به گزارش خبرنگار سیاست خارجی ایرنا، اواسط سپتامبر ۲۰۲۲ تصاویری در حساب شبکه ایکس وزارت دفاع اوکراین همراه با پرچم ایران و روسیه منتشر شد که مدعی بود کییف، قطعات پهپاد ایرانی شاهد۱۳۶را در منطقه خارکیف کشف کرده است. پس از آن ولودیمیرزلنسکی در پیامی مدعی شد که بخشی از پهپادهای مهاجم در جنگ اوکراین، پهپادهای شاهد ۱۳۶ ساخت ایران هستند. همزمانی ادعای حمایت نظامی ایران از روسیه در جنگ اوکراین و تهدیدی برای امنیت اروپا خوانده شدن تهران با تحولات داخلی پاییز ۱۴۰۱، فضایی را میان ایران و اتحادیه اروپا و کشورهای اروپایی شکل داد که تا امروز دچار تنش روز افزون شده است. در چنین فضایی دولت چهاردهم با شعار کاهش تنش با غرب کار خود را آغاز کرده و تیم سیاست خارجی خود را مامور پیگیری این وعده انتخاباتی کرده است. در همین راستا نیز دور نخست گفت و گوها میان تهران، اتحادیه اروپا و تروئیکای اروپایی در آذرماه سال جاری برگزار شد و گفته شده که دور دوم این گفت و گوها نیز در تاریخ 24 دی ماه برگزار خواهد شد.
در خصوص روابط ایران با غرب و تحول جدید رخ داده در سوریه که میتواند بر این رابطه نیز تاثیر داشته باشد گفتوگویی با ابوالقاسم دلفی، دیپلمات بازنشسته و سفیر پیشین ایران در فرانسه داشتیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
پس از سقوط بشار اسد ما شاهد فعال شدن کشورهای اروپایی در پرونده سوریه بودیم در حالی که تا پیش از این به دلیل رویکرد شخص بشار اسد و البته پررنگ بودن نقش بازیگرانی چون روسیه و ایران، اروپا در پرونده سوریه توفیق چندانی نداشت. به عنوان پرسش نخست فکر می کنید اولویت های مورد توجه اروپا در سوریه جدید چیست؟
در بحث سوریه و اتفاقاتی که منجر به سقوط حکومت آقای بشار اسد شد، یک سری عوامل ایفای نقش کرده و موثر بودند بنابراین قبل از اینکه وارد این بحث شویم که بازیگران جدید چه کسانی هستند و چه اهدافی دارند، باید بازیگرانی که در شکلگیری این شرایط موثر بودند را ببینیم. به هر حال موضوع مسلم این است که ترکیه نقش موثری داشت و اگر از بازیهای پشت پردهای که تحلیل و گمانهزنیهای رسانه ای است بگذریم، اعلام مواضع رسمی مقامات ترک حاکی از آن است که در تحولات سوریه و کمک به کسانی که امروز سوریه را در اختیار دارند، از هیچ تلاشی فروگذار نکردند، اما حالا اینکه از اول میخواستند که تحولات به این سمت پیش برود یاخیر، اهداف دیگری مدنظر بود و در مسیر تحولات این اهداف دستخوش تغییر شد، موضوع بحث امروز ما نیست.
در حال حاضر تحریرالشام، حکومت در سوریه را در دست گرفته است و البته گروههای دیگری نیز هنوز فعال هستند و وضعیت روزانه در حال تغییر است البته به شرط اینکه اخبار و اطلاعات درست از تحولات از این کشور خارج شود. بنابراین باید دید آنهایی که شرایط جاری را ایجاد کردند چقدر نقش در وضعیت امروز نقش داشتند که در این میان ترکیه بیشترین نقش را داشت. اینکه دیگران هم بودند، رژیم صهیونیستی و ایالات متحده هم بودند، روسها چه کردند و ما چه نقشی داشتیم، موضوعاتی نیست که بخواهم در این مقطع به آنها ورود کنم.
