به گزارش گروه سیاست خارجی ایرنا، مساله گسترش سرزمینی «اسرائیل» که به طرح «اسرائیل بزرگتر» مشهور شده ارتباط مستقیمی با آنچه در دهه ۹۰ آمریکایی ها تحت عنوان طرح «خاورمیانه جدید» مطرح کردند، دارد. بی شک تحولات خاورمیانه طی چند دهه گذشته با توجه به این طراحی ها قابل تفسیر و تحلیل است. با توجه به اهمیت روزافزون این موضوع، طی روز های آتی در قالب چند مطلب مجزا به این مسئله می پردازیم.
بخش اول این مجموعه با عنوان «طرحی برای خاورمیانه؛ برنامه رژیم اسرائیل برای تضعیف ایران» و بخش دوم به معرفی طرح «جدایی کامل» منتشر شده است. در بخش سوم از این مجموعه به انتشار اظهار نظر کارشناسان درباره طرح جدایی کامل پرداختیم که در ادامه آمده است:
در دهه ۱۹۹۰، طرحی جدید با عنوان «جدایی کامل؛ استراتژی جدید برای تضمین قلمرو» که به «گزارش جدایی کامل» معروف است، ارائه شد. این سند سیاسی در سال ۱۹۹۶ توسط یک گروه مطالعاتی به رهبری «ریچارد پرل» برای بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر وقت اسرائیل تهیه شد. در این گزارش رویکرد تازهای برای حل مسائل امنیت اسرائیل در خاورمیانه پیشنهاد شده که بر ارزشهای غربی تأکید کرده است. گزارش جدایی کامل توسط گروه مطالعاتی «استراتژی جدید اسرائیل در سال ۲۰۰۰»، که بخشی از اندیشکده اسرائیلی «مؤسسه مطالعات استراتژیک و سیاسی پیشرفته» بود، نگارش شده است. ریاست این گروه را «ریچارد پرل»، دستیار پیشین وزیر دفاع ایالات متحده بر عهده داشت.
آمریکاییها حتی ممکن است متقاعد شوند که برای اجرای طرح جدایی کامل جان خود را نیز بدهند. «برایان ویتاکر» در مقالهای در سپتامبر ۲۰۰۲ که در گاردین منتشر شد نوشته است که «با توجه به اینکه تعدادی از نویسندگان طرح جدایی بزرگ اکنون سمتهای کلیدی را در واشنگتن دارند، طرح اسرائیل برای پیشی گرفتن از دشمنان خود با تغییر شکل خاورمیانه، بسیار خوب به نظر میرسد و امروز نسبت به سال ۱۹۹۶ که این طرح نگارش شده، قابل دسترس تر است. حتی ممکن است آمریکایی ها متقاعد شوند که برای رسیدن به آن جان خود را نیز بدهند.
همچنین در مارس ۲۰۰۳، «پاتریک جی. بوکانان»، با اشاره به تهاجم سال ۲۰۰۳ به عراق و گزارش جدایی کامل، نوشت: «طرح نویسندگان جدایی کامل که از اسرائیل می خواست «اصل پیشدستی» را دوباره برقرار کند، اکنون توسط پرل و دوستانش به ایالات متحده تحمیل شده است.
آنچه ما شاهد آن هستیم یک توطئه صهیونیستی صرف نیست، بلکه اتحادی عجیب از مسیحیان انجیلی، تندروهای سیاست خارجی، لابی کنندگان دولت اسرائیل و نومحافظه کاران است که تعدادی از آنها اتفاقا یهودی هستند.
«پل ولفوویتز» : «راه صلح در خاورمیانه از بغداد می گذرد». «ایان بوروما» نیز در آگوست ۲۰۰۳ در نیویورک تایمز نوشت: «داگلاس فیث» و «ریچارد پرل» به نتانیاهو، که در سال ۱۹۹۶ نخست وزیر بود، توصیه کردند که از توافق اسلو با فلسطینی ها خارج شوند. آنها همچنین استدلال کردندهاند که امنیت اسرائیل با تغییر رژیم در کشورهای اطراف به بهترین وجه تامین خواهد شد. به قول «پل ولفوویتز»، «راه صلح در خاورمیانه از بغداد می گذرد». در واقع در واشنگتن این مساله به معنای واقعی کلمه به یک اصل اعتقادی تبدیل شده است که منافع آمریکا و اسرائیل یکسان است، اما همیشه اینطور نبوده و اکنون «منافع یهودیان» دلیل اصلی آن نیست. پس آنچه ما می بینیم یک توطئه صهیونیستی صرف نیست، بلکه اتحادی عجیب از مسیحیان انجیلی، تندروهای سیاست خارجی، لابی کنندگان دولت اسرائیل و نومحافظه کاران است که تعدادی از آنها اتفاقا یهودی هستند. آنچه که این گروه را متحد می کند، دیدگاه مشترک از سرنوشت آمریکا و این اعتقاد است که نیروی آمریکایی و تقابل سخت اسرائیل در قبال اعراب بهترین راه برای قوی کردن ایالات متحده، امن کردن اسرائیل و ایجاد جهانی بهتر است.
