گروه اندیشه: تفسیری جامعه شناختی از موسیقی «حسین علیزاده وعمومی کردن فرهنگ فاخر » عنوان صحبت محمد فاضلی در آیین رونمایی از «دستگاه های موسیقی ایران» بود. فاضلی تلاش کرد «تفسیری جامعهشناسی از ۵۰ سال خلاقیت موسیقایی حسین علیزاده ارائه» کند. به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، فاضلی سخنان خود را که فایل صوتی اش را در کانال شخصی اش منتشر کرده است، در سه بخش ارائه کرد: «یک: استاد حسین علیزاده کنشگری مرزی است که در حد فاصل «ذخیرهی غنی موسیقی کلاسیک ایران» و «زندگی اجتماعی مردم» رفتوبرگشت میکند و خلق آثارش از این حرکت الهام میگیرد.دو: حسین علیزاده موفقیت کمنظیری در عمومی کردن فرهنگ فاخر موسیقی ایران داشته است. «نینوا» بارزترین نمود عمومی کردن و همراه ساختن میلیونها انسان در ایران و جهان برای شنیدن نوایی از نی، بر مبنای ردیف موسیقی کلاسیک ایران است. و سه: او موسیقیدانی رزمی-موسیقایی است که به رغم دشواریها، سرسخت در پیش رفتن است و زیستن بهرغم نخواستنها، و خلق زیبایی در میانهی زشتیها را در مدت پنجاه سال محقق و مصَوَّر کرده است.»
کنشگران مرزی
فاضلی ابتدا به عنوان بحث اش اشاره کرد: «حسین علیزاده، کنشگری مرزی، و عمومی کردن هنر فاخر». او در ادامه با اشاره به این که «مقصود فراستخواه مفهومی به نام کنشگر مرزی دارد» با طرح این سوال که از نظر فراستخواه «کنشگر مرزی چه کسی است؟» گفت: «از نظر فراستخواه، کنشگر مرزی کسی است که در عرصه سیاست یک پا در جامعه و ایوان مردم ، و یک پا در دیوان دولت دارند. چنین تعریفی به صورت بارز در محمدعلی فروغی نیز قابل مشاهده است کسی که کتاب سیرحکمت در اروپا را ترجمه ، سعدی را تصحیح و نطق تاجگذاری رضا شاه، نطق خروج رضا شاه از ایران و نطق تاجگذاری و شروع پادشاهی محمدرضا شاه را تنظیم کرده و حفظ ایران در زندگی اش از اهداف اصلی اش بوده است.کنشگران مرزی ، اشخاصی هستند که حتی زمانی که ستیز می کنند، ستیزشان تخاصمی نیست، بلکه ستیزشان آزادمنشانه است. آنان افرادی هستند که هدفشان دست یافتن به راه حل های دوجانبه و چندجانبه است.»
او با اشاره به این که میرزا حسین خان سپهسالار مانند فروغی بوده است گفت: « کنشگران دارای ویژگی هایی از این دست هستند: نگاهشان ارتباطی است. سیاست را نه درکاخ و نه در حزب بلکه بین بالا و پایین جامعه گذر می کنند. هدفشان ساختن است. از این رو اگر یک عده می گویند ما آزادی می خواهیم، آنان می پرسند آزادی چگونه قوام می گیرد؟یا اگر عده ای می گویند ما برابری می خواهیم ، بلافاصله می پرسند در چه ساختاری برابری می خواهید؟ کنشگران مرزی فقط مطالبه نمی کنند، بلکه می گویند چگونه برابری محقق می شود؟»
او سپس به آرزوی میرزا حسین خان سپهسالار اشاره کرد و گفت: «دعای ایشان این بود که خانه اش روزی خانه آزادی بشود. و این مجلس مشروطه تا آن جا که من در تاریخ مطالعه کرده ام، خانه میرزا حسین خان سپهسالار است که زمانی که خراب شد، مجلس را در آن جا ساختند. در کنار آن مدرسه سپهسالار را نیز تاسیس کردند. او داماد ناصرالدین شاه و خواهر ناصرالدین شاه زن میرزاحسین خان سپهسالار بود. بین مردم که خواهان آزادی بودند و دیوان دولت، در رفت و آمد بود، و آرزویش این بود که ایران بهتری ساخته شود.»
