گروه سیاست خارجی ایرنا؛ «ما تازه شروع کردهایم و بهزودی خاورمیانه را تغییر خواهیم داد.» چه کسی میتواند این جمله بنیامین نتانیاهو در ۲۰ سپتامبر پس از ترور فرمانده حزبالله شهید ابراهیم عقیل و یک هفته قبل از ترور شهید سید حسن نصرالله را به یاد نداشته باشد؟ آن هم چند روز پس از عملیات ترور پیجری که برنامهریزی شده بود تا پنج هزار شهروند لبنانی را در یک کشتار جمعی به قتل برساند.
از آن وعده سرمستانه تا ساعتی که جلاد غزه دست و پای خود را جمع کند و تن به آتش بس دهد ۶۷ روز زمان نیاز بود تا واقعیت جلوه کند. لحظهای که حزبالله ققنوسوار از زیر آوار ضربات مرگبار اسرائیل بیرون آمد؛ ققنوسی که نماد جاودانگی و عمری دیگر تلقی شده است و اشک آن زخم را درمان میکند، صدای دل نشینی دارد و موسیقی از آوای او پدید آمدهاست.
در این ۲ ماه طاقت فرسا چه گذشت؟ همه چیز از نیویورک آغاز شد. نتانیاهو پس از آن هفته جهنمی در تروریسم پیجری و ترور فرماندهان رضوان برای حضور در مجمع عمومی سازمان ملل به آمریکا رفت. او پشت تریبون سازمان ملل خوشحال به نظر میرسید! این جنایتکار جنگی وعده داد به زودی چهره خاورمیانه را تغییر می دهد.
خبری که ساعتی بعد از سخنرانی او در حمله به مکانی در ضاحیه بیروت با بمبهای سنگرشکن منتشر شد که گفته میشد مقر فرماندهی حزب الله است، نشان می داد نتانیاهو بی مقدمه آن مواضع را نگرفته است.
عجله کار شیطان است!
نخست وزیر اسرائیل فرمان ترور سید حسن نصرالله را در نیویورک و از محل سازمان ملل صادر کرده بود. انتشار تصویر نتانیاهو در حال رهبری عملیات ترور شهید نصرالله در یکی از اتاقهای سازمان ملل با نیت ثبت قابی ماندگار انجام شد؛ قابی که در آن سازمان ملل به عنوان نهادی برآمده از نظم بین المللی بعد از جنگ جهانی دوم که وظیفه حراست از صلح و جلوگیری از جنگ را بر عهده دارد به میدان مدیریت جنگ و اتاق ترور تشبیه شد. این پاسخ تحقیرآمیز نتانیاهو به سازمانی بود که چندی قبل عضویت کامل کشور فلسطینی را به رأی گذاشته بود و نتانیاهوی هرج و مرج طلب، اینگونه از سازمان ملل انتقام گرفت.
عملیات ترور رهبر افسانهای حزب الله، «نظم نوین» نام گرفت. تصویر بعدی خوشحالی نتانیاهو و اطرافیانش بود که پیکهای شراب خود را به سلامتی حذف سید حسن نصرالله به هم میزدند. بی بی در آن لحظه به این میاندیشید که جنگی کرده که به همه جنگها پایان داده است. اما رهبر لیکود برای برپایی جشن زودهنگام عجول بود. مثل سال ۲۰۰۶ و جنگ تموز که «کاندولیزا رایس» وزیر خارجه وقت آمریکا در روزهای ابتدایی آن گفت: «آنچه ما در اینجا می بینیم، “درد زایمان” یک خاورمیانه جدید است». نوزادی که سقط شد و هرگز مجال زندگی در جغرافیای آشوب غرب آسیا را پیدا نکرد. وقتی پای لبنان در میان است داستان فرق می کند. این سرزمین جایی بوده که مهر باطلی بر «ابدیت» اسرائیل زده است.
تمامی این رفتارها و تهدیدات بیشتر به یک «جشن جنون یا مستی» شباهت داشت، پیش از آنکه مقاومت مستی نتانیاهو و حامیانش را از سر بپراند و آنها را به زمین واقعیت بازگرداند.
آرزوهایت را به خاطر بسپار!
