سنجش رشد با شاخص های انقلابی مبین کارامدی نظام ولایی است
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، حجت الاسلام علی مهدیان فعال در عرصه جهاد تبیین است. این استاد حوزه که دارای تحصیلات عالی حوزوی و سطح 3 حکمت و فلسفه است، دارای مقالات و یادداشتها متعددی است؛ دو کتاب «طرح کلی اندیشه دوران مقاومت» و «مصیر عصر توحید» نیز از تألیفاتش به شمار میآید. با
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، حجت الاسلام علی مهدیان فعال در عرصه جهاد تبیین است. این استاد حوزه که دارای تحصیلات عالی حوزوی و سطح 3 حکمت و فلسفه است، دارای مقالات و یادداشتها متعددی است؛ دو کتاب «طرح کلی اندیشه دوران مقاومت» و «مصیر عصر توحید» نیز از تألیفاتش به شمار میآید.
با توجه به اهمیت نظام ولایتفقیه و کارآمدی این نظام در ساختار حکومت، گروه فرهنگی خبرگزاری تسنیم گفتوگویی در این باره با حجتالاسلام علی مهدیان ترتیب داده که در ذیل تقدیم مخاطبان میشود.
بخش اول این مصاحبه را در ادامه میخوانید.
* نظر شما درباره کارآمدی نظام ولایتفقیه چیست و چه ابعادی دارد؟
کارآمدی از جهات مختلفی وجود دارد. اولاً شخص سید علی خامنهای را فعلاً از جایگاه رهبری جدا میکنم، چون بودن ایشان در کشور آثاری دارد. چنین فردی بخواهد در جایگاه مدیریتی قرار بگیرد فارغ از ساختار که ولایتفقیه هست یا نه، این آدم خاص وفتی در جایگاه تصمیمگیری قرار بگیرد آثاری دارد، اما لوازمی وجود دارد که مربوط به کارآمدی نظام و ولایتفقیه میشود.
یک اثرش این است که شما بالاخره میخواهید کشور را چگونه اداره کنید؟ نخبگان جمع میشوند و با هم تصمیم میگیرند و عقلانیت جمعی شکل میگیرد. دغدغههای مردم فهم میشود و اینها را لحاظ میکنی و تصمیم میگیری، بعد از تصمیم گیری هم که طبیعتاً همه با آن موافق نیستند. بعضیها نقدهایی دارند و بعضی مخالفت میکنند. به چه دلیل باید تصمیمی را بپذیریم؟ ممکن است بگویید چارهای نیست، اگر نپذیریم، چه کار کنیم؟ این یک مدل ارتباط گرفتن با حاکمیت است.
یکی دیگر ممکن است بگوید بالاخره معقول است و لو اینکه ناچاریم، معقولیتی وجود دارد، حتی اگر من غلط میدانم. اما در مدل حکمرانی سیاسی، این امر، فارغ از عقلانیت و حکمتی که در آن وجود دارد و معقولیتی که شکل گرفته و باعث شده این تصمیم گرفته شود و اتفاقاً تقوای حاکمیتی که برای شما مهم است؛ در حکمرانها این را چک میکنید کسی که میآید از حیث تقوا آدم ویژهای باشد و این باعث میشود که از فکر جمعی استفاده کند. همه اینها سر جای خودش، اما آن تصمیم پشتوانهای دارد که پشتوانه الهی است؛ یعنی حق تصمیمگیری را به کسی دادند که از جانب خدای متعال داده میشود.
بنابراین وقتی او تصمیم میگیرد، شما یک آرامشی بهغیر اینکه در وجودتان هست، قداستی هم به آن تصمیم میدهید؛ یعنی این تصمیم مقدس است. تصمیم مقدس باشد بهمعنای این نیست که خطا نمیکند و حتماً معصومانه است؛ تصمیمی که بیخطا باشد لزوماً مقدس نیست. تصمیم میتواند مقدس باشد، چون این کسی که تصمیم میگیرد، از جانب فلانی اجازه دارد که تصمیم بگیرد مثل اینکه قاضی است که از جانب امام معصوم گذاشتند. تصمیمی که مبتنی بر حق حاکمیت الهی است و برتشخیصهای شما با یک حجتی میتواند مقدم باشد. بهلحاظ حرکت دادن جامعه این یک اثری دارد و نمیشود تأثیرش را نفی کرد.
نکته دومی که در این نظام ولایت وجود دارد؛ شما یک جایگاهی از مدیریت جامعه تعریف کردی که این جایگاه، مدیریت راهبردی و مدیریت حرکت جامعه را بر عهده دارد.
* توضیح بیشتری در این باره بدهید.
انواع مدیریت را در نظر بگیرید؛ مثلاً در کارخانه ریسندگی یکی مدیر بخش ریسندگی است، یکی دیگر بافندگی است و اینها خودشان تحت نظر مدیر کلانتری هستند که مدیر کل آن کارخانه است. این کارخانههای مختلف زیر نظر وزیری هستند که صنایع، زیرمجموعه آن است. خود آن زیر نظر مدیر کلانتری است که هم صنایع و کشاورزی و راه و فرهنگ را میبیند.