نکته بعدی این است که سوریه فعلی باید به کدام سمت برود؛ به این معنا که آنچه در حال وقوع است را باید دید. آیا سوریه با تحریرالشام به سمت یک سوریه جدیدخواهد رفت، که سوال شماست مبنی بر اینکه حالا اروپاییها در سوریه جدید به دنبال چه هستند. من فکر میکنم در حال حاضر خیلی زود است که بگوییم سوریه به کدام سمت خواهد رفت. به همین خاطر است که تصمیمگیری در مورد مناسبات با سوریه برای دنیا سخت است. کسانی که که امروز در سوریه روی کار آمدهاند، کسانی هستند که از طرف اروپا و آمریکا و سازمان ملل به عنوان گروههای تروریستی نامگذاری شده بودند و همین گروههای تروریستی امروز بر سوریه حکومت میکنند. اینکه میتوان این گروهها را به عنوان دولت و حکومت پذیرفت یا خیر، نکته مهمی است و ظاهرا تلاش بر این است که هیات حاکم حاضر را به یک دولت تبدیل کنند.
برای مثال هفت کشور صنعتی ابراز تمایل کردهاند که از این دولت حمایت کنند و آمریکا هم جایزهای را که برای یافتن رهبر تحریرالشام تعیین کرده بود برداشته است. اروپاییها هم وارد میدان شدهاند و دفترشان را در دمشق بازگشایی کردند. در این میان اروپا که موضوع سوال شماست، به عنوان یک مجموعه واحد در برابر تحولات بینالمللی نیست. اگرچه این مجموعه نماینده سیاست خارجی دارد و این نماینده زبان سیاست خارجی مشترک این کشورها است اما اعضا هرکدام مواضع مشخص و مستقل خودشان را نیز دارند چرا که سیاست خارجی موضوعی است که هر کشوری برای خود استقلال رای دارد.
برای مثال موضع کشوری مانند فرانسه مشخص و موضعی متفاوت از موضع مجموع کشورهای اروپایی است. فرانسه پس از جنگ جهانی دوم در بحث سوریه و لبنان و موضوع خاورمیانه قیم این دو کشور بوده و خود را در این منطقه ذی نفع میداند و اینکه در دوران آقای اسد تحرک چندانی نداشتند به این معنا نیست که سوریه را رها کرده است بلکه سیاستهای این کشور به شکل خاص عمل کرده است و تا امروز هم همین سیاست را دنبال میکند. در نتیجه همانطور که عرض کردم اروپا، مجموعه مشخص و واحدی در قبال موضوع سوریه نیست.
با توجه به تحلیل شما در خصوص تفاوت موضع کشورهای اروپایی در قبال موضوع سوریه، این سوال مطرح میشود که سخنان خانم کایا کالاس به عنوان مسئول جدید سیاست خارجی اتحادیه اروپا مبنی براینکه ایران و روسیه جایی در آینده سوریه نخواهند داشت را تا چه میزان میتوانیم به عنوان رویکرد همه کشورهای اروپایی تلقی کنیم یا اساسا موضعی فردی است؟
خانم کالاس، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا یک اظهار نظر مقدماتی صورت داده است که این اظهارات بسیار کلی و عمومی است؛ البته میان آنچه گفته شد و آنچه در رسانهها انعکاس داده شد نیز تفاوتهایی هم وجود دارد. موضع ایشان با موضعی که سایرین اتخاذ میکنند نیز کمی متفاوت است.
باید بدانیم که اتحادیه اروپا وضعیت بغرنجی دارد؛ نخست آنکه مدیریت فعلی اروپا، رئیس شورای اروپایی، مسئول سیاست خارجی و رئیس پارلمان اروپا از اول دسامبر کار خود را شروع کردهاند و قریب به یکماه است که بر سر کار هستند و تنها رئیس کمیسیون اروپایی که خانم فن درلاین آلمانی است، باقی مانده و سایرین جدید هستند و این مساله گویای بخشی از مسائل است.
