فروزان آصف نخعی: به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، «کتاب عدالت: کار درست چیست؟» نوشته مایکل جی. سندل (Michael J. Sandel) و ترجمه محمدرضا فرهادی پور سه تعبیر کلی از عدالت مطرح می کند: ۱-عدالت یعنی تولید حداکثر سود یا رفاه که از طریق نظرات سودگرایان نظیر جرمی بنتام و جان استوارت میل قابل معرفی است. ۲-عدالت همگام احترام به آزادی انتخاب به دست میآید: که یا به صورت انتخاب واقعی در بازاری آزاد خواهد بود (نظیر نظرات اختیارگرایانی چون رابرت نوزیک است) و یا به صورت انتخاب فرضی در یک موقعیت برابر و مطابق نظرات برابری خواهان لیبرالی همچون جان رالز.۳-عدالتی که مسلتزم پرورش فضیلت و تعقل درباره خیر جمعی است. سندل با انتخاب تعبیر سوم معتقد است برای رسیدن به جامعه عادل باید درباره معنی زندگی خوب استدلال شده و فرهنگی پذیرای اختلاف نظرهایی که لاجرم بروز میکنند، به وجود بیاوریم. منتقدان معتقدند که سندل در این کتاب به بررسی معضلات پیچیده اخلاقی از طریق چارچوبهای فلسفی میپردازد که در آن از مثالهای دنیای واقعی سود جسته از این طریق، مفاهیم انتزاعی را قابل دسترس میسازد. در این کتاب خواننده در می یابد کتاب در تحریک تفکر انتقادی درباره اخلاق و عدالت قابلیت بالایی دارد. کار سندل در این بخش ستودنی است. ساختار کتاب، که از فایدهگرایی به اخلاق فضیلت حرکت میکند، نمای کلی جامعی از نظریههای اصلی اخلاقی ارائه میدهد. البته در نهایت نباید فراموش شود که دیدگاه های سندل بر اساس نظریه های توسعه رایج و راه حل یابی برای مشکلات ناشی از سیستم سرمایه داری سامان یافته است.
۱. عدالت نیازمند بررسی معضلات اخلاقی و پیامدهای آنهاست
سندل در کتاب معضلی را به عنوان ترولی مطرح می کند. و معضل ترولی را به عنوان یک سناریوی مهم در کتاب مطرح و دنبال می کند. سناریوی ترولی، فراروی پیچیدگی و تصمیمگیری اخلاقی را نشان میدهد. مساله ترولی در کتاب این است که در شرایط استثنایی آیا باید ترولی را منحرف کنید تا به جای پنج نفر، یک نفر را بکشد؟ این آزمایش فکری تنش بین تفکر فایدهگرایانه (به حداکثر رساندن رفاه کلی) و احترام به حقوق فردی را آشکار میکند.
کاربردهای دنیای واقعی در این کتاب مورد بحث هستند، و معضلات اخلاقی مشابهی در مسائل معاصر به وجود میآیند:
الف- افزایش قیمتها در زمان بلایای طبیعی
ب- معیارهای اعطای افتخارات نظامی
ج- پاداشهای اجرایی در زمان بحرانهای مالی
این موقعیتها ما را مجبور میکنند تا با سوالات دشواری درباره عدالت، مسئولیت و ادعاهای متضاد افراد و جامعه روبرو شویم. با بررسی چنین معضلاتی، میتوانیم اصولی را که باید راهنمای انتخابهای اخلاقی و سیاسی ما باشند، بهتر درک کنیم.
۲. فایدهگرایی: به حداکثر رساندن خوشبختی برای بیشترین تعداد
بنتام معتقد بود که اصل فایده، علمی از اخلاق ارائه میدهد که میتواند مبنای اصلاحات سیاسی باشد.
بر اساس اصل بنتام، فایدهگرایی که توسط جرمی بنتام توسعه یافته است، پیشنهاد میکند که بالاترین خیر اخلاقی به حداکثر رساندن خوشبختی کلی و به حداقل رساندن رنج است. این رویکرد راهی به ظاهر عینی برای تصمیمگیری اخلاقی با محاسبه هزینهها و منافع ارائه میدهد.
اما بر این اصل انتقادات و محدودیتهایی وارد شده به شرح زیر:
الف- عدم توجه به حقوق فردی
ب- کاهش همه ارزشها به یک مقیاس واحد
ج- ممکن است سرکوب اقلیتها را به نفع اکثریت توجیه کند
در حالی که فایدهگرایی چارچوب روشنی برای تصمیمگیری ارائه میدهد، در به تصویر کشیدن پیچیدگی کامل زندگی اخلاقی و حرمت کرامت انسانی دچار مشکل میشود. جان استوارت میل تلاش کرد تا فایدهگرایی را با تمایز بین لذتهای بالاتر و پایینتر اصلاح کند، اما در نهایت با چالشهای مشابهی در زمینه حقوق فردی مواجه شد.
