شهید القدس| حاج قاسم و گذار به منازعه نامتقارن با اسرائیل

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری تسنیم، برای رژیم صهیونیستی نبرد در «منطقه قرمز» و شکست کشورهای عربی سبب ایجاد «اعتماد به نفس کاذبی» شده بود تا خود را یگانه قدرت نظامی- امنیتی مستقر در منطقه غرب آسیا بداند. ناتوانی حاکمان قوم‌گرای عربی برای مواجهه با آخرین میراث استعمار در منطقه غرب آسیا سبب شد تا

کد خبر : 139613
تاریخ انتشار : جمعه ۱۴ دی ۱۴۰۳ - ۱۴:۴۴
شهید القدس| حاج قاسم و گذار به منازعه نامتقارن با اسرائیل


به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری تسنیم، برای رژیم صهیونیستی نبرد در «منطقه قرمز» و شکست کشورهای عربی سبب ایجاد «اعتماد به نفس کاذبی» شده بود تا خود را یگانه قدرت نظامی- امنیتی مستقر در منطقه غرب آسیا بداند.

ناتوانی حاکمان قوم‌گرای عربی برای مواجهه با آخرین میراث استعمار در منطقه غرب آسیا سبب شد تا به تدریج خورشید ناسیونالیسم عربی رو به افول گذاشته و اندیشه اسلام‌گرایی و به عبارت دقیق‌ترین «مقاومت اسلامی» ظهور پیدا کند. این اندیشه متاخر تحت تاثیر مولفه «اسلام سیاسی» قصد داشت تا مسلمانان منطقه را فارغ از نژاد یا مذهب دور پرچم اسلام جمع کرده و برای مقابله با رژیم اشغالگر قدس سازمان‌دهی کند.

سازماندهی، آموزش و تسلیح شبکه گروه‌های اسلام‌گرا معتقد به مقاومت در منطقه زمینه ظهور محور جدیدی به نام «مقاومت» را فراهم کرد. بعدها عبدالله دوم پادشاه اردن این محور را با نام «هلال شیعی» خطاب قرار داد. سردار شهید سلیمانی با متحد کردن این گروه‌ها و آموزش آنها براساس الگوی جنگ نامتقارن، نه تنها پایه‌های شکل‌گیری راهبرد «وحدت میدان‌ها» را ایجاد کرد، بلکه زمینه تغییر میدان نبرد و تحمیل الگوی نظامی جدید در «منطقه خاکستری» را فراهم کرد. برهمین اساس در ادامه این یادداشت به بررسی روند تاریخی و تغییر راهبرد اسرائیل در مواجهه با محور مقاومت خواهیم پرداخت.

پایان جنگ‌های کلاسیک؛ تحمیل نبردهای نامتقارن

سال‌های ابتدایی تشکیل و اعلام موجودیت رژیم صهیونیستی، همزمان با دوران ظهور «ناسیونالیسم ناصری- بعثی» در جهان عرب بود. در دهه‌های 50، 60 و 70 میلادی دولت‌های عربی همچون مصر، سوریه، عراق، اردن، پادشاهی عربی سعودی و غیره سعی داشتند تا از طریق حمله همه‌جانبه به فلسطین اشغالی زمینه اخراج یهودیان از آنچه صهیونیست‌ها آن را «ارض مقدس» می‌نامند، را فراهم کنند.

در جریان جنگ‌های اشغال فلسطین- 1948، بحران سوئز-1956، جنگ شش روزه- 1967 و جنگ یوم کیپور- 1973 کشورهای عربی نه تنها نتوانستند سرزمین فلسطین را از حضور اشغالگران پاک کنند، بلکه بخش‌هایی جدیدی از سرزمین آنها تحت اشغال نیروهای اسرائیلی درآمد.

صحرای سینای مصر و بلندی‌های جولان سوریه تنها بخشی از خاک سرزمین‌های عربی بود که تبدیل به جولانگاه نیروهای اشغالگر شده بود. واقعیت آن بود که در میانه «جنگ سرد» آمریکا با حمایت تسلیحاتی، مالی و سیاسی از رژیم صهیونیستی قصد داشت تا جلوی پیش‌روی کشورهای عرب نزدیک به شوروی را گرفته و معادلات شرق مدیترانه را به نفع اردوگاه غرب تغییر دهد. بر همین اساس مناقشه اعراب- اسرائیل تبدیل به نبرد نیابتی میان واشنگتن- مسکو شده بود.

