نگاهی به ساختار پ ک ک و افکار اقتصادی و سبک رهبری عبدالله اوجالان/ اتوپیای طراح مدل روژاوا؛ از ضدیت با سرمایه داری تا تاثیرپذیری از موری بوکچین

اقتصاد ۲۴- نوژن اعتضادالسلطنه- حزب کارگران کردستان (پ‌ک‌ک)، گروهی چپ‌گرا و مسلح است که در سال ۱۹۷۸ به رهبری عبدالله اوجالان تأسیس شد و از سال ۱۹۸۴ به‌طور رسمی مبارزه مسلحانه خود را علیه دولت ترکیه با هدف ایجاد یک دولت مستقل کردی آغاز کرد. این گروه که از سوی ترکیه، آمریکا و اتحادیه اروپا

کد خبر : 219291
تاریخ انتشار : پنج‌شنبه 22 می 2025 - 11:10
نگاهی به ساختار پ ک ک و افکار اقتصادی و سبک رهبری عبدالله اوجالان/ اتوپیای طراح مدل روژاوا؛ از ضدیت با سرمایه داری تا تاثیرپذیری از موری بوکچین


اقتصاد ۲۴- نوژن اعتضادالسلطنه- حزب کارگران کردستان (پ‌ک‌ک)، گروهی چپ‌گرا و مسلح است که در سال ۱۹۷۸ به رهبری عبدالله اوجالان تأسیس شد و از سال ۱۹۸۴ به‌طور رسمی مبارزه مسلحانه خود را علیه دولت ترکیه با هدف ایجاد یک دولت مستقل کردی آغاز کرد. این گروه که از سوی ترکیه، آمریکا و اتحادیه اروپا در فهرست سازمان‌های تروریستی قرار دارد، طی چهار دهه با اقدامات مسلحانه و حملات خشونت‌بار، ده‌ها هزار کشته و زخمی بر جای گذاشته و یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های امنیتی ترکیه بوده است. اکنون، پ‌ک‌ک اعلام کرده که به فعالیت مسلحانه پایان داده و خود را منحل می‌کند.

پ ک ک به عنوان یکی از اعضای جنبش‌های سیاسی کُردی در خاورمیانه، به وضوح خود را در چارچوب یک پروژه ناسیونالیستی (ملی گرایانه) قرار داده بود؛ در مخالفت با ملی‌گرایی ترکی که معتقد بود آناتولی مهد تُرک بودن است و تاکید می‌کرد که کرد‌ها “ترک‌های کوهستانی” هستند و زبان کُردی در واقع در سطحی پایین‌تر از زبان ترکی قرار دارد، گروه‌های کردی و پ ک ک نوعی ملی‌گرایی را با نماد‌ها و اسطوره‌های خاص خود (نوروز، بزرگداشت قیام کاوه آهنگر علیه ضحاک خودکامه و ستایش قوم “ماد” که کرد‌ها اعلام می‌کنند از نسل آنان هستند)، قهرمانان خاص خود (رهبران شورش‌های دهه ۱۹۳۰ و رهبران پ ک ک و اوجالان) و جانباختگان خاص خود مطرح کردند.

مانند هر شکل دیگری از ناسیونالیسم، این ناسیونالیسم نیز تاریخ‌نگاری منحصر بفرد خود را دارد و شورش‌های کرد‌ها را بخشی از سرکوب دیرینه قوم کُرد می‌داند، در حالی که آنان در واقع در وهله نخست شورشی علیه دولت به مثابه دولت هستند و پ ک ک مدعی شده که “استعمار ترکی، عربی و فارسی” به یک پروژه عمدی برای “بیگانه کردن ملت کُرد” تبدیل شده است. از دید پ ک ک چندپارگی اجتماعی، زبانی و مذهبی که در مناطق با اکثریت جمعیت کردنشین در ترکیه یافت می‌شود، بدان معناست که جمعیت‌ها باید حول یک احساس تعلق خاطر، یعنی احساس کُرد بودن متحد شوند.

اولین متن پ ک ک که در سال ۱۹۷۸ با عنوان “مسیر انقلاب در کردستان – مانیفست” Kurdistan Devrimin Yolu  Manifesto منتشر شد، شبیه برنامه هر جنبش به اصطلاح رهایی بخش ملی دیگری است که بر استدلال‌های مارکسیستی استوار است. بخش اول این اثر (درباره تاریخ جامعه طبقاتی و استعمار) مکررا به “برداشت ماتریالیستی از تاریخ”، “سوسیالیسم علمی”، “مبارزه طبقاتی” و “ارزش اضافی” اشاره می‌کند، در حالی که بخش‌های دوم و سوم به جامعه کُرد، بردگی ماد‌ها و استعمار کرد‌ها از نظر “استثمار کردستان” توسط “بورژوازی ترکیه” و “همدستان فئودال آن” می‌پردازد.

این اشارات ایدئولوژیک از آن جهت مهم هستند که بر جهت‌گیری مبارزه پ. ک. ک در دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ تاثیر گذاشتند، اما به تنهایی برای توضیح ظهور نظریه انسان جدید در درون حزب کافی نیستند. درست است که این ارجاعات شاید تقدس بخشیدن به رهبر آن حزب را نسبت به سایرین آسان‌تر کند (به دلیل طرح نظریه‌ای آوانگارد) و مبارزه آن گروه را به ظاهر مشروعیت بخشد (با بسیج ارجاعات تاریخی و مفاهیم ظاهرا علمی)، اما واقعیت آن است که همه احزاب کرد در ترکیه در اواخر دهه ۱۹۷۰ گفتمان ایدئولوژیک بسیار مشابهی با گفتمان پ ک ک داشتند.

ستیز “عبدالله اوجالان” با مفهوم و چارچوب دولت – ملت

هسته اصلی تفکر “عبدالله اوجالان” رهبر پ ک ک در بیان نفرت او از “نظام سرمایه داری” و مفهوم “دولت – ملت مدرن” است. او حتی تا جایی پیش رفته که بازداشتش را نیز به این نظام و رویه پذیرفته شده جهانی نسبت داده و نوشته بود: “ظاهرا من در نتیجه یک عملیات موفقیت‌آمیز نیرو‌های امنیتی ترکیه، طبق روش‌های قانونی، به امرالی(نام جزیره‌ای در ترکیه) رسیدم و این داستانی است که به جهانیان گفته شد. اما سفر من در واقع توسط سیستم مدرنیته سرمایه‌داری تحت رهبری ایالات متحده و اتحادیه اروپا امکان‌پذیر شد. به طور خاص، عملیات عظیمی که مرا به اینجا آورد، توسط نیروی غیرمتعارف و غیرقانونی “ناتو” و “گلادیو” (نام رمزنگاری‌شده برای چندین عملیات مخفیانه مسلحانه بود که ابتدا در کشور‌های اتحادیه اروپای غربی و سپس در کشور‌های عضو ناتو برای مقابله با نفوذ شوروی و پیمان ورشو طراحی و اجرا می‌شد) رهبری شد. توطئه علیه من می‌خواست تمام امید‌ها برای یک راه‌حل کردی را از بین ببرد. همین طولانی کردن روند رسیدگی به حکم من عمدی و وسیله‌ای برای جنگ روانی بود”.

او علاوه بر ضدیت با لیبرالیسم علیه دولت – ملت نوشته بود: “مفهوم فردگرایی لیبرال تنها از طریق انحلال جامعه اخلاقی و قطع ارتباط آن با حقیقت امکان‌پذیر است. این واقعیت که فردگرایی لیبرال به عنوان سبک زندگی غالب امروز معرفی می‌شود، به معنای درست بودن آن نیست. فردگرایی لیبرال نماینده نظام سرمایه‌داری است و بر همین اساس نیز امکان‌پذیر بوده است. غلبه بر دولت-ملت برای من به طور خاص مهم بوده است. این مفهوم برای مدت زمانی طولانی یک اصل جزم‌اندیشانه مارکسیستی-لنینیستی تغییرناپذیر برای من بود.

کاوش‌های من در تاریخ، تمدن و مدرنیته از آن زمان به من آموخته است که دولت-ملت هیچ ارتباطی با سوسیالیسم ندارد و صرفا بقایای جامعه طبقاتی است و چیزی جز حداکثر حاکمیت اجتماعی نیست که توسط سرمایه‌داری مشروعیت یافته است. بنابراین، هرگز در این مورد تردید نکردم. اگر قرار است به یک سوسیالیسم علمی واقعی دست یابیم، پس اربابان سوسیالیسم واقعی باید تغییر کنند. پذیرش مفهوم سرمایه‌داری توسط آنان اشتباه بزرگی بود و ضربه وحشتناکی به خود سوسیالیسم وارد کرد.

درک من از این که لیبرالیسم سرمایه‌داری در واقع یک هژمونی ایدئولوژیک قدرتمند است، به من کمک کرد تا مدرنیته را بهتر درک و تحلیل کنم. دریافتم که مدرنیته دموکراتیک نه تنها ممکن است، بلکه بسیار واقعی‌تر از مدرنیته سرمایه‌داری، بسیار معاصرتر و بسیار قابل زیست‌تر است. متأسفانه سوسیالیسم واقعی نه تنها قادر به غلبه بر دولت-ملت نبود، بلکه آن را اساسی برای مدرنیته می‌دانست. این منجر به ناتوانی ما، سوسیالیست‌ها، در تصور امکان نوع متفاوتی از ملت – یک ملت دموکراتیک شد. ما فکر می‌کردیم که یک ملت باید دارای یک دولت باشد! اگر قرار است کُرد‌ها یک ملت باشند، پس باید یک دولت داشته باشند! اما وقتی در مورد این سوال تعمق کردم، فهمیدم که دولت-ملت یکی از غم‌انگیزترین واقعیت‌های چند قرن اخیر است که به شدت توسط سرمایه‌داری شکل گرفته و چیزی بیش از یک قفس آهنین برای جوامع نیست.

ذهنیت تُرک تنها شکل ممکن مدیریت را دولت می‌داند. این ذهنیت ریشه‌های سومری دارد و از طریق فرهنگ قدرت عرب و ایران ادامه می‌یابد. به طور کلی، تمدن و به ویژه مدرنیته سرمایه‌داری، از طریق فشار ایدئولوژیک، به فرد اجازه می‌دهد و او را تشویق می‌کند که یک زندگی برده‌وار مملو از دروغ و عوام‌فریبی داشته باشد”.