عمومی سازی موسیقی فاخر پروژه علیزاده به عنوان کنشگر مرزی
این استاد سابق دانشگاه در ادامه با اشاره به این که همواره پس از آشنایی اش با پروژه علیزاده در ۱۴۰۱، با این سوال مواجه شده که پروژه حسین علیزاده چیست؟ و چرا این پروژه در قالب حسین علیزاده متبلور شده است؟ و چرا هیچ موسیقی دان دیگری این کار را نکرده است؟» گفت: « ایده ام این است که حسین علیزاده، کنشگر مرزی موسیقی معاصر ایران است، اما نکته مهم این است که این کنشگری را معنا بکنیم.»
او افزود: «علیزاده یک نگاه ارتباطی دارد به این معنا که موسیقی فاخر ایران را در دسترس مردم قرار داده است. قطع و یقین می دانم آن نفر دومی که این کار را کرده است، مرحوم استاد بزرگوار محمدرضا شجریان بوده است. سعدی، مولانا، عطار، حافظ، آن چه از نورعلیخان ، محمود کریمی و بقیه آموخته بود، بدون آن که ذره ای از فخرشان بکاهد، آنان را در دسترس مردم قرار داد. فرقی می کند که مرغ سحر مرتضی نی داوود باشد، یا قطعه ای که با آهنگ سازی استاد علیزاده در دل شدگان می خواند، یا آنچه که در دستان با پرویز مشکاتیان اجرا می کند، همه این ها فاخر هستند، ولی عمومی می شوند. این شامل حتی ربنای شجریان هم می شود که شاید شنیده شده ترین قطعه موسیقی مذهبی باشد، که در ایران تجربه شده است.»
فاضلی در ادامه با اشاره به این که «علیزاده هم چنین یک رفت و برگشتی میان موسیقی فاخر ایران یعنی high culture و همزمان عمومی کردن همان موسیقی دارد» گفت: «عمومی کردن، به معنای کاهش سطح آن نیست. مصداق هایش را بیان خواهم کرد. علیزاده کنشگری است که مانند محمدعلی فروغی که بین دیوان دولت، و ایوان مردم رفت و برگشت می کرد و، هدف اش این بود که ایران را نجات بدهد، علیزاده نیز هدف اش این است که ایران و فرهنگ اش را حفظ بکند. علیزاده بین همان ردیف موسیقی که از هوشنگ ظریف ، علی اکبرخان ، محمود کریمی و نورعلی خان برومند آموخته، که هیچ یک عمومی و popular نیستند، آن ها را اجرا می کند و به سطح زندگی مردم می آورد و در دسترس عمومی قرار می دهد.»
این استاد سابق دانشگاه در ادامه با اشاره به این که « در دانشگاه تهران یک جمله از حسین علیزاده به یاد دارد» با بیان آن گفت: «علیزاده به همه کسانی که برای کلاس تار آمده بودند گفت که همه تان بروید ساز بزنید. نرید هی ناله کنید و زار بزنید و بگویید که نگذاشتند ساز بزنیم. موسیقی را شکستند، ساز را شکستند و … اگر این کارها را بکنید، ساز نزنید، و آهنگ نسازید، حداکثر مورخ فلاکت موسیقی می شوید. اما دیگر نوازنده موسیقی و موسیقی دان نمی شوید.»
از نظر فاضلی، علیزاده، «موسیقی آزاد شده را زندگی کرده است و نه مورخ ظلم بر موسیقی، بلکه موسیقی زنده را جاری کرده است. علیزاده از مردم گلایه نمی کند که چرا شما موسیقی فاخر نمی شنوید، بلکه موسیقی فاخری می سازد که مردم بشنوند. بهشان نمی گوید که چرا ردیف میرزا عبدالله را با اجرای سه تار، یا تار نمی نشینید گوش کنید، او خیلی موسیقی فاخری است. بلکه آن موسیقی فاخر را در شکل گروه نوازی اجرا می کند، تنظیم جدیدی بهش می دهد، رویش شعر می گذارد و پروژه عظیم خود را به سرانجام می رساند تا همان فخر، عمومی هم بشود.»
او سپس به تفاوت نقد میان شاملو و علیزاده در باره موسیقی اشاره کرد و گفت: «ستیز علیزاده باروایت های جزمی موسیقی کلاسیک ایران، مجادله صلح آمیز است. همیشه آن جمله شاملو را به یاد دارم. و می گویم که کاش شاملو آن جمله و عبارات را در باره نینوا و در باره موسیقی کلاسیک ایران نگفته بود. آن جملات اگر هم نقد بود یک نقد ستیز و خونریز بود. اما وقتی علیزاده نقد موسیقی و جزمیت در روایت ردیف می کند، لحن اش لحن هماوردی و ساختن است، به این معنا که من یک ورژن دیگرش را دارم است. نقدش به موسیقی مسالمت آمیز است، و در نهایت علیزاده همانی است که بین ذخیره تمدنی موسیقی ایران که ذخیره ای است از خاندان فراهانی ها، میرزاحسینقلی ها، و میرزاعبدالله ها و …با جامعه و سیاست رفت و آمد می کند.»
مصداق های کنشگری مرزی علیزاده در موسیقی
فاضلی در ادامه به مصداق های رفت و آمد علیزاده در ایوان مردم و دیوان حکومت اشاره کرد و گفت: «شواهد دارم که نشان می دهد حسین علیزاده بین فخر و فاخر موسیقی و عموم مردم رفت و آمد کرده است.»
او افزود: «الا ای پیر فرزانه ۱۳۵۶ من که بچه ۷ یا ۸ ساله بودم، و مادرم به آن گوش می کرد، حس کردم. ناگهان احساس کردم این آهنگ چرا اینجوری است. و بعد وقتی در سال ۲۰۱۶ خانم پریسا در آلمان دوباره آن را بدون آقای علیزاده اجرا کرد، به محض این که اولین نغمه زده می شود ، سالن می ترکد. من احساس کردم که بین ۲۰۱۶ تا سال ۱۳۵۶ که بیش از ۴۰ سال گذشته، هنوز این موسیقی زنده است. آن قطعه اگر اشتباه نکنم، از ردیف صبا ، یعنی از فخر موسیقی آمده است، و در جشن هنر شیراز عمومی شده است.»
فاضلی به مراحل بعدی موسیقی علیزاده پرداخت که حکایت از آن دارد علیزاده در پیوند با مسایل و تحولات زمانه خویش است از جمله نینوا. او می گوید: «بعد به نینوا می رسد. که یک روایتی از موسیقی عاشورایی است. مهم این نیست که حسین علیزاده این موسیقی را با چه انگیزه ای ساخته است. بارها خودش هم گفته است. اما ریتم های موسیقی بازار تهران به قول خودش هنوز توش هست. در سال های جنگ، خیابان های تاریک تهران، بمباران، شهدای کف خیابان، تشییع جنازه ها، و برخی مردمی که بسیاری از آرزوهایشان از دست رفته بود، در چنین زمانی نینوا متولد شد. بین موسیقی فاخر با کف جامعه. و نینوا تا آن جا که می دانم به شنیده شده ترین موسیقی بی کلام تبدیل شد. هر عاشورا زنده است. آدم هایی هستند که مثل خودم سالی ۱۰ بار به آن گوش نکنند روزشان شب نمی شود. و با حس مذهبی اش زنده اند و با حس غیرمذهبی اش هم زنده هستند.»
او افزود: «من به عنوان آدمی که حس مذهبی دارم، هروقت به آن گوش کرده ام، این موسیقی فاخر با زندگی ام ارتباط برقرار کرده است. من به هر دلیلی پای تعزیه بزرگ شده ام. مثل حسین علیزاده در بازار تهران. همیشه برایم آن لحظات ویولون ها وقتی شورش می کنند، لحظات سوار شدن حسین (ع) بر اسبش، و رفتن به سمت میدان کربلا را تداعی می کنند. و یک عبارتی در باره حسین علیزاده به کار می برم که این عبارت را خودم دوست دارم: قطعه نوروز ۶۲ و این که این قطعه چرا در بیات ترک باید متولد بشود؟ یک لحن شادی از نوروز و یک لحن غم از ۶۲، یک جایی خودش می گوید آمدم در میدان توحید دیدم این مردم چرا این جوری هستند؟ مگر جنگ نیست؟ مگر اوضاع داغون نیست. پس چرا این ها خوشحال هستند؟ و چرا سبزه هایشان سر ماشین هایشان است؟»
فاضلی با اشاره به این که «آن قطعه با مردم تولید شده اما برآمده از ردیف فاخر موسیقی ایران است» به تحلیل دیگر قطعات اجرا شده نشست و گفت: «قطعه سوگ، تصویری از صحنه های موشک باران تهران است. اگر روایت بعضی از کسانی که از استادان بوده اند و از ایشان درس گرفته اند درست باشد، قطعه سوگ، زاده دیدن لحظه های موشک باران تهران است. و آن غم تار که بعدها سریالی تحت عنوان زیر تیغ با همین قطعه شروع شد، و بعد قطعه ترکمن. من به کارهای علیزاده نام موسیقی نقاشی، یا نقاشی موسیقایی می گذارم. برایش شواهد دارم. ترکمن نقاشی موسیقایی صحرای ترکمن، اسب ترکمن، مرد ترکمن است. من سال ۱۳۷۱ که موسیقی ترکمن را شنیدم ناگهان احساس کردم که دنیای سه تار عوض شد. بعدها دیدم که بهداد بابایی و مسعود شعاری هم گفتند که این یک نقطه ای است که سه تار به دو دنیای قبل و بعد تقسیم می شود. و روایتی از زندگی. که اجرای این قطعه در سال ۶۷ است. لحظه ای که در ایران زندگی متحول می خواهد بشود. شاید من این گونه تصور می کنم .»
او سپس به موسیقی فیلم دل شدگان، به عنوان یک شعر موسیقایی و یک موسیقی شعری اشاره کرد و در باره موسیقی «رازنو» گفت: «راز نو درست بعد از دوم خرداد است که متولد می شود و با بردن زنان روی صحنه دوباره علیزاده دارد بین جامعه و سیاست و موسیقی رفت و برگشت کرده و مرزها را بهم وصل می کند. بعد همنوا با بم دوباره در کنار زلزله با آوای مهر قرار می گیرد. و به تماشای آب های سفید همراهی با ژیوان گاسپاریان می نشیند. من این جمله را می گویم که حسین علیزاده به سرزمین و زمانه ای که بر آن می گذرد، واکنش نشان داده است.من نمی دانم غیر از حسین علیزاده و در ذهن خودم محمدرضا شجریان، چه کسان دیگری در تاریخ موسیقی معاصر این اندازه به زمانه واکنش نشان داده اند. و از زمانه نیرو گرفته اند قطعه ساخته اند، و قطعه هایشان به زمانه معنا داده است.»
نقطه اوج
فاضلی سپس به «یکی از نقاط اوج» موسیقی ایران که همانا «دستگاه های موسیقی ایران به روایت حسین علیزاده است» اشاره کرد و گفت:«من آن چه را که در این روایت که امروز بعد از ۴ سال حسین علیزاده و گروه اش رونمایی می شود، این گونه می بینم که علیزاده در این روایت دسترس پذیرکردن دوردسترس ترین بخش از ذخیره موسیقی سنتی ایران را انجام داده است. علیزاده در نینوا، شنیدنی کرده، آنچه را که نشنیدنی است. نینوا، نی را در قله نشاند، در ادامه ترکمن، نوکردن آنچیزی است که به سکون خو کرده است. من حرفم در مورد ردیف این است که تاریخ موسیقی قضاوت خواهد کرد که آیا دستگاه های موسیقی ایرانی به روایت حسین علیزاده کاملترین نقطه تلاش و اوج تلاش او برای ۵۰ سال تلاش اش برای عمومی کردن موسیقی فاخر و دسترس پذیر کردن دست نیافتنی هست، یا نیست؟ او یک بار نی را در نینوا دسترس پذیر کرد. یک بار در ترکمن با سه تار عصیان کرده است، همچنین با سه تار نقاشی کشیده است، همچنین یک بار با نواهای کوبه ای در آوای مهر، صدای زمینی را که می خواهد زیر پای منجیل بلرزد، نقاشی کشیده است.»
نخبگان و فرهیختگان، پشتوانه موسیقی کشور
فاضلی سپس به حاضران را به حمایت از موسیقی فاخر ایران فراخواند و گفت: «جمع حاضر از فرهیختگان، نخبگان هستند، و واقعیت این است که تاریخ فرهنگ فاخر در جهان مدیون آدم هایی است که پشت فرهنگ فاخر ایستاده اند. از جمله شام آخر اثر داوینچی که حامی اش، دوک لودویکوس پورتزا است. کنسرت های شماره ۲۰ و ۲۱ موتزارت، که حامی اش لوینگستون و تامسون هستند. اپرای آرئوس موتسارت، خاندان ویتالیک و نعمه های برامس یوهان برامس، که فرانز برگ ، و سمفونی های ششم و هفتم گوستاومالر، خاندان شاکی هستند. در عرصه جهانی موسیقی فاخر، و کلاسیک، فاقد بازار موسیقی هایی مانند جاز و پاپ و امثالهم هستند. و زنده ماندنش به حمایت هایی است که دولت ها و مردم، به عمل می آورند. برای نمونه ارکستر فیلارمونیک برلین، یا مونیخ و یاکلن، یا بنیاد فرهنگی آلمان، یا ارکستر فیلارمونیک پاریس، یا حتی در اوج لیبرالیسم مانند آمریکا، ارکستر فیلارمونیک نیویورک، اگر اشتباه نکنم، از سال ۱۸۴۲ دارد می نوازد. این ها با بودجه های عمومی زنده هستند.»
او افزود: «ولی در ایران موسیقی نه در اولویت دولت است و نه بودجه عمومی اش ظرفیت این را دارد که از هنر فاخر حمایت بکند. در این میان ایراندوستان توانمند می توانند هویت ایرانی را با حمایت از هنر فاخر تقویت کنند. حمایت از هنر فاخر، راهی است برای زندگی معنا دار و پیوستن به ابدیت. این کلمه پیوست به ابدیت را اگر خواستین و دوست داشتید می توانید در برنامه ای در فیلمو که با علی درستکار در سه پنج در باره زندگی معنا دار صحبت کرده ایم ببینید. پیوستن به ابدیت، آن را دوست دارم.»
می تواند فریاد بزند هرآن چه در توان داشته برای کشور انجام داده
فاضلی سپس با قدردانی از علیزاده و این که الهام بخش زندگی اش بوده گفت: «اولین بار شنیدم از ایشان که گفته بود، موسیقی ما نباید بزمی باشد، بلکه به رزمی هم احتیاج دارد، این رزم به معنای جنگیدن نیست، این رزم گویی مانند آن جمله پاستور است که گفته بود در سیاه ترین لحظات تاریخ ملت ها سرتان را بیندازید زیر در آزمایشگاه ها کارتان را بکنید تا در لحظه مرگ بتوانید با تمام وجود فریاد بزنید من آن چه در توان داشتم انجام دادم. من فکر می کنم حسین علیزاده در لحظاتی که مرگ کشور را گرفته بود، در اوج کرونا، و بعد در لحظاتی که من با این گروه آشنا شدم، یعنی در اوج جنبش مهسا، و آن چه در خیابان اتفاق می افتاد ، لحظاتی که فکر می کنم گروهشان را غم گرفته بود و حسین علیزاده احتمالا به این فکر می کرد که این گروه ۴۵ نفره و این ۱۰۰ نفر آدم را چگونه از این بحران عبور بدهد تا این پروژه روی زمین نخوابد، شاهکار آفریده و از آن لحظاتی است که ان شاالله بعد از ۱۵۰ سال وقتی جهانی را ترک می کند حتما حسین علیزاده از آن هایی است که می تواند فریاد بزند و بگوید که من هر آن چه در توان داشتم برای ایران انجام دادم.»
بیشتر بخوانید:
آفرین به دولتی که بداند نمیداند
خودتحریمی نابودگر
سوئیسیها! اینجا ایران است
آخرین سوال ها برای رئیس جمهور در باره وزرای پیشنهادی؟
مسئولیت حفاظت از پیروزی پزشکیان را داریم
216216