سینمای مستند، غایب بزرگ پرونده «طوفان الاقصی»
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، سینمای مستند در طول چند سال اخیر فراز و نشیبهای زیادی را پشت سر گذاشته است؛ از یکسو مطالبهگر بودن این حوزه، باعث افزایش انتظارات از آن شده، اما حمایتهای ضعیف از آن شرایط سختی را برای ادامه کار مستندسازان به وجود آورده است. اگر پای صحبت مستندسازان بنشینید،
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، سینمای مستند در طول چند سال اخیر فراز و نشیبهای زیادی را پشت سر گذاشته است؛ از یکسو مطالبهگر بودن این حوزه، باعث افزایش انتظارات از آن شده، اما حمایتهای ضعیف از آن شرایط سختی را برای ادامه کار مستندسازان به وجود آورده است.
اگر پای صحبت مستندسازان بنشینید، سخنان قابل تأملی را بر زبان میآورند؛ هزینههای تولید به شدت بالا رفته اما برآوردها افزایشهای حداقلی داشتند. علاوه بر این، محدودیتهای ورود به بسیاری از موضوعات اجتماعی اقتصادی کار سوژهیابی برای بسیاری از مستندسازان را سخت کرده است.
در بررسی پرونده «بایدها و نبایدهای سینمای مستند در سال 1403» گفتوگویی با محسن اسلامزاده داریم. فیلمسازی که تجربه زیادی در ساخت مستندهای با محور مقاومت داشته و کارهایی نیز با موضوع افغانستان ساخته است. فیلم مستند “تنها میان طالبان” یکی از فیلمهای شناخته شده اوست که در آن وارد طالبان شده و با تعدادی از سران آن گفتوگو کرده است. اسلامزاده چند مستندی نیز در حوزههای اقتصادی کارگردانی کرده است.
در زیر این گفتوگو را میخوانید:
تسنیم: در آغاز سال 1403 هستیم و بسیاری از مستندسازان قصد تولید کارهای جدید دارند؛ مراکز مستندسازی نیز با بودجههای دولتی و نیمه دولتی به دنبال انتخاب بهترین سوژهها برای ساخت آثار متنوعاند. به نظر شما دوربین مستندسازان برای روایت چه سوژههایی باید روشن شوند؟
در 2-3 سال اخیر یکی از مهمترین افسوسهایی که خوردیم، عدم فعالیت درست سینمای مستند در اتفاقات مهمی بود که رخ داد. در سال 1402 عملیات طوفان الاقصی را داشتیم که اکنون نزدیک به 6 ماه از آن میگذرد. سوال اساسی اینجاست که در این اتفاقات، سینمای مستند کجا بود؟ واکنش مستندسازان به این اتفاقات مهم چه بود و چه مستندهایی تولید شد؟
من میتوانم ادعا کنم که مستندسازان کشور، بسیار آماده بودند تا درباره تکتک این اتفاقات مستند بسازند اما ساختار سینمای مستند ما به درستی عمل نکرد و تصمیمگیریهای درستی در این زمینه انجام نشد. کسانی که باید مستندسازان را تشویق و ترغیب میکردند تا از این اتفاقات مستند بسازند و روشنگری کنند، مجوز میدادند و حمایت میکردند، به درستی عمل نکردند و متأسفانه این پیچ تاریخی را از دست دادیم.
تأکید میکنم چه از نظر کمی و چه از نظر کیفی مستندهای خوبی ساخته نشد و اکثر کارهای ساخته شده در حد یک گزارش تلویزیونی باقی ماند. برای مثال در مورد اتفاقات غزه، آیا نمیشد وارد لبنان شد و سیر اتفاقات را از آنجا دید؟ البته تعدادی از گروهها به مناطق همجوار با سرزمینهای اشغالی رفتند اما به دلیل عدم برنامهریزی درست، اتفاق مهمی رخ نداد. در مورد اتفاقات سال 1401 نیز میشد به جای گزارشهای خبری، مستندهای کوتاه تولید کرد تا سیر اطلاعرسانی سریعتر شود.
اکنون که در آغاز سال 1403 قرار داریم، نباید از کنار این فرصتها و سوژههایی که به دست میدهد، به راحتی عبور کنیم. مستندسازان زیادی داریم که در تعامل با حاکمیت هستند و حتماً میتوانند فیلمهای خوبی از اتفاقات مهم بسازند اما در سال 1402 این بستر برای آنها هم فراهم نشد و این اتفاق بد است. باید تدابیری اندیشیده شود تا در سال 1403 دست مستندسازان بازتر شود. در حقیقت، وظیفه مسئولین است که چنین بستری را فراهم کنند.