اوجالان که سرمایه داری را سراسر تاریکی و سیاهی می‌بیند و هیچ نکته مثبتی بر آن قائل نیست تا جایی پیش می‌رود که دیدگاه سرمایه‌داری از اقتصاد را “تروریسم اقتصادی” توصیف می‌کند که ناگزیر به نابودی اقتصادی جامعه منجر می‌شود و بازار را به عرصه‌ای برای کسب و انباشت سود تبدیل می‌کند. بر این اساس، اوجالان معتقد است که در نظام سرمایه‌داری “غارت” و “دزدی” در فعالیت‌هایی که تحت نام “اقتصاد” سازماندهی می‌کند، به حداکثر ابعاد خود رسیده است.

او در این باره نوشته بود: “در این مورد، ما با یک اقتصاد سروکار نداریم، بلکه با نظامی مبتنی بر سود انحصاری بیش از حد تجاری، صنعتی و مالی مواجه هستیم. این به معنای انکار نیاز‌های واقعی است، که به معنای نابودی اقتصادی جامعه و محاصره بازار و تبدیل آن به عرصه‌ای سودآور است”. اوجالان سرمایه‌داری را یک “بیماری اجتماعی کُشنده و رشد یک تومور اجتماعی سرطانی” می‌داند.

تمرکز بر سازمان و سازماندهی 

یکی از راه‌هایی که یک گروه می‌تواند خود را از سایرین متمایز سازد به غیر از برجسته ساختن تفاوت‌های نظری اغلب مبهم با سایر جریان‌های سیاسی، تمرکز بیشتر بر هسته سازمانی خود بدون توجه زیاد به نحوه دریافت گفتمان در خارج از سازمان است به ویژه از آنجایی که در اواخر دهه ۱۹۷۰ اکثریت قریب به اتفاق جمعیت جنوب شرقی ترکیه به هیچ وجه پذیرای واژگان مارکسیستی نبودند. در نتیجه، مرز‌های تعلق خاطر گروهی با اعمال شیوه‌های خاص (مربوط به لباس، مو، زبان و غیره) که انسجام و همگنی جمعی را تقویت می‌کنند، مشخص می‌شوند.

برای پ ک ک، تعهد فزاینده فعالانش، کمبود منابع آن سازمان را جبران می‌کرد. برای رهبری پ ک ک تنها راه جلوگیری از مخالفت‌ها و خیانت‌های داخلی، نظارت و آموزش بود. در اواسط دهه ۱۹۸۰ میلادی اجزای مختلف جریان موسوم به “جبهه آزادیبخش ملی کردستان” (ERNK) که برای نظارت و آموزش مردم تشکیل شد، مسئولیت تاسیس آکادمی “معصوم کورکماز” را برعهده گرفت نهادی که مسئول آموزش سیاسی و نظامی رزمندگان تازه پیوسته به آن جریان کُردی و معرفی خدمت سربازی اجباری و یک سیستم کیفری در درون سازمان بود.

انسان آرمانی مدنظر اوجالان؛ تزریق ایده برده بودن به کُرد‌ها و لزوم رهایی از آن

مانند بسیاری از سازمان‌های سیاسی دیگر در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ در خاورمیانه، پ ک ک مارکسیسم-لنینیسم را به عنوان یک “دکترین عاریتی” پذیرفت. با این وجود، علیرغم آن که برای برخی از احزاب این ایدئولوژی در وهله نخست به عنوان روکشی عمل می‌کرد که به زودی پوسته پوسته می‌شد (مانند آن چه برای حزب دموکرات کردستان عراق رخ داد)، برای حزب تحت رهبری اوجالان به عنوان گنجینه‌ای از ایده‌ها، ابزار‌ها و پروژه‌ها عمل می‌کرد و بنابراین تأثیر زیادی بر مبارزات آن داشت.

از دید اوجالان کرد‌ها باید از نظر اجتماعی آموزش ببینند و متقاعد شوند که “برده هستند و باید آزاد شوند”. از دید او این امر بیش از هر کس دیگری در مورد فعالان صدق می‌کند، زیرا آنان همیشه به دلیل فقدان ایمان یا انضباط، در معرض خطر خیانت به آرمان هستند. او در این زمینه می‌گوید: “دشمن با جوانان و انگیزه‌های آنان بازی می‌کند و آماده جنگیدن است، آماده برای هر خطری و تمام مشکلات شما. دشمن با شما بازی می‌کند؛ و بنابراین، باید بسیار مراقب باشید. اگر بپذیرید که بگویید “من با ایمان هستم و به اصول حزب و زندگی آزاد پایبند خواهم بود” آن گاه به خاطر رفتار خوب خود برجسته خواهید شد. در غیر این صورت، شما یک خطر هستید، با رفتارتان به کسی خدمت می‌کنید که نمی‌داند چه کسی است. به همین دلیل است که آموزش سیاسی، نظامی و ایدئولوژیک کافی نیست و آن چه مورد نیاز می‌باشد آموزش اجتماعی است. وقتی می‌شنوید که مردم از آموزش اجتماعی صحبت می‌کنند، فکر نکنید که قرار است از خود بپرسید که آیا “دختری خوش‌رفتار هستید یا پسری خوب”؛ چنین افرادی شاید کم‌سوادترین افراد باشند.

آموزش اجتماعی در واقع در مورد گام برداشتن علیه نفوذ دشمن و گام برداشتن علیه آوار‌های اجتماعی منسوخ و از همه مهم تر، در مورد شکل دادن به اهداف انقلاب چه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی یا فرهنگی در درون شخصیت فرد است. به طور خلاصه، آن چه یک جامعه سالم به آن نیاز دارد. این همان چیزی است که آموزش اجتماعی است. شما در این زمینه پیشرفت خواهید کرد تا زمانی که به یک فعال با هدف اجتماعی تبدیل شوید. فعال بودن کافی نیست. شما باید یک فعال اجتماعی باشید. یک فعال اجتماعی چیست؟ یک فعال اجتماعی کسی است که در روابط روزمره خود با دیگران شخصیتی کاملا انقلابی دارد”.

وجود انگاره “دشمن” و لزوم نابودی آن در چارچوب ذهنی اوجالان آشکار است آنجایی که می‌گوید: “انقلاب ما، که در ابتدا ماهیت ایدئولوژیک، سیاسی و نظامی داشت، به طور فزاینده‌ای به یک انقلاب اجتماعی تبدیل می‌شود. این امر زندگی مردم را بسیار بیشتر تغییر می‌دهد و بنابراین، نتایج عمده و واکنش‌های قوی ایجاد می‌کند. این قیامی علیه نظم اجتماعی قدیمی است، علیه دنیای اجتماعی شدن، روابط، احساسات و انگیزه‌های توسعه یافته توسط دشمن. ما در پی نابودی این دنیا هستیم”.

زندگی میلیتاریزه (نظامی شده) درون صفوف پ ک ک

آموزش در اردوگاه‌های نظامی پ ک ک در سال ۱۹۹۱ میلادی شامل یک بخش سیاسی به مدت دو ماه و یک بخش نظامی به مدت یک ماه بود. در دهه ۱۹۹۰ میلادی اعضای جدید با ورود خود به پ ک ک سوگند وفاداری به حزب، جانباختگان، رهبر و آرمان آن جریان را یاد می‌کردند و نام کوچک جدیدی (اغلب به زبان کُردی) به آنان داده می‌شد، که هم برای جلوگیری از هرگونه سرکوب و هم نمادی از تمایل و تعهد آنان به شروع یک زندگی جدید در نظر گرفته شده بود.

افراد تازه وارد اغلب روز‌های شلوغی داشتند (۱۰ تا ۱۲ ساعت کلاس) که وقت آزاد کمی برای شان باقی می‌گذاشت. آنان ساعت شش از خواب بیدار می‌شدند و برای ادای احترام و اعلام شعار “آزادی یا مرگ” برای حضور و غیاب جمع می‌شدند. گاهی اوقات یک ساعت پیش از صبحانه ساعت هفت صبح ورزش می‌کردند و درس‌ها ساعت هشت آغاز می‌شد و تا زمان ناهار ادامه داشت. اکثر دروس به زبان تُرکی بودند، اگرچه گاهی اوقات جلسات موازی به زبان کُردی نیز وجود داشت. کلاس‌ها دوباره ساعت ۲ بعد از ظهر آغاز می‌شدند و تا زمان شام یعنی ساعت ۸ شب ادامه داشت. عصر یا با جلسات آموزشی دیگر یا اوقات فراغت (فوتبال بازی کردن اغلب با اوجالان، والیبال و رقص‌های کُردی در مناسبت‌های خاص) سپری می‌شد.

علیرغم آن که موضوعات مطرح شده در کلاس متنوع بودند به افراد تازه وارد بار‌ها یادآوری می‌شد که ۹۰ درصد نبرد آنان علیه شخصیت قدیمی شان (دشمن درونی) و تنها ۱۰ درصد علیه دشمن بیرونی است. سخنرانی‌های اوجالان عموما بین چهار تا هفت ساعت به طول می‌انجامید و بدون یادداشت و بدون هیچ زمان استراحتی ارائه می‌شد. اکثر اوقات آن چه او می‌گفت مبتنی بر نمونه‌های عینی از زندگی شخصی به ویژه دوران جوانی‌اش بود و قصد داشت نشان دهد که چگونه می‌توان یک شخصیت جدید را پرورش داد.

 سپس او از فعالانی که شخصیت آنان در پ ک ک به اندازه کافی توسعه نیافته بود، انتقاد می‌کرد و سپس آنان را مورد پرسش قرار می‌داد تا به اتخاذ موضع روشنی وادارشان سازد. سپس افراد تازه وارد انتقاد از خود را درست پس از درس اوجالان و اغلب در حضور او آغاز کردند. از آنان پرسیده می‌شد که چه درسی از سخنرانی اوجالان گرفته‌اند (و اگر حاضر به پاسخ نبودند این به معنای پنهان کاری قلمداد می‌شد). آنان ملزم بودند بگویند پس از شنیدن سخنان اوجالان چه چیزی از رفتارشان برداشت کرده‌اند و چگونه قصد بهبود خود را دارند. این امر عمدتا شامل جستجوی آن چیزی می‌شد که از دید پ ک ک در “زندگی سابق” آن افراد هنوز فعال بود و مانع ظهور شخصیت جدیدشان می‌شد.