۳. لیبرتاریانیسم: حقوق فردی و مالکیت خود
اگر من مالک خودم هستم، باید مالک کارم نیز باشم. (اگر کسی دیگر میتوانست به من دستور کار بدهد، آن شخص ارباب من بود و من برده.)
لیبرتاریانیسم، بر اصل مالکیت برخود تاکید دارد. لیبرتاریانیسم ادعا میکند که افراد حقوق مطلقی بر بدن، کار و اموال بهدستآمدهی خود دارند. این دیدگاه به یک دولت حداقلی منجر میشود که فقط در برابر زور، سرقت و تقلب محافظت میکند.
پیامدهای لیبرتاریانیسم به شرح زیر است:
الف: مخالفت با مالیات بازتوزیعی
ب: رد قوانین پدرسالارانه
ج: حمایت از بازارهای آزاد و مبادلات داوطلبانه
در حالی که لیبرتاریانیسم دفاع قوی از آزادی فردی ارائه میدهد، با چالشهایی در زمینه های زیر مواجه است:
الف: در زمینه کالاهای جمعی و اثرات خارجی
ب: در زمینه نابرابری فرصتها
ج: در زمینه تعهدات اجتماعی فراتر از رضایت
تاکید لیبرتاریانیسم بر مالکیت بر خود، استدلال قانعکنندهای علیه برخی اشکال اجبار دولتی ارائه میدهد، اما در توضیح شهود ما درباره مسئولیت اجتماعی و عدالت دچار مشکل میشود.
۴. بازارها و اخلاق: محدودیتهای استدلال اقتصادی
برای کانت، عدالت نیازمند حفظ حقوق انسانی همه افراد است، صرفنظر از اینکه کجا زندگی میکنند یا چقدر آنها را میشناسیم، فقط به این دلیل که آنها انسانهایی هستند که قادر به استدلالاند و بنابراین شایسته احترام.
سندل در باره میزان نفوذ بازار در حیطه زندگی آدمیان دارای نگرانی و دغدغه های فراوان است. زیرا استدلال اقتصادی و مکانیسمهای بازار به حوزههای سنتی غیر بازاری گسترش یافتهاند و نگرانیهای اخلاقی را برانگیختهاند. این نگرانی ها در سه حوزه زیر قابل بررسی هستند:
الف: خدمت نظامی و پیمانکاران خصوصی
ب: بارداری جایگزین و حقوق تولیدمثلی
ج: فروش اعضای بدن و کرامت انسانی
سندل در کتاب عدالت خود مطرح می کند که محدودیتهای اخلاقی بازارها ایجاب می کند که برخی چیزها غیرقابل خرید و فروش باشند. در حالی که بازارها میتوانند بسیاری از کالاها را بهطور کارآمد تخصیص دهند، برخی چیزها نباید خرید و فروش شوند:
الف: ممکن است “موضوع خوب” مبادلهشده را فاسد کنند (مثلاً دوستی، وظیفه مدنی)
ب: ممکن است جمعیتهای آسیبپذیر را استثمار کنند
ج: ممکن است ارزشهای اجتماعی و کرامت انسانی را تضعیف کنند
از نظر سندل بررسی محدودیتهای اخلاقی بازارها نیازمند در نظر گرفتن هدف و معنای رویههای اجتماعی است، نه فقط کارآیی اقتصادی آنها. این نیاز به گفتمان عمومی درباره دامنه مناسب استدلال بازار در جامعه را برجسته میکند.
۵. فلسفه اخلاق کانت: وظیفه، آزادی و کرامت انسانی
عمل آزادانه به معنای انتخاب بهترین وسیله برای یک هدف معین نیست؛ بلکه انتخاب خود هدف به خاطر خودش است—انتخابی که انسانها میتوانند انجام دهند و توپهای بیلیارد (و بیشتر حیوانات) نمیتوانند.
در نگاه سندل کانت در این مرحله بر امر مطلق تاکید دارد. کانت استدلال میکند که اعمال اخلاقی باید بر اساس اصول جهانی باشند، نه خواستهها یا پیامدهای مشروط. فرمول او: فقط بر اساس قوانینی عمل کنید که میتوانید بخواهید به قوانین جهانی تبدیل شوند.
