ها مراجعه می‌کنند.

الان هم فرصت‌های اقتصادی بسیار خوبی ما داریم. بسیاری از شرکت‌های خصوصی ما آمدند. شرکت‌های دولتی ما آمدند. به اعتقاد من اگر جنایت‌هایی که رژیم صهیونیستی انجام می‌دهد و ناامنی‌هایی که در منطقه وجود دارد رخ نمی‌داد، حتما ما یک شرایط اقتصادی متفاوتی نسبت به گذشته داشتیم به این دلیل که هیچ کشوری به اندازه ما فرصت و امتیاز اقتصادی در سوریه ندارد. یعنی هرکس حتی یک موردش را هم بگوید من حاضرم بنشینم و از نزدیک بحث کنم. چون اراده‌ی جدی دولت سوریه بر این است که با ما در این حوزه کار کند.

اراده‌ی دولت ما جدی بود و قطعا هم خواهد بود. در دولت جدید هم همینطور خواهد بود و این پیوندهای اقتصادی می‌تواند مشکل دو کشور را خصوصا در شرایط تحریمی که ما هر دو در تحریم هستیم را برطرف کند.

خیلی از کشورهای علاقه‌مند به سوریه می‌ترسند در این شرایط تحریم کار کنند و نگران‌اند. به هر حال نظام سلطه ابزارهایی در دست دارد.

جمهوری اسلامی به دلیل شرایطی که دارد خیلی راحت به سوریه کمک می‌کند و شاید تنها کشوری است که در بحث‌های تهدیدات نظامی از سوریه دفاع کرد. اقتصاد هم درآمد متقابل است اصلا اینجوری نیست که فکر کنند ما داریم بلاعوض فعالیت می‌کنیم. خیر! همین الان چند پروژه در حد یک میلیارد دلار تعریف کردیم که انشالله به زودی اگر یک مقدار شرایط امن شود که شرکت‌های ما بیایند (اگرچه ما معتقدیم شرایط امن است و شرکت‌ها می‌توانند بیایند) به بهره برداری خواهد رسید.

به هر حال رژیم صهیونیستی جنایت‌هایی را انجام می‌دهد. طبیعی است که حالا اخبار ما هم مرتب این‌ها را پوشش دهد. یک اتفاق کوچکی که می‌افتد؛ خیلی مواقع آنجا سر و صدا نمی‌شود ولی بلافاصله در ایران خیلی گسترده برجسته می‌شود.

من گاهی اوقات به شوخی به دوستان می‌گویم که اگر تصادفات جاده‌ای تهران-قم را هر روز صدا و سیمای ما همینجور با آب و تاب اعلام کند کسی دیگر قم نمی‌رود. آنجا هم خیلی رسانه‌های ما به طور جدی و گسترده به موضوع می‌پردازند و خب این یک نگرانی ایجاد می‌کند برای بخش خصوصی و اقتصادی که اگر انشالله اوضاع خوب شود، رو به بهبود است.

فرصت‌های اقتصادی خوبی داریم که برای ما یک فرصت واقعا بی بدیل است. برای کسانی که می‌خواهند سرمایه گذاری کنند. فرصت فوق العاده خوب با ضمانت‌های بالا، با تسهیلات خوب و با امتیازات ویژه وجود دارد که ما برای اولین بار بین ایران و سوریه قرارداد تجارت آزاد را امضا کردیم که دیگر کالا بدون گمرکی و بدون هیچ محدودیتی می‌تواند وارد ۲ کشور شود.

در بحث انتقال پول به سوریه، الان شرایطی که ما داریم در هیچ کشوری نداریم. در بحث بیمه مشترک ۲ کشور و خیلی از زیرساخت‌هایی که الان انجام شده تضمین خوبی را ایجاد کرده که من معتقدم اگر شرایط به گونه ای فراهم شود که بخش خصوصی و دولتی ما بیایند آنجا حضور پیدا کنند. حتما ما یک جهش اقتصادی خوبی خواهیم داشت.

من این را باز تکرار می‌کنم و به صراحت می‌گویم و تاکید می‌کنم که هیچ کشوری در جهان به اندازه ما فرصت، امتیاز و شرایط خوب برای کار اقتصادی با سوریه را ندارد.

رژیم صهیونیستی از دیرباز نقاط مختلف سوریه را مورد هدف قرار می داد اما بعد از طوفان الاقصی این حملات شدت گرفت. منتهی واکنش درخوری از سمت سوریه نمی‌بینیم. تحلیل‌های مختلفی وجود دارد. برخی می‌گویند روس‌ها جلوی سوریه را گرفتند. برخی دیگر احیا روابط کشورهای عربی را بر می‌شمارند. برخی می‌گویند شرایط داخلی سوریه به لحاظ اقتصادی-اجتماعی کشش ندارد. برخی دیگر وجود معارضین مسلح ادلب را در حکم آتش زیر خاکستر می‌دانند که ممکن است با درگیر شدن این آتش گر بگیرد. آینده منطقه را چگونه می‌بیند؟

استراتژی رژیم صهیونیستی این است که در این تنگنای سیاسی-نظامی که قرار گرفته به نوعی دیگران را هم وارد این معرکه کند. بعد به اعتبار آن بتواند آمریکا و کشورهای غربی و همپیمانان خودش را وارد معرکه مستقیم کند.