نکته بعدی اینکه خانم کالاس از یکی از کشورهای بالتیک است که در بحث خاورمیانه به شدت دور و در بحث روسیه و اوکراین بسیار حساس هستند که این موضوع را باید در مواضع ایشان مدنظر قرار دهیم.
در خصوص کشورهای مهم اتحادیه اروپا نیز فرانسه از نظر مسائل داخلی طی چندماه گذشته چند دولت عوض کرده و وضعیت به شدت بهم ریختهای دارد که آخرین تغییر دولت در این کشور هفته گذشته صورت گرفت و هنوز قوام نگرفته است. آلمان نیز به شدت از نظر داخلی به هم ریخته است و صدراعظم از حزب سوسیال دموکرات رای خودش را در مجلس از دست داده و تا برگزاری انتخابات زودهنگام تنها مسئولیت پیشبرد امور را دارد و قادر به اتخاذ تصمیمات اساسی نیست.
انگلیس به عنوان یک بازیگر دیگر اروپا، دولت جدیدی را تجربه میکند و دولت کارگر پس از قریب ۱۴، ۱۵ سال بار دیگر توانسته بر محافظه کاران پیروز شود و چند ماهی است که کار خود را آغاز کرده است و مواضع این دولت در خصوص خاورمیانه تفاوت فراوانی نسبت به دولت محافظه کار دارد. همچنین این دولت، دولتی است که قطعا با دولت آینده آمریکا دارای زوایایی در موضوعات مختلف خواهد بود که یکی از آنها خاورمیانه است.
وضعیت دولت آمریکا نیز در این برهه مشخص است که نه جمهوری خواهان و نه دموکراتها هیچ کدام قدرت تصمیم گیری ندارند و در دوران گذار هستند، تا ۲۰ ژانویه که آقای ترامپ قدرت را به دست بگیرد. بنابراین در مجموعهای که من برای شما تشریح کردم، غرب به طور کلی و اروپا به طور خاص، وضعیت نامشخصی برای تصمیمگیری دارد و به همین خاطر است که اتفاقات مهمی در خاورمیانه رخ داده و به دلیل نابسامانی حاکم در کشورهای اروپایی و آمریکا، رژیم صهیونیستی بیشترین استفاده را از شرایط کرد، آنچنان که شاهد هستیم که اتفاقات و تحولات مهمی در خاورمیانه رخ داد و غرب و آمریکاییها در شرایطی نبودند که تصمیمات اساسی اتخاذ کنند.
در این سمت نیز روسیه به دلیل درگیری در جنگ با اوکراین بازیگر آنچنان موثری در مسائل خاورمیانه نبود و در بحث سوریه، با توافقاتی بشار اسد را از دمشق خارج کرد و کشور را تحویل مهاجمین داد.
بنابراین وضعیت به این معنا است که اروپا را اگر به عنوان بخشی از مجموعه غرب در قبال خاورمیانه در نظر بگیریم، وضعیت نابسامانی دارد و برای اینکه بدانیم آیا بازیگر این میدان جدید خواهد بود و چه اهدافی را از این بازیگری دنبال خواهد کرد، اندکی باید تامل کنیم. تضاد منافع البته در میان کشورهای اروپایی به شدت وجود دارد و تنها موضوعی که در قبال سوریه در اروپا نسبت به آن اشتراک نظر وجود دارد این است که تمامی کشورهایی که در سال های اخیر میزبان پناهجویان سوری بودند در صدد آن هستند که به نحوی آنها را به کشور خودشان بازگردانند. آلمان میزبان بیش از یک ملیون سوری است و ایتالیاییها، اتریشیها و فرانسویها هرکدام بخشی از این پناهجویان را میزبانی میکنند و اولین انتظارشان این است که شرایط سوریه به سمتی برود که بتوانند این سوریها را بازگردانده و فشار را از روی اقتصاد خود بردارند.