کرامت انسانی کانت نیز بسیار دارای اهمیت است. اخلاق کانت بر ارزش ذاتی موجودات عقلانی تأکید دارد:
الف: افراد باید به عنوان اهداف در خودشان در نظر گرفته شوند، نه صرفاً به عنوان وسیله
ب: ارزش ذاتی موجودات، مبنایی برای حقوق جهانی بشر فراهم میکند
ج: محاسبات فایدهگرایانهای را که ممکن است افراد را برای خیر بزرگتر قربانی کنند، به چالش میکشد
فلسفه کانت جایگزین قدرتمندی برای رویکردهای فایدهگرایانه و مبتنی بر فضیلت به اخلاق ارائه میدهد. با پایهگذاری اخلاق در عقل و کرامت انسانی، مبنایی برای حقوق فردی فراهم میکند که به پیامدها یا تصورات خاصی از زندگی خوب وابسته نیست.
۶. نظریه عدالت رالز: انصاف و پرده جهل
اگر ما خودهای مستقل و آزادانه انتخابکنندهای هستیم که به روابط اخلاقی که انتخاب نکردهایم وابسته نیستیم، به چارچوبی از حقوق نیاز داریم که نسبت به اهداف بیطرف باشد. از نظر سندل ، راولز برای تحقق این امر به «موقعیت اولیه» رجوع می کند. او برای این منظور یک آزمایش فکری پیشنهاد می کند: تصور کنید که اصول عدالت را از پشت “پرده جهل” انتخاب میکنید، بدون اینکه جایگاه خود در جامعه را بدانید. این منجر به دو اصل میشود: الف: آزادیهای اساسی برابر برای همه ب: نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی باید به نفع کمبرخوردارترینها باشد.
با این همه منتقدان نسبت به موقعیت جهل دو سوال اساسی انتقادی مطرح می کنند:
آیا واقعاً شهود اخلاقی ما را به تصویر میکشد؟
آیا میتوانیم عدالت را از تصورات زندگی خوب جدا کنیم؟
از نظر سندل در کتاب عدالت، نظریه رالز چشمانداز قانعکنندهای از انصاف ارائه میدهد و چارچوبی برای تفکر درباره نهادهای عادلانه فراهم میکند. با این حال نظریه رالز، با چالشهایی در زمینه پرداختن به سوالات استحقاق، جامعه و نقش قضاوتهای اخلاقی در زندگی سیاسی مواجه است.
۷. اخلاق فضیلت ارسطو: زندگی خوب و خیر عمومی
سندل برای تبیین عدالت، به سراغ اخلاق فضیلت ارسطو، که مبتنی بر زندگی خوب و خیر عمومی است می رود. از نظر سندل، برای ارسطو، عدالت به معنای دادن آنچه افراد سزاوار آن هستند، دادن حق هر فرد است. سندل استدلال غایتمند را برای این موضوع به کار می گیرد. در بیان استدلال غایتمند ارسطو استدلال میکند که برای تعیین آنچه عادلانه است، باید به هدف یا ذات خوبی که در سوال است توجه کنیم. این به هر دو فضایل فردی و نهادهای اجتماعی اعمال میشود.
از نظر سندل، ارسطو پس از استدلال غایتمند، امر سیاست و شخصیت را پیش می کشد به این معنا که برخلاف نظریههای لیبرال مدرن، ارسطو سیاست را اساساً درباره پرورش شخصیت خوب و ترویج خیر عمومی میبیند. این دیدگاه: بر فضیلت مدنی و مشارکت تأکید دارد، عدالت را به سوالات اخلاقی اساسی متصل میکند، ایده بیطرفی دولت در مورد تصورات زندگی خوب را به چالش میکشد. از نظر سندل در حالی که رویکرد ارسطو خطر تحمیل دیدگاههای اخلاقی خاصی را دارد، تصوری غنیتر از جامعه سیاسی نسبت به نظریههایی که صرفاً بر حقوق فردی یا رفاه کلی متمرکز هستند، ارائه میدهد.
۸. نقش استحقاق اخلاقی در عدالت توزیعی
سندل می گوید که در تبیین جایگاه خود، در توزیع استعدادهای ذاتی، به همان اندازه نقطه شروع اولیه خود در جامعه ، سزاوار نیستیم. او در این باره پرسش از استحقاق می کند. از نظر سندل ، رالز ایدهای را که مردم بهطور اخلاقی، سزاوار پاداشهایی هستند که استعدادهایشان به ارمغان میآورد، به چالش میکشد: از نظر سندل تواناییهای طبیعی بهطور اخلاقی دلخواه هستند، و شرایط اجتماعی تلاشها و شخصیت ما را شکل میدهند.