«استفن والت» چندی قبل در «فارن پالیسی» به درستی نوشت: «مهم است که در سیاست بین الملل چه آرزویی دارید. گاهی وقتها پیروزی مقدمهای و پلی به سوی شکست می شود.» این معادله همیشه میان اسرائیل و لبنان برقرار بوده است. مثل سال ۱۹۸۲ و حمله پیروزمندانه اسرائیل به لبنان، برای اخراج یاسر عرفات و سازمان آزادی بخش فلسطین (ساف) از این کشور که از دل این اشغال، حزب الله لبنان متولد شد.
رایان کروکر دیپلمات برجسته آمریکایی که چهار دهه بهعنوان سفیر آمریکا در لبنان، سوریه، عراق، کویت همچنین در افغانستان و پاکستان خدمت کرده، ماه گذشته با آغاز تهاجم زمینی اسرائیل در جنوب لبنان در پالیتیکو نوشت: من نگرانم که اسرائیلیها تاریخ خود را فراموش کردهاند. آنها از عملیات صلح برای جلیله (نام عملیات اسرائیل در حمله سال ۱۹۸۲ به لبنان) بهعنوان یک پیروزی بزرگ پس از خروج ساف [سازمان آزادیبخش فلسطین] از بیروت استقبال کردند و البته چیزی که آنها بهدست آوردند، حزبالله بود؛ دشمنی بسیار کشندهتر از آنچه ساف در آرزویش بود.
نگرانی کروکر درست بود و جام شرابی که نتانیاهو بعد از ترور شهید نصرالله بالا آورد، به جام زهر تبدیل شد.
نتانیاهو و دیگر رهبران سیاسی و نظامی رژیم صهیونیستی اهداف بلندپروازانهای برای جنگ علیه لبنان تعیین کردند. آنها کارزاری گسترده از تهدیدات بی سابقه را به راه انداختند تا شرایط تسلیم را بر مقاومت اسلامی، دولت و ملت لبنان تحمیل کنند. این جاه طلبیها شامل خلع سلاح حزبالله، اخراج آن از جنوب لبنان، ایجاد منطقه حائل غیرنظامی تا رودخانه لیتانی و همچنین فراخوان برای تسلیم کامل حزب و اجرای قطعنامه ۱۵۵۹ بود. این تهدیدات با حمله زمینی به جنوب لبنان همراه شد.
نتانیاهو این روزهای آخر قبل از پذیرش آتش بس، آشکارا متناقض، سردرگم و پریشان به نظر میرسید، زمانی که تلاش میکرد شکست خود را بهعنوان پیروزی و دستاورد به مخاطبان اسرائیلی عرضه کند. نخست وزیر تحت تعقیب اسرائیل ادعا میکرد که ۸۰ درصد از توان موشکی حزبالله را نابود کرده است، اما موشکهای حزبالله شهرهای حیفا و منطقه کریوت را هدف قرار میدادند و پهپادها نیز کریات شمونه و شهرکهای شمالی را بمباران میکردند و تا اقامتگاه نتانیاهو در قیساریه هم رسیدند.
از تموز ۲۰۰۶ تا تشرین ۲۰۲۴
مقاومت در ۲۴ نوامبر پس از ادعای نتانیاهو در کنست اسرائیل نسبت به نابودی توان رزمی و موشکی حزب الله، یک روز تاریخی رقم زد و اتاق فرماندهی مقاومت با ثبت ۵۱ عملیات رکورد زد و با تحمیل معادله «العاصمه به العاصمه» یعنی پایتخت در مقابل پایتخت (تل آویو در برابر بیروت) ۴۸ ساعت بعد نتانیاهو را وادار به تن دادن به آتش بس کرد. آتش بسی که نه بر اساس قطعنامه ۱۵۵۹ (خواست اولیه رژیم اسرائیل برای آتش بس که به معنای تسلیم و خلع سلاح کامل حزب الله است) که بر اساس قطعنامه ۱۷۰۱ است یعنی چیزی که مقاومت در ۲۰۰۶ هم پذیرفته بود.
سال ۲۰۰۰ اخراج از جنوب لبنان، سال ۲۰۰۶ تسلیم در برابر حزب الله در جنگ ۳۳ روزه (تموز) و حالا در سال ۲۰۲۴ پذیرش آتش بس و شکستی دیگر که اینبار سهم نتانیاهو شد. حالا سه گانه شکست رژیم صهیونیستی از حزب الله لبنان رقم خورده است؛ چهره خاورمیانه اینگونه تغییر پیدا می کند.