سپس اعضای دیگری که فردی که به تازگی از خود انتقاد کرده بود را می‌شناختند، برای تایید یا رد گفته‌های او اظهارنظر می‌کردند. آنان از دسته‌بندی‌هایی مانند “فئودال”، “خرده‌بورژوا”، و “مردسالار” برای تحقیر آن فرد استفاده می‌کردند. سپس اوجالان یا مربی حاضر در جلسه پیشرفت آن عضو را ارزیابی می‌کردند و هم حوزه‌های موفقیت و هم نقاطی که نیاز به تلاش بیشتر بود را برجسته می‌ساختند.

کیش شخصیت حکمفرما بر پ ک ک 

علیرغم آن که انتقاد از فرماندهان و اعضای درون سازمان امری ضروری تلقی می‌شد، هرگونه انتقاد از “عبدالله اوجالان” ناممکن بود. خود انتقادی فرد درون سازمان در عمل افشای نوعی نقص بود و بنابراین عموماً باعث تحقیر فرد در مقابل سایرین می‌شد. بنابراین، اعتراف نشانه‌ای از تسلیم بود و اعلام وفاداری و عشقی که با آن همراه بود، جایی که شکل بسیار مهم‌تر از محتوا به نظر می‌رسید، قرار بود به عنوان تضمینی برای پایبندی عضو پ ک ک به آن سازمان و رهبر آن عمل کند.

اعضای سازمان هم از زندگی سابق خود (آنان موظف به قطع ارتباط با خانواده، همسر، فرزندان، دوستان بودند) و هم از برخی نگرش‌ها و عادات شان دست می‌کشیدند. برای مثال، آنان مجاز نبودند پا‌های خود را روی هم بیندازند (فقط اوجالان مجاز به انجام این کار بود) یا اجازه نداشتند هنگام صحبت کردن حرکاتی با دست شان انجام دهند (تنها اوجالان مجاز بود)، یا پیش از آن که به آنان دستور داده شود بنشینند حق نشستن نداشتند. هم چنین، نوشیدن الکل، سیگار کشیدن تنباکو و داشتن روابط جنسی یا حتی روابط کاملا افلاطونی بین اعضای سازمان نیز ممنوع بود، همانطور که اوجالان در گفتگوهایش این موضوعات را “توصیه” کرده بود.

 آکادمی هم چنین یک نهاد نظامی بود که در آن همگان باید در آن صاف می‌ایستادند و بدون هیچ علامت مشخصی به یک شکل لباس می‌پوشیدند، که نشانه‌ای از رد بر شخصیت فردگرایانه و لیبرالیستی تحت تأثیر جامعه‌ای مصرف گرا بود که اوجالان آن را نفی می‌کرد. این انضباط جسمی و زبانی در تمایل واقعی پ ک ک برای تغییر دادن عادت افراد اعمال می‌شدند تا در نهایت “انسان جدید” مدنظر اوجالان ساخته شود.

اعضای سازمان در پایان دوره آموزش، یک گزارش خودانتقادی می‌نوشتند که اغلب در ملاء عام ارائه شده و مورد بحث قرار می‌گرفت. اگر خودانتقادی آنان ناکافی تشخیص داده می‌شد، ممکن بود مجبور به ارائه گزارش دیگری شوند، آموزش بیش تری را فراگیرند و یا جلسه محاکمه‌ای برای شان برگزار شود. آکادمی دادگاه مخصوص به خود را داشت که مسئول قضاوت در مورد “شخصیت‌های منحرف” بود و افرادی که در آن دادگاه حاضر می‌شدند، پیش از محاکمه در یک ساختمان ویژه جدا از یکدیگر نگهداری می‌شدند تا در مورد اعمال خود تأمل کنند. اگر دادگاه شخصیت “مقصر” را مستعد بهبود می‌دانست، ممکن است حکم ملایمی صادر می‌شد، اما اگر فرد به جرم رابطه با “جنس مخالف” یا “خیانت به اصول حزب” مجرم شناخته می‌شد، حکمی بسیار سنگین‌تر و حتی مجازات اعدام برایش در نظر گرفته می‌شد. سپس حکم اعدام اجرا می‌شد یا توسط شخص اوجالان به مجازات سبک‌تری تخفیف پیدا می‌کرد. گفته می‌شود در فاصله سال‌های ۱۹۸۵ تا ۱۹۹۲ بیش از ۵۰ نفر درون سازمان پ ک ک اعدام شده بودند.


بیشتر بخوانید:  تاثیر انحلال پ ک ک بر مذاکرات ایران و آمریکا/ انحلالی به‌مثابه یک عمل جراحی برای کل منطقه


اقتدار سلسله مراتبی درون پ ک ک در تناقض با انتقادات اوجالان 

نکته جالب توجه آنجاست که اوجالان که خود نقدش درباره “مدرنیته سرمایه داری” را به مدل “اقتدار سلسله مراتبی” که از دید او ساختار مدرنیته سرمایه داری بر آن بنا شده نسبت می‌دهد و از مشکلات آن مدل گفته و شکل گیری آن اقتدار سلسله مراتبی مبتنی بر استثمار و سلطه را اساس جامعه مدرن می‌داند و از سطح پایین‌تر آن در ساختار خانواده می‌گوید که حول تسلط مردان بر تمام جنبه‌های زندگی و ستم بر زنان می‌چرخد، خود در اردوگاه‌های پ ک ک اقتدار سلسله مراتبی‌ای شاید به مراتب سخت گیرانه‌تر از اقتدار سلسله مراتبی مدرنیته سرمایه داری را اعمال کرده و حق انتخاب آزادانه حتی درباره رابطه جنسی را از زنان و مردان در اردوگاه سلب کرده بود.

این اعمال محدودیت بر زندگی اعضای پ ک ک محدود به اعضای مستقر در اردوگاه‌های آن سازمان در خاورمیانه نبوده بلکه آن سازمان هم چنین به دنبال تحمیل مقررات در حوزه زندگی فردی و خصوصی طبق نظریه “انسان نوین” خود بر اعضایش در کشور‌های اروپایی نیز بوده است. روال روزانه یک فعال پ ک ک در آلمان یا فرانسه البته با یک عضو درون اردوگاه تفاوت اساسی دارد. با این وجود، همانند وضعیت اردوگاه‌های پ ک ک در خاورمیانه، نیرو‌های جوان به عضویت درآمده در آن سازمان در کشور‌های اروپایی موظف به گذراندن دو تا سه ماه آموزش سیاسی بودند (در اروپا آموزش نظامی وجود ندارد).

افرادی که در کشور‌های اروپایی باقی می‌ماندند، مشمول همان قوانینی می‌شدند که در آکادمی در قبال چریک‌ها اعمال می‌شد، از ممنوعیت مصرف مشروبات الکلی و روابط جنسی گرفته تا اعمال معیار‌های سخت گیرانه در مورد پوشش و الزام ارائه گزارش‌های خودانتقادی هر دو ماه یکبار به “کمیته بازجویی” و هر شش ماه یکبار به “رهبری” سازمان. هم چنین، آنان اجازه ازدواج نداشتند. هر فردی که مایل به ترک پ. ک. ک بود می‌توانست این کار را انجام دهد، مشروط بر آن که تمام فعالیت‌های سیاسی خود را متوقف کرده و در دهه ۱۹۸۰ میلادی عدم رعایت این مقررات در مواردی منجر به مرگ اعضا شده بود.

تقبیح آموزش دانشگاهی در پ ک ک، رویکردی مشابه خمر‌های سرخ در کامبوج 

پایگاه طبقاتی اعضای اولیه پ ک ک و “بورژوایی” خواندن تحصیلکردگان دانشگاهی از سوی آن گروه رویکردی مشابه خط مشی خمر‌های سرخ در کامبوج بود. خمر‌های سرخ هدف خود را حذف تمام آثار گذشته “امپریالیستی” کامبوج اعلام کردند و معتقد بودند پس از آن می‌توان آگاهی انقلابی ناب را به جامعه القا کرد. جامعه به دو دسته تقسیم شد. عده‌ای روشنفکران، شهرنشینان، اقلیت‌ها و بسیاری از اعضای حزب و سربازان خودی بودند که بین شان افراد مظنون به خیانت نیز حضور داشتند و در مقابل و افراد قدیمی یا کسانی بودند که پیش‌تر در روستا زندگی می‌کردند.

خمر‌های سرخ به سرعت تلاش کردند تا یک آرمانشهر روستایی کمونیستی را تحمیل کنند که پول، مذهب، دارایی، شهرها، قانون و حتی ازدواج عاشقانه از آن حذف می‌شد. زوج‌های متاهل صرفا به صورت محدود اجازه ملاقات با یکدیگر را داشتند اگر زن و مردی هنگام برقراری رابطه مشاهده می‌شدند، بلافاصله کشته می‌شدند. آزادی سفر تقریبا لغو شد. تقریبا تمام حریم خصوصی در دوران خمر‌های سرخ حذف شد. مردم اجازه نداشتند در خلوت غذا بخورند. در عوض، آنان موظف بودند با همه افراد کمون غذا بخورند. همه ظروف شخصی ممنوع شد و به افراد تنها یک قاشق می‌دادند تا با آن غذا بخورند.

خمر‌های سرخ پیامی برای تکنوکرات‌ها و مقام‌های حکومتی، پزشکان، بانکداران، معلمان و بازرگانان، مردمی که کتاب می‌خوانند و حتی کسانی که فقط عینک می‌زدند داشتند. آنان به طبقه متوسط کامبوج گفتند: “نگه داشتن تان فایده‌ای ندارد نابود کردن تان نیز ضرری ندارد”.

پ ک ک که در ابتدا به عنوان حزبی برای و از کارگران تصور می‌شد، پس از شروع مبارزه مسلحانه، شروع به متمایل کردن اظهارات خود به سمت دهقانان کرد. شعار کنگره سوم پ ک ک آن تغییر را نشان می‌داد، با اعلام این که شرکت‌کنندگان در کنگره بقاع “دهقانان در قدرت هستند”. در حالی که این شعار برای جذب دهقانان به سوی آرمان پ ک ک در نظر گرفته شده بود، زیرا آنان اکثریت قریب به اتفاق جمعیت مناطق کردنشین ترکیه را تشکیل می‌دادند، با تمایل به ارتقاء دهقانان در درون سازمان نیز مطابقت داشت و در نتیجه، فعالان تحصیلکرده و یا باتجربه‌ای را که قادر به رقابت با رهبری اوجالان بودند، به حاشیه راند.