این نوع رفتارها در این راستا تحلیل می‌شود و آن جنایت‌هایی که علیه خیلی از فرماندهان، مسئولان و دیپلمات‌های ما انجام دادند هم در همین راستا بود که این‌ها آرام آرام بیایند و بعد هم یک معرکه‌ای را درست کنند که آمریکا وارد شود و محبور به دفاع از رژیم صهیونیستی شود.

بایدن گفته بود: «اگر اسرائیل نبود ما امروز اسرائیل را تشکیل میدادیم». این اهمیت را گاهی بطور ناخواسته اعتراف می‌کنند که این اساس برای ما و ماندن و اقتدار و سلطه‌اش برای ما یک راهبرد کلان است.

خیلی تلاش کردند آن جنایتی که مرتکب شدند و بخش کنسولی ساختمان سفارت ما را زدند، می‌دانستند که به لحاظ قوانین بین المللی این کار بی سابقه‌ای است و می‌دانستند که جمهوری اسلامی ناگزیر است که یک پاسخ جدی بدهد و می‌دانستند که سازمان ملل هیچ دفاعی را نمی‌تواند انجام بدهد. (به هر حال این‌ها سلطه دارند و هیچ قطعنامه‌ای در طول این ۷۵ سال علیه رژیم صهیونیستی صادر نشده چون آمریکایی‌ها یک‌طرفه موظف‌اند از وتو استفاده کنند)، با علم به این‌ها یک اقدامی را انجام دادند که گفتند خب ما این کار را انجام می‌دهیم، جمهوری اسلامی مجبور به پاسخ می‌شود (و البته فکر نمی‌کردند ما اینجوری پاسخ بدهیم) و آمریکایی‌ها هم مجبور به مشارکت می‌شود. بالاخره باید بیاید دفاع بکند.

الان می‌گویند رژیم صهیونیستی دارد با چه کسی می‌جنگد؟ می‌گویند در غزه دارد می‌جنگد و یک جریانات مقاومتی هم از یمن، عراق و لبنان از مردم مظلوم غزه دفاع می‌کنند. خب یک جریانات مردمی‌اند والا دولت لبنان که حمله نمی‌کند. دولت عراق که حمله نمی‌کند. یکسری هستند بر اساس یک اصول و مبانی دارند این کار را انجام می‌دهند.

ولی وقتی کشورها بیایند وارد صحنه و میدان بشوند. رژیم یکسری ادله دارد که من دارم با چند کشور می‌جنگم. از ابتدا هم تلاش کرده و الان هم تلاش می‌کند که به نوعی این میدان را تبدیل به معرکه‌ای کند که آمریکا و دیگران را به این صحنه بکشاند و قدرت نمایی هم می‌کرد. تصور هم می‌کرد که ما و سوریه چون توانش را نداریم پاسخ نمی‌دهیم.

اما پاسخی که جمهوری اسلامی داد خیلی چیزها را روشن کرد، البته ما تمام تلاشمان این بود که سازمان ملل یک کاری انجام بدهد. برای اولین بار در دنیا همه با اتفاق نظر تایید کردند که جنایت رژیم صهیونیستی خلاف تمام عرف، قوانین و معادلات بین المللی بود.

حتی آمریکایی‌هایی که مدافع آن‌ها بودند ابتدا سکوت کردند و بعد گفتند این کار بدون هماهنگی ما انجام شده! نیامدند بگویند نه این نبوده! به هر حال خیلی واضح و روشن بود همه‌ی دنیا هم این را دیدند.

وقتی آن جنایت ثابت شد و نشان داد که سازمان‌های بین المللی خیلی قدرت و توان دفاع از اعضای سازمان ملل را ندارند. این به هرحال تعدی به سیادت و حاکمیت سوریه بود که برخلاف قوانین بین المللی است، هم زدن مراکز دیپلماتیک ما بود و هم به شهادت رساندن دیپلمات‌های ما بود. همه‌ی اینها خلاف قوانین و معاهدات بین المللی و کنوانسیون‌های بین المللی بود ولی خب عملا چه اتفاقی افتاد؟! هیچ چیز! در حد یک تاسفی اظهارنظر شد. این نشان می‌دهد که سازمان ملل بالاخره امروز نمی‌تواند واقعا از حقوق اعضا خود دفاع کند، حالا اعضا و حقوق‌اش سر جای خود، حتی نمی‌تواند از حیثیت خودش هم دفاع بکند.

به هرحال این تعرض به قوانین و معادلات بین المللی بود و آن‌ها باید از خودشان دفاع می‌کردند که بالاخره این اگر باب بشود، فردا هر کشوری می‌تواند علیه هر کشور دیگری استفاده بکند. پس نقش سازمان ملل چه می‌شود؟!