پرونده های مهم منطقهای و تلاش برای رسیدن به راهکاری درباره آنها همواره یکی از سوژه های گفتوگو و حتی همکاری میان ایران و اروپا بوده اما به نظر میرسد که ما شاهد تغییر رویکرد اروپا در این زمینه هستیم. با این برداشت تا چه اندازه موافق هستید و در صورت موافقت، ریشههای این تغییر رویه را در چه می دانید؟
جمهوری اسلامی ایران و اروپا در مقطع کنونی به دلایل مختلفی روابط توام با تنشی را تجربه میکنند. موضوع مربوط به جنگ اوکراین، بحث هستهای، مسائل خاورمیانه بصورت عمومی و بحثی که ما به عنوان حرکت مقاومت در منطقه از آن یاد میکنیم و اروپا و غرب با دید دیگری به آن نگاه میکنند و همچنین موضوعات داخلی مخصوصا اتفاقات پاییز ۱۴۰۱ و مسائل حقوق بشری و موضوعی که برخی کشورهای اروپایی با ما دارند یعنی موضوع زندانیان دو تابعیتی، نقاط افتراقی است که ما با اروپایی ها داریم که هرکدام از این ها پرونده ای مستقل و جداگانه دارند.
کایا کالاسکایا کالاسکایا کالاس مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا از کشورهای حوزه بالتیک و از جمله کشورهایی است که از اتحاد جماهیر شوروی جدا شدهاند و نسبت به روسیه حساسیت بسیار بالایی دارند و از حامیان اوکراین محسوب می شوددر مقاطعی، اروپا تمامی اختلافات خودش را کنار گذاشته و بر روی پرونده هستهای تمرکز کرده بود که تا پرونده هستهای حل نشود، سایر پروندهها نیز حل نشدنی خواهد بود و با همین رویکرد نیز در سال های۲۰۰۱ و ۲۰۰۲ مذاکرات ما با اروپاییها یعنی تروئیکا در بحث هستهای آغاز شد و ۲۰ سال طول کشید تا به ۱+۵ر سیدیم و در برجام بخشی از این موضوعات حل شد. با این حال به فاصله کوتاهی مجددا آمریکای ترامپ از برجام خارج شد و موضوع هستهای به عنوان دستور کارما و اروپا باقی ماند و اروپا هنوز ما را به عنوان یک تهدید هستهای تلقی میکند و اخیرا هم آژانس بینالمللی انرژی اتمی قطعنامه شورای حکام به واسطه تهدیدهایی که در خصوص ظرفیت غنیسازی علیه ما داشتند، همگی به تنش در بحث هستهای دامن زد.
در موضوع خاورمیانه نیز حمایت ما از گروههای مقاومت که به زعم غرب و اروپاییها، گروههای تروریستی نامیده میشوند، نقطه افتراق ما بود و ما همیشه در مباحثمان با اروپا این مسائل را داشتیم. بااین حال مهمترین اتفاقی که در این دو، سه سال اخیر رخداد جنگ اوکراین بود که در این جنگ اروپا و غرب و مخصوصا ناتو ما را به حمایت از روسیه و ارسال سلاح به این کشور متهم کردند و ما را در همراهی با مسکو به عنوان تهدید علیه امنیت اروپا نامیدند.
مخصوصا از حالا به بعد باید بر این نکته تاکید کنم که مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا که بالاتر نیز به ایشان پرداختیم از کشورهای حوزه بالتیک و از جمله کشورهایی هستند که از اتحاد جماهیر شوروی جدا شدهاند و نسبت به روسیه حساسیت بسیار بالایی دارند و از حامیان اوکراین هستند و استونی شاید مرکز ثقل کشورهای حوزه بالتیک باشد. بنابراین شخصی از همین کشور امروز مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا شده است و نقشش در تشدید مواضع اروپا علیه ایران بیتاثیر نخواهد بود چرا که اگر موضوع اوکراین به سمت حل و فصل حرکت نکنیم، حامیان روسیه همواره به عنوان هدف انتقادات ایشان قرار خواهند گرفت.