همچنین «جورج پکر» در سال ۲۰۰۵ در تحلیل خود از جنگ عراق در سال ۱۹۹۹، تحت عنوان «دروازه قاتلان». گزارش جدایی کامل را توضیح میدهد و استدلال می کند که بیرون کردن صدام توسط آمریکا، مشکلات استراتژیک اسرائیل را حل میکند و فلسطینیها را اساساً درمانده میکند.
در سال ۲۰۰۶، «کارن کویتکوفسکی» به شباهتهای بین اقدامات پیشنهادی در طرح جدایی کامل و حمله متعاقب آن به عراق در سال ۲۰۰۳ اشاره کرد. بلافاصله پس از آن، «فیلیس بنیس» به شباهتهای پیشنهادی در طرح جدایی کامل و جنگ لبنان در سال ۲۰۰۶ اشاره کرد.
هدف نتانیاهو و نومحافظهکاران آمریکایی بازسازی تهاجمی محیطهای استراتژیک عراق، فلسطین، لبنان، سوریه و ایران بود. در سال ۲۰۰۶، «تاکی» از محافظهکاران آمریکایی نوشت: اخیراً، نتانیاهو اعلام کرد که پرزیدنت بوش به او اطمینان داده است که از هسته ای شدن ایران جلوگیری می کند، حرفش را قبول می کنم. به نظر میرسد نتانیاهو محرک اصلی پذیرش رسمی طرح جدایی کامل از سوی آمریکا باشد که توسط او و همپیمانان نومحافظهکاران آمریکایی اش نوشته شده بود، که هدف آن بازسازی تهاجمی محیطهای استراتژیک عراق، فلسطین، لبنان، سوریه و ایران بود. بعد از این اظهار نظر بود که «سیدنی بلومنتال» به ارتباط این روزنامه با بمباران احتمالی اسرائیل در سوریه و ایران اشاره کرد و نوشت که «به منظور تلاش برای درک نقشه راه نومحافظهکاران، متخصصان ارشد امنیت ملی شروع به انتشار «مانیفست نئومحافظهکارانه» در میان خود کردهاند.
گزارش جدایی کامل «نوعی مانیفست نومحافظهکاران آمریکا و اسرائیل» است و «یک جنگ سرد کوچک در خاورمیانه را پیشنهاد میکند و از استفاده از ارتشهای نیابتی برای تغییر رژیم، بیثباتی و مهار حمایت میکند»
«جیسون وست» نیز در مطلبی نوشت که گزارش جدایی کامل «نوعی مانیفست نومحافظهکاران آمریکا و اسرائیل» است و «یک جنگ سرد کوچک در خاورمیانه را پیشنهاد میکند و از استفاده از ارتشهای نیابتی برای تغییر رژیم، بیثباتی و مهار حمایت میکند». در واقع، حتی تا آنجا پیش میرود که با ادغام آن با دفاع موشکی، راهی برای پیشبرد صهیونیسم دست راستی بیان میکند.» او نوشت که به دلیل وجود اشتراکات سازمانی میان نویسندگان این گزارش، شاید بتوان گفت که طرح جدایی کامل روشنکنندهترین پنجره را به «جهانبینی سیاست» «مؤسسه یهودی برای امور امنیت ملی» و «مرکز سیاستهای امنیتی»، دو اندیشکده مستقر در ایالات متحده ارائه می کند.