بسیاری از فعالان با پیشینه دهقانی، بدون هیچ مهارت سیاسی قبلی که قادر به خواندن و نوشتن نبودند به سرعت در صفوف حزب (گاهی اوقات یک شبه) ارتقاء یافتند؛ و به لطف شاهکار‌های نظامی خود و مهم‌تر از همه وفاداری‌شان، به عضویت کمیته مرکزی درآمدند. برعکس، امکان تنزل رتبه فرماندهان باتجربه به دنبال یک جلسه خودانتقادی که فقط چند دقیقه به طول می‌انجامید وجود داشت. در مورادی حتی در صورت اثبات خیانت آنان به اعدام محکوم می‌شدند.

یکی از پیامد‌های این سیاست، کاهش شدید مهارت‌های فکری و سیاسی در پ ک ک بود. شخص اوجالان به طور مکرر از فعالانی که در اوایل دهه ۱۹۹۰ به پ ک ک پیوستند، به عنوان افرادی که “دانشگاه‌ها و مدارس مسموم شده توسط بورژوازی» را ترک کرده‌اند یاد می‌کرد. از دید اوجالان و پیروانش روشنفکران “واقعی” منحصرا کسانی بودند که بدون قید و شرط شخص او و رهبری اش را ستایش می‌کردند.

اوجالان و نقد مدرنیته سرمایه داری

“کارل مارکس”، “فرنان برودل” مورخ فرانسوی و “امانوئل والرشتاین” مورخ اقتصادی چپگرای آمریکایی بیش‌ترین تاثیر را بر جهان بینی نظری “عبدالله اوجالان” داشتند. اوجالان با تاثیرپذیری از “مارکس”، “کالا” و “کالایی شدن” را مقوله اصلی تمدن می‌داند. او سپس ادامه می‌دهد که گذار از اقتصاد هدیه به اقتصاد مبادله‌ای، یک اختراع تمدنی است. این بدان معناست که ارزش مبادله و کالایی شدن، پیشاسرمایه‌داری است، اما در جریان تمدن سرمایه‌داری منحصر بفرد شده است.

نقطه‌ اعتراض اوجالان به “مارکس” مربوط به نظریه‌ ارزش کار است که ارزش کالا را تعیین می‌کند. او در این باره می‌نویسد:” من کالا را همانند کارل مارکس تفسیر نمی‌کنم. به عبارت دیگر، من این ادعا را که ارزش مبادله کالا را می‌توان با کار کارگر سنجید، آغاز یک فرآیند مفهوم‌سازی می‌دانم که موانع مهمی ایجاد می‌کند. من تردید دارم که ارزش‌های اجتماعی (از جمله کالا‌ها در این میان) قابل اندازه‌گیری باشند. شمارش محصول کار غیرقابل شمارش به عنوان ارزش کلی کار یک انسان، یک خطا است، رویکردی که راه را برای بی‌اخلاقی باز می‌کند. قضیه واضح است. چگونه می‌توان میزان کاری را که نمی‌توان شمرد، اندازه‌گیری کرد”؟

اوجالان معتقد است این تحلیل انتزاعی که پرولتاریا به تنهایی با تلاش خود ارزش ایجاد می‌کند و سرمایه‌داران از این ارزش‌ها سود می‌برند به نوعی تقلیل گرایی اقتصادی می‌انجامد. اوجالان معتقد است نقش انباشت تاریخی جامعه در خلق ارزش نادیده گرفته شده و ارزشی که به عنوان سود به دست می‌آید را نمی‌توان تنها با تضاد بورژوازی – پرولتاریا توضیح داد. او به طور خاص تاکید می‌کند که نقش حریف سیاسی از نادیده گرفتن این نکته ناشی می‌شود.

اوجالان با اشاره به تعریفی از اقتصاد سرمایه‌داری که “برودل” آن را “یک شکل اقتصاد انحصاری و سوداگرانه با تنظیم قیمت در حوزه بزرگ تجاری” توصیف می‌کند، اظهار می‌دارد که تعیین ارزش کالا، کار هدر رفته را انکار نمی‌کند. اوجالان انکار نمی‌کند که کار انجام‌شده ارزش کالا را تعیین می‌کند، اما می‌گوید در عمل آن چه تعیین‌کننده می‌باشد “سفته بازی” است. در اینجا او به تعریف “برودل” از اقتصاد سرمایه‌داری اشاره می‌کند که می‌گوید “شکل اقتصادی که بر تنظیم قیمت انحصاری سفته‌بازی در حوزه بازرگانان بزرگ استوار است”.

به گفته اوجالان، سرمایه‌داری یک ابزار در جامعه نیست بلکه یک سازمان و یک شبکه گسترده است که ارزش اضافی را از جامعه بیرون می‌راند، اقتصاد را تخلیه می‌کند، بیکاری ایجاد کرده و با ادغام با دولت و قدرت، از ابزار‌های هژمونی ایدئولوژیک قدرتمند استفاده می‌کند. این سازمان که “برودل” آن را “ضد بازار” می‌نامد، به گفته اوجالان نه تنها ضد بازار، بلکه کاملا ضد اقتصاد نیز هست. از دید اوجالان سرمایه‌داری اقتصاد نیست، بلکه قدرت است. به گفته او “برای اینکه یک فرد ضد سرمایه‌داری باشد، ابتدا باید ضد انحصار باشد”.

در چنین چارچوب فکری‌ای از دید او تضاد یا تعارض اساسی سرمایه‌داری، تعارض بین بورژوازی-پرولتاریا نیست، بلکه تعارض بین “انحصارگر” و “جامعه” است. اوجالان اشاره می‌کند که تضاد بین بورژوازی-پرولتاریا را نادیده نمی‌گیرد، اما تاکید دارد که این تضاد، بنیان و اساس نیست بلکه جنبه‌ای فرعی است. تاریخ نه تنها تاریخ مبارزات طبقاتی، بلکه تاریخ مبارزه جامعه علیه قدرت هژمونیک و دولت است. اوجالان با تعریف جنبش‌های اجتماعی به عنوان “ضد سیستم” و تاکید بر محتوای ضد سرمایه‌داری آن جنبش‌ها، با بیان جایگاه مهم آن جنبش‌ها در تاریخ مبارزه جهانی ایده اش به نظرات “والرشتاین” شباهت دارد. به همین ترتیب، اندیشه اوجالان شبیه ایده “تمدن مادی سرمایه‌داریگ مطرح شده از سوی والرشتاین است که با سود، بازار و انباشت نامحدود سرمایه شناخته نمی‌شود، بلکه به عنوان یک “لویاتان جهانی” شناخته می‌شود که جامعه را با صنعتی شدن رد می‌کند.

نگاهی آشتی ناپذیر در ضدیت با سرمایه داری؛ روش‌های سرمایه‌داری برای غارت مردم

اوجالان معتقد است که سرمایه‌داری اساسا با هدف سودآوری به هر وسیله‌ای شکل گرفته و سود با افزایش عرضه و تقاضا و زمانی که اقتصاد نیاز‌های اجتماعی را چه در سطح فردی، گروهی یا مردمی برآورده نمی‌کند، افزایش می‌یابد. حقیقت از نظر اوجالان این است که این یک صنعت اروپایی است که بر اساس استعمار کشور‌ها و ملت‌ها به بهانه گسترش “روشنگری” در میان آنان شکل گرفته و هنگامی که نظام غارت و چپاول که اقتصاد سرمایه‌داری نامیده می‌شود شروع به استعمار و بردگی مجدد جوامع موجود در تمام جهان‌های باستانی و مدرن می‌کند و تمام قابلیت‌های قدرت را از طریق وام‌دهی و اعتبار، که نوعی غصب دولت‌های موجود است، به خود پیوند می‌دهد و خونین‌ترین جنگ‌های تاریخ را به راه می‌اندازد.

از دید اوجالان جایگاه سرمایه‌داری در حیات اقتصادی جامعه به طبقات بالا محدود می‌شود و در آغاز خود به انباشت سرمایه توسط بزرگترین تاجر از طریق قیمت‌های انحصاری که در بازار در گردش است وابسته بوده و سرمایه و پول همان طور که توسط انحصارگران تعریف می‌شود، یک ارزش پولی دائما در حال افزایش است. راه دوم برای افزایش سرمایه از دید او وام‌هایی است که به عنوان تأمین مالی در ازای بهره و تعهدات به دولت ارائه می‌شود. از دیگر حوزه‌های مهمی که این پدیده در آن رشد کرده و گسترش می‌یابد، می‌توان به تولید فلزات، دوره‌های نیاز و فقر و زمان جنگ اشاره کرد.

اوجالان معتقد است از دیگر روش‌های تولید سود در نظام سرمایه داری ایجاد بیکاری است که از دید او همان کاهش دستمزد‌ها است. در نهایت، اوجالان این گونه نتیجه می‌گیرد که “این شکل از اقتصاد که از فرهنگ باستانی تجارت و ماهیگیری الهام می‌گیرد، با کسب توانایی و کارایی در دستکاری قیمت‌ها، فرصت پیشرفت را غنیمت می‌شمارد، با سست کردن پیوند‌های اخلاقی و مذهبی در محاصره کنترل اجتماعی نفوذ می‌کند، قدرت را از طریق بدهی محدود کرده و با تثبیت انحصار خود در بازار رشد می‌کند. این شکل اقتصادی در نهایت تنها می‌تواند به اقتصادی از غارت و چپاول تبدیل شود”. در نتیجه، او اقتصاد سرمایه داری را اساسا “اقتصاد غارت” توصیف کرده است.