– شما چه موضوعاتی را پیشنهاد میدهید؟
به نظرم ساخت مستندهای انتقادی در سال 1403 باید جدیتر گرفته شود. تجربه چند سال اخیر نشان داده که ساخت مستندهای انتقادی به ویژه مستندهای انتقادی اقتصادی بسیار سخت شده است؛ عدهای خیلی سریع برچسب میزنند که شما علیه سیاستهای کشور کار میکنید و با این حربه از ادامه ساخت مستند جلوگیری میکنند. یکی دیگر از موضوعاتی که میتواند مورد توجه باشد، ساخت مستند از مهاجرین افغانستانی است. رسانههای خارجی هر زمان که خواستند بین ایران و افغانستان تنش ایجاد کنند، محصولات رسانهای دروغین با محوریت مهاجرین افغانستانی ساختند. نکته جالب اینجاست که محصولات رسانهای تولید شده در هر دو کشور هم دیده میشود.
از یکسو در ایران کلیپی بدون نام و عنوان منتشر میشود که بیانگر توهین افغانستانی به ایرانیان است و از سویی دیگر محصولات مجازی در افغانستان منتشر میشود که میگوید دختر افغان در ایران مورد تجاوز قرار گرفته است. با این کار، هر دو طرف علیه یکدیگر تحریک میشود. معتقدم با ساخت فیلمهای روشنگرانه درباره مهاجرین از وقوع چنین موضوعاتی میتوان جلوگیری کرد.
– یکی از معضلات همیشگی در ساخت آثار مستند، به گفته خود مستندسازان، موضوع “بودجه” است؛ هزینههای تولید بالاست و برآوردها به اندازه هزینهها رشد پیدا نکردند؛ آیا این موضوع را دلیلی بر کاهش تولیدات میدانید؟
قطعاً.
دقت داشته باشید که فیلمهای داستانی بسیار زیادی داریم که در گیشه شکست خوردند و حتی نتوانستند بودجه هزینه شده خودشان را به دست بیاورند و در نقطه مقابل مستندهای زیادی داشتیم که موفقیتهای بسیار چشمگیری کسب کردند اما کارگردانهای آنها مقروض شدند! باید این سوال را بپرسیم که چرا بودجه سینمای مستند این قدر پایین است؟ منهای دستمزد، هزینههای تولید اعم از اسکان و تجهیز گروه تولید به صورت بسیار سرسام آور بالا رفته، اما برآوردها رشد حداقلی دارند. همین موضوع تبدیل به یک معضل جدی در سینمای مستند شده است. تلویزیون و مراکز مستندسازی در سال 1403 باید نگاه جدی به این چالش داشته باشند و در غیر این صورت، سینمای مستند به سمت نابودی خواهد رفت.
بسیاری از مستندسازان شناخته شده کشور، هر 2-3 سال یک فیلم میسازند و بقیه اوقات به ساخت مستندهای صنعتی و برنامهسازی در تلویزیون مشغولاند. گرانیهای هزینههای تولید و کمکم کنار رفتن مستندسازان از این عرصه، به معنای این است که یک نیروی آموزش دیده تبدیل به یک نیروی خنثی شود.
تلویزیون و مراکز مستندسازی در سال 1403 باید نگاه جدی به برآوردهای سینمای مستند داشته باشند و در غیر این صورت، سینمای مستند به سمت نابودی خواهد رفت
– عدهای از کارشناسان معتقدند یکی از راههای اساسی تزریق پول به سینمای مستند اکران آنها در سینما و ایجاد چرخه اکران است؛ تا چه اندازه با این موضوع موافقید؟
معتقدم اکران مستند در سینما، شدنی نیست. سینمای مستند برخلاف سینمای داستانی بیش از آنکه یک محصول اقتصادی باشد، یک اثر فرهنگی و جریانساز است. البته در طول چند سال اخیر، گروههایی را داشتیم که تلاش کردند با نزدیک شدن به خط قرمزها و ساخت مستند از آنها، مخاطب جذب کنند و درآمد داشته باشند اما به نظر میرسد که توفیق چندانی نداشتند. نباید فراموش کرد که خاستگاه سینمای مستند تلویزیون و رسانه همگانی است. البته شاید بتوان به نمایش مستند در پلتفرمها و شبکههای نمایش خانگی فکر کرد و از این طریق چرخه اکران مستند به وجود آورد.
البته پخش مستند از طریق پلتفرمها با هدف درآمدزایی، قواعد و چارچوبهای خاصی دارد. از همین روی، معتقدم که تک مستند نمیتواند موفق باشد و کمپانیهای تولیدکننده مستند باید برای نمایش آثار خود ورود کنند و آثار خود را به صورت گروهی عرضه کنند.
اکران مستند در سینما، شدنی نیست. سینمای مستند برخلاف سینمای داستانی بیش از آنکه یک محصول اقتصادی باشد، یک اثر فرهنگی و جریانساز است
– حضور فیلمهای مستند ایرانی در جشنوارههای خارجی را چهطور ارزیابی میکنید؟
بعد از وقایع سال 1401، جشنوارههای غربی نگاه سختگیرانهتری به آثار ایرانی دارند و برای ورود آثار به جشنوارههایشان بسیار سخت میگیرند. از سویی دیگر، نگاه سیاسی در اکثر این جشنوارهها غالب شده و حتی شاید خود مستندساز را نیز آنالیز میکنند که چه سابقهای دارد و آیا میتوان او را به جشنواره راه داد یا خیر؟
انتهای پیام/