این نکته‌ای بود که نشان داد جمهوری اسلامی راهی جز دفاع از خودش ندارد و آن پاسخی که داد چند معنا داشت. اول اینکه از قبل اعلام کرد و از مدت ها قبل گفتیم ما پاسخ می‌دهیم. غافلگیرانه به این معنی نبود که یک دفعه بزند و بگویند رژیم صهیونیستی آماده نبود وگرنه دفاع می‌کرد.

دوم اینکه ۲۰کشور به کمک رژیم صهیونیستی آمدند که دفاع کند. سوم اینکه جمهوری اسلامی از توانمندی‌های نسل ۳ و ۴ خود استفاده کرد. از توانمندی‌های استراتژیک و نسل ۱ و ۲ استفاده نکرد و مهم‌تر از همه تمام اهدافی که پیش بینی کرده بود را توانست دقیقا مورد هدف قرار بدهد که آن‌ها هم اعتراف کردند.

توان بازدارندگی که جمهوری اسلامی دارد فضایی بوجود آورد که دیگر خیلی‌ها با توجه به شرایطی که دارند حاضر نیستند از رژیم صهیونیستی تا این حد هم دفاع کنند که خودشان را به معرض خطر بیاندازند. مشخصا آمریکایی‌ها و غربی‌ها. خب این مفهوم القا شد. نکته دوم این‌ها دارند که درباره گنبد آهنین و سیستم‌های دفاعی و ضد موشکی تبلیغ آنچنانی می‌کنند اما این سامانه ها نتوانستند کاری بکنند پس آسیب پذیرند.

نکته سوم اینکه آن‌ها با تمام توانشان دفاع کردند، ما با بخشی از توانمان پاسخ دادیم و اگر قرار باشد یک روزی به جای باریک‌تری بکشد آیا آن‌ها توان بیش از این دارند که از خودشان دفاع بکنند؟! و جمهوری اسلامی چه توانمندی دارد؟!

بنابراین این سیاست پوسیده رژیم صهیونیستی، مشخصا نتانیاهو است که حالا می‌تواند با یک نوع فرافکنی دیگران را وارد معرکه درگیری کند و خودش را از این شرایط نجات بدهد. به نظر من در پاسخ جمهوری اسلامی به نوعی برای دنیا و همه حامیان‌ رژیم روشن شد که بالاخره ما درست می‌گفتیم به شما که این کارها را نکنید.

این برای محور مقاومت و همه آن‌هایی که امروز فکر می‌کنند برای عزت و استقلال‌شان باید در مقابل آمریکا بایستند مثل کشورهای آمریکای لاتین یک پشتوانه بود، آنها میگویند غربی‌ها و آمریکایی‌ها که ادعا می‌کنند مقاومت از توان آنچنانی برخوردار نیست در مقابل یک توانمندی اینچینی کوتاه آمد پس ما هم می‌توانیم برای عزت و استقلال خودمان دفاع کنیم.

به نظر من مفهوم جهانی این قصه به نوعی توانست یک فضای جدیدی را در آینده باز کند. اگرچه امروز نتانیاهو دارد تلاش می‌کند برای بقای خودش حتی همه چیز را هزینه کند و احساس کند راهی جز این وجود ندارد که در یک شرایطی قرار گرفته که راه بازگشت وجود ندارد و هر روز هم دارد جلوتر می‌رود بی اعتباری و هزینه‌اش دارد بیشتر می‌شود.

غربی‌ها هم احساس می‌کنند که در این قضیه باید چکار کنند؟ هر کاری کنند اذیت می‌شوند. ادامه بدهند به نوعی دارد به بی حیثیتی آن‌ها و جنایات‌شان افزوده می‌شود. توقف کنند پذیرش شکست به نوعی آغاز فروپاشی رژیم صهیونیستی و سرعت گرفتن افول آمریکا را به دنبال دارد.

بنابراین در یک شرایط کاملا پیچیده و یک معادله سردرگمی قرار گرفتند. از آنور هم می‌دانند که بالاخره امروز دیگر یمن یک قدرت دریایی شده. تا دیروز می‌گفتند سلطه بر دریا سلطه بر جهان است. دیگر امروز همه جا را راحت درمی‌نوردد و یک سیاست اصولی هم دارد. می‌گوید شما دارید جنایت می‌کنید، مردم بیگناه را می‌کشید، نکشید من هم کاری ندارم.

حزب الله هم این حرف را می‌زند. مقاومت عراق هم این حرف را می‌زند. ایران و سوریه هم این حرف را می‌زنند. امروز شما کوتاه بیایید همه چیز تمام می‌شود. آن‌ها می‌گویند نه ما حتما باید به هر طریقی پیروز شویم که این آبروریزی برای این‌ها شده که در این ۱۱ماه نتوانستند در یک منطقه محاصره شده کوچک تحت کنترل خودشان پیروزی بدست بیاورند قطعا در جاهای دیگر هم نمی‌توانند.

به نظر من این حوادث دارد کمک می‌کند به شکل گیری هندسه قدرت جدید آینده که در آنجا این مولفه‌ها می‌تواند مورد محاسبه قرار بگیرد.



منبع

برچسب ها :

ناموجود