چرایی مخالفت اوجالان با صنعت گرایی

به گفته اوجالان رابطه‌ای بین صنعت گرایی و دولت – ملت وجود دارد. او در این باره می‌نویسد: “هیچ نظام استثماری ناتوان و بی‌دولت نیست. انباشت سود و سرمایه در سرمایه‌داری رخ نمی‌دهد مگر این که صرفا در سایه ظهور قدرت و دولت – ملت باشد. برای پیروزی هژمونیک نظام سرمایه‌داری، صنعت نیز لازم است و این کار را از نظر ایدئولوژیکی به عنوان “صنعت‌گرایی” انجام دهد. بدیهی است که این واقعیت‌ها به طور کامل و برای مدت زمانی طولانی بر مدرنیته تسلط داشته‌اند. صنعت‌گرایی، اقتصاد نیست و انحصار اقتصادی اعمال‌شده بر تولید صنعتی، صرفنظر از دولتی یا خصوصی بودن آن امری منحصر بفرد است”.

او در مطلبی تحت عنوان “سرمایه داری قدرت است نه اقتصاد”، علیه صنعت گرایی نوشته بود:”باید فوراً خاطرنشان کنم که هیچ الوهیتی به اندازه صنعت گرایی هولناک نبوده است. روستای ما حدود پنجاه کیلومتر با مرز سوریه فاصله داشت. من همواره نور پروژکتور‌هایی را که برای روشن کردن مرز‌ها می‌تابیدند به یاد دارم، زمانی که هر از گاهی مانند صاعقه در چشمانم منعکس می‌شدند و تصویری از ترکیب دولت-خدا را در دوران کودکی‌ام در ذهنم شکل می‌دادند. من در مورد شکل‌گیری یک نیرو و گروه سیاسی صحبت می‌کنم که اقتصاد را کنترل می‌کند، که به آن سرمایه‌داری، سرمایه‌دار و اقتصاد سرمایه‌داری گفته می‌شود.

برای اولین بار، این قدرت در قرن شانزدهم در اروپا اهمیت و نفوذ پیدا کرد و به یک نفوذ سیاسی اساسی در کشور‌های هلند و انگلستان تبدیل شد. استفاده اقتصادی از آن، نشان از اقتصادی بودن آن نیست. می‌توان گفت “فرنان برودل” اولین جامعه‌شناس و مورخی بود که متوجه این واقعیت شد، اما نتوانست ایده خود را هماهنگ کند. اگرچه او از میزان تاثیر این امر بر تمام مفروضات تفکر اروپایی به طور کلی آگاه بود، اما قادر به توضیح کافی آن نیز نبود. شاید او در بسط اندیشه‌اش در این مسیر کوتاهی کرده باشد، اما آشکارا می‌گوید که سرمایه‌داری علیه بازار است و غارت، دزدی انحصاری و نیرویی تحمیل‌شده از خارج می‌باشد. سپس باید پرسید: آن چیزی که خود را از بیرون تحمیل می‌کند، ضد بازار است و اقتصاد نیست چیست؟ پاسخ به این پرسش بسیار ناقص و سطحی است.

یک بار دیگر پرسشی که همواره می‌پرسم مطرح می‌شود: سرمایه‌داری کجاست؟ سرمایه‌داری در چه نسبتی با دولت-ملت و صنعت قرار دارد؟ من این دو سوال را از نظر محتوای اقتصادی مطرح می‌کنم. با وجود جستجوی خستگی‌ناپذیرم برای یافتن پاسخ، تکرار می‌کنم که قادر به یافتن آن در اقتصاد نیستم. این گفته من ممکن است با تعجب و شگفتی مواجه شود؛ علیرغم تمام تلاش‌های اشغالگری، استعمار و استثمار، زنان کماکان صاحبان واقعی اقتصاد هستند. اگر بخواهیم اقتصاد را به شیوه‌ای جامعه‌شناختی و ارزشی ارزیابی کنیم، صحیح‌ترین موضع این است که بگوییم زن نیروی اساسی است، تا زمانی که جنین را حمل می‌کند و در رحم خود پرورش می‌دهد و پس از زایمان دشوار، تربیت و غذای او را بر عهده دارد، تا زمانی که او را در وضعیتی قرار دهد که بتواند روی پای خود بایستد و همزمان باید آشپزی نیز انجام دهد. پاسخ من جامعه‌شناختی‌تر و بیش‌تر قدردان حقیقت است، ضمن این که قطعا پیوند‌های بیولوژیکی آن را نیز در نظر می‌گیرد.

شایان ذکر است که زنان به دلیل نقش شان در انقلاب کشاورزی و برداشت و جمع‌آوری میوه‌ها طی میلیون‌ها سال، هنوز هم نیروی محرکه بسیاری از حوزه‌های زندگی اقتصادی و نه صرفا در خانه هستند. یونانیان باستان همان‌هایی که افتخار بنیانگذاری علم را داشتند، هزاران سال پیش با نامیدن اقتصاد به عنوان قانون خانه یا قانون زنان، این واقعیت را تشخیص دادند”.

از دید اوجالان فراوانی ارزش اضافی در صنعت‌گرایی، اساس سازمانی دولت-ملت را تشکیل می‌دهد. دولت-ملت در دوره صنعت‌گرایی، که در آن سرمایه سود کسب می‌کند و در جامعه گسترش می‌یابد، ایده‌آل‌سازی شده و تحقق می‌یابد. در این دوره، کل جامعه به سازوکار‌های دولت-ملت و انحصار‌های صنعتی مرتبط است. اوجالان بر این باور است که تجربه سوسیالیسم واقعی بدان خاطر شکست خورد، زیرا نتوانست بر این طرز فکر خاص غلبه کند.

او در این باره می‌نویسد: “انقلاب اکتبر به دلیل ناکافی بودن در ضدیت با سرمایه‌داری شکست نخورد؛ بلکه بالعکس، در ضدیت با سرمایه‌داری موفق بود، اما به این دلیل شکست خورد که ضد مدرنیسم، ضد دولت-ملت و ضد صنعت‌گرایی نبود و نتوانست بر دو پای دیگر مدرنیته غلبه کند”.

او با سراسر سیاه خواندن انقلاب صنعتی می‌نویسد: “انقلاب صنعتی به فاجعه‌ای تبدیل شد که پایان و زوال شهر‌ها را نوید می‌داد. انقلاب صنعتی شبیه سرطانی بود که به یک فاجعه زیست‌محیطی ختم شد. شهر نه تنها خودش بلکه محیط زیست را نیز نابود کرد و حومه و جامعه روستایی را در خود بلعید”.

“والرشتاین” نیز اتحاد جماهیر شوروی را به عنوان یک ساختار سوسیالیستی نمی‌بیند، بلکه آن را در موقعیتی نیمه‌محیطی در درون نظام جهان سرمایه‌داری قرار می‌دهد. “والرشتاین” این موضوع را با این واقعیت مرتبط می‌داند که اتحاد جماهیر شوروی به صنعتی شدن به همان اندازه و به کشور‌های همسایه به روشی مشابه ایالات متحده متکی بود. اوجالان تاکید کرد که حتی یک فرد ضدسرمایه‌داری به شدت قاطع مانند لنین نیز در اصل مجبور بود سرمایه‌داری را در طرح “سیاست‌های نوین اقتصادی” (نپ) اعمال کند. اوجالان این موضوع را به نحوه ادراک مارکسیستی مرتبط می‌داند.

مدرنیته دموکراتیک؛ آلترناتیوی که اوجالان ارائه می‌کند

اوجالان ایده “مدرنیته دموکراتیک” را به عنوان نظام اجتماعی جایگزینی که باید در برابر مدرنیته سرمایه‌داری که توسط دولت-ملت، صنعت‌گرایی و سرمایه‌داری انحصاری شکل گرفته و با حداکثر سودآوری کار می‌کند، مطرح می‌سازد. از دید او جامعه‌ای که باید تحت “مدرنیته دموکراتیک” ساخته شود، یک جامعه اخلاقی-سیاسی، زیست‌محیطی-صنعتی و دموکراتیک-کنفدرالیست است. او در این باره می‌گوید: “در مدرنیته سرمایه‌داری، اقتصاد توسط انحصار‌ها کنترل می‌شود. به همین دلیل، نکته اصلی در مدرنیته دموکراتیک، نجات اقتصاد با آزاد کردن انحصار‌ها و بازگرداندن آن به جامعه است. بنابراین، در مدرنیته دموکراتیک، این جامعه است که اقتصاد را اداره می‌کند، به معنای خودمدیریتی اقتصاد توسط جامعه”.

ضدیت اوجالان با سودمحوری و دفاع از اقتصاد روستایی

نگاه اوجالان به عرصه اقتصاد ارزش محور و ایدئولوژیک است. از دید او رویکرد اقتصادی نباید مبتنی بر اقتصاد کالایی و سودمحور باشد، بلکه باید مبتنی بر گذار به اقتصاد مبتنی بر ارزش و سهم باشد. به این معنا، مدرنیته دموکراتیک مخالف شرکت‌های سودمحور به عنوان یک ذهنیت و ساختار است و در عوض، متکی بر “کمون‌ها” است که مبتنی بر خودمدیریتی و خودکفایی جامعه و جوامع اقتصادی هستند که ارزش استفاده را در اولویت قرار می‌دهند. از این دیدگاه، با معرفی تولید مبتنی بر ضرورت در کمون‌ها، فرد از بیگانگی با عمل و وظیفه خود نجات می‌یابد.

از دید اوجالان، در مدرنیته سرمایه‌داری، تولید ارتباط خود را با نیاز‌های اساسی، به ویژه از طریق صنعت‌گرایی از دست داده و بزرگترین تخریب ناشی از صنعتی شدن، بر کشاورزی و جوامع روستایی وارد شده است، جایی که در آن جامعه وابسته به شرایط است. به همین دلیل، به گفته اوجالان ایجاد جوامع زیست‌محیطی در کشاورزی یکی از اساسی‌ترین اصول اقتصادی مدرنیته دموکراتیک است.

تاثیرپذیری فراوان اوجالان از اندیشه “بوکچین”

اوجالان در این باره به نظرات “موری بوکچین” فیلسوف سیاسی سوسیالیست آمریکایی و نظریه پرداز “اکولوژی اجتماعی” اشاره می‌کند. “بوکچین” به عنوان نظریه پردازی ضدسرمایه داری شناخته شده بود و از تمرکز زدایی در جامعه حمایت می‌کرد و همراه با آن، به مسائل زیست‌محیطی و رویه‌های دموکراتیک اهمیت می‌داد.