لذا، مجموعهای که به عنوان پروندههای میان ایران و اروپا بیان کردم در دستور کار ماست و تا زمانی که این پروندهها حل نشوند یا حداقل موضوع اوکراین و هستهای حل نشوند، ما و اروپا همچنان در این شرایط تنش باقی خواهیم ماند. البته اروپاییها همواره در مقاطع مختلف و حتی همین حالا که گفتوگوهای ایران و اروپا کلید خورده است، تلاش کردهاند که کانال ارتباطیشان با تهران قطع نشود و حالا نیز شاید در یافتن مسیر جدیدی برای کاهش تنش توافق کنند مخصوصا حالا که بازگشت آقای ترامپ را در هفته های آینده شاهد خواهیم بود. اروپاییها در درگفتوگو هایشان باید ببینند که ما در موضوع اوکراین چگونه عمل میکنیم، هرچند ما موضوع ارسال سلاح را تکذیب کرده ایم اما این آن چیزی نیست که آن ها از ما انتظار دارند.
به گفتوگوهای ایران و اروپا اشاره کردید، تاکنون یک دوراز این گفتوگوها میان ایران با تروئیکای اروپایی و اتحادیه اروپا برگزار شده و زمانبندی برای برگزاری دوردوم هم صورت گرفته است. با این وجود به نظر می رسدکه وضعیت حاکم بر روابط یخی نیست که به این سادگی آب شود. فکر می کنید نقشه راهی که ایران باید برای مدیریت و سپس کاهش تنش با اروپا اتخاذ کند چه مختصاتی دارد؟
پروندههای مشخصی به عنوان اختلافات میان ایران و اروپا وجود دارد و گفتوگوهای دور اولی که برگزار شد فقط در خصوص مباحث هستهای و متعاقب تحرکاتی بود که اروپاییها در آژانس بینالمللی انرژی اتمی انجام داده بودند و به همین دلیل نیز همان تیمی که مذاکرات هستهای را پیش بردند، در این مذاکرات نیز حضور داشتند.
دور نخست همچنین نقطه آغاز گفتوگو بود که برخی موضوعات نیز تنها در حد طرح شدن باقی ماندند. موضوع هستهای تنها موضوع میان ما و اروپا نیست ولی امروز هم ما و هم اروپا میدانیم موضوعات فیمابین، پروندههای مشخصی را در برمیگیرد. اگر ما سایر پروندهها را باز نکنیم، نهایتا مرحله دوم سرانجامی نخواهد داشت. ما برای باز کردن پرونده با اروپاییها باید واقعیتهایی را بپذیریم. آنچه که من اینجا به آن تاکید میکنم این است که تحلیلهای متعددی وجود دارد که ما طی دوران بعد از انقلاب تجربیات و استراتژیها و سیاست های مشخصی را در قبال منطقه خودمان به اجرا گذاشتیم و سیاست همسایگی و نزدیکی به کشورهای منطقه و حرکت به سمت صلح و دوستی را در قبال همسایگان داشتیم.
آنچه امروز میتوان از جمع بندی این۴ دهه نتیجه گیری کرد این است که ما منافع ملی را تنها در مناسبات منطقهای نتوانستیم تامین کنیم. هرچند در دوره دولت سیزدهم و مرحوم آقای رئیسی قصد رفتن به سمت شرق و روسیه و چین را هم در دستور کار قراردادیم و این تجربه ۳ ساله نیز پاسخگوی نیازهای کشور و منافع ما نبود. لذا آنچه امروز شاید بتوان با آن جمعبندی کرد این است که تجربه جدید و راهکار جدیدی رابرای کسب منافع کشور باید تدارک ببینیم و آن راهکار جدید راهی است که در گذشته نه چندان دور منجر به توافقهای مفیدی شد که منافع کشور را به همراه داشت و آن رابطه با اروپا و مجموعه کل غرب است که سالها مورد غفلت قرار گرفته و همواره ما از کنارش عبور کردیم و برای آنکه تنش با غرب را حل نکنیم، هزینههای فراوانی را در منطقه متحمل شدیم که هیچ آوردهای برای کشور نداشت.