یک وقت شما میگویید که مهم این است که راهبرد این باشد که بهلحاظ مادی توسعه پیدا کنیم؛ این یک مدل توسعه رشد است و یک مدیر هم تلاش میکند راهبرد شما اتفاق بیفتد. یک وقت هم تلاش شما بر این است که این توسعه و رشد دنیایی بهدست خودت با انگیزههای ایمانی خود جامعه اتفاق بیفتد؛ یعنی جامعه خودش بر خودش حاکم باشد، رشد کند و تغییری که میخواهد ایجاد کند بهدست خود جامعه رقم بخورد.
این مسیر را چه کسی کمک میدهد که اتفاق بیفتد. دین آمده که جامعهی دینی گام به گام هم معنویتر بشود و هر چقدر معنویتر شود، خودش بر خودش حاکمتر میشود. این دو را در نظام اهداف دینی معرفی کردهاند؛ یعنی دو روی یک سکه است، هر چقدر شما رشد معنوی میکنی حکومت خودتان بر خودتان و استقلال شما بیشتر میشود و این را باید راهبری کند.
این اتفاق دومی است که در ساختار نظام ولایت برای شما درست میکند. خروجی این مسئله این است که آن هویت انقلابی که روز اول داد میزدی که نمیخواهم کسی برایم اینجا را بسازد و نمیخواهم رفاه داشته باشم، ولی یک برده مرفه باشم؛ میخواهم آزاد و مرفه باشم. این هدفهای انقلابی که همین الان معلوم است که مهم است؛ حتی کسانی که به حاکمیت اعتراض میکنند، موقعی که میخواهند اعتراض کنند، حد وسط استدلالهایشان همان شعار انقلاب است. با آزادی و عدالت نقد میکنند.
این نشانمیدهد که این شعارها زنده است و نقد مردم با این شعارها یک اتفاق مدیریتی است. یعنی در جامعه هویت رشد و انقلابی حفظ میشود و تلاش میکنیم جامعه زنده و پویا باشد و همه همدیگر را نقد کنند.
یک جایی رهبری را با همین شعارها نقد کرده بودند. ایشان میگفت من مخالف محتوای نقد شما هستم، ولی اصل ورود را دوست دارم و این اتفاق برای همه بیفتد. رهبری موقعی ناراحت میشود که کسانی جلوی این حقیقت هویت ایمانی و معنوی و این حالت حرکت جامعه بایستند و جامعه بیخیالش کند.
ممکن است جامعه معترض باشد و یک رفتاری را نشان بدهد؛ این جامعه بی خیال نیست. جامعهی بی خیال خطر اصلی برای رهبر الهی است. تلاش میکند این را ایجاد کند و موتور حرکت جامعه راه بیفتد، آرمانجو بماند و بر اساس آرمانها خودش، خودش را بسازد. این اتفاقی است که در این سالها میافتد و ثابت مانده و معجزه است.
در طول تاریخ نداریم جامعهای انقلاب کرده باشد و چهل سال با همان وضعیت انقلابی و با همان شعارها دائم خودش را نقد کند. حالا ممکن است من موافق کسی باشم و شما مخالف باشی، ولی هر دو با همان شعارها گفتوگو میکنیم که اتفاق مهمی است. انگار که همه آن شعارها را قبول داریم و بر اساس آن، دولت و رهبری را نقد میکنیم.
* چرا بعد از 46 سال به نقطه مطلوب نرسیدیم؟
اصلاً جنس مسیری که شما میخواهید بروید، باید با یک هویت انقلابی و پویا پیش برود. لذا میتوانیم بگوییم مثلاً در اوج فشارها و تحریمهای دهه هشتاد و نود جهش علمی داریم یعنی انقلاب علمی پیدا کردیم. بهلحاظ رشد در فضای پزشکی جهش داریم. مثلاً 10 برابر بالاتر از متوسط دنیا رشد داشته است. مثلاً بهلحاظ سیاسی میتوان گفت که در دهه شصت وضعیت نظامی چگونه بوده و دهه نود چطور.
بهلحاظ سیاسی در دنیا قدرت تأثیرگذاری چی بوده و الان چی شده. الان در کل ابرقدرتهای دنیا، ابرقدرتی در منطقه هست که همگی در مقابلش ایستادند. این نشانه توانمندی است. در بحث برجام میگفتم حتی اصلاً برجام بد؛ اینکه شما مقابل چند ابرقدرت دنیا نشستی و چند سال چانهزنی میکنید، نشانمیدهد قدرتی هستید که نمیتوانند ندید بگیرند. اگر قدرت نداشتی که کسی با شما کاری نداشت.