او به این نتیجه رسیده بود که پرولتاریا (طبقه کارگر) نمی‌تواند آن عاملی باشد که سرمایه‌داری را از میان بردارد. بنابراین، از دید او باید عاملی دیگر وجود داشته باشد تا فروپاشی نظام سرمایه‌داری را به‌دست خود ممکن کند و نهایتا این عامل را تعارض نظام سرمایه‌داری با محیط‌زیست تشخیص داد؛ این‌که این نظام هم طبیعت را نابود می‌کند هم سلامت انسان. در این نظام با ایجاد کلان‌شهر‌هایی بریده از طبیعت، تولید و مصرف بی‌رویه کالا‌هایی بی‌خاصیت که فشاری بیش از حد بر طبیعت می‌آورند، و فشاری که بر مردم برای زندگی در این کلان‌شهر‌ها و تطابق با این نظام مصرفی وادر می‌آید، طبیعت و روح و جسم انسانی را نابود می‌کند. بنابراین، می‌توان گفت که بحران سرمایه‌داری ناشی از استثمار طبقه کارگر نیست بلکه از انسانیت‌زدایی از مردم و تخریب طبیعت ناشی می‌شود.

“بوکچین” بر همین اساس از دهه ۱۹۵۰ میلادی تا زمان مرگش در سال ۲۰۰۶ میلادی کوشیده بود مبانی جامعه اکولوژیک دموکراتیک و “اکوتوپیا” را پی ریزی کند. فرض اصلی اکولوژی اجتماعی آن است که تقریبا تمام مشکلات اکولوژیک جهان ریشه در مشکلات اجتماعی دارند و مشکلات اجتماعی خود ریشه در ساختار‌ها و روابط سلسله‌مراتبی و سلطه‌جو دارند.

مطابق دیدگاه اکولوژی اجتماعی، به غیر از برخی بلایای طبیعی، علت اصلی بروز اکثر بحران‌ها در قرن‌های بیستم و بیست و یکم را باید در اقتصاد، اخلاق، فرهنگ، تنش‌های بین دو جنسیت و سایر پدیده‌های اجتماعی جست‌و‌جو کرد و بدون مقابله با مشکلات جامعه، نمی‌توان چالش‌های اکولوژیک موجود را درک یا حل کرد

اوجالان با اشاره به نظرات “بوکچین” به عنوان نمونه‌ای از چگونگی ایجاد جوامع زیست‌محیطی در شهر‌ها اشاره می‌کند. فعالیت‌های اقتصادی، متناسب با ماهیت هر شهر و نه برای سود، در واحد‌هایی با اندازه بهینه سازماندهی می‌شوند که هدف آن از بین بردن بیکاری و فقر جمعیت شهر است. جمعیت را می‌توان بر اساس ساختار و قابلیت‌های آن در این واحد‌ها توزیع کرد. اوجالان در این باره گفته بود اقتصادی که در چارچوب بوم‌شناسی و نیاز‌های اساسی ساخته شود، منجر به غلبه بر بیکاری، تولید بیش از حد و ناقص، تضاد بین کشور‌ها و مناطق کمتر توسعه‌یافته و بیشتر توسعه‌یافته، شکاف شهری-روستایی، شکاف طبقاتی و بحران‌ها و جنگ‌های اقتصادی خواهد شد.

در نتیجه، ایدئولوژی “اوجالانیستی” او به طور مستقیم از نظریات “بوکچین” چپگرای افراطی که به دنبال حذف سرمایه‌داری از طریق مفهوم “شهرداری آزادی‌خواهانه” بود، الهام گرفته شده است. طبق نظریه او، شهرداری‌های فدرال “دولت-ملت” را متعادل می‌کنند، در آن صورت سرمایه‌داری به طور طبیعی ناپدید می‌شود و شهرداری‌ها منابع اقتصادی کلیدی را مصادره کرده و اقتصاد را “تابع” نظارت خود قرار می‌دهند و بدین ترتیب، طبق این تحلیل، اقتصاد آن را تحت مالکیت جامعه در می‌آورند.

مدل “بوکچین” نزدیک به مائوئیسم در نظر گرفته می‌شود، که منبع اصلی الهام اوجالان” محسوب می‌شود. جای تعجبی ندارد که اوجالان در سال ۲۰۰۴ و پس از خواندن چندین اثر از بوکچین، مرید ایدئولوژی او شد. اوجالان تا جایی پیش رفت که در جریان یک کنفرانس حزبی در سال ۲۰۰۵، مفهوم “شهرداری آزادی‌خواه” را به ایدئولوژی سیاسی رسمی پ ک ک تبدیل کرد.


بیشتر بخوانید:  پ ک ک از چه طریقی درآمد کسب می‌کند؛ از قاچاق مواد مخدر تا انسان/ نگاهی به درون سازوکار، افراد و سازمان‌های پشت تامین مالی پ ک ک


تاثیرپذیری اوجالان از “بوکچین” در مورد نقش زنان در اقتصاد

همان طور که “بوکچین” به تنش میان دو جنسیت و تاثیر آن در اقتصاد اشاره داشت، اوجالان نیز به نقش زنان در اقتصاد توجه کرده بود. شاید بخشی از انگیزه او ملاحظات سیاسی برای جذب تعداد بیش تری از زنان در سازمان پ ک ک بوده باشد.

از دید اوجالان تاریخ تمدن، که توسط مردان شکل گرفته، زن را از اقتصاد جدا کرده و باعث شده تا او نقش خود را در اقتصاد از دست بدهد. از این دیدگاه، در جریان شکل گیری تمدن سرمایه‌داری، واقعیت “زن بدون اقتصاد” به چشمگیرترین و عمیق‌ترین تضاد اجتماعی تبدیل شده است. اوجالان در این باره می‌گوید: “جمعیت زنان به شدت بیکار هستند. خانه داری سخت‌ترین کار است، اما پاداشی برای آن در نظر گرفته نمی‌شود. زایمان و بزرگ کردن فرزندان دشوارترین مشاغل زندگی هستند، اما نه تنها بی‌ارزش تلقی می‌شوند، بلکه به طور فزاینده‌ای به عنوان دردسر قلمداد شده‌اند. زنان هم کارگران ارزان، هم بیکار، هم زایمان‌کننده و هم پرورش‌دهنده فرزندان با صرف هزاران ساعت پر دردسر و هم فاقد دستمزد و حتی مجرم قلمداد می‌شوند”.

اوجالان، اما اشاره می‌کند که تولد اقتصاد با زن محقق شده است. او در این باره نوشته بود: “اقتصاد در نتیجه تولد اولین خانواده‌های کشاورزی ساکن حول محور زنان و امکان ذخیره اقلام غذایی مختلف، به ویژه مواد غذایی بادوام متولد شده است. با این وجود، این انباشت، انباشتی برای خانواده بوده است و نه برای تجارت و بازار. این باید مبنای یک اقتصاد واقعی انسانی باشد”.

بدین معنا، در مدرنیته دموکراتیک، اقتصاد باید به صاحب واقعی خود بازگردانده شود. این امر با اراده آگاهانه، سازمانی و عملیاتی زنان رخ خواهد داد. این هستی اخلاقی-سیاسی جامعه است که محدودیت‌های اکولوژیکی نیاز‌های صنعتی و اجتماعی مورد اشاره اوجالان را تعیین می‌کند.

در نتیجه، از دید اوجالان سرمایه‌داری تمام ارزش‌های اخلاقی جامعه را از بین برده و فردیت را در مرکز قرار داده است. این در حالیست که از نظر او، امروز همانند تمام جوامعی که در معرض تهدید استثمار اقتصادی و نسل زدایی قرار دارند، آنچه جامعه کُرد به آن نیاز دارد، یک زندگی اقتصادی است که توسط مفهومی از اقتصاد اشتراکی سازماندهی شده باشد که بر اشتراکی‌سازی، به اشتراک‌گذاری و برابری و آزادی متمرکز باشد. اصول اساسی در قالب اقتصاد اشتراکی دموکراتیک بر مبنای مولفه‌های جنسیتی-آزادی‌بخش، اکولوژیکی، کمون، تعاونی، و آکادمی ساخته خواهد شد.

این دیدگاه به ویژه تاکید بر نقش “تعاونی” در اقتصاد در اداره خودمختار شمال و شرق سوریه مبتنی بر تعاونی‌های کشاورزی به عنوان یک سیستم اکولوژیکی اجرایی شد. تعاونی‌هایی در شمال و شرق سوریه در مناطق روستایی استان حسکه در سال ۲۰۱۳ میلادی تشکیل شدند. این تعاونی‌ها متعلق به اعضای برابر هستند و در یک چارچوب اقتصادی مشترک اداره می‌شوند. زنان نقش بسزایی در آن داشته‌اند. اعضای آن شامل مشتریان، کارکنان یا ساکنانی هستند که صرفنظر از میزان سرمایه‌ای که در آن سرمایه‌گذاری می‌کنند، از حق رای برابر برخوردارند. این تعاونی‌ها توسط شورای تعاونی تنظیم می‌شوند که اعضای آن از سوی مجمع عمومی متشکل از همه تعاونی‌های خودگردان انتخاب می‌شوند.

با این وجود، باید پرسید آیا مدل تعاونی و شورایی مدنظر اوجالان جز در محیط جغرافیایی کوچک و روستا‌ها قابل اجراست؟ آیا با چنین مدل اقتصادی‌ای که سود مالی را کنار می‌گذارد امکان انباشت سرمایه و ظهور فناوری امکان پذیر است؟

آن چه پیش از اوجالان انگلس درباره خاستگاه خانواده و نقش زنان گفته بود

البته آن چه اوجالان درباره نقش زنان در اَشکال اولیه اقتصاد ذکر کرده موضوع تازه‌ای نیست و “فردریش انگلس” در کتاب “منشاء خانواده، مالکیت خصوصی و دولت” آن را به شکلی تفصیلی‌تر در سال ۱۸۸۴ میلادی بیان کرده بود.

انگلس در آن کتاب می‌نویسد:”از یاوه‌ترین ایده‌های به ارث رسیده از روشنگری سده هجدهم آن است که از همان بدو تشکیل جامعه، زن برده مرد بوده است”. انگلس در آن کتاب مدعی شده که انسان‌های اولیه در جوامع غیر سلسله‌مراتبی زندگی می‌کردند و در آن زنان سرکوب نمی‌شدند.

