شی جین پینگ، مردی که از چوپانی به رهبری دومین اقتصاد بزرگ جهان رسید/ از کارزار مبارزه با ببر‌ها و مگس‌ها تا درون اندیشه اقتصادی رئیس جمهور چین

اقتصاد ۲۴- نوژن اعتضادالسلطنه – مکتب “دائوئیسم” می‌گوید: “یین” و “یانگ” ممکن است در ابتدا به عنوان دو نیروی متضاد ظاهر شوند، اما یکی بدون دیگری نمی‌تواند وجود داشته باشد. زمانی که این مفهوم درک شود می‌توان سیاست چین را به درستی درک کرد. به طور کلی، آن چه سیاستمداران چینی از تاریخ هزار ساله

کد خبر : 233811
تاریخ انتشار : یکشنبه 15 ژوئن 2025 - 10:16
شی جین پینگ، مردی که از چوپانی به رهبری دومین اقتصاد بزرگ جهان رسید/ از کارزار مبارزه با ببر‌ها و مگس‌ها تا درون اندیشه اقتصادی رئیس جمهور چین


اقتصاد ۲۴- نوژن اعتضادالسلطنه – مکتب “دائوئیسم” می‌گوید: “یین” و “یانگ” ممکن است در ابتدا به عنوان دو نیروی متضاد ظاهر شوند، اما یکی بدون دیگری نمی‌تواند وجود داشته باشد. زمانی که این مفهوم درک شود می‌توان سیاست چین را به درستی درک کرد. به طور کلی، آن چه سیاستمداران چینی از تاریخ هزار ساله و غنی خود آموخته‌اند، این است که قلمرو سیاست، قلمرو مصالحه است. این ویژگی به طور خاصی در مورد شخص “شی جین پینگ” رئیس جمهور فعلی چین صدق می‌کند. در این گزارش به زندگی، کارنامه سیاسی، افکار و اهداف اقتصادی او پرداخته خواهد شد.

پیشینه شخصی “شی جین پینگ”

شی جین پینگ در سال ۱۹۵۳ در یک خانواده سیاسی برجسته متولد شد. پدرش “شی جونگ شون” از رهبران انقلابی پیشکسوت در دوران انقلاب مارکسیستی مائو و معاون سابق نخست وزیر بود. این پیشینه خانوادگی نقش مهمی در شکل گیری مسیر سیاسی شی ایفا کرد. با این وجود، در طول انقلاب فرهنگی، خانواده “شی” با آزار و اذیت رو‌به‌رو شدند و او برای “بازآموزی” به استان روستایی شانشی فرستاده شد. گفته می‌شود این تجربه در حومه شهر تاثیر ماندگاری بر درک “شی” از جمعیت روستایی چین و چالش‌های اقتصادی و روزمره آن داشته است. 

او به عنوان مردی با مشت آهنین توصیف می‌شود که از چوپانی گاو در یک روستای دورافتاده چینی به اداره کشور در تمام جنبه‌های آن رسید. برخی او را یک فرد وسواسی می‌دانند که “کیش شخصیت” مائو را با ایده‌های کنفوسیوس از سلسله هان ترکیب کرده است. او با تحسین فراوان به سلسله “هان” می‌نگرد، در عین حال یک کمونیست سرسخت است و در توصیه‌ها و ایده‌های کنفوسیوس آن چه را که با جایگاه بزرگ و تاریخی چین متناسب است می‌بیند. افرادی که “شی” را می‌شناسند، او را فردی توصیف می‌کنند که “نه از آسمان می‌ترسد و نه از زمین”، به نظر انعطاف پذیر می‌آید، اما در واقع بسیار سرسخت است. تجربیات سخت او از دوران کودکی، شخصیتش را شکل داد و از او مردی ساخت که هیچ محدودیتی برای جاه‌طلبی‌ها یا تمایلش برای رسیدن به آن چه که مناسب می‌داند ندارد.

نقش خانواده و شانس و اقبال در پیشرفت “شی” 

شی جین پینگ در دانشگاه تسینگ هوا در رشته مهندسی شیمی به تحصیل پرداخت و سپس تحصیلات تکمیلی خود را در رشته نظریه مارکسیستی دنبال کرد و علاقه اش به ایدئولوژی سیاسی و حکمرانی عمیق‌تر شد. او مناصب سیاسی مختلفی را در سطوح محلی و استانی، از جمله به عنوان دبیر حزب در استان‌های ژجیانگ و فوجیان تجربه کرد. او با نشان دادن مهارت‌های عالی رهبری و مدیریت، در سال ۲۰۰۸ در دوران ریاست جمهوری “هو جین تائو” به سمت معاون رئیس جمهور چین ارتقاء یافت. او در سال ۲۰۱۲ میلادی دبیرکل حزب کمونیست چین شد و در سال ۲۰۱۳ میلادی به سمت رئیس جمهور جمهوری خلق چین انتخاب شد و جایگاه خود را به عنوان رهبر عالی چین تثبیت کرد.

برخی دیگر معتقدند که شانس نقش مهمی در زندگی او داشته است. بخت و اقبال در اینجا چیزی جز ارتباطات و نفوذ پنهان پدرش نبود. پدرش تاثیری پنهانی داشت که به شی کمک کرد تا به مدارج بالا برسد. گفته می‌شود “شی” از ارتباط پدرش به عنوان یکی از چهره‌های برجسته حزب کمونیست چین و انقلابی‌ای که به عنوان وزیر تبلیغات در دوران مائو تسه تونگ خدمت کرده بود، به طور قابل توجهی بهره برد. 

در کنار شیوه‌های تفکر سنتی چینی که بخش کلیدی از ستون فقرات فلسفی شی جین پینگ را تشکیل می‌دهند، سه دیدگاه سیاسی اصلی عمیقا بر دیدگاه او در مورد حکمرانی در طول دوران حرفه‌ای‌اش تأثیر گذاشته‌اند: اندیشه مائو تسه‌تونگ، اصلاحات دنگ شیائوپینگ و ایدئولوژی مدرن.

نقش محوری حزب کمونیست چین در اندیشه “شی” 

اولویت حزب کمونیست در مرکز اندیشه “شی” قرار دارد. او در سخنرانی‌های خود در کنگره‌های حزب و سخنرانی‌های سال نو، اغلب به اصولی مانند مبارزه طبقاتی، لزوم رهبری قوی و این ایده که حزب باید چین را از طریق انقلاب مداوم برای حفظ خلوص خود رهبری کند، اشاره می‌کند. فلسفه “شی” می‌آموزد که هدف یک چین قدرتمند و متحد تنها در صورتی محقق می‌شود که حزب کمونیست قاطعانه کنترل چین را در دست داشته باشد. او می‌گوید “حزب راه‌حل مشکلات چین است، نه منشاء آن”. رسانه‌های خبری رسمی چین به طور مرتب به فساد و کاستی‌هایی که در دموکراسی‌های غربی می‌بینند اشاره می‌کنند. برای مثال، در این باره می‌نویسند: “چرا حزب کمونیست را زیر سوال ببریم وقتی جایگزین آن هرج و مرج و فساد است”؟

تاثیرپذیری توامان “شی” از اندیشه‌های “کنفوسیوس”، “مائو” و “دنگ شیائوپینگ”

 “شی” در اندیشه خود هنوز به آموزه‌های مائو و کارل مارکس احترام می‌گذارد، اما با سنت‌های قدیمی‌تر چینی، به ویژه کنفوسیوسیسم، نیز پیوند‌هایی برقرار می‌کند.

این در حالیست که “مائو” گفته بود می‌خواهد سلطه کنفوسیوس را بر چین درهم بشکند و انقلاب را شعله‌ور کند. با این وجود، “شی” به طور مرتب از کنفوسیوس و دیگر فرزانگان باستانی نقل قول می‌کند، بر آموزه‌های آنان در مورد اطاعت و نظم تاکید دارد و این ایده را ترویج می‌کند که حزب، متولی یک تمدن ۵۰۰۰ ساله است.

از سوی دیگر، سیاست (اصلاحات و گشایش) “دنگ شیائوپینگ” از اواخر دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ به شدت بر دیدگاه اقتصادی شی، به ویژه تمرکز آن بر آزادسازی بازار چین با کاهش تدریجی نقش دولت در اقتصاد تاثیر گذاشته است. با این وجود، شی همزمان مفهوم “حزب – دولت” را ترویج می‌دهد و تضمین می‌کند که دولت کنترل بخش‌های کلیدی اقتصاد را حفظ کند تا از تضعیف قدرت حزب کمونیست چین توسط سرمایه‌داری جلوگیری کند.

علاوه بر این، شی تحت تاثیر ایدئولوژی مدرن حزب کمونیست چین نیز قرار گرفته است. ایدئولوژی مدرن حزب که در ابتدا توسط “دنگ شیائوپینگ” تدوین شد و بعدا توسط “جیانگ زمین” و “هو جینتائو” اصلاح شده بود، بر اهمیت تطبیق مارکسیسم با شرایط ملی و فرهنگی منحصر‌به‌فرد چین تاکید دارد. این رویکرد منجر به توسعه به اصطلاح “سوسیالیسم با ویژگی‌های چینی” برای دوران جدید شده است، دورانی که در آن هم اقتصاد بازار و هم اقتدار دولتی اجزای جدایی‌ناپذیر حکومت پکن هستند.

ویژگی‌های چینی مارکسیسم-لنینیسم، سرمایه‌گذاری خارجی، مالکیت و ابتکار خصوصی و بسیاری از قوانین اقتصاد بازار را مجاز می‌داند، اما همزمان با تسلط دولت و پشت سر آن حزب بر مالکیت زمین و توانایی دولت در کنترل حرکت سرمایه.


بیشتر بخوانید: محرک‌های کلیدی سیاستگذاری اقتصادی شی جین پینگ در سال ۲۰۲۵/ از نگهداشتن «پرنده در قفس» تا عدم تخصیص منابع برای نجات بخش املاک و مستغلات


دشواری درک ترکیب پیچیده فلسفه‌های سیاسی قدیم و جدید در اندیشه “شی”

این ترکیب پیچیده از فلسفه‌های سیاسی قدیم و جدید ترکیبی از پیگیری هماهنگی با عزم راسخ برای ظهور مجدد چین به عنوان یک بازیگر اصلی در روابط بین‌الملل هسته اصلی اندیشه سیاسی “شی جین پینگ” را نشان می‌دهد. این فلسفه به سیاست‌های مطمئن، اما چندوجهی چه در داخل و چه در سطح بین‌المللی تبدیل می‌شود که اغلب درک کامل آن از منظر بیرونی دشوار است.

در عرصه سیاست داخلی، “شی” بر تمرکز قدرت، کاهش نفوذ رقبای بالقوه درون حزب و اعمال کنترل شخصی بر جنبه‌های کلیدی حکمرانی تمرکز کرده است. برای مثال، شی به عنوان رئیس کمیسیون مرکزی نظامی، عالی‌ترین نهاد سیاستگذاری نظامی که رئیس آن از سوی کنگره ملی خلق انتخاب می‌شود، فعالیت می‌کند و اقتدار مستقیمی بر ارتش آزادیبخش خلق چین دارد. علاوه بر این، “شی” با اصلاح قانون اساسی توانایی خدمت به عنوان رئیس جمهور مادام العمر جمهوری خلق چین را برای خود تضمین کرده است.