سرمقاله ای در اکتبر ۲۰۰۳ در نشریه «نیشن» از «قانون پاسخگویی سوریه» انتقاد کرد و آن را به طرح جدایی کامل و نویسندگان آن مرتبط کرد و نوشت: برای درک درست قانون پاسخگویی سوریه، باید به طرح جدایی کامل که در سال ۱۹۹۶ که توسط تیمی از مشاوران بنیامین نتانیاهو در رقابت های نخست وزیری اسرائیل تهیه شده بود، توجه کرد که در آن آمده است، سوریه، اسرائیل را در خاک لبنان به چالش میکشد و خواستار حمله به اهداف نظامی سوریه در لبنان و در صورت ناکافی بودن آن، حمله به اهداف منتخب در سوریه شدند. جای تعجب نیست که پرل از حمله اسرائیل خوشحال شد. او به واشنگتن پست گفت: «این به روند صلح کمک خواهد کرد.» اما منظور پرل از «کمک به روند صلح» حل و فصل مناقشه از طریق ایجاد یک کشور مستقل و پایدار فلسطینی نیست، بلکه همانطور که در طرح جدایی کامل تاکید شده، در مجموع با وادار کردن اعراب به پذیرش فتوحات ارضی اسرائیل و هژمونی هستهای آن در منطقه است.
«جان دیزارد» مدعی شد که در طرح جدایی بزرگ شواهدی دال بر دخالت «احمد چلبی» سیاستمدار عراقی و از مخالفان سرسخت صدام حسین وجود دارد. در بخش مربوط به عراق و ضرورت برکناری صدام حسین، اطلاعات گویا از چلبی و «ملک حسن» حامی قدیمی هاشمی او در اردن، وجود داشت: جمعیت عمدتا شیعه جنوب لبنان برای قرن ها به رهبری شیعیان در نجف عراق و نه ایران وابسته بوده اند. اگر هاشمیها عراق را کنترل میکردند، میتوانستند از نفوذ خود بر نجف برای کمک به اسرائیل برای دور کردن شیعیان جنوب لبنان از حزبالله، ایران و سوریه استفاده کنند. شیعیان پیوندهای محکمی با هاشمی دارند. شیعه ای که «رابطه قوی با هاشمی» داشت، خانواده احمد چلبی بود.
«رشید خالدی» نویسنده عرب در کتاب خود اشاره می کند، «استراتژی جدید» نئومحافظهکاریها مبتنی بر خیالپردازی جاهلانه حمایت احتمالی شیعیان از روابط با اسرائیل بود. «رشید خالدی» نویسنده عرب در کتاب خود به نام «امپراتوری رستاخیز» اشاره می کند که شیعیان نجف با هاشمی های اردن رابطه خوبی ندارند، پرل و همکارانش در اینجا بازسازی کامل منطقهای را پیشنهاد میکردند که تاریخ و مذهب آنها نشان میدهد که تقریباً چیزی درباره آن نمیدانند. به طور خلاصه، مؤلفه عراقی «استراتژی جدید» نئومحافظهکاریها مبتنی بر خیالپردازی جاهلانه حمایت احتمالی شیعیان از روابط با اسرائیل بود.
جان میرشایمر و استفان والت در مقاله جنجالی و انتقادی خود با عنوان «لابی اسرائیل» در مارس ۲۰۰۶ که در «لندن ریویو آو بوکز» منتشر شد نوشتند که طرح جدایی کامل، از اسرائیل خواست تا اقداماتی را برای نظم بخشیدن به کل خاورمیانه انجام دهد. نتانیاهو به توصیه آنها عمل نکرد، اما فیث، پرل و وورمسر به زودی از دولت بوش خواستند که همان اهداف را دنبال کند.
«آکیوا الدار»، ستون نویس هاآرتص، هشدار داد که فیث و پرل در حال قدم زدن در خط باریکی بین وفاداری خود به دولت های آمریکا و منافع اسرائیل هستند.
سیدنی بلومنتال از این گزارش انتقاد کرد و نوشته است: نئومحافظهکاران بهجای معامله زمین با صلح، از کنار گذاشتن توافقهای اسلو که مذاکرات را پایهگذاری میکرد و خواستار پذیرش بیقید و شرط شروط لیکود توسط فلسطینیها در خصوص صلح برای صلح بودند، حمایت کردند. آنها به جای مذاکره با سوریه، تضعیف، مهار و حتی عقب نشینی سوریه را پیشنهاد کردند. آنها همچنین یک سناریوی تهاجمی را برای بازتعریف قدرت در عراق پیش بردند که در نهایت به نحوی ملک حسین اردن حاکم آن خواهد شد و به نوعی این پادشاه سنی کنترل شیعیان عراق را به دست می آورد و از طریق آنها شیعیان جنوب لبنان را از حزب الله، ایران و سوریه دور می کند.