“انگلس” توضیح می‌دهد که چگونه حق پدری، تراکم ثروت در خانواده و برده‌داری وارد نظام زندگی جدید یونانیان شده بود و این امر باعث شد تا جای یک چیز کم باشد و آن نهادی بود که از سرمایه‌های شخصی دفاع کند و بتواند تقسیم طبقاتی را ایجاد نماید. در آن نقطه بود که دولت امروزین اختراع شد. او روند پیدایش مالکیت خصوصی، نابرابری در ثروت، طبقات و دولت را مطرح کرد و به رغم نظریه جامعه شناسان بورژوا، که مدعی بودند که این مقولات گویا همواره در تاریخ بشر وجود داشته و خود آن محصول غرایز ابدی انسانی هستند، معتقد بود که مالکیت خصوصی از موعد معینی در تاریخ بشر پدیدار شده و پیدایش دولت نیز نتیجه پیدایش مالکیت خصوصی، نابرابری در ثروت و تقسیم جامعه به طبقات متخاصم بوده است.

انگلس معتقد بود که افزایش بازده کار و تحول در تقسیم کار اجتماعی منجر به پیدایش مبادله محصولات، ایجاد طبقات، تحقق مالکیت خصوصی و در نتیجه فروپاشی کمونیسم اولیه و ظهور دولت شده است. از این دیدگاه دولت به مثابه حربه طبقات استثمارگر برای سرکوب طبقات ستم دیده پدید آمده و با از میان رفتن طبقات در جامعه، به ناچار ضرورت وجود دولت نیز پایان می‌پذیرد. از نظر او همان طور که مقولات دولت، مالکیت خصوصی و طبقات در تاریخ همزادند، زوال آن مقوله‌ها نیز پس از پیروزی نظام کمونیستی روندی به هم پیوسته خواهند بود.

او استدلال می‌کند که با پیشرفت در زمینه صنعت و کالایی شدن تولید و گذر از تولید محصول، تقسیم اجتماعی دیگری پدید آمد و جامعه به دو دسته اربابان و بردگان، استثمارکنندگان و استثمارشوندگان تقسیم شد که گروه اول بر گروه دوم حکمرانی می‌کردند. پس از این تقسیم بندی، نیروی کار که برای تولید بیشتر ضروری به نظر می‌رسید، باعث رواج برده داری شد و از آن‌جا که بخش عمده تولیدات صورت کالایی به خود گرفته بود، کار زن در مقابل کار مرد که مالک ابزار تولید جدید بود بی‌ارزش‌تر جلوه می‌کرد.

از دید “انگلس” با تغییر شکل خانواده به تک‌همسر، خانواده به عنوان واحد اقتصادی در نظر گرفته می‌شد و مساله‌ ارث و ضرورت نوشتن وصیت برای حفظ ثروت فردی در درون واحد اقتصادی جدید، سر برآورد. از این دیدگاه، پس از جدا شدن کار زنان از تولید در عرصه عمومی، تفوق مردان بر زنان در خانه با لغو حق مادری و جایگزینی آن با حق پدری به اوج خود رسید.

مدل حکمرانی مدنظر اوجالان 

عبدالله اوجالان مفهوم کنفدرالیسم دموکراتیک را به عنوان جایگزینی برای دولت-ملت مطرح کرد و بر خودگردانی دموکراتیک محلی، پذیرش کثرت‌گرایی فرهنگی، همزیستی مسالمت‌آمیز، برابری و عدالت تمرکز داشت. این مدل الهام‌بخش تعداد زیادی از جنبش‌های سیاسی و اجتماعی بوده است که به دنبال فراتر رفتن از ایده یک دولت-ملت متمرکز، به ویژه در مناطق درگیری مانند شمال و شرق سوریه هستند. مدلی مبتنی بر خودگردانی و همزیستی مسالمت‌آمیز بین دو جنسیت که نیرو‌های مسلح کُردی در شمال شرق سوریه مدعی اجرای آن هستند.

اقتصاد روژاوا چگونه است؟ سوسیالیسم تعاونی مدنظر اوجالان یا دولتی رانتیر

علیرغم آن که چپ‌ها در سراسر جهان از مدل روژاوا به عنوان اجرای ایده‌های اوجالان در شمال سوریه یاد می‌کنند واقعیت آن است که بخش اصلی درآمد حزب اتحاد دموکراتیک (PYD) در سوریه که با پ ک ک در ترکیه هسمویی ایدئولوژیک دارد، از طریق فروش نفت خام و کشاورزی به دست آمده است. هم چنین، آن حزب از طریق ایست‌های بازرسی مرزی درآمد کسب کرده است. نتایج تحقیقات نشان می‌دهند که درآمد اقتصادی در آن منطقه در سالیان گذشته از طریق صادرات نفت به دولت مرکزی سوریه (در دوران زمامداری اسد) بوده است و از طریق گذرگاه‌های قاچاق تنها در شرق دیرالزور بیش از چهار میلیون دلار آمریکا درآمد در ماه تخمین زده شده است.

ادارۀ خودمختار شمال و شرق سوریه (روژاوا) در ارائه جزئیات بودجه خود شفافیتی نداشته و نشریه حزب اتحاد دموکراتیک نیز در این باره اظهار نظری نکرده است. پیش از این نیز بودجه سال ۲۰۲۳ خود را به همین شیوه و بدون ارائه ارقام یا جزئیات اعلام کرده بود. جستجویی در وب‌سایت رسمی روژاوا نشان می‌دهد که جزئیات بودجه سال ۲۰۲۲ نیز دیگر در دسترس نیست.

بر اساس مطالعه‌ای انجام شده در سال ۲۰۲۰ میلادی، ردیابی نحوه جمع‌آوری و خرج کردن درآمد‌های اداره خودمختار شمال و شرق سوریه دشوار است، اما منابع اصلی آن از فروش نفت، مالیات و عوارض بر درآمد و عوارض بر کالا‌ها و مواد وارداتی تامین می‌شود. در آن مطالعه توضیح داد که “اداره دارایی” نهاد مرکزی در درون اداره خودمختار شمال و شرق سوریه است که مسئول مدیریت امور مالی منطقه است. هم چنین، شورا‌های محلی حق جمع‌آوری و وضع مالیات و جمع‌آوری درآمد‌های وضع‌شده بر اکثر حرفه‌ها و اصناف، از جمله مشاغل کوچک مانند دستفروشان خیابانی، مغازه‌ها و حمل‌ونقل عمومی را دارند.

در آن مطالعه اشاره شده که اداره خودمختار شمال و شرق سوریه این اقدامات را با این ادعا توجیه می‌کند که هدفش تامین مالی خدمات عمومی است، اما این باور عمومی وجود دارد که کیفیت ارائه خدمات با میزان مالیات‌های جمع‌آوری‌شده تناسبی ندارد. در همین زمینه، “احمد یوسف” رئیس مشترک اداره مالی اداره خودمختار، پیش‌تر در مصاحبه‌ای گفته بود که آن اداره در وهله نخست برای درآمد‌های خود به نفت متکی است که باعث ایجاد عدم توازن عمده‌ای در اقتصاد می‌شود. او اشاره کرده بود به همین خاطر اداره خودمختار در تلاش است تا سهم نفت را در درآمد‌های خود کاهش دهد و از سال ۲۰۲۱ میلادی برای تنوع بخشیدن به منابع و افزایش منابع ثانویه، از جمله درآمد‌های منطقه‌ای و شرکتی، مالیات، هزینه‌های خدمات و سایر درآمد‌ها تلاش کرده است.

 بودجه اداره خودمختار در سال ۲۰۲۱ میلادی به درآمد‌های نفتی متکی بود که ۹۲ درصد از کل درآمد‌ها را تشکیل می‌داد، در حالی که درآمد‌های گمرکی ۷ درصد و سایر درآمد‌ها ۱ درصد بودجه را تشکیل می‌دادند. طبق برآورد‌های قبلی درباره اقتصاد اداره خودمختار، آن نهاد روزانه ۴۸۵۰۰ بشکه نفت از چاه‌های نفت استان دیرالزور، تنها از مجموع ۸۰ تا ۱۲۰ هزار بشکه (کل تولید فعلی آن) تولید کرده است. اداره خودمختار بخشی از این تولید را برای مصرف محلی نفت توزیع می‌کند که بخش کوچک‌تری از تولید را تشکیل می‌دهد. آن نهاد بخش دیگری از نفت را برای فروش به اقلیم کردستان عراق صادر می‌کند و بخشی نیز در مناطق تحت کنترل مخالفان در شمال غربی سوریه به فروش می‌رسند. برآورد‌های بودجه اداره خودمختار نشان می‌دهند که از تولید و صادرات نفت ۶۰۲ میلیون دلار درآمد عایدی نصیب آن نهاد اداره کننده شمال و شرق سوریه شده است، اما درآمد تخمینی یگان‌های مدافع خلق کرد (YPG) از نفت تقریبا سه برابر بیش‌تر از این ارقام است (بین ۱.۳۲۴ تا ۱.۷۶۲ میلیارد دلار). این بدان معناست که تقریبا ۱ میلیارد دلار از آن درآمد‌ها در خارج از سوریه برای تأمین مالی فعالیت‌های پ ک ک مورد استفاده قرار می‌گیرند.

بخش عمده‌ای از درآمد‌های نفتی آن منطقه تحت کنترل پ ک ک است در حالی که بخش کوچکی از آن صرف توسعه خدمات و زیرساخت‌های منطقه می‌شود. بحران سوخت جاری در مناطق تحت کنترل “اداره خودمختار” در کنار کمبود گسترده نقدینگی نشان از فقدان حمایت واقعی اداره خودمختار برای تامین نیاز‌های مردم ساکن مناطق تحت قلمرو آن نهاد دارد.