این تمرکز قدرت توسط شی جین پینگ به عنوان اصلی ضروری برای ساده‌سازی سازوکار‌های تصمیم‌گیری، امکان اجرای سریع‌تر اصلاحات داخلی و تصمیمات سیاست خارجی برای تسریع ظهور چین به عنوان یک ابرقدرت توجیه شده است. در عرصه داخلی این شامل توزیع مجدد کارآمدتر ثروت بین مردم است، در حالی که در عرصه خارجی شامل اتخاذ موضعی فعال‌تر در مورد مسائل بین‌المللی است. 

کارزار “مبارزه با فساد”؛ راهکار “شی” برای تثبیت قدرت

یکی از سیاست‌های داخلی قابل توجه که توسط “شی” در سال ۲۰۱۲ آغاز شد، کارزار مبارزه با فساد بوده است. این کارزار با هدف قرار دادن مقام‌های عالی‌رتبه (ببرها) و بوروکرات‌های سطح پایین‌تر (مگس‌ها) حمایت کلی از شخص “شی” را در بین مردم چین افزایش داد.

این کارزار بحث‌هایی را در مورد این که آیا در وهله نخست ابزاری برای حذف رقبای سیاسی و تحکیم قدرت بوده یا این که یک سیاست نوکنفوسیوسی است که برای تصفیه رهبری به منظور حکمرانی خوب طراحی شده، برانگیخته است. احتمالا هر دو عامل نقش داشته‌اند. سایر ابتکار عمل‌های مهم داخلی شامل “رویای چینی” و “جوان‌سازی بزرگ ملت چین” هستند که هر دو با هدف بهبود شرایط اقتصادی مردم چین، توزیع مجدد ثروت در جامعه و اجرای سیاست‌های اجتماعی که وحدت ملی را تقویت می‌کنند، انجام شده‌اند.

زمانی که “شی” در سال ۲۰۰۲ به استان ژجیانگ فرستاده شد تا رئیس حزب شود، آن استان تحت رهبری او رشد اقتصادی شگفت‌انگیزی را تجربه کرد: صادرات در بازه زمانی چهار سال ریاست او سالانه ۳۳ درصد افزایش یافت. او هم چنین ثابت کرد که در کشف و حمایت از کارآفرینان محلی آینده‌دار، از جمله “جک ما” بنیانگذار غول تجارت الکترونیک “علی‌بابا” رقیب اصلی فعلی آمازون مهارت دارد.

او به عنوان یک مدیر در عین حال مراقب بود که برخلاف بسیاری از همکارانش از تمایل به فخرفروشی در مورد ثروت اجتناب ورزد. در آن برهه زمانی نام او در میان رهبران مناصب بالقوه حزب کمونیست مطرح نبود. با این وجود، در اوایل سال ۲۰۰۷ میلادی زمانی که یک رسوایی بزرگ فساد شانگهای را فرا گرفت، “هو جینتائو” رئیس جمهور وقت چین (که از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۳ بر چین حکمرانی می‌کرد) و همکارانش در کمیته دائمی دفتر سیاسی، نیاز فوری به اقدام قاطع و سریع را احساس کردند. آنان در آن زمان “شی” را که به درستکاری و نظم و انضباط مشهور بود برای خاموش کردن آتش آن رسوایی انتخاب کردند.

زمان‌بندی تحقیقات رسوایی، برای “شی جین پینگ” یک شانس سودآور بود. در مارس ۲۰۰۷، او به عنوان دبیر حزب در شانگهای منصوب شد. تا تابستان همان سال، فهرست‌های داخلی حزب، که محتمل‌ترین افراد برای اشغال مناص در میان نسل بعدی رهبران را شناسایی می‌کردند، تهیه شده بود و نام “شی” در صدر آن قرار داشت. این موضوع راه “شی” را به سوی دالان‌های قدرت در پکن باز کرد. چند ماه بعد، او عضو کمیته دائمی دفتر سیاسی (۲۰۰۷ تاکنون) و دبیر اجرایی دبیرخانه کمیته مرکزی حزب کمونیست چین (۲۰۰۷-۲۰۱۲) شد. زمانی که ۴۰۰ نفر از بزرگان حزب کمونیست چین که کمیته مرکزی حزب را تشکیل می‌دهند، در اکتبر ۲۰۰۷ برای انتخاب ۹ عضو کمیته دائمی که قرار بود کشور را برای پنج سال آینده رهبری کنند، تشکیل جلسه دادند، نام “شی” نه تنها به عنوان عضوی از آن کمیته، بلکه به عنوان وارث “هو جینتائو” رئیس جمهور مطرح شد. 

افزودن یادداشت توضیحی بر سند اصلی حزب کمونیست؛ گامی کم سابقه برای آغاز دوره‌ای تازه

“شی جین پینگ” پس از به دست گرفتن قدرت در سال ۲۰۱۳ میلادی متوجه شد که وضعیت سیاسی چین رو به وخامت است و حزب برای حفظ و تقویت نقش خود به یک رهبر قدرتمند نیاز دارد. او در برهه‌ای حساس از تاریخ چین برای رهبری دومین اقتصاد بزرگ جهان انتخاب شد، زمانی که حزب نیاز داشت مشروعیت خود را در عرصه حکمرانی اثبات کند و مدل توسعه جدیدی را برای تکمیل آن چه رهبران قبلی آغاز کرده بودند، ارائه دهد.

مائو مفهوم مبارزه طبقاتی را مطرح کرده بود، در حالی که “دنگ” و جانشینانش با ابداع تضاد معروف “اقتصاد بازار سوسیالیستی” مفهوم بازار را وارد اقتصاد سوسیالیستی کردند. بنابراین، شی باید فرمول نوآورانه خود را در یک مفهوم ایدئولوژیک و نه اقتصادی پیدا می‌کرد که بیانگر آرمان‌های حزب برای آینده مردم چین در تمام سطوح باشد. برای “شی” مهم‌ترین سوال این بود: چگونه می‌توان دوران جدیدی از اصلاحات را آغاز کرد.

“شی جین پینگ” پس از به دست گرفتن رهبری حزب کمونیست چین، ریاست سومین جلسه هجدهمین کمیته مرکزی حزب را بر عهده گرفت و طی آن گام خارق‌العاده‌ای برداشت و یادداشت توضیحی بر سند اصلی حزب را منتشر کرد. این اقدام خود نشانه نمادینی از اعمال کنترل و قدرت بود. اسناد حزبی در دوران اسلاف او نیازی به متن موازی برای توضیح آن چه می‌گفتند، نداشتند. با این وجود، برای “شی” این فرصتی بود تا زبان عمومی حزب را به زبانی شخصی‌تر ترجمه کند تا محوریت موضع خود را نشان دهد. این یادداشت توضیحی، سند اصلی برنامه عملیاتی بعدی “شی” بود که به ۱۱ حوزه کلیدی (بازار، شرکت‌های دولتی، مالیات بر ثروتمندان، شهرنشینی، دموکراسی با ویژگی‌های چینی، اصلاحات قضایی، مبارزه با فساد، جنگ سایبری، چالش‌های جهانی، رفاه چین و قدرت در چین مدرن) می‌پرداخت. 

شی جین پینگ در یادداشت توضیحی خود با عنوان “سوسیالیسم با ویژگی‌های چینی برای عصر جدید” نوشت: “تنها سوسیالیسم می‌تواند چین را نجات دهد و تنها اصلاحات و در‌های باز می‌توانند چین و سوسیالیسم را توسعه دهند”.

دکترین جهانی شی جین پینگ

هدف اصلی “شی جین پینگ” در سیاست خارجی، از همان ابتدا قرار دادن چین در موقعیت یک قدرت جهانی بوده است. از یک سو، رئیس جمهور چین سیاست خارجی قاطعانه‌تری را، به ویژه در مورد تایوان و دریای چین جنوبی در پیش گرفته است. از سوی دیگر، او بر گسترش نفوذ جهانی چین از طریق ابزار‌های اقتصادی، دیپلماتیک و نظامی تمرکز کرده است. نفوذ اقتصادی رو به رشد چین، نوسازی نظامی و تلاش‌ها برای تغییر شکل نهاد‌های بین‌المللی، “شی جین پینگ” را به عنوان یک چهره کلیدی در چشم‌انداز ژئوپولیتیک جهانی قرار داده و به این تصور که چین از تحقیر‌های گذشته دوباره متولد شده است، کمک کرده است.

علاوه بر این، تلاش‌های شی جین پینگ برای اصلاح حکمرانی جهانی در نهاد‌هایی مانند سازمان ملل، صندوق بین‌المللی پول، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی، نشان دهنده قصد پکن برای ایجاد یک مدل جایگزین از حکمرانی جهانی است که چین به عنوان یک قدرت مسلط در مرکز آن قرار دارد. این هدف همچنین در ایجاد ابتکارعمل کمربند و جاده مشهود است، یک پروژه تجاری با هدف تقویت روابط با بیش از ۱۴۰ کشور از طریق تامین مالی پروژه‌های زیرساختی مانند جاده‌ها، بنادر و راه‌آهن برای افزایش نفوذ چین در سراسر آسیا، آفریقا و اروپا. ابتکارعمل کمربند و جاده را می‌توان به عنوان یک پروژه نومائوئیستی در نظر گرفت که به دنبال احیای انقلاب سوسیالیستی است، انقلابی که به گفته مائو باید از روستا‌ها (جهان سوم و مناطق پیرامونی) آغاز شود و سپس به شهر‌ها (اروپا و آمریکا) گسترش یابد.

با این وجود، از سوی دیگر گفتمان دیپلماتیک “شی” همواره آشتی‌جویانه و خیرخواهانه بوده است. شرکای اقتصادی در طرح کمربند و جاده، علیرغم برخی نگرانی‌ها در مورد تله بدهی احتمالی، کماکان از پروژه چینی بهره‌مند می‌شوند، پروژه‌ای که به گفته “شی” از کشور‌های در حال توسعه حمایت مالی می‌کند و هدف آن احیای جاده ابریشم باستانی یعنی پلی بین شرق و غرب است. علاوه بر این، توسعه تعداد اعضای سازمان “بریکس” گامی به سوی استقلال اقتصادی چین در مقابل سیاست حمایت از صنایع داخلی ایالات متحده در مقابله با پکن است. 

چشم‌انداز “شی” برای چین مشخص است. چینی که او رویای آن را در سر می‌پروراند، ترکیبی از “رفاه” و “قدرت” است. چشم‌انداز او آرزوی قریب به اتفاق یک میلیارد چینی برای ثروتمند شدن، قدرتمند شدن و مورد احترام بودن را در نظر می‌گیرد. “شی” با اعتماد به نفس باور دارد که چین در طول حیات خود می‌تواند با حفظ دستاورد‌های اقتصادی معجزه‌آسای خود، القای حس میهن‌پرستی در شهروندانش و عدم تسلیم شدن در برابر اراده هیچ قدرت خارجی در امور جهانی به اهداف اساسی دست یابد. اهداف تعیین‌شده توسط “شی جین‌پینگ” مربوط به جایگاه چین در نقشه بین‌المللی با احیای عظمت چین است، که آن را می‌توان در موارد ذیل خلاصه کرد: 

– بازگرداندن کشور‌ها و مناطق همسایه به مدار چین همان طور که قبل از مداخله غرب در مدار پکن قرار داشتند.