لذا این تحلیل که منافع ملی کشور تنها در منطقه قابل دستیابی است شاید باید مورد تجدیدنظر قرار بگیرد مخصوصا اینکه دولت چهاردهم با شعار اولویت رفع تحریمها روی کار آمده است و مردم براساس این شعارها به این دولت رای دادند.
مهم این است که ما در قبال سیاستهای دولت جدید آمریکا و دوران گذار این دولت تا بازگشت به کاخ سفید تحلیل درستی داشته باشیم؛ با رئیس جمهوری مانند ترامپ که منافع آمریکا را اولویت میدهد، امکان رسیدن به تفاهمی که دو طرف بتوانند از آن بهرهمند شوند و سود ببرند وجود دارد.
ایران و آمریکای ترامپ سوژه بسیاری از تحلیلها، گزارشها و گمانهزنیهای رسانهای است. فکر می کنید که ترامپ دور دوم رویه متفاوتی را در قبال ایران اتخاذخواهدکرد و جمهوری اسلامی ایران باید با بازگشت ترامپ به قدرت چگونه برخورد کند؟
اینکه رویکرد دولت آقای ترامپ و سیاستهایش در قبال ایران تغییر خواهد کرد یا خیر بخش زیادی به این موضوع بستگی دارد که ما چگونه میخواهیم با غرب تعامل داشته باشیم. اگر سیاست ما همانی باشد که تا امروز به آن عمل کردیم که همان سیاست عدم گفتوگو و به اعتباری قهر با آمریکاست و تنها بخواهیم تنش را کنترل کنیم طبیعتا چه ترامپ تغییر موضع بدهد و چه ندهد، شرایط ما مشابه خواهد بود. بنابراین موضع ثابت ما در قبال متغیر سیاستهای ترامپ در قبال ایران، تاثیرگذار نخواهد بود.
مهم این است که ما در قبال سیاستهای دولت جدید آمریکا و دوران گذار این دولت تا بازگشت به کاخ سفید تحلیل درستی داشته باشیم؛ طبیعتا با رئیس جمهوری مانند ترامپ که منافع آمریکا را اولویت میدهد، امکان رسیدن به تفاهمی که دو طرف بتوانند از آن بهرهمند شوند و سود ببرند وجود دارد. ضمن اینکه ما باید توجه کنیم که اروپا به تعبیری و به دلیل مسائل خودش در دور اول آقای ترامپ، با آن دولت دچار درگیری و مشکلات بود و به احتمال زیاد این وضعیت باتوجه به سیاستهای اعلامی اقتصادی دولت جدید تداوم خواهد داشت.
اروپا راه حلی واسطهای بین ما و مجموعه غرب است و در شرایطی که ما و آمریکایی ها به دلایل مختلف از جمله مخالفتهای داخلی نمیتوانیم گفتوگو کنیم، راه میانبر این بحث روابط با اروپاست و اگر ما با اروپا با توجه به مسائلی که آنها در قبال آمریکا با ما همراهی دارند، پرونده های فیمابین را کمتر کنیم، طبیعتا راه حلی و گریزی هم به سمت ارتباط با آمریکا خواهد بود.
فارغ از اینکه آمریکای ترامپ مسیرش را در قبال ما تغییر بدهد یا خیر، به هر صورت ترامپ در دور نخست خود با خاورمیانهای مواجه بود که بخش قابل توجه آن با اسرائیل رابطه نداشتند اما در دور دوم این موضوع حل شده است و ترامپ از این منظر نیز وضعیت خاصی را در قبال منطقه خواهد داشت. بنابراین اینکه ترامپ مواضعش در قبال ما تغییر خواهد کرد یا خیر، بخش عمده آن به این بستگی دارد که ما تا چه میزان جسارت این را در سیاست های خودمان به وجود بیاوریم که بتوانیم مشکلاتمان را در قبال اروپا کمتر کنیم و در کناراروپا با سیاست های بین المللی همراهی کنیم.