در بسیاری از کانتون‌های روژاوا، مشاغل خصوصی به فعالیت خود ادامه می‌دهند و بازارها، که بخشی از آن از طریق تجارت غیرقانونی تأمین می‌شود، جریان سرمایه‌داری را ادامه می‌دهند. همکاری با دولت “اسد” در گذشته در دوره‌هایی که شخص او بیش‌تر مایل به امتیاز دادن به کرد‌ها در مورد مسائل خودمختاری بود، شدت بیش تری پیدا کرد. این موضوع سبب شده تا “اتحاد دموکراتیک” بتواند بدون هیچ گونه اعمال خشونتی مناطقی را که توسط “اسد” رها شده بودند، تصرف کند و هم چنین، یک واقعیت دیگر در کانتون‌های روژاوا آن بود که معلمان هنوز دستمزدشان را از حکومت اسد دریافت می‌کردند و در برخی مناطق تحت کنترل اداره خودمختار در اصل حکومت سوریه تحت زمامداری اسد هنوز مالک فرودگاه و راه‌آهن بود. این موضوع گمانه‌زنی‌هایی را مبنی بر وجود هماهنگی بین حکومت اسد و حزب کُردی “اتحاد دموکراتیک” مطرح کرده بود.

واقعیات میدانی متفاوت از شعار‌های اوجالان

این در حالیست که اوجالان انقلاب کشاورزی را سرنوشتی اجتناب‌ناپذیر برای خاورمیانه معرفی کرده بود چرا که آن را راهی برای محافظت از جامعه در برابر آسیب‌های مدرنیته سرمایه‌داری یا آن چه او «صنعت‌گرایی» نامیده، قلمداد کرد.

علیرغم موضع “ضد سیستم” و “ضد دولت” اوجالان در عرصه نظری، واقعیت آن است که حزب “اتحاد دموکراتیک” در شمال سوریه اقتدار سیاسی بسیار سازمان یافته‌ای را در روژاوا حفظ و اعمال کرده است و همان اقتدار سلسله مراتبی که اوجالان منتقد آن بود در آنجا توسط پیروان او جریان دارد و اعمال می‌شود.

علاوه بر این، در حالی که زندگی روزمره توسط کمون‌ها هماهنگ می‌شود، مسائل مهم و تعیین‌کننده احتمالا توسط رهبری آن حزب اتخاذ می‌شوند. بر اساس شرایط موجود، گمان می‌رود که اتحاد دموکراتیک نفت خام را به دولت سوریه (در دوران زمامداری اسد)، اقلیم کردستان عراق و ترکیه فروخته تا مواد غذایی در اختیار جنگجویان “یگان‌های مدافع خلق” قرار دهد. آن حزب هم چنین مواد غذایی را جیره‌بندی کرده و آن را در اختیار کانتون‌ها قرار داده است. هم چنین، حزب “اتحاد دموکراتیک” نظام آموزشی روژاوا را اصلاح کرده که در آن ایده‌های “عبدالله اوجالان” بنیانگذار پ ک ک و هم چنین اصول مارکسیسم تدریس می‌شود. دروس در وهله نخست به زبان ترکی و نه کردی تدریس می‌شوند که نشان می‌دهد “اتحاد دموکراتیک” به شدت تحت تاثیر ایدئولوژی پ ک ک است.

سرکوب مخالفان و اجبار سیاسی در کانتون‌های روژاوا و رقه

دیده‌بان حقوق بشر نتوانسته از هر سه کانتون روژاوا بازدید کند و تنها موفق به بازدید از کانتون “جزیره” شده است. بازرسان آن نهاد شواهدی را درباره دستگیری مخالفان سیاسی جمع آوری کرده بودند و تخمین زدند که تحت رهبری حزب اتحاد دموکراتیک، دست کم نه مخالف سیاسی به زور ناپدید شده‌اند.

علاوه بر آن، یکی از معلمان در رقه می‌گوید پس از آزاد شدن آن منطقه از کنترل داعش به دنبال آن نیرو‌های دموکراتیک سوریه اجبار آموزشی مشابهی را بر آنان تحمیل کردند.

او در مصاحبه با روزنامه لبنانی “الاخبار” گفته بود: “نیرو‌های دموکراتیک سوریه در کلاس‌های نظری بر روی “رهبر اوجالان” آن طور که او را توصیف می‌کنند، تمرکز کرده و ایده‌های او در مورد مبارزه و فداکاری‌ها را شرح می‌دهند. آنان می‌گویند “اوجالان رهبر همه خلق‌های منطقه است” و او در زندان برای آزادی همه خلق‌ها مبارزه می‌کند، نه فقط برای کُرد‌ها یا برای تاسیس یک “دولت کُردی” در منطقه. این چیزی است که شرکت‌کننده در این دوره‌ها باید یاد بگیرد و باور کند. این سخنرانی‌ها هم چنین موضوعاتی مانند اخلاق، آزادی زنان، تروریسم ترکیه که “برادری خلق‌ها” را هدف قرار می‌دهد، و هم چنین ملت دموکراتیک، سرمایه‌داری، جامعه‌شناسی آزادی و موارد دیگر را پوشش می‌دهند”.

معلم دیگری از رقه که نخواست نامش فاش شود و در یکی از دوره‌ها شرکت کرده بود، گفت:”هدف اصلی دوره‌های فکری، گسترش ایده‌های اوجالان است. کسانی که بر بخش آموزش تسلط دارند، با توجه به شرایط اقتصادی سختی که داریم، از نیاز مالی مان سوءاستفاده می‌کنند تا ما را مجبور به شرکت در این دوره‌ها شرکت کنند. اگر تصمیم با خودمان بود به آن گروه ملحق نمی‌شدیم، اما ما به دنبال لقمه نانی برای خانواده‌های مان هستیم”.

 نیاز و فقر هزاران نفر از ساکنان رقه را به کار در نهاد‌ها و کمیته‌های تاسیس‌شده توسط نیرو‌های دموکراتیک سوریه، از جمله در بخش آموزش سوق می‌دهد. هزاران خانواده برای امرار معاش به حقوق ماهیانه ۵۰ هزار پوند سوریه (تقریبا ۱۰۰ دلار) وابسته هستند. بنابراین، آنان مجبورند در هر دوره‌ای که به آنان تحمیل می‌شود، صرفنظر از محتوای آن ثبت نام کنند حتی اگر به آن چه به آنان دیکته می‌شود قانع نشده باشند.

این معلم می‌افزاید: “در طول دوره آموزشی شرکت‌کنندگان از استفاده از دستگاه‌های ارتباطی منع می‌شوند و تا پایان دوره ارتباط شان با دنیای بیرون قطع می‌شود. هدف این است که معلمان تحت تأثیر قرار گیرند تا آنان نیز به نوبه خود بر دانش‌آموزان تاثیر بگذارند و ایده‌هایی را که سیاستمداران می‌خواهند به آنان القا کنند به دانش آموزان انتقال دهند”. در رخدادی، معلمان در مناطق روستایی رقه پس از خودداری از شرکت در دوره‌های آموزشی فکری، علیه تعلیق پرداخت دستمزد‌های شان تظاهرات کردند. آنان از کمیته آموزش شورای مدنی رقه خواستند تا مداخله کند و به تسلط برخی سیاستمداران بر بخش آموزش پایان دهد، اما به خواسته‌های آنان هیچ پاسخی داده نشد.

احیای کشاورزی، تعاونی، ضدیت با صنعت گرایی تصمیم گیری شورایی مدل اقتصادی ارائه شده از سوی “عبدالله اوجالان” است. این مدل شاید برای اداره یک روستا با تعداد جمعیتی اندک قابل اجرا باشد ولی قابلیت اجرای آن در سرمایه داری امروز با شبکه و وسعتی که دارد پرسش‌هایی بسیاری را مطرح می‌سازد. به نظر می‌رسد نظریه پردازی او درباره اقتصاد به شدت شعار زده و ایدئولوژیک است. او مدرنیته سرمایه داری را سراسر سیاهی می‌بیند و دستاورد و نتیجه مثبتی برای آن قائل نیست.

نکته قابل توجه آن است که برخلاف شعار‌های او در “روژاوا” دقیقا همان سلسله مراتب اقتداری که اوجالان بدان خاطر به مدرنیته سرمایه داری نقد وارد می‌کند در شکلی میلیتاریزه (نظامی شده) جریان دارد و نظام اقتصادی آن رانتیر و متکی به درآمد‌های نفتی یا دریافت پول در ایست‌های مرزی و قاچاق است. این الگوی رفتاری اقتصادی برای کسب درآمد پیش از قدرت گیری نیرو‌های شبه نظامی کرد در سوریه در درون سازمان پ ک ک نیز وجود داشته است. 

منابع: 

أبو الخیر، علی (۲۰۲۴)، الاقتصاد و”الاقتصادویة” الرأسمالیة فی فکر القائد عبد الله أوجلان، روناهی 

اعتضادالسلطنه، نوژن (۱۴۰۳)، “نگهداشتن تان فایده‌ای ندارد نابود کردن تان نیز ضرری ندارد”، فرارو

اوجلان، عبدالله (۲۰۱۰)، الرأسمالیة سلطة، لا اقتصاد (۱۱)، الحوار المتمدن

احمد مصطفی، حسنی (۲۰۲۵)، الأزمة البنیویة للشرق الأوسط فی رؤیة عبدالله أوجلان مشروعات الوحدة والتفکیک، المبادره 

الجرعتلی، خالد (۲۰۲۴)، هل یسیطر “PKK” على موارد شمال شرقی سوری الاقتصاد الغامض لـ”الإدارة الذاتیة”، عنب بلدی 

الهکار، فراس (۲۰۱۹)، معلّمو الرقة تحت نیر «أیدیولوجیا قسد»، الاخبار

محمد، مالفا (۲۰۲۵)، فکر القائد عبد الله أوجلان قائم على الدیمقراطیة والتشارکیة و التعددیة، وکالة انباء المراة

علی أحمد، طه (۲۰۲۳)، من الاشتراکیة إلى التشارکیة: قراءة فی المنظور الاقتصادی لنموذج الأمة الدیمقراطیة، مرکز آتون الدراسات

Aslan, Azize, Construction of Democratic, Ecological and Gender Libertarian Communal Economy in Kurdistan, Academia.edu 

Grojean, Olivier (۲۰۱۴) , The Production of the New Man Within the PKK, European Journal of Turkish Studies

Network for an Alternative Quest (۲۰۱۲) , Challenging Capitalist Modernity Alternative Concepts and the Kurdish Quest

Vogel, Chelsea (۲۰۱۸) , The Viability of Democratic Governance in De Facto States: A Comparative Case Study of Iraqi Kurdistan and Syria Rojava, University of South Florida



منبع

برچسب ها :

ناموجود