– اعمال مجدد اقتدار دولت مرکزی پکن بر تمام مناطق چین بزرگ از جمله هنگ کنگ و تایوان و نه صرفا بر سین کیانگ و تبت.

– احیای حوزه نفوذ تاریخی چین در امتداد کل مرز‌ها و مناطق دریایی مجاور آن، به طوری که دیگران با احترامی که قدرت‌های بزرگ همیشه برای آن تلاش می‌کنند با چین رفتار کنند.

– درخواست از سایر قدرت‌های بزرگ برای احترام به دیدگاه چین در تمام مجامع بین‌المللی.

در دل این اهداف ملی‌گرایانه، این باور وجود دارد که چین مرکز جهان است. بر اساس این دیدگاه، ظهور غرب در قرون اخیر نوعی ناهنجاری تاریخی است که اگر چین در مواجهه با قدرت‌های امپریالیستی مسلط، از نظر فناوری و نظامی ضعیف نبود، هرگز رخ نمی‌داد. “شی” به شهروندان چینی وعده داده که این وضعیت دیگر هرگز تکرار نخواهد شد.

تاکید بر روی مفهوم توسعه 

 پنجمین جلسه عمومی هجدهمین کمیته مرکزی حزب کمونیست چین در اکتبر ۲۰۱۵ پیشنهاد کمیته مرکزی حزب کمونیست چین برای تدوین سیزدهمین طرح پنج ساله برای توسعه اقتصادی و اجتماعی چین را تصویب کرد و مفهوم توسعه نوآورانه، هماهنگ، سبز، باز و مشترک را معرفی کرد. شی جین پینگ در سخنرانی خود در دومین مجمع عمومی پنجمین دوره هجدهمین دوره حزب کمونیست چین، خاطرنشان کرد که فلسفه‌ها به عمل منجر می‌شوند و توسعه یک ایده استراتژیک، تفکر، جهت و تمرکز توسعه را نشان می‌دهد.

“شی جین پینگ” در آن سخنرانی رابطه بین پنج مفهوم توسعه را توضیح داد: توسعه نوآورانه بر حل مشکل محرک‌های توسعه تمرکز دارد؛ توسعه هماهنگ بر حل مشکل توسعه نامتوازن تمرکز دارد؛ توسعه سبز بر حل مشکل هماهنگی بین انسان و طبیعت تمرکز دارد؛ توسعه باز بر حل مشکل پیوند داخلی و خارجی توسعه تمرکز دارد و توسعه مشترک بر حل مشکل برابری و عدالت اجتماعی تمرکز دارد.

شی جین پینگ پس از آن در چندین سخنرانی تاکید کرد که فلسفه توسعه جدید، تغییری عمیق در وضعیت کلی توسعه چین است. در کنفرانس کار اقتصادی کمیته مرکزی حزب کمونیست چین که در دسامبر ۲۰۱۷ برگزار شد، خاطرنشان شده بود که توسعه اقتصادی چین با پایبندی به وضعیت عمومی، برنامه‌ریزی شرایط کلی و انجام کار عملی، با موفقیت مدیریت شده است.

در آن کنفرانس خاطرنشان شد که اندیشه‌های اقتصادی سوسیالیستی شی جین پینگ، فلسفه توسعه جدید را به عنوان محتوای اصلی در نظر می‌گیرد و بر هفت اصل تأکید می‌کند. هم چنین، در آن کنفرانس اشاره شده بود که پایبندی به رهبری متمرکز و متحد حزب کمونیست چین در امور اقتصادی باعث می‌شود تا اطمینان حاصل شود که اقتصاد چین در مسیر درست توسعه می‌یابد و دولت چین با پایبندی به ایدئولوژی توسعه مردم‌محور، طرح جامع پنج‌گانه و استراتژی جامع چهارگانه را هماهنگ خواهد کرد. 

طرح جامع پنج‌گانه به طرح کلی چین برای ساختن سوسیالیسم با ویژگی‌های چینی اشاره دارد. به طور خاص‌تر، این طرح پیشرفت هماهنگ، طرح‌های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و زیست‌محیطی را ترویج می‌دهد. استراتژی جامع چهارگانه به طرح استراتژیک چین برای ساختن “سوسیالیسم با ویژگی‌های چینی” اشاره دارد. این طرح شامل انجام اقدامات جامع برای تکمیل یک جامعه “نسبتا مرفه” در همه جهات، اصلاحات بیشتر، پیشبرد حاکمیت قانون و تقویت خودگردانی حزب است. طبق آن استراتژی چین باید با شرایط جدید توسعه اقتصادی سازگار شود، قوانین توسعه‌ای را بر اساس وضعیت کلی شناسایی کند و به بازار اجازه دهد نقش تعیین‌کننده‌ای در تخصیص منابع ایفا کند. 

نقش دولت باید بهتر ایفا شود و موانع نهادی توسعه اقتصادی باید به طور کامل برداشته شوند. یک استراتژی جدید برای توسعه اقتصادی باید به شیوه‌ای مسئله‌محور و با پیامد‌های گسترده برای تحول توسعه اقتصادی و اجتماعی چین به کار گرفته شود. این استراتژی باید به روش‌های کاری صحیح پایبند باشد، ثبات را در اولویت قرار دهد و در عین حال پیشرفت را دنبال کند، عزم استراتژیک را حفظ کند، به بدترین سناریو‌ها فکر کند و به جلو حرکت کند. علاوه بر این، باید به طور مداوم با تغییرات در تضاد‌های اصلی توسعه اقتصادی چین سازگار شود، کنترل کلان را بهبود بخشد، انتخاب‌های صحیح انجام دهد و اصلاحات ساختاری سمت عرضه را به وظیفه اصلی کار اقتصادی تبدیل کند. 

در چارچوب فکری “شی” واقعیت سیاسی اقتصاد بازار سوسیالیستی چین از یک ایدئولوژی لنینیستی با ویژگی‌های چینی پیروی می‌کند که مبتنی بر تجربه یک نظام اجتماعی است که یک مرجع مرکزی را اتخاذ می‌کند و عاری از سازوکار‌های کنترل و تنظیم است. مدل کنفوسیوسی حکومت مبتنی بر خانواده و وفاداری به اقتدار، ساختار قدرت حاکمان سنتی سلسله‌ای چین را با انضباط لنینیستی حزب کمونیست چین پیوند می‌دهد و کاملا با نظریه چارچوب اندیشه “شی جین پینگ” مطابقت دارد.

طرفداران خط مشی “شی” استدلال می‌کنند که علیرغم رشد اقتصادی عظیم چین که برخی می‌گویند نشان‌دهنده آزادسازی گسترده چین است، مفهوم لنینیستی “سانترالیسم دموکراتیک” به روشن شدن چگونگی دستیابی به این رشد کمک می‌کند. آنان معتقدند که “سانترالیسم دموکراتیک” با هدایت دموکراسی متمرکز، رویه‌های داخلی حزب، امکان بحث، گفت‌و‌گو و قانونگذاری را در درون حزب کمونیست چین فراهم می‌کند، اما صرفا پیش از آن که در مورد یک مسیر عملی تصمیمی گرفته شود. 

در این میان، وحدت و اقتدار حزب در رابطه با اصلاحات اقتصادی کماکان از اهمیت بالایی برخوردار است. از این منظر، برای ساختن یک جامعه نسبتا مرفه، چین باید از یک اقتصاد برنامه‌ریزی‌شده به یک اقتصاد بازار سوسیالیستی گذار کند که شامل “توسعه از طریق نوآوری، احیای روستایی، توسعه منطقه‌ای پایدار هماهنگ و یک استراتژی ادغام مدنی-نظامی” باشد. چالش اساسی در گذار از رویکردی است که رشد اقتصادی را به هر قیمتی ارتقاء می‌دهد به رویکردی است که توسعه پایدار را ترویج می‌کند.

تمایل به توسعه پایدار از سوی دولت مستلزم تعمیق اصلاحات اقتصادی، از جمله توزیع عادلانه‌تر خدمات بین مناطق روستایی و شهری و توزیع عادلانه‌تر حمایت‌های اجتماعی و بهبود پایدار کالا‌ها و خدمات عمومی، مبارزه با فساد و اجرای یک نظام حقوقی عموما بی‌طرف و عادلانه. این استراتژی تضاد‌ها و چالش‌های زیادی را در کنار هم قرار می‌دهد، مانند چالش حفظ نرخ رشد اقتصادی چین همزمان با گذار به یک مدل توسعه پایدار.

۱ + ۷؛ شالوده تفکر اقتصادی “شی” 

 نظریه پردازان اقتصادی چین، اندیشه‌های اقتصادی سوسیالیستی شی جین پینگ را در دو جنبه خلاصه می‌کنند. یکی ۱ + ۷ که در آن عدد ۱ به فلسفه توسعه جدید اشاره دارد و ۷ که به هفت اصل اشاره دارد.

تفسیر هفت اصل 

نخستین اصل شامل نظریه مرحله اولیه سوسیالیسم است. نظام اقتصادی بر مبنای سوسیالیسم با مالکیت عمومی، تکیه گاه اصلی است و اقتصاد‌های با مالکیت چندگانه با هم توسعه می‌یابند. نظام توزیع بر اساس نیروی کار غالب است و با روش‌های مختلف توزیع تکمیل می‌شود. نظام اقتصاد بازار سوسیالیستی اتخاذ شده است. این یک ستون اساسی از نظام سوسیالیستی با ویژگی‌های چینی و پایه و اساس سیستم اقتصاد بازار سوسیالیستی است.

اصل دوم، بر ادغام توسعه و امنیت تاکید دارد. این رویکرد، رویکردی جامع به امنیت ملی را برای تقویت سیستم امنیت ملی و ظرفیت‌سازی دنبال می‌کند. هم چنین، امنیت اقتصادی ملی را تقویت می‌کند و توسعه امنیتی را در تمام حوزه‌ها و فرآیند‌های توسعه ملی لحاظ کرده و در نتیجه از خطرات و چالش‌های مختلفی که بر نوسازی چین تاثیر می‌گذارند، جلوگیری کرده و آن چالش‌ها را حل می‌کند.

سومین اصل توسعه اقتصادی و اجتماعی با کیفیت بالا را در عصر جدید ترویج می‌کند. توسعه با کیفیت بالا یک الزام عمومی برای تمام جنبه‌های توسعه اقتصادی و اجتماعی است. تازه‌ترین فلسفه توسعه باید در عوامل بسیاری مانند عرضه، تقاضا، ورودی و خروجی، توزیع و چرخه اقتصاد کلان بازتاب یابد تا نیاز‌های رو به رشد مردم برای زندگی بهتر را برآورده سازد.