این یک جنس از کارآمدی است که در واقع بهواسطه مدیریت راهبری و راهبردی شما بر بستر دین اتفاق میافتد؛ یعنی ساختاری را درست کردید که تلاش میکند کل جامعه شما در مسیری که از اول گفتید؛ یعنی خودم بر خودم حاکم باشم، آزاد، مستقل، معنوی و ظلمستیز باشم، شما را پیش میبرد. نشانهاش هم این است که هنوز اینطوری هستیم. اصلاً خود این حالت که همه دائماً جامعه را نقد میکنیم حالت پویایی و بیداری دارد و همهجا اینطور نیست. بهسرعت آدمها بینالمللی هستند؛ یعنی با همدیگر تحلیلهای سیاسی جهانی میدهند، قبل اینکه اسم و فامیل همدیگر را بپرسند. این یک اتفاق انفسی در جامعه است و نمیتوانی نبینی.
اگر کل ساختار این جامعه را از بین ببری و وجود داشتهباشد، از اول همه را همینطوری میسازد و بالا میرود. هیچوقت عقاید ایمانیاش را نفی نمیکند و زیر بار کسی نمیرود و ذلیل نمیشود. در اعتراضهایی که اتفاق میافتاد، عدم موفقیت اینها بهخاطر همین خصلتهایی که است که مثلاً میدیدی معنوی نیست و لش میکرد، زمین میخورد. معلوم شد بهجای دیگر آویزان هستند یا استقلال کشور را نفی میکند. کلاً کنار میگذاشتند. این رشد یک جامعه است.
سومین نکته بهلحاظ درگیریهای و ارتباطات بینالمللی این است که جبهه درست میکنید؛ یعنی حرکت شما فقط در این چهار دیواری ایران خلاصه نمیشود. شما درگیری چهل و چند ساله با نظام استکبار دارید که به تعبیر خودشان میگویند سختترین دشمن ماست. در بیانات کلینتون و بلینکن و… بوده است. وقتی نخستوزیر صهیونیستی در سنا میگوید بعد از اینها ما را بزنند، سراغ شما میآیند و ایران را رأس قصه میداند. و جریانهای اعتراضی وسط آمریکا را میگویند که متصل به آیتاللهها هستند.
همه اینها را که ببینید قصه دیگر قابل کتمان نیست. برای آنها بهتر است که نشان بدهند اینطوری نیست. وقتی بیان میکنند یعنی دیگر قابل کتمان نیست. شما درگیری با نظام کفر را در دنیا فراگیر کردی، جبهه درست کردی، جریانهای مختلف در کشورهای مختلف، بومی آن کشورها درست شدهاست. آن اتفاقی که در دنیا میافتد محصول پیشرفتی است که اینجا در حال شکلگیری هست. و اینکه جوانهای شما نسل به نسل، دست بهدست میکنند، نظام مدیریتی را دست میگیرند و با همان آرمانها پیش میروند، نظر جدید میدهند و زنده است.
* اگر تنشزایی نبود بهتر جلو نمیرفتیم؟
تنشزایی را باید بحث کنیم. کلاً فضای دینی فضای تنش زدایی است. باید بررسی کنیم تنشزایی در عالم از کجا نشئت میگیرد و ریشهاش چیست؟ یعنی اگر ایران نبود آیا در عالم تنش زایی از بین میرفت؟ ریشه تنش زایی به قدرت طلبی هست. اینها با هم درگیر میشوند و هر کسی هم زیر بار آنها نرود با او خوب نیستند.
اینکه در دوره محمدرضا، ایران گفته که مثلاً فرض کنید میخواهم نفت را از دست انگلستان بگیرم و دست خودم باشد، آمریکا کودتا میکند و رهبران مبارزات را کنار میزند، به استبداد یک نفر را دوباره مینشاند. در آن نقطه از تاریخ با آمریکا درگیری نداشتی. حالا ما بعدش را تحلیل غلط، درست میکنند؛ در حالی که آنهایی که در قصه انقلاب بودند، میدانستند کشوری پادشاهی دارد و پادشاهش را نمیخواهد، به آمریکا چه مربوط است. اینجا ممکن است گفته شود که شما در کشور خودت متعرض منافع آن شدی؛ چون داشت شما را میچابید، حالا جلویش را گرفتی.
اما در قصه مصدق و ملی شدن نفت که اصلاً ربطی نداشت. یا در قصه مشروطه به انگلستان چه مربوط. مشروطه و مردم استبداد نمیخواستند. میخواستند با ظلم مبارزه کنند و عدالت میخواستند؛ به انگلستان چه مربوط. این نفوذی که میکنند بهخاطر این است که کلاً دنیا طلبی، تنشزا است؛ یعنی اگر ساختار حکمرانی را بر محور دنیاگرایی گذاشتید حتماً به جنگ جهانی میرسید. چون این نظمی را که الان درست کردند روی میلیونها آدم کشته شده شکل گرفته است. چند میلیون آدم را کشتند و ساختار جدیدی درست کردند و بالای سرش هم چند قدرت گذاشتند که اینها قانون بگذارند، تفسیر و داوری کنند.
شما میتوانستی این مسیر را با آویزان شدن به یک قدرت دنبال کنی و یک دفعه رشد مادی پیدا کنی؛ ولی در انقلاب قرار بر این نبوده. میخواهی به همه آن داراییها و رشد یافتگیهای مادی برسی اما بهدست خودم و با زیر بار نرفتن؛ این حرکت دیگری میشود. این را کنار بگذاریم؛ مثلاