فروزان آصف نخعی: دکتر سیدمحمد محمدی، عضو هیأت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد آیت الله آملی، در گفت و گو خبرگزاری خبرآنلاین با او، «استهلاک فیزیکی ایران، و وجود دولت توسعهخواه را به عنوان امری اجتناب ناپذیر برای ایران امروز می داند. او ایجاد «تحول در ماهیت دولت و تغییر در ساختار قدرت» را «فراتر از توان و امکان دولت چهاردهم» می داند از این رو در کوتاه مدت، تاکید می کند که «دولت دکتر پزشکیان اولویتش را باید به مدرنیزاسیون و برنامه های توسعهای بدهد.» «به واقع تنها از طریق برنامه های موثر توسعه و ایجاد رفاه عمومی دولت قادر میشود دوباره چراغ های امید را در دل ایرانیان شعلهور سازد.» او می گوید «دکتر پزشکیان در طی انتخابات و بعد از آن بسیار از وفاق ملی صحبت کرده، اما تا زمانیکه به صورت اساسی در ماهیت دولت و ساختار قدرت در ایران بازاندیشی نشود تا همه گروه ها و اقوام ایرانی وارد دایره قدرت شوند، نمیتوان از وفاق ملی صحبت کرد، اگرچه در میان نیروهای داخل نظام میشود به نوعی از وفاق دست یافت. دولت مدرن در شکل ایدهالیاش نهادی یونیورسال و دربرگیرنده همه افراد قلمرو خود است. یعنی بر خلاف نظامهای سیاسی ماقبل مدرن، همه آحاد ملت به یک میزان به نهادها و منابع دولتی امکان دسترسی پیدا میکنند. مسلما منطقی نیست که ما از دکتر پزشکیان و کابینهاش تاسیس چنین دولتی را انتظار داشته باشیم، اما میتوانیم امید داشته باشیم که دولت جدید به گونه ای حکمرانی کند که شرایط برای تاثیر اراده گروههای بیشتری از ایرانیان بر حاکمیت مناسب باشد.» این گفت و گو از نظرتان می گذرد:
***
از ایران بعد از انتخابات 1403 چه ارزیابی ای دارید؟ و مهمترین مسایل آن را چه می دانید؟
ایران امروز از انباشت و دیرپایی مشکلات عدیده در رنج و عذاب است. مسائل آنقدر پیچیده، بزرگ و درهم تنیده شدهاند که مناسب تر آن است که به جای واژههایی چون مسائل و مشکلات از بحران های اساسی دامنگیر ایران سخن گفت. ایران به لحاظ اقتصادی، زیستمحیطی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی دارای مساله و مشکل است. گسترش فقر و فساد از یک سو و بیاعتبار شدن بسیاری از ارزشهای سنتی و رسمی از سوی دیگر، به لحاظ اجتماعی و فرهنگی، اشکال مختلف از هم گسیختگی را بر جامعه مستولی کرده است.
سیاست های ضدتوسعه ای، کارگزاران و مدیران ناتوان یا ساختارهای فشل کدامیک را در ایجاد وضعیت کنونی موثر می دانید؟
ناکارآمدی اقتصادی و فساد سیستمیک نهادها و سازمان های دولتیای که منطقا باید بخشی از حل مساله و تولیدکننده سازوکارهای برطرف کننده مشکلات باشند، با تبدیل شدن این نهادها به نردبان ترقی وابزاری در جهت رسیدن برخی کارگزاران نظام به منابع مالی، خود به مسالهای در کنار مسائل دیگر مبدل شدهاند. مدیریت نهادهای عمومی، به ویژه در دو دهه اخیر، آنقدر بد بوده است که نه تنها زندگی معمولی اقشار مختلف را دچار مشکل، بلکه زیست ایران به عنوان واقعیتی فیزیکی را نیز با بحران مواجه کرده است. بیتوجهی به توسعه پایدار و به کارگیری سیاست های ضد توسعهای، زیست طبیعی را در بسیاری از مناطق ایران اگر نه غیرممکن اما با خطر جدی مواجه کرده است.
این مسایل در حوزه حکمرانی چگونه انعکاس یافته است؟
ببینید اگرچه ایران هنوز از تولید ناخالص ملی بالایی برخوردار است، اما کشور در همه سطوح، زیست محیطی و اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی با بحران روبرو است و به لحاظ حکمرانی با مسائل عدیدهای دست به گریبان است. به لحاظ سیاسی وضع به مراتب بدتر است و حکومت در روابطش، چه داخلی و چه خارجی، با تنش و التهابهای کمرشکن روبه رو است. ضعف حکومت در به کارگیری شیوههای بایسته حکمرانی، و ناکارآمدیاش در حل مسائل باعث شده است که ایران از منظر شاخص هایی چون فلاکت، فقر، بیکاری و تورم د رلیست کشورهای اول جهان قرار بگیرد. این بدکارکردی ها و ناکارآمدی ها، تا حدود بسیار زیادی به ماهیت دولت و ناکامی فرآیند دولت سازی در ایران معاصر مرتبط است. در ایران امروز آنچه که از آن به عنوان دولت (state) یاد میشود، واقعیت معیوبی (a deformed reality) است که از طریق سازوکارهای اداری، ایدئولوژیک و اعمال خشونت، بدون به کاربندی موثر ویژگیهای دولت مدرن برای رفاه عمومی ، در خدمت بازتولید ساختار رسمی قدرت است.
به واقعیت معیوب (a deformed reality) شکل گیری دولت در ایران اشاره کردید، و این که در شکل گیری دولت مدرن در ایران امر رفاه عمومی جایگاهی نداشته است، این امر چه نوع دولتی را در ایران شکل داده؟
همان طوری که در واژه ملت-دولت (nation state) مستتر است، دولت مدرن به شکل ایدهالیاش دولتی ملی است که ماهیت وجودیاش به اراده ملی منوط است. در ایران از آغاز شکل گیری دولت مدرن، ملی به معنای مستقل از دخالت ها و نفوذ قدرت های بزرگ تعریف شده است. در نتیجه در ایران معاصر همیشه ما با دولت استثناییای مواجه هستیم که به نام امنیت و تلاش برای مسدودسازی راه نفوذ دشمن، اراده مردمان این سرزمن را منوط به مصلحتسنجیهای حاکمان کرده است. در نتیجه ، کمتر حاکمیت ملی در ارتباط با اراده مردمی متشکل از اقوام و فرهنگ های مختلف با منافع متمایز تعریف شده است. در دولت مدرن مبتنی بر حاکمیت ملی، حکومت نمیتواند اهداف و ارزشهای گروه خاصی از مردم را به عنوان هدف غایی دولت تعریف کند و بر مبنای آن استراتژیهایش را تنظیم کند.
ولی به نظر می رسد در جهان جدای از تعریف دولت مدرن، درعمل با دولت و کارکردهای مختلف آن مواجه ایم، و در این باره ما مستثنا نیستیم؟
بله. تاریخ جهان به ما میآموزد که دولت به عنوان یک نهاد این توانایی بالقوه را دارد که اهداف مختلف و متمایزی را برای خود تعریف کند. به ویژه تجربه دولت های ایدئولوژیک در این زمینه آموزنده است. یکی به نام “اصالت” و”خالصسازی نژادی ” سعی میکند از طریق پاکسازی قومی و حذف میلیونها انسان ملتش را از آلودگیهای ملل دیگر برهاند، و آن دیگری نیز با از بین بردن همه طبقات به دنبال آن است تا جامعه بیطبقه پرولتاریایی مد نظر خود را تاسیس کند. اسلام سیاسی نیز در هر کجا که به قدرت رسید، به نام غایتی از پیش داده شده که ماموریت دارد تا به آن عینیت ببخشد، سعی کرد با کمک سازوکارهای مختلف نهادی و حذف هویت های منافی با آن هدف از پیش داده شده ی فراتاریخی، انسان طراز ایدئولوژی خود را تولید کند.
برای اصلاح این وضعیت نظریه پردازان و فیلسوفان سیاسی چه طرحی را مطرح کردند؟
با توجه به این تجارب است که بسیاری از فیلسوفان سیاسی بر این باورند بهتر آن است تا اصولا دولت فاقد هدفی غایی و از پیش داده شده باشد. در دولت های دموکراتیک، اهداف به عنوان اموری تاریخی از سرجمع منافع و ارادههای مختلف مردمان یک قلمرو سیاسی به دست میآیند. آندریاس انتیر(Andreas Anter) با قبول رویکردی وبری دولت را نهادی عامالمنفع در نظر میگیرد که فینفسه و ذاتا ( یا تحت تاثیر نیروهای فراتاریخی) دارای هیچ هدف و غایتی نیست، بلکه ابزار و وسیلهای است در جهت رسیدن به اهدافی که تامین کننده منافع سهامداران آن یعنی مردمان آن کشور باشد. استفاده انحصاری از زور به وسیله دولت وقتی مشروعیت دارد که منتج از اراده جمعی مردم و در جهت رفاه و تامین منافع آنها باشد(Anter, 2014).
برگردیم به جمهوری اسلامی ایران، در این تردیدی نیست که جمهوری اسلامی بر اساس یک قرارداد اجتماعی با رویکرد به عدالت و آزادی شکل گرفته و این دو محور نقش برجسته در شکل گیری انقلاب داشته است؟ ایرانیان در تحقق این دوشعار و تحقق توسعه و پیشرفت بر اساس آنها در چه موقعیتی قرار دارند؟
جمهوری اسلامی ایران در آغاز با قبول جمهوریت و تشکیل مجلس قانون اساسی به گونه ای اقدام کرد تا دولت نوپا منتج از نوعی قرارداد اجتماعی و ملی در نظر گرفته شود، اما به تدریج ماهیت ایدئولوژیک دولت بر جمهوریت آن غلبه میکند و اهداف و ارزشهای پذیرفته شده از سوی گروه حاکم به عنوان اهداف ملی تعریف میشود. در این فرایند منافع ملی به عنوان سرجمع منافع اقشار و گروه های مختلف کشور به محاق میرود و منافع و انتخاب های ایدئولوژیک گروههای حاکم به عنوان منافع ملی معرفی شد. در نتیجه این روند، ساختار سیاسی ای شکل گرفت که در جهت عینیتبخشی به ارزشهای ایدئولوژیکش، راهبردهایی را به کار میبندد که در نتیجه آنها فرایند توسعه اگر نه تعطیل اما به صورتی اساسی مختل میشود، که به تبع آن کشور چه به لحاظ داخلی و چه به روابط خارجی اش دچار تنش، از هم گسختگی و انواع ناترازی ها در امور مختلف شده است.
به واقع از طریق اولویت بخشی به ارزش های ایدئولوژیک بر فرایندهای مدرنیزاسیون، که می توانست به گسترش رفاه عمومی منجر شود، نامساله هایی چون حجاب اجباری، و مشاهده پذیر کردن مناسک دینی در زیست عمومی مردم (مثل پهن کردن سفرههای چند کیلومتری در اعیاد دینی) جای مسائل اساسی کشور مانند فقر، فساد، بحران های زیست محیطی، تورم، بیکاری، مهاجرت گسترده نخبگان و … را گرفت.
برای اصلاح این روند، نظریه پردازان اسلام سیاسی و پسا سیاسی، نیازمند چه نوع بازبینی هایی حول توسعه هستند؟
با توجه به آن که بیشتر مشکلاتی که امروزه دامنگیر مردم ایران شده است به نحوی به ناکارکردی ها و یا بدکارکردی های دولت مرتبط است، اساسی ترین مساله کشور میباید احیاء ( شاید هم بازتاسیسی) دولت توسعه گرا مدرن, به عنوان ابزاری در جهت گسترش ترقی و رفاه عمومی باشد. در این راستا نه تنها نیازمند بازاندیشی در مفهوم و ماهیت دولت مدرن هستیم بلکه خود “ایران” به عنوان یک مفهوم و واقعیتی تاریخی نیازمند بازاندیشی است. تجربه کشورهایی مثل کره جنوبی، تایوان و شیلی به ما میآموزند که مدرنیزاسیون در فرایند توسعه پایدار از اهمیتی اساسی برخوردار است. این نه تنها ایدئولوژیزه کردن سیاست به وسیله جریان حاکم است که با محاق بردن مدرنیزاسیون برنامههای توسعهای را مختل میسازد، بلکه جریان غالب روشنفکری نیز با نقد شبهمدرنیسم پهلوی و مقدم قرار دادن فهم فلسفی از مدرنیته بر مدرنیزاسیون، به تقلیل برنامه های توسعهخواهانه در سیاستگذاری کمک میکند.
اما دستاوردهای کشورهای یاد شده به ما نشان میدهد که برخلاف انقلاب های سیاسی و اجتماعی، تداوم اصولی مدرنیزاسیون از طریق تاسیس نهادهای عمومی کارآمد و رشد نظام اداری مبتنی بر تخصص و شایستگی، از یکسو باعث توسعه اقتصاد و رشد رفاه عمومی میشود، و از سوی دیگر نیز با تبدیل دولت به نهادی عامالمنفع که سازوکارهایش بر مبنای بایستههای حکمرانی خوب سازمان یافتهاند، با ایجاد جامعه مدنی مستقل و امکان ایجاد تشکلیابی گروههای مختلف اجتماعی، منجر به توسعه سیاسی نیز میشود، هدفی که هر دو انقلاب معاصرایران از دستیابی به آن محروم بودهاند.
ولی تا تحقق مواردی که مطرح کردید راه زیادی داریم، ادامه این روند چه آسیب هایی دارد؟
پروبلمتیک امروز ما تقریبا همان پروبلمتیک عصر مشروطه، یعنی تاسیس دولت کارآمد مدرن است. نظام پساانقلاب اسلامی با ایدئولوژیکسازی ماهیت دولت نه تنها با اختلال در برنامه های توسعه ای کارکردهای معمول دولت در ایجاد رفاه عمومی را مختل میسازد، بلکه با حضور و دخالت در همه عرصه های اجتماعی و فرهنگی کارکرد تولید سرمایه اجتماعی نهادهای جامعه مدنی، اعم از مدرن و سنتی، را نیز مختل میسازد. تداوم این نوع از سیاستورزی باعث تشدید واگرایی و بروز از هم گسیختگی اجتماعی در همه عرصهها میشود. ماهیت ایدئولوژیک دولت، اهداف توسعهای را قربانی اهدافی کرده که اثر کمی بر روی حل مسائل ایران داشتند؛ در نتیجه اگرچه بازاندیشی در راهبردها بسیار اساسی است اما باید منوط باشد به بازاندیشی در ماهیت دولت.
شما در بحث توسعه مطرح کردید با توجه به تجربه کشورهایی چون کره جنوبی، تایوان و شیلی رفاه و مدرنیزاسیون، باید در اولویت قرار بگیرد. این نگاه سوالات مهمی را پیش می کشد، نخست آن که پزشکیان و دولتش تا چه اندازه در ترمیم ماهیت دولت موثر واقع شوند، و دیگر این که اگر چنین توانمندی وجود نداشته باشد، مهمترین اولویت دولت اوچه باید باشد؟
ببینید، استهلاک فیزیکی ایران، وجود دولت توسعهخواه را به امری اجتنابناپذیر و ضروری برای ادامه حیات سیاسی ایران مبدل کرده است. بحران های زیستمحیطی، که خود در اثر برنامههای غلط و شکست در مدیریت موثر شکل یافتهاند، از یک سو، و ناکارآمدی دولت در ایجاد رفاه نسبی و بسته شدن پنجرههای امید، از سوی دیگر، بسیاری از ایرانیان، به ویژه نسل جوان را به این باور رسانده است که این سرزمین دیگر مناسب زیستن نیست. در این شرایط، با توجه به آنکه تحول در ماهیت دولت و تغییر در ساختار قدرت فراتر از توان و امکان دولت چهاردهم است، دولت دکتر پزشکیان اولویتش را باید به مدرنیزاسیون و برنامه های توسعهای بدهد. جلوگیری از استهلاک فیزیکی بیشتر ایران و ایجاد رونق اقتصادی، به ویژه به گونهای که برای اقشار فقیر قابل لمس باشد و آن ها را به زیستی شرافتمندانه امیدوار سازد، باید اولویت هر دولتی در ایران باشد. به واقع تنها از طریق برنامه های موثر توسعه و ایجاد رفاه عمومی دولت قادر میشود دوباره چراغ های امید را در دل ایرانیان شعلهور سازد.
دکتر پزشکیان در طی انتخابات و بعد از آن بسیار از وفاق ملی صحبت کرده، اما تا زمانیکه به صورت اساسی در ماهیت دولت و ساختار قدرت در ایران بازاندیشی نشود تا همه گروه ها و اقوام ایرانی وارد دایره قدرت شوند، نمیتوان از وفاق ملی صحبت کرد، اگرچه در میان نیروهای داخل نظام میشود به نوعی از وفاق دست یافت. دولت مدرن در شکل ایدهالیاش نهادی یونیورسال و دربرگیرنده همه افراد قلمرو خود است. یعنی بر خلاف نظامهای سیاسی ماقبل مدرن، همه آحاد ملت به یک میزان به نهادها و منابع دولتی امکان دسترسی پیدا میکنند. مسلما منطقی نیست که ما از دکتر پزشکیان و کابینهاش تاسیس چنین دولتی را انتظار داشته باشیم، اما میتوانیم امید داشته باشیم که دولت جدید به گونه ای حکمرانی کند که شرایط برای تاثیر اراده گروههای بیشتری از ایرانیان بر حاکمیت مناسب باشد. فراموش نباید کرد که ملت سازی و دولت سازی همیشه پروژههایی ناتمام هستند، امید آن هست تا با بازگشت به ارزش های بنیادین انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی ایران فرایند دولت سازی به گونهای پیش برود که ما روز به روز بیشتر به هدف اساسی ایران برای همه ایرانیان نزدیک و نزدیکتر شویم.
بیشتر بخوانید:
چرا در حوادث سال ۹۸ به ۷۳۱ بانک حمله شد؟
روایت میدری از اقتضائات امنیت در ایران / بدون توانمندسازی..
درگیری با نسل دختر قصاب، امیدهای انتخابات ۱۴۰۳ را می سوزاند / درگیری نسلی طرحی صهیونیستی/ راه حل؛ ائتلاف و توافقسازی برسر مسالههای مشترک
خشونت میان چپ و راست فکری در جلسه گفت و گو / لبیب: هیچ خشونتی را تایید نکرده و برنمیتابیم / ۲۷ سال کارنامه مدارا و خشونت پرهیزی
ضربه های سخت و جبران ناپذیر بر پیکر ایران / نگرانی عمیق استاد کدکنی در باره امروز و فردای ایران
برنامه پزشکیان برای توسعه و رفاه ایرانیان خط قرمز اسراییل
216216