اما این دو گزاره دارای پیامدهایی نیز هستند: ابتدا این که توجیهات شایستهسالارانه برای نابرابری را به چالش میکشد، سپس از سیاستهای بازتوزیعی حمایت میکند، تمرکز را از پاداش دادن به فضیلت به ایجاد نهادهای عادلانه تغییر میدهد.
با این همه این دیدگاه بهطور قدرتمندی فرضیات رایج درباره عدالت را نقد میکند، اما با اعتراضاتی چون ممکن است با شهود درباره مسئولیت شخصی در تضاد باشد، و میتواند انگیزهها برای توسعه استعدادها را تضعیف کند، روبه رو است . بررسی نقش استحقاق در عدالت ما را مجبور میکند تا با سوالات دشواری درباره اراده آزاد، مسئولیت و مبنای نابرابریهای مشروع در جامعه روبه رو شویم.
۹. مسئولیت جمعی و تعهدات همبستگی
داشتن شخصیت به معنای زندگی در شناخت از تعهدات گاهی متضاد خود است. فراتر از رضایت. بسیاری از تعهدات اخلاقی ما از توافق صریح ناشی نمیشوند، بلکه از نقشها و هویتهای اجتماعی ما مثل مسئولیتهای خانوادگی، وظایف مدنی، و بیعدالتیهای تاریخی سرچشمه میگیرند.
اندیشیدن به پیامدهای چنین وضعیتی بسیار حیاتی است. پیامدهای مذکور، از استدلالها برای جبران خسارت و عذرخواهیهای جمعی حمایت میکند، تصورات صرفاً فردگرایانه از مسئولیت را به چالش میکشد و درک ما از جامعه اخلاقی و سیاسی را غنی میکند.
شناخت تعهدات ناشی از همبستگی، دیدگاه دقیقتری از زندگی اخلاقی نسبت به نظریههایی که صرفاً بر انتخاب فردی یا وظایف جهانی مبتنی هستند، ارائه میدهد. با این حال، سوالات دشواری درباره محدودیتهای چنین تعهداتی و رابطه آنها با خودمختاری شخصی مطرح میکند.
۱۰. سیاست خیر عمومی: فراتر از بیطرفی
یک جامعه عادلانه نمیتواند صرفاً با به حداکثر رساندن فایده یا با تأمین آزادی انتخاب به دست آید. برای دستیابی به یک جامعه عادلانه، باید درباره معنای زندگی خوب با هم استدلال کنیم و فرهنگی عمومی ایجاد کنیم که به اختلافاتی که بهطور اجتنابناپذیر به وجود میآیند، خوشآمد بگوید.از نظر سندل درگیر شدن در اختلافات اخلاقی به این صورت انجام می شو که به جای اجتناب از مسائل اخلاقی و دینی بحثبرانگیز، سیاست خیر عمومی بهطور مستقیم به آنها از طریق بحث عمومی میپردازد.
بی تردید عناصر کلیدی چنین بحثی پرورش فضیلت مدنی و فداکاری مشترک، بررسی محدودیتهای اخلاقی بازارها، پرداختن به تأثیر نابرابری بر همبستگی اجتماعی، و بازسازی نهادهای عمومی است که مردم را گرد هم میآورند. این رویکرد ایدهای را که سیاست میتواند یا باید در میان تصورات رقابتی از زندگی خوب بیطرف باشد، رد میکند. در عوض، بحث دموکراتیک درباره سوالات اخلاقی اساسی را برای ایجاد یک جامعه سیاسی عادلانه و پویا ضروری میداند.
بیشتر بخوانید:
اقتصاد در اختیار کسانی است که به نهادهای حاکم پاسخگو نیستند / بازی با آتش، در شرایط عادی نیستیم / چرا از توسعه موفق در دنیا درس نمی گیریم؟
خانیکی: در زمان شاه، مردم برای خرید رادیو، باید جواز می گرفتند / هم مسالگی شرط نخست گفت و گو است/ جوانان روزانه ۲۳۳ دقیقه در اینترنت اند/ +فیلم
رضا داوری: معلوم نیست جهان به کجا می رود / جنگ را صلح و بردگی را آزادی و … می خوانند / مکر عقل و فریب تاریخ
ایران دوستی پزشکیان درگرو عمل به این توصیه سریع القلم / عدم مشخص بودن اولویت های وفاق در نگاه رئیس جمهور / بزرگترین جراحی در دولت چهاردهم
افرادِ حیلهگر را چگونه بشناسیم؟
216216