با افول بلوک شرق و ناسیونالیسم عربی در سراسر منطقه، به تدریج جریان‌های اسلام‌گرا در نقاط مختلف خاورمیانه ظهور کرده و تبدیل به جریان‌های تاثیرگذار بر امور سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی شدند. پس از شکست‌های چهارگانه از اسرائیل، کشورهای عربی با دنبال کردن ایدئولوژی‌های مارکسیستی و ناسیونالیستی سعی داشتند تا خود را همگام با تغییرات جهانی نشان داده و دست برتر را در معادلات منطقه به دست آورند. نکته کلیدی در این روند عدم توجه حکام عرب به ریشه‌های عمیق مردم منطقه در اندیشه اسلام سیاسی و توجه ویژه توده به قشر روحانی یا دیندار در سطح جامعه بود.

 براساس همین ریشه‌ها، گروه‌های مقاومت شیعی و سنی همچون امل، حزب الله، جهاد اسلامی، جنبش حماس، مقاومت اسلامی عراق ظهور و نظم امنیتی منطقه را تغییر دادند.

در دوران جدید، جمهوری اسلامی ایران به عنوان بزرگ‌ترین حامی گروه‌های مقاومت و جنبش‌های آزادی‌بخش در سراسر منطقه، برای مقابله با توسعه طلبی آمریکا و تجاوزات رژیم صهیونیستی، به تدریج نهال محور مقاومت را کاشته و در قرن بیست‌ویکم از آن رونمایی کرد.

اخراج رژیم صهیونیستی از لبنان و زمین‌گیر شدن ماشین جنگی آمریکا در افغانستان و عراق نخستین نشانه‌های ظهور بازیگر جدید در منطقه بود که بخش زیادی از قدرت خود را مدیون تدبیر و تلاش‌های «سردار ایرانی» یعنی سپهبد شهید سلیمانی بود.

حال رژیم صهیونیستی برای مقابله با گروه‌های مقاومت دیگر با ارتش‌های کلاسیک مواجه نبود، بلکه باید با گروه‌های چریکی مبارزه می‌کرد که نه ترسی از لشگر زره‌پوش اسرائیل داشتند و نه به سادگی شکست می‌خوردند.

شکست دکترین بن‌گورین و ظهور استراتژی هشتم اکتبر

انعطاف پذیری، ترمیم پذیری، چابکی، بودجه محدود، غیرقابل پیش‌بینی بودن، پویایی عملیاتی- اطلاعاتی از جمله ویژگی‌های گروه مقاومت در فرآیند مبارزه با رژیم صهیونیستی بوده است. شهید یحیی السنوار و محمد ضیف فرماندهان امنیتی-نظامی جنبش حماس از سال 2016 در حال برنامه‌ریزی برای نفوذ در عمق خاک فلسطین اشغالی و اجرایی کردن طرح «طوفان الاقصی» بودند.

پس از عملیات «سیف‌ القدس» و بی‌حرمتی صهیونیست‌ها به محیط مسجدالاقصی این طرح رنگ‌و‌بوی عملیاتی شدن به خود گرفت و در نهایت منجر به رخداد بزرگ «هفتم اکتبر» شد. در ظاهر شاید تنها مجاهدت فرماندهان فلسطینی به نظر آید اما شهید سلیمانی با پرکردن دست مجاهدان فلسطینی و آموزش نبرد متقارن به رزمندگان حماس مستقر در اردوگاه‌های لبنان، معادلات میدانی با رژیم صهیونیستی را برای همیشه تغییر داد.

پس از شکست نظامی- امنیتی طوفان‌الاقصی برای دستگاه‌های نظامی- امنیتی اسرائیل، رسانه‌ها و اندیشکده‌های عبری یکصدا از شکست دکترین «بن گورین» سخن گفته و از لزوم تغییر سیاست‌های نظامی این رژیم سخن گفتند. فرو ریختن هیمنه امنیتی اسرائیل سبب شد تا نتانیاهو و اعضای کابینه وحدت ملی برخلاف سنت نظامی گذشته تن به جنگ طولانی، نبرد در داخل سرزمین‌های اشغالی و کنار گذاشتن سیاست موسوم به «چمن زنی» شوند.

 

 

دو دهه شکست اسرائیل از محور مقاومت سبب شد تا آنها در راهبردها و تاکتیک‌های نظامی خود تجدیدنظر کرده و طرحی نو برای مقابله با «حلقه آتش» در محیط پیرامونی فلسطین اشغالی دراندازند. در چنین شرایطی برخی کارشناسان معتقدند برای مهار اسرائیل در منطقه شرق عربی لازم است تا محور مقاومت نیز با «پوست اندازی» به موقع، سیاست‌ها و تاکتیک‌های جدیدی برای مقابله با رژیم صهیونیستی اتخاذ کند.

نویسنده:‌ عارف دهقاندار، کارشناس مسائل غرب آسیا

انتهای پیام/



منبع

برچسب ها :

ناموجود