چهارمین اصل، طرح یک نظام اقتصادی مدرن را پی ریزی می‌کند که هدف استراتژیک توسعه چین است. چین باید یک نظام صنعتی هماهنگ مبتنی بر نوآوری و یک نظام توسعه منطقه‌ای شهری-روستایی ایجاد کند که مزایا و مختصات آن را برجسته سازد. علاوه بر این، چین باید یک روش متنوع و متعادل، ایمن و کارآمد برای گشایش همه جانبه، یک نظام بازار یکپارچه و باز، رقابتی و منظم ایجاد کند، یک نظام توزیع درآمد که نشان‌دهنده کارایی و ترویج انصاف باشد، یک نظام توسعه سبز برای صرفه‌جویی در منابع و سازگار با محیط زیست، و یک نظام اقتصادی که به طور کامل نقش بازار را ایفا کند و نقش دولت را بهتر ایفا کند، باید ایجاد شود. این نظام‌ها یک کل واحد هستند و باید به عنوان یک کلیت توسعه یافته و پیش بروند.

پنجمین اصل، طرح اصلاحات ساختاری طرف عرضه را ترویج می‌دهد که وظیفه اصلی آن کار اقتصادی برای دوره‌های فعلی و بلندمدت است. هدف اساسی، حل عدم تعادل‌های ساختاری در توسعه اقتصادی چین، بهبود کیفیت عرضه و ایجاد ظرفیت عرضه برای برآورده ساختن نیاز‌های رو به رشد مردم برای یک زندگی با کیفیت بالا است. الزام کلی ارتقاء اصلاحات ساختاری طرف عرضه، تثبیت، تقویت، ارتقاء و تضمین جریان‌های آزاد با تمرکز بر پنج وظیفه اولویت دار است: کاهش ظرفیت اضافی، کاهش موجودی، کاهش اهرم‌ها، کاهش هزینه‌ها و شناسایی حوزه‌های رشد.

ششمین اصل، آن است که این امر ساخت یک الگوی توسعه جدید را با گردش داخلی در چین به عنوان بدنه اصلی و گردش داخلی و بین‌المللی که یکدیگر را تقویت می‌کنند، تسریع می‌کند. این الگوی توسعه به وضوح مسیر نوسازی اقتصادی چین را تعریف می‌کند. این الگو تاکید می‌کند که دولت چین باید از بازار بزرگ داخلی چین نهایت استفاده را ببرد و آن را با استفاده از ظرفیت بالقوه تقاضای داخلی به بازار جهانی پیوند دهد، زیرا تقاضای داخلی توسعه اقتصادی چین را تقویت می‌کند.

هفتمین اصل، الگوی برابری و عدالت اجتماعی را ترویج می‌‌کند و به تدریج رفاه مشترک برای همگان را محقق می‌سازد، که الزام اساسی سوسیالیسم و هدف ضروری نوسازی سوسیالیستی است. دولت چین باید بر سرمایه مشترک مردم در توسعه اقتصادی با کیفیت بالا تمرکز و گروه‌های با درآمد متوسط را گسترش دهد و گروه‌های با درآمد بالا را بیش‌تر تنظیم کند. هم چنین، طبق این اصل دولت باید دسترسی برابر همه مردم به خدمات عمومی ضروری را فراهم کند، زندگی معنوی آنان را غنی سازد و سطح درآمد و زندگی کشاورزان و مناطق روستایی را بهبود بخشد.

برخورد گزینشی با عناصر اقتصاد غربی

آن گونه که رسانه‌های رسمی چین اشاره می‌کنند اندیشه‌های اقتصادی سوسیالیستی “شی جین پینگ” از عناصر مفید اقتصاد غربی بهره می‌برد و درس‌های توسعه اقتصاد سرمایه‌داری مدرن را خلاصه می‌کند. برای مثال، در بیست و هشتمین جلسه مطالعاتی دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست چین در سال ۲۰۱۵، “شی جین پینگ” خاطرنشان کرد که پایبندی به اصول و روش‌شناسی اساسی اقتصاد سیاسی مارکسیستی، عناصر معقول نظریه‌های اقتصادی خارجی را حذف نمی‌کند. او گفته بود: “ما باید به جنبه‌هایی از اقتصاد غربی که بازتاب دهنده قوانین کلی تولید اجتماعی و اقتصاد بازار هستند توجه کنیم. در عین حال، ما باید موارد زائد را کنار بگذاریم، موارد ضروری را انتخاب، موارد نادرست را حذف و موارد درست را در نظریه‌های اقتصادی غربی حفظ کنیم و بدین ترتیب آن را برای چین قابل اجرا سازیم”. 

“شی جین پینگ” در ژوئیه ۲۰۱۶ ریاست مجمعی از کارشناسان در مورد وضعیت اقتصادی را بر عهده داشت و تاکید کرد که به یک اقتصاد سیاسی سوسیالیستی با ویژگی‌های چینی پایبند خواهد بود و آن را توسعه می‌دهد. او در آن مجمع گفته بود: “ما باید از اقتصاد سیاسی مارکسیستی الگو بگیریم، تجربه عملی عظیم اصلاحات و در‌های باز چین و نوسازی سوسیالیستی را خلاصه و اصلاح کنیم و در عین حال از عناصر مفید اقتصاد غربی بهره ببریم”. 


بیشتر بخوانید:  درس های کلیدی که باعث شد چین به سرنوشت شوروی دچار نشود/ از عدم شرکت در جنگ‌های نیابتی تا تلاش برای ادغام در اقتصاد جهانی


تلاش شی برای ترکیب اولویت اقتصاد مدنظر “دنگ” با ایدئولوژی گرایی “مائو”

مبارزه با فسادی که “شی” در سال ۲۰۱۳ اندکی پس از به قدرت رسیدن آغاز کرد برای او کسب شهرت به عنوان “آقای پاک” را به همراه داشت. در افکار عمومی این تصور ایجاد شد که “شی” از مقابله با مقام‌های رشوه‌خوار نمی‌ترسد. تعداد کمی از سازمان‌های دولتی از این موضوع مصون مانده‌اند و تعدادی از مقام‌های ارشد به نقض “نظم و انضباط” متهم شده‌اند. او هم چنین در بین جوانان و ملی‌گرایان چینی که به افزایش اهمیت کشورشان در صحنه‌ی جهانی افتخار می‌کنند، محبوب است.

شی” در اظهارنظر‌های عمومی خود، از “دنگ شیائوپینگ” به عنوان “معمار بزرگ اصلاحات” تجلیل بعمل آورده است. او یک ماه پس از آن که در هجدهمین کنگره حزب کمونیست چین در نوامبر ۲۰۱۲ به عنوان دبیرکل حزب انتخاب شد سفری به گوانگدونگ داشت، استانی در مجاورت هنگ کنگ که دنگ برنامه اصلاحات خود را از آنجا آغاز کرد. شی در آنجا گفته بود: “تصمیمی که “دنگ شیائوپینگ” در مورد اصلاحات و سیاست در‌های باز گرفت، درست است و ما به پیمودن این مسیر درست ادامه خواهیم داد”. با این وجود، به همان اندازه واضح است که او خود را نوعی مائو قرن بیست و یکم تصور می‌کند و قصد دارد بسیاری از اصلاحاتی که “دنگ شیائوپینگ” در اوایل دهه ۱۹۸۰ انجام داد را معکوس کند.

تفاوت‌های “شی” و “مائو”

با این وجود، شی مائو در زمانه حاضر نیست. شی مائو نیست و ستایش “شی” از “ژو انلای” اولین نخست وزیر چین و چهره‌ای میانه رو برای این بود که مردم چین این موضوع را بدانند. مائو با هرج و مرج حکمرانی می‌کرد در حالی که شی با نظم حکومت می‌کند. مائو بوروکراسی را نابود کرد در حالی که شی بوروکراسی را برای خدمت به اهداف خود شکل می‌دهد. مائو دوستان و دشمنان را به طور یکسان پاکسازی کرد در حالی که شی فقط دشمنانش را پاکسازی می‌کند.

مائو یک کمونیست پرشور بود در حالی که شی صرفا اسما کمونیست است چرا که همزمان از لنین و اصلاحات اقتصادی طرف عرضه صحبت می‌کند. مائو پسر یک کشاورز ثروتمند بود در حالی که شی به اصطلاح یک “شاهزاده” (از نخبگان حزب کمونیست) است که پدرش در طول انقلاب فرهنگی پاکسازی شد. در واقع، هیچ کس بهتر از شی که در همه این موارد در خط مقدم پاکسازی‌های خانوادگی قرار داشت از غارت‌ها و خونریزی‌هایی که مائو بر آن نظارت می‌کرد آگاه نبوده است. 

هم چنین، “شی جین پینگ” با چالش‌هایی که “مائو” با آن مواجه بود، رو‌به‌رو نیست. کشوری که مائو فتح کرد همراه با توده‌ای فقیر، مورد آزار و اذیت و تحقیر شده در گیر و دار جنگ داخلی بود و توسط جنگ سالاران اداره می‌شد. بیرون آوردن کشور از چنین وضعیتی به مردی با فضائل و رذایل منحصر‌به‌فرد مائو نیاز داشت.

کشوری که شی جین پینگ رهبری می‌کند، مغرور و متحدتر از چین در قرون گذشته است. چین تحت زمامداری شی قدرتی بزرگ است که به دومین اقتصاد بزرگ جهان و ارتشی که به سرعت در حال بهبود است، می‌بالد. با این وجود، آن کشور کماکان مملو از فساد و نابرابری است. اگر شی بخواهد ثروت را بین ۳۵۰ میلیون نفری که هنوز با کمتر از ۵ دلار در روز زندگی می‌کنند، توزیع مجدد کند، مدل حکمرانی مبتنی بر اجماع که تاکنون بر چین حاکم بوده، کافی نخواهد بود. شی باید به افرادی که سر راهش ایستاده‌اند نشان دهد که اگر زانو نزنند، آنان را سرکوب خواهد کرد.

چین در آستانه آغاز دوره‌ای از تغییرات شدید داخلی است، البته تغییری متفاوت از آن چه مائو ایجاد کرد. شی قصد دارد مشروعیت تغییر را نه با انقلاب، بلکه با غرور ملی ایجاد کند. هیچ چیز به اندازه دشمنان قدرتمند خارجی غرور ملی را تقویت نمی‌کند. در نتیجه، تصادفی نیست که همزمان با ادعای قدرت بیش‌تر برای خود، چین در دریا‌های جنوب و شرق چین دست به رفتار‌های تحریک‌آمیز می‌زند، تلاش می‌کند اتحاد امنیتی ایالات متحده در آسیا را برهم بزند و ابتکارعمل “کمربند و جاده” را به عنوان راهی برای بازگرداندن چین به جایگاه شایسته‌اش در مرکز جهان ارائه می‌دهد. در حالی که ایدئولوژی مائو در طول انقلاب فرهنگی مستقیما ضد کنفوسیوسی بود، ایدئولوژی شی طرفدار کنفوسیوس است. در حالی که چرخش‌های بزرگ اقتصادی مائو از جمله کارزار “جهش بزرگ به جلو” و “انقلاب فرهنگی” با انگیزه ایدئولوژیک و نادیده گرفتن ثبات اجرا شدند، سیاست‌های شی با انگیزه‌ای متضاد برانگیخته می‌شوند: ایجاد جامعه‌ای با ثبات‌تر.

از نظر اجتماعی نیز چین دوره مائو و شی به طور چشمگیری متفاوت از یکدیگر هستند. در سال ۱۹۸۸ میلادی کم‌تر از یک چهارم نخبگان چینی با بخش خصوصی مرتبط بودند تا سال ۲۰۱۳ میلادی سال پس از به قدرت رسیدن “شی” این سهم نزدیک به ۶۰ درصد بود. هم چنین، شکاف فزاینده‌ای بین ترکیب اجتماعی حزب به طور کلی و نخبگان حزب وجود داشته است. در حالی که حزب در سال ۲۰۱۳ میلادی هنوز اکثریت اعضای گروه‌های اجتماعی قدیمی (مرتبط با دولت) را در خود جای داده بود ۵ درصد برتر آن به طور فزاینده‌ای تحت سلطه گروه‌های اجتماعی جدید (کارآفرینان و متخصصان بخش خصوصی) قرار گرفته بودند..

نسبت افکار و رویکرد “شی” با “دنگ شیائوپینگ”

دیدگاه شی پیچیده‌تر از دیدگاه مائو است و ایدئولوژی صرفا اعتقادی را با پراگماتیسم (عملگرایی) تکنوکراتیک در هم می‌آمیزد. او با گسترش کنترل خود بر دستگاه حکمرانی، بسیاری از اصلاحاتی را که “دنگ” برای جلوگیری از بازگشت “کیش شخصیت” به سبک مائو انجام داده بود، از بین برده است. “دنگ” در مقاله‌ای در روزنامه “خلق چین” در آگوست ۱۹۸۰ میلادی منطق این اصلاحات را تشریح کرد و استدلال کرده بود که چین باید “حکومت شخصیت” را با حاکمیت قانون و نهاد‌ها جایگزین کند. دنگ” در این باره نوشته بود: “اگر نظام‌ها (حکومت) سالم باشند، می‌توانند محدودیت‌هایی بر اعمال افراد بد اعمال کنند و اگر ناسالم باشند ممکن است مانع تلاش‌های افراد خوب شوند یا در موارد خاص، ممکن است آنان را به سوی مسیر اشتباه سوق دهند”.

“دنگ” بیش از هر چیز بر اصل رهبری جمعی تاکید داشت، که به موجب آن حزب و کشور توسط کمیته دائمی دفتر سیاسی اداره می‌شدند. “دنگ” می‌خواست دبیرکل به عنوان رهبر حزب در میان افراد برابر در دفتر سیاسی در رتبه اول قرار گیرد. در نظامی که او معرفی کرد، هر عضو کمیته دائمی جایگاه متفاوتی داشتند. وقتی برای حل و فصل مسائل بحث‌برانگیز رأی داده می‌شد، هر عضو از وزن یکسانی برخوردار بود. هم چنین، “دنگ” جدایی حزب و دولت را ترویج کرد: رهبری حزب کمونیست چین بر اهداف و برنامه‌ریزی بلندمدت متمرکز بود، در حالی که اداره امور روزمره کشور به مدیران حرفه‌ای و تکنوکرات‌ها در شورای دولتی (یا کابینه) و دولت‌های منطقه‌ای واگذار می‌شد.

اگر سابقه “شی” در دو سال و نیم گذشته ملاک باشد، او اصلاحات سیاسی “دنگ” را به طور کلی رد می‌کند. به طور سنتی، دبیرکل مسئول سیاست خارجی و نظامی است. با این وجود، شی اقتدار خود را بر سایر حوزه‌ها نیز اعمال کرده است، از جمله دستگاه امنیت داخلی (که پلیس، پلیس مخفی و پلیس مسلح مردمی شبه‌نظامی را اداره می‌کند)، امنیت اینترنت و توسعه صنعت فناوری اطلاعات.

میانگین درآمد در دوره زمامداری “شی جین پینگ” بسیار کندتر رشد می‌کند

 

تغییراتی که “شی” در روند سیاستگذاری اقتصادی چین ایجاد کرد

هم چنین، “شی” فرماندهی سیاست اقتصادی را به دست گرفته است، جایی که سایر اعضای کمیته دائمی اکنون در درجه دوم اهمیت نسبت به او قرار دارند. او “لی که چیانگ” نخست وزیر اسبق را به حاشیه راند. به طور سنتی، نخست وزیر در چین حرف آخر را در مورد سیاستگذاری اقتصادی می‌زد و ریاست گروه رهبری امور مالی و اقتصادی، بالاترین نهاد تصمیم‌گیری اقتصادی کشور را بر عهده داشت. اکنون این وضعیت تغییر کرده است. شی اکنون ریاست آن گروه را بر عهده دارد. در مقایسه با “جیانگ” و “هو”، “شی” مقام‌های بیش تری را با تجربه کار در دولت مرکزی در مناصب منطقه‌ای منصوب کرده تا تسلط حزب بر ادارات محلی را تشدید کند.

نحوه برخورد “شی” با سیاستگذاری اقتصادی تمایل به حفظ و اعمال اقتدار حزب را نشان می‌دهد. او به مدلی از “سرمایه‌داری دولتی” اعتقاد دارد که دستورات متمرکز را با سیاست‌های بازارمحور ترکیب می‌کند. اگرچه بخش غیردولتی اکنون حدود ۶۰ درصد از تولید صنعتی چین را تشکیل می‌دهد و ۷۰ درصد از مشاغل شهری را تامین می‌کند، حدود ۱۰۰ شرکت دولتی یا شرکت‌های بزرگ از انحصار بخش‌های کلیدی از نفت و فولاد گرفته تا بانکداری و حمل و نقل برخوردارند. در سال ۲۰۱۰ میلادی سود ترکیبی تنها دو شرکت بزرگ دولتی “شرکت ملی نفت چین” و “چاینا موبایل” از مجموع سود ۵۰۰ شرکت بزرگ خصوصی این کشور بیش‌تر بود. شصت و پنج شرکت از ۷۰ شرکت چینی که در فهرست فورچون جهانی ۵۰۰ در سال ۲۰۱۲ قرار گرفتند، شرکت‌های بزرگ دولتی بودند.

 شی جین پینگ آرزو دارد سلطه این شرکت‌ها را تثبیت کند. “دنگ” می‌گفت که “ساخت اقتصاد مرکز کار حزب است”، ردیه‌ای بر باور مائو مبنی بر اینکه ایدئولوژی بر اقتصاد برتری دارد. با این وجود، “شی” از یک سو برای اقتصاد و از سوی دیگر برای درستکاری ایدئولوژیک به یک اندازه ارزش قائل شده است.

مخالفت با اقتصاد بازار آزاد

شی با موفقیت تمایلات بازار آزاد “لی که چیانگ” نخست وزیر اسبق را مهار کرد. “لی” مشتاق‌ترین طرفدار اصلاحات مبتنی بر بازار بود. او گفته بود: “ما باید قدرت‌های خلاق بازار و جامعه را بیشتر تحریک کنیم. بازار خالق ثروت اجتماعی است. قدرت‌هایی را که باید رها شوند، رها کنید”. با این وجود، “شی” فرمان داد که حزب کمونیست چین باید اقتدار خود را بر “طراحی سطح بالا” در حوزه سیاستگذاری اقتصادی در مورد مسائلی از تولید تا توزیع حفظ کند.

بنابراین، “شی” رویکرد تدریجی “دنگ” و این تصور که چین محکوم به مواجهه با آینده‌ای نامعلوم است که با توسعه نیافتگی و نابرابری طبقاتی مشخص می‌شود را رد کرد. شی با پایبندی جدی به اصول مارکسیستی، متعهد شد که چین می‌تواند در آینده‌ای نه چندان دور به شکوه ملی و برابری اقتصادی بیش تری دست یابد. از دید “شی” این امر با تکیه بر کمیته‌های حزبی و افزایش نفوذ آنان بر شرکت‌های خصوصی محقق می‌شود و به آنان اجازه می‌دهد نقش بیشتری در انتخاب سمت‌های ارشد مدیریتی و تصمیم‌گیری‌های حیاتی برای هیئت مدیره ایفا کنند.

همزمان با این که دولت چین شروع به خرید سهام شرکت‌های خصوصی می‌کند، کارآفرینان موفق را نیز به سرمایه‌گذاری در شرکت‌های دولتی تشویق می‌کند و این امر باعث تلفیق بیش‌تر دولت و بازار می‌شود.
از سوی دیگر، برنامه ریزان اقتصادی حزب کمونیست چین باید یک “اقتصاد دو رگه” طراحی کنند که در آن چین در اکثر بخش‌های اقتصادی خودکفا شود، در حالی که اقتصاد‌های جهان به طور فزاینده‌ای به چین وابسته شوند. “شی” در سال ۲۰۲۰ میلادی رویکردی را برای مقابله با نابرابری درآمدی موسوم به “دستور کار مشترک رفاه” ارائه کرد که براساس آن، ثروتمندان ملزم می‌شدند “داوطلبانه” ثروت خود را در برنامه‌های تحت حمایت دولت برای کاهش نابرابری درآمدی بازتوزیع کنند. تا پایان سال ۲۰۲۱، مشخص بود که دوران “اصلاحات و گشایش” که توسط “دنگ” آغاز شد، به پایان خود نزدیک می‌شود و جای خود را به یک دکترین اقتصادی جدید دولت‌محور می‌دهد.

به نظر می‌رسد همه این اقدامات برای افزایش کنترل، بازتاب دهنده ترس “شی” از آن است که حزب کمونیست چین به سرنوشت حزب کمونیست شوروی دچار شود که در سال ۱۹۹۱ به طور ناگهانی و برگشت‌ناپذیری فروپاشید. شی در سفر خود به گوانگدونگ در دسامبر ۲۰۱۲، در سخنرانی برای مقام‌های حزب، کابوس‌های خود را در مورد از دست دادن تسلط حزب کمونیست چین بر کشور آشکار کرد.

با در نظر گرفتن گفته “مائو” مبنی بر این که “قدرت از لوله تفنگ بیرون می‌آید”، “شی جین‌پینگ” فروپاشی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی را به ناکامی آن در به دست آوردن کنترل مطلق بر “تفنگ” (ارتش) و “چاقو” (پلیس و پلیس مخفی) نسبت داد. “شی جین‌پینگ” گفته بود: “وقتی حزب (کمونیست شوروی) فروپاشید، سربازان و پلیس بی‌تفاوت ماندند. حتی یک شهروند هم نبود که به اندازه کافی مرد باشد تا بایستد و از حزب دفاع کند”. 

شی ادعا می‌کند که پیروی از “سوسیالیسم با ویژگی‌های چینی” کلید تضمین ادامه “معجزه اقتصادی” چین است. با این وجود، باید پرسید آیا تغییرات او به رشد اقتصادی آسیب می‌رساند؟ نخست آن که این تغییرات برای شرکت‌های خارجی خبر بدی به نظر می‌رسند. از زمانی که “شی” در سال ۲۰۱۲ دبیرکل شد، شرکت‌های چندملیتی متعددی از جمله تولیدکنندگان خودرو و قطعه‌سازان از ژاپن، آلمان و ایالات متحده به دلیل ادعای تبانی در قیمت گذاری و دریافت هزینه اضافی از مشتریان، میلیارد‌ها یوان جریمه شدند. برای مثال، شعبه‌های چینی “آئودی” و “کرایسلر” در اواخر سال ۲۰۱۴ در مجموع ۴۵.۸ میلیون دلار جریمه پرداخت شدند.

در همان زمان، ۱۲ تولیدکنندگان قطعات خودروی ژاپنی نیز در چین مشمول جریمه ۲۰۲ میلیون دلاری شدند. اگرچه چین در سال ۲۰۱۰ میلادی به سازمان تجارت جهانی پیوست، اما “شی” در تلاشی آشکار برای محافظت از صنایع بومی، محدودیت‌های جدید و بسیار سخت گیرانه‌تری را بر شرکت‌های چندملیتی اعمال کرده و این فراتر از ممنوعیت برای غول‌های فناوری اطلاعات مانند گوگل، فیس‌بوک و توییتر بوده است که از نظر سیاسی بی‌ثبات‌کننده تلقی شده‌اند. دولت اکنون زندگی را برای شرکت‌های خارجی که از به اشتراک گذاشتن جدیدترین فناوری با همتایان چینی خود امتناع می‌کنند، دشوار می‌کند.

از سوی دیگر، پکن از زمان بحران مالی پکن به طور مداوم تصمیمات زیرکانه‌ای گرفته است که “شی” نیز آن را ادامه داده است. پکن از سرمایه‌گذاری‌های عظیم دولت مرکزی و محلی در زیرساخت‌ها و مسکن برای حفظ نرخ رشد نسبتا بالا استفاده کرده است اگرچه این سرمایه‌گذاری توسط برخی ناظران به دلیل بیش از حد بودن مورد انتقاد قرار گرفته است. این امر تا حد زیادی در محافظت از چین در برابر تأثیر بحران ۲۰۰۸ موفق بوده است با این وجود، به مشکلات دیگری از جمله افزایش بدهی‌ها دامن زده است. 

منطق دنگ” این بود که چین باید زمان از دست رفته را جبران کرده و بر توسعه اقتصاد خود تمرکز کند و در عین حال حوادث ناگوار خارجی را به حداقل برساند. هم چنین، او برای مقام‌های ارشد نظامی روشن کرد که نهاد دفاعی باید در خدمت هدف اصلی کشور یعنی دستیابی به رشد و توسعه اقتصادی باشد. در مقابل، جاه‌طلبی‌های سیاست خارجی شی به مائو نزدیک‌تر است تا به دنگ. “مائو” به عنوان “سکانداری بزرگ” می‌خواست چین رهبر جهان سوم باشد. علیرغم فقر شدید چین در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ در دوران زمامداری مائو، پکن نه تنها سلاح‌های هسته‌ای را توسعه داد، بلکه ماهواره‌ای را به مدار فرستاد که آهنگ “شرق سرخ است” را به جهان مخابره کرد.

مائو از مقابله با ایالات متحده که آن را “ببر کاغذی” می‌دانست و از مواجهه با اتحاد جماهیر شوروی که مقام‌های آن را “تجدیدنظرطلبان بزدل” خوانده بود هراسی نداشت. در این میان، “شی” در مقایسه با “مائو” یک مزیت دارد: ۴ تریلیون دلار ذخایر ارزی و زرادخانه‌ای متشکل از حداکثر ۱۰۰ موشک بالستیک با کلاهک هسته‌ای که با آن می‌تواند چشم‌انداز جهانی خود را دنبال کند.

آن چه طرفداران رویکرد اقتصادی”شی” می‌گویند

“دارون عجم اوغلو” و “جیمز رابینسون” دو اقتصاددان آمریکایی معتقدند که توسعه پایدار نیازمند یک اقتصاد نسبتا فراگیر است. آنان اغلب چین را به این دلیل که فاقد یک جامعه سیاسی فراگیر است تحقیر می‌کنند. فرض آنان مبتنی بر آن است که یک اقتصاد فراگیر معادل یک جامعه سیاسی فراگیر است.

با این وجود، مدافعان رویکرد اقتصادی حکومت چین مخالف چنین استدلالی هستند و آن را نظری برپایه ایدئولوژی می‌دانند نه علم. آنان استدلال می‌کنند که در سطح توسعه چین، این خلاف حقیقت است. آنان استدلال می‌کنند چین در سطح توسعه بهتر از دموکراسی‌ها عمل کرده است. آنان اشاره می‌کنند یکی از رموز موفقیت چین توزیع گسترده زمین و اصلاحات ارضی بوده که دموکراسی‌ها قادر به انجام آن نیستند. مدافعان نظام چین استدلال می‌کنند که سپس آموزش همگانی از سوی حکومت چین به شهروندان آن کشور ارائه شده است. آنان از نظر کارآمدی اشاره می‌کنند که چین هر شش ماه تقریبا به اندازه هند از زمان استقلال آن کشور در سال ۱۹۴۷ به این سو جاده مدرن ساخته است. 

مدافعان نظام اقتصادی چین هم چنین به مشارکت زنان در اقتصاد آن کشور اشاره می‌کنند. اقتصاد مبتنی بر نساجی، مونتاژ رایانه و موارد مشابه که به نیروی کار زیادی نیاز دارند، به طور خاص به نفع زنان هستند. در اکثر جوامع کشاورزی سنتی چین خانواده‌ها به شدت پسران را ترجیح می‌دهند، زیرا بقای خانواده ممکن است به قدرت عضلانی بستگی داشته باشد. در مقابل، در صنایع سبک مدرن شرکت‌ها به شدت زنان را ترجیح می‌دهند. یک کارخانه نساجی یا مونتاژ رایانه معمولی ممکن است ۱۱ رئیس تایوانی و ۸۰۰۰ پرسنل زن چینی داشته باشد.

طرفداران نظام اقتصادی چین اشاره می‌کنند که برای اکثر خانواده‌ها نکته کلیدی آن است که زنان کسانی هستند که در معرض اولیه دنیای مدرن قرار می‌گیرند. زنان کسانی هستند که می‌توانند پس‌انداز کنند. زنان از روستا‌هایی که پیش‌تر تحت سلطه بسیار ظالمانه پدران و برادران خود بودند، خارج می‌شوند. زنان برای به کسب این مشاغل کیلومتر‌ها سفر می‌کنند و خروج از روستا را بزرگترین مزیت می‌دانند. زنان چینی در گذشته مجبور بودند جهیزیه تهیه کنند، اما اکنون این گونه نیست و مردان چینی باید نشان دهند که می‌توانند یک آپارتمان تهیه کنند. در غیر این صورت زنان چینی تمایلی به آشنایی و رابطه نزدیک‌تر با آنان نخواهند داشت. 

طرفداران نظام اقتصادی چین به ترویج گسترده مالکیت مَسکن در چین اشاره می‌کنند. چین دومین نرخ مالکیت خانه در جهان (حدود ۸۵ درصد) را دارد. در ایالات متحده که مالکیت مسکن تشویق می‌شود این نرخ ۲۰ درصد کم‌تر است. تعداد خانوار‌های چینی که صاحب خانه هستند، حدود دو برابر تعداد خانواده‌های هندی هستند که به توالت دسترسی دارند. طرفداران نظام اقتصادی چین استدلال می‌کنند که این آمار و ارقام نشان می‌دهند نظام حکمرانی آن کشور کارآمدتر و فراگیرتر است.

آنان اشاره می‌کنند که برنامه “رفاه عمومی” شی جین پینگ کاملا منطقی به نظر می‌رسد چرا که تعدیل به تعویق افتاده سیاست‌های بیش از حد طرفدار سرمایه‌داری بوده سیاست‌هایی که اگرچه شاید برای رشد خوب باشند، اما باعث افزایش احتمال ایجاد آنومی (آشفتگی و بی هنجاری) اجتماعی می‌شود و یک تهدید برای کلیت نظام سیاسی است.

آنان استدلال می‌کنند که “شی” با مهار روند لیبرالیزاسیون (آزادسازی) اقتصاد که توسط اسلافش صورت گرفته بود، اقدامی را انجام داد که چندان متفاوت از آن چه احزاب سوسیال دموکرات اروپای غربی پس از جنگ جهانی دوم اجرا کردند نبوده است. سوسیال دموکرات‌های اروپایی بر این باور بودند که رها کردن سرمایه‌داری به طور افسارگسیخته، رکود بزرگ دیگری ایجاد می‌کند و چنین تحولاتی تنها آب به آسیاب احزاب کمونیست و اتحادیه‌های کارگری مرتبط با آنان که به طور فزاینده‌ای قدرتمند می‌شدند، خواهد ریخت. در مقابل، سیاست‌های سوسیال دموکراتیک آنان به طرز چشمگیری موفق بود: نابرابری کاهش یافت، رشد اقتصادی افزایش یافت و یک طبقه متوسط عادی متشکل از کارگران و کارمندان سخت‌کوش و تحصیلکرده ایجاد شد.

مدافعان رویکرد “شی” می‌گویند اگرچه آینده چین ممکن است به آن اندازه که شخص او آرزو دارد مستحکم نباشد ایده‌های اصلی پشت “چرخش به چپ” او را می‌توان به راحتی بیان کرد: گسترش نقش دولت و حزب، کاهش قدرت سرمایه‌داران و ادامه رشد در عین اطمینان از این که از نظر اجتماعی بی‌ثبات‌کننده نشود. آنان استدلال می‌کنند برای توضیح صحت این رویکرد نیازی به توسل به نوعی مائوئیسم خیالی وجود ندارد بلکه با وام گرفتن از استعاره “چن یون” یکی از رهبران اولیه کمونیست چین زمان آن فرارسیده که قفسی را که بخش خصوصی در آن فعالیت می‌کند، قدری تنگ‌تر کنیم. آنان معتقدند که در این صورت سرمایه‌داران چین کماکان ثروتمند خواهند شد، اما کنترل سیاسی نخواهند داشت. 

آن چه منتقدان رویکرد اقتصادی “شی” می‌گویند 

منتقدان رویکرد “شی” معتقدند که معجزه اقتصادی چین به پایان خود نزدیک می‌شود و شی جین پینگ رئیس جمهور این کشور را با چالشی رو‌به‌رو کرده که هیچ یک از اسلافش با آن مواجه نشده بودند: چگونگی حکمرانی پس از رونق اقتصادی. در طول چهار دهه، جمعیت میلیاردی چین از افزایش بی‌سابقه‌ای در درآمد و ثروت خود بهره‌مند شده‌اند. با این وجود، ضربات اخیر وارد شده به اقتصاد آن کشور رو به افزایش بوده‌اند. منتقدان “شی” به فروپاشی بخش املاک و مستغلات، جنگ تجاری با ایالات متحده، سرکوب کارآفرینان و قرنطینه طولانی مدت به دلیل پاندمی کووید-۱۹ اشاره می‌کنند که همگی باعث توقف رونق اقتصادی چین شده‌اند. اگرچه درآمد چینی‌ها کماکان در حال افزایش است، اما نرخ افزایش رشد اقتصادی در دوران “شی” کمترین میزان از اواخر دهه ۱۹۸۰ به این سو بوده است. آنان اشاره می‌کنند که بحران املاک و مستغلات تأثیر منفی بر ثروت خانوار‌های چینی داشته است. 

یکی از دلایلی که چشم‌انداز سیاسی در دهه‌های اخیر تا این اندازه پایدار بوده افزایش طولانی‌مدت استاندارد‌های زندگی شهروندان چینی بوده است. این وضعیت اغلب به عنوان یک معامله ناگفته توصیف می‌شود، که به موجب آن مردم چین پذیرفته بودند تا زمانی که تحت حکمرانی حزب کمونیست ثروتمندتر می‌شوند چندان درباره نحوه اداره کشورشان توسط حکومت اظهارنظری نکنند. 

با این وجود، منتقدان “شی” می‌گویند که این توافق ضمنی در دوران زمامداری او با برخی بحران‌ها مواجه شده است مانند سال ۱۹۸۹ که شاهد افزایش شدید تورم و سرکوب خونین معترضان در میدان تیان‌آن‌من بود، اما به طور کلی آن توافق نانوشته بیش از چهار دهه از سومین جلسه عمومی کمیته مرکزی حزب کمونیست چین در سال ۱۹۷۸ زمانی که “دنگ شیائوپینگ” سیاست اصلاحات و در‌های باز چین را آغاز کرد، باقی مانده بود و در دوران شی، این وضعیت شروع به فرسایش کرد. داده‌های رسمی نشان می‌دهند که میانگین درآمد‌ها در چین کماکان با سرعت خوبی نسبت به استاندارد‌های جهانی در حال افزایش است، اما دستاورد‌های دوران شی کُندتر از دستاورد‌های هر رهبر دوران اصلاحات دیگری در چین بوده و شتاب پشت آن رو به کاهش است.

 طبق گزارش پلتفرم استخدام “ژائوپین” تقریبا یک سوم کارمندان اداری چینی در سال ۲۰۲۳ میلادی شاهد کاهش دستمزد‌های شان بودند. هم چنین، از املاک و مستغلات گرفته تا فناوری و امور مالی، کارمندان یقه سفید چینی تحت تأثیر منفی سرکوب دولت علیه افراط و تفریط قرار گرفته‌اند. نظرسنجی‌های تجاری نشان می‌دهد که کارخانه‌ها و ادارات بیش‌تر بر اخراج کارگران و پرسنل اضافی به جای استخدام تمرکز دارند و آمار بانک خلق چین نشان می‌دهد که چینی‌ها نسبت به آینده بدبین هستند. وقتی صحبت از ثروت خانوار می‌شود، تصویر حتی تیره‌تر است. بخش عمده‌ای از این ثروت در املاک و مستغلات ذخیره شده و بازار‌های املاک و مستغلات در حال فروپاشی آهسته هستند و واحد‌های مسکونی در برخی از شهر‌ها از زمان اوج خود در سال ۲۰۲۱، نیمی از ارزش شان را از دست داده‌اند. سهام چین در همان بازه زمانی بیش از یک سوم کاهش یافته است. حباب املاک و مستغلات، ظرفیت مازاد صنعتی، بدهی بالا و نرخ باروری پایین، همگی عدم تعادل‌های عمده‌ای هستند که رهبری فعلی چین مسبب آن نبوده، اما اکنون مجبور به مقابله با آنها شده است.

“شی جین پینگ” قصد دارد به توسعه اقتصادی پایدارتری دست یابد که ناشی از سفته‌بازی‌های دیوانه‌وار در حوزه املاک و مستغلات نباشد حتی اگر این به معنای قربانی کردن مقداری از سرعت رشد اقتصادی باشد. این هدف مبتنی بر این ایده است که صنایع با فناوری پیشرفته در نهایت نقش بیش تری در دستیابی به سود ایفا خواهند کرد. در اوایل دهه ۲۰۰۰ میلادی، مقام‌های چینی از حضور کارآفرینان نوظهور در چین در حزب کمونیست در پایان ریاست جمهوری “جیانگ زمین” استقبال کردند. این بخشی از گذار محتاطانه به جامعه‌ای بازتر بود که با رونق اقتصادی فزاینده آن سال‌ها همراه بود.

در زمان زمامداری جانشین او “هو جین تائو” چین بیش‌تر بر ثبات اجتماعی یا به قول شخص هو جینتائو بر روی “هماهنگی” تمرکز کرد. با این وجود، وکلای حقوق مدنی، سازمان‌دهندگان کارگری و فعالان حقوق زمین توانستند صدای خود را در نظام سیاسی به گوش دیگران برسانند.

منتقدان “شی” استدلال می‌کنند که اکنون تمام آن روند‌ها معکوس شده، زیرا شرکت‌ها تحت فشار فزاینده‌ای برای آموزش کارکنان خود در چارچوب اندیشه “شی جین پینگ” قرار دارند، شرکت‌های خصوصی در ساختار‌های سازمانی خود جایی برای تشکیل هسته‌های حزب کمونیست باز می‌کنند و جامعه مدنی تحت نظارت دقیق‌تری قرار دارد. پکن از زمان آغاز سومین دوره بی‌سابقه ریاست جمهوری شی اولویت بیش تری برای “امنیت ملی” قائل شده است. طبق گزارش شرکت تحقیقاتی Comparitech، شهر‌های چین با تقریبا یک دوربین مدار بسته به ازای هر دو نفر تحت نظارت سخت گیرانه‌ای در مقایسه با دیگر نقاط جهان قرار دارند. تخمین زده شده حدود ۱۲.۷ میلیون نفر از مردم چین تحت نظارت منظم پلیس قرار دارند.

هم چنین، فقدان اعتماد به آینده، کارآفرینان را از سرمایه‌گذاری در فعالیت‌های جدید باز می‌دارد و کارگران نیز اشتیاق کمتری برای کسب مهارت‌های جدید از خود نشان می‌دهند. یکی از دلایل کاهش سرمایه‌گذاری بخش خصوصی نیز همین موضوع بوده است. سرمایه‌گذاری خارجی که عاملی حیاتی در پیشرفت فناوری چین است، تاکنون اخیرا ۲۶ درصد کاهش یافته است و تازه‌ترین داده‌های بانک مرکزی نشان‌دهنده انقباض اعتبارات می‌باشد که برای اولین بار در نزدیک به دو دهه گذشته رخ داده است. بدبینی گاهی به خشم عمومی تبدیل می‌شود. طبق گزارش “نظارت بر اعتراضات چین” از سوی نهاد “خانه آزادی”، اعتراضات بر سر اقتصاد به ویژه بحران مسکن در آن کشور سیر صعودی داشته است. این اعتراضات تقریباً ۸۰ درصد از ۲۸۹۱ ابراز مخالفت عمومی ثبت شده توسط محققان در سال ۲۰۲۳ میلادی را تشکیل می‌دهند.

حتی اگر اعتراضات اغلب سرکوب شوند، می‌توانند به نتایجی نیز دست یابند. برای مثال، جنبش “کاغذ سفید” در چین در سال ۲۰۲۲ میلادی زمانی که معترضان کاغذ‌های سفید را برای اعلام مخالفت خود با محدودیت‌های ناشی از پاندمی کووید-۱۹ بالا گرفتند، به پایان سریع قرنطینه کمک کرد.


بیشتر بخوانید:  آیا چین از توافق ایران و آمریکا نگران است؟/ تهران حتی پس از کاهش تنش با واشنگتن نیز چین و روسیه را رها نخواهد کرد


چالش‌های اقتصادی نتیجه تصمیمات “شی” و بی توجهی او به بخش خصوصی 

منتقدان “شی” استدلال می‌کنند که یک مشکل عمده آن است که استراتژی و ساختار اساسی رشد اقتصاد سیاسی “شی جین پینگ” به گونه‌ای طراحی شده که تولید را در اولویت قرار دهد که پیامد ناخواسته آن سرکوب مصرف است. 

محرک دائمی ارائه سرمایه ارزان با انگیزه سیاسی به شرکت‌ها در بخش‌های تعیین‌شده و درخواست از آنان برای دستیابی به اهداف بلندپروازانه سود و رشد درآمد، بدان معناست که نظام سیاسی برای سرکوب دستمزد کارگران انگیزه دارد. این امر در این واقعیت منعکس می‌شود که سهم دستمزد‌ها به عنوان بخشی از تولید ناخالص داخلی از سال ۲۰۱۶ افزایش نیافته و طبق این معیار، کمتر از اواسط دهه ۱۹۹۰ و اوایل دهه ۲۰۰۰ است. در واقع، رویکرد اساسی شی جین پینگ برای رشد اقتصاد مبتنی بر سرکوب دستمزد‌ها برای اعطای یارانه موثر به بخش تولید است. 

منتقدان رویکرد “شی” استدلال می‌کنند که عیب ناخواسته دیگرِ به گردش انداختن سرمایه ارزان، کاهش رشد بهره‌وری کل عوامل است، یعنی رشدی که نمی‌توان آن را با افزایش سرمایه یا نهاده‌های نیروی کار توجیه کرد. رشد بهره‌وری از زمان به قدرت رسیدن شی جین پینگ رو به کاهش بوده و تقریبا نصف میانگین رشد پیش از دوران زمامداری شی جین پینگ است. نتیجه آن است که کاهش رشد بهره‌وری، رشد دستمزد‌ها را کُندتر می‌کند. همین رویکرد‌های سیاسی و سیاستگذاری، پشت طرح “ساخت چین ۲۰۲۵” بوده‌اند.

این سیاست‌ها شامل مجبور کردن دولت و نهاد‌های مالی به تخصیص سرمایه و فرصت به شرکت‌هایی در بخش‌هایی است که پکن معتقد است برای ارتقاء کل اقتصاد ضروری هستند و به چین اجازه می‌دهند بر صادرات فناوری تسلط یابد، به آن امید که تمام این اقدامات به نحوی منجر به افزایش دستمزد‌ها و مصرف خصوصی شود. این به معنای پایان دادن به نظریه کلاسیک اقتصاد و تجارت با دستیابی همزمان به افزایش دستمزد‌ها در چین و تسلط بر صادرات محصولات و خدمات با فناوری پیشرفته و ارزش بالا به طور همزمان است. این برخلاف تجربه کشور چین است که در آن به دلیل ورودی‌های کم‌هزینه‌تر نسبت به رقبای خود به یک ابرقدرت صادرکننده تبدیل شد.

تاریخ اقتصادی چین نشان می‌دهد که با افزایش دستمزد‌ها در چین در اوایل دهه ۲۰۰۰، کسب و کار‌های تولیدی کم‌مهارت‌تر به طور فزاینده‌ای توسط ماشین‌ها اشغال شدند یا به اقتصاد‌های کم‌هزینه‌تر مانند بنگلادش، اندونزی، هند و ویتنام انتقال یافتند. این امر تعداد زیادی از کارگران کم‌مهارت را به اقتصاد غیررسمی سوق داد که در آنجا درآمد کمتری دارند و به دلیل دسترسی کمتر به شبکه‌های ایمنی مانند بیمه سلامت، نرخ پس‌انداز بالاتری دارند. این مزایای اجتماعی تا حد زیادی با اشتغال در اقتصاد رسمی مرتبط است.

در واقع، ارتقاء تکنولوژیکی اقتصاد چین توسط شی جین پینگ با یارانه تولید، سرکوب مصنوعی هزینه ورودی‌ها و افزایش صادرات این محصولات که توسط دولت انجام شده، ممکن است به نفع کارگران ماهری باشد که در آن بخش‌ها خدمت می‌کنند. با این وجود، این شرایط وضعیت بسیاری از کارگران کم‌مهارت‌تر را بدتر خواهد کرد همان گروهی از کارگران که “شی” می‌گوید برای آنان تلاش می‌کند. به عبارت دیگر، تلاش برای افزایش چشمگیر دستمزد‌ها با تبدیل شدن به تولیدکننده برتر جهانی کم‌هزینه محصولات پیشرفته، همان طور که در “ساخت چین ۲۰۲۵” و “سیاست‌های توسعه پایدار” پیش‌بینی شده است، منطقی نیست. 

منتقدان می‌گویند به طور کلی، مهم‌ترین عامل بازدارنده افزایش سریع‌تر مصرف خصوصی داخلی، تشدید تسلط “شی” بر تمام حوزه‌های سیاستگذاری اقتصادی بوده است. اقتصاد سیاسی چین شامل موارد ذیل است: تعیین اولویت‌های گسترده توسط دولت برای کل اقتصاد، تعیین سیاست‌های مالی، وام‌دهی، نظارتی، مالیاتی و سایر سیاست‌ها با اولویت‌های سیاسی پیشرفته، و وادار کردن دولت‌های محلی و بخش‌های دولتی و خصوصی به اجرای اقدامات دولت مرکزی. تحت این رویکرد، شرکت‌های دولتی و قهرمانان ملی ذینفعان اصلی هستند. آنان به طور منحصر بفردی در موقعیت کسب فرصت‌های تجاری و مالی ممتاز قرار دارند.

در عین حال، شرکت‌هایی که در بخش‌هایی فعالیت می‌کنند که توسط حزب کمونیست به عنوان بخش‌های حیاتی یا استراتژیک معرفی شده‌اند و در نهایت شرکت‌های دولتی و قهرمانان ملی بر آنان تسلط دارند به عنوان وام‌گیرندگان امن‌تر و قابل اعتمادتری برای سرمایه در نظر گرفته می‌شوند، زیرا مورد حمایت دولت هستند. این در حالی است که آمار‌ها نشان می‌دهند بخش خصوصی مستقل داخلی در تمام معیار‌های مربوطه مانند بازده سرمایه، سودآوری و بهره‌وری از شرکت‌های دولتی پیشی می‌گیرد. تنها راه برای افزایش سریع درآمد و مصرف خانوار‌ها در سطح عمومی، انتقال فرصت‌های تجاری و مالی از شرکت‌های دولتی و قهرمانان ملی به بخش خصوصی مستقل است. با این وجود، این امر مغایر با جوهره اندیشه شی جین پینگ است که از پیش در قانون اساسی حزب گنجانده شده است.

جمع بندی 

خوانش اندیشه و عملکرد “شی جین پینگ” نشان می‌دهد که او بازار‌های آزاد، تجارت آزاد و تأسیس شرکت‌های خصوصی را تشویق می‌کند و از کسب‌وکار‌های کوچک حمایت کرده است. با این وجود، او همزمان اقتدار حزب را بر نیرو‌های مسلح و دولت تقویت می‌کند، قابلیت‌های موسسات و کارخانه‌های دولتی و حزبی را توسعه می‌دهد و برای ایجاد بزرگترین پایگاه داده‌ای که همه آن چه مربوط به جمعیت چین می‌باشد را جمع‌آوری می‌کند، تلاش کرده است. او می‌خواهد به این شرط به این هدف دست یابد که فضای باز و اصلاحات با ارزش‌های لیبرال غربی که او در کنار فساد آن را تهدیدی برای حزب و کشورش می‌داند، مطابقت نداشته باشد.

او به آموزه‌های مائو احترام می‌گذارد، اما ایده‌های خود را از ارزش‌های سنتی کنفوسیوس نیز وام می‌گیرد. شی به عنوان یک پدرسالار کنفوسیوسی به تصویر کشیده می‌شود که چین را مانند یک خانواده اداره می‌کند و مردم چین مانند فرزندان وفادار او هستند. چارچوب نظری اندیشه شی جین پینگ مدل کنفوسیوسی خانواده و وفاداری را با اصل لنینیستی حکومت تک حزبی متمرکز ترکیب می‌کند.

طبق طرح شی برتری اقتصادی صرفا سنگ بنای رویای چینی است. “رابرت لارنس” تاجر آمریکایی یکی از معدود غربی‌هایی که با حلقه‌ نزدیک شی جین‌پینگ در ارتباط مداوم بوده، در این باره گفته است که اعضای آن حلقه، زمانی که با یکدیگر صحبت می‌کنند، تاکید دارند که دستیابی یک کشور به مقام اول فقط به معنای برتری آن کشور در جنبه اقتصادی نیست، بلکه در زمینه‌های دفاعی، علمی، فناوری و فرهنگ نیز چنین است.

بنابراین، هدف شی جین پینگ در عظمت بخشیدن دوباره به چین، نه تنها تبدیل آن به کشوری ثروتمند، بلکه تبدیل آن به کشوری است که احساس غرور و افتخار کند و حزب به عنوان نیروی محرکه کل پروژه به طلایه‌دار پیشرفت مردم تبدیل شود و بار دیگر آن را رهبری کند.

شی جین پینگ در توضیح تصمیم کمیته مرکزی حزب کمونیست چین در مورد مسائل اصلی مربوط به تعمیق اصلاحات جامع، به صراحت اعلام کرد که وحدت ایدئولوژیک براساس مسیر دوگانه دنگ شیائو پینگ است: اقتصاد بازار و کنترل سیاسی. شی اصرار دارد که حاکمیت قانون باید تحت رهبری حزب کمونیست چین، مطابق با سوسیالیسم با ویژگی‌های چینی و اصلاحات ساختاری اقتصادی که در قلب اصلاحات عمیق قرار دارند، باقی بماند. این ایده با بازنگری اساسنامه حزب کمونیست چین در کنگره نوزدهم حزب تقویت شد، که اندیشه شی جین پینگ را به عنوان بخشی از راهنمای کار حزب در بر گرفت. این دستورالعمل بیان می‌کند که نظام تک‌حزبی باید تحت رهبری واحد حزب، به ریاست شخص “شی” به عنوان رئیس جمهور حفظ شود. در عین حال، ذینفعان و مشاغل کلیدی جامعه (اعضای غیرحزبی)، مانند کارآفرینان غیردولتی، متخصصان، طبقه متوسط و کشاورزان باید در فرآیند‌های تصمیم‌گیری شرکت کنند.

شی جین پینگ معتقد است که حزب کمونیست چین تنها حزبی است که قادر به بازگرداندن جایگاه مرکزی چین در جهان است. او بر اهمیت حفظ رابطه حزب با مردم تأکید می‌کند تا بتواند در قدرت باقی بماند. شی در تلاش است به چیزی دست یابد که نه مائو و نه دنگ به آن دست نیافتند. دیدگاه او از “رویای چینی” متفاوت از جهان‌شمولی آرمان‌شهری مائو است، در حالی که تأکید او بر “رفاه عمومی” رویکرد طرفدار اقتصاد بازار دنگ را تعدیل می‌کند. شی جین پینگ برخلاف حرکت انقلابی مائو، به دنبال ثبات سیاسی است. اما او همچنین به دنبال سبک رهبری مائو مانند برای تقویت حزب است.

شی جین پینگ نگران است که کُند شدن رشد اقتصادی، رویای او برای ساختن “جامعه‌ای نسبتا مرفه” را تحت تاثیر قرار دهد. بنابراین، او ممکن است ترویج ملی‌گرایی و ایجاد هویت چینی متمایز از مدرنیته غربی و به‌طور خاص آمریکایی را به‌عنوان یک جایگزین ایدئولوژیک و انگیزه‌ای کلیدی برای حفظ اعتماد عمومی به رهبری حزب کمونیست چین ببیند. شی ایده خود را به عنوان الگویی جایگزین برای ایدئولوژی غربی که بر جهان مسلط است، ارائه می‌دهد. از نظر شی چین حق دارد خود را به عنوان یک کشور الگو معرفی کند که ارزش‌هایش بر ارزش‌های رایج غربی غالب است. تاریخ غنی و باستانی چین، جایگاه آن در جهان و توانایی‌ها و دستاوردهایش، آن کشور را به کشوری محوری در نقشه بین‌المللی تبدیل کرده است. شی جین پینگ از بازی دموکراسی به سبک آمریکایی خودداری می‌ورزد و به دنبال چینی‌سازی مفاهیم و ایده‌های جهانی است، مشابه کاری که ایالات متحده طی دهه‌های متمادی برای آمریکایی‌سازی نظم جهانی انجام داده است.

اندیشه سیاسی شی بسیار پیچیده است و از سنت‌های فلسفی، خاطرات تاریخی و تجربیات شخصی متنوعی نشأت می‌گیرد. او عناصر باستانی را با مولفه‌های مدرن درهم تنیده است، زور را با دیپلماسی متعادل ساخته و امر شخصی را با امر جمعی مرتبط ساخته است. گاهی اوقات، این دیدگاه ناهمگن ممکن است مبهم به نظر برسد، در حالی که در مواقع دیگر، به طرز چشمگیری منسجم است. برخی از سیاست‌ها ممکن است عناصر یک سنت را برجسته کنند در حالی که برخی دیگر از سنت‌های مختلف سرچشمه می‌گیرند.

منابع:

الشرق (۲۰۲۴)، کیف یحکم الرئیس شی الصین بعد الطفرة الاقتصادیة؟

المرکز الاستشاری الدراسات و التوثیق (۲۰۲۳)، الرئیس الصینی شی جین بینغ سیرة موجزة، بیروت

Buckley, Chris (۲۰۱۸) , Xi Jinping Thought Explained: A New Ideology for a New Era, The New York Times

Lam, Willy (۲۰۱۵) , Xi Jinping: A ۲۱st-century Mao?, Prospect

Lee, John (۲۰۲۲) , Xi Jinping Confronts Economic Challenges of His Own Making, Hudson

Milanovic, Branko (۲۰۲۳) , Xi Jinping is not Mao reborn China’s economic decline has been vastly exaggerated, UnHerd

Nachtigal, Riccardo (۲۰۲۴) , Xi Jinping’s Way of Thinking, Foreign Analysis

Overholt, William H. , Will Xi Jinping Succeed?, Harvard Kennedy School

Rudd, Kevin (۲۰۲۲) , The World According to Xi Jinping, Foreign Affairs

Shapiro, Jacob L (۲۰۱۸) , The Difference Between Xi and Mao, Geopolitical Futures

Tian, Guang (۲۰۲۲) , On Xi Jinping’s Socialist Economic Thoughts, Scientific Research Publishing



منبع

برچسب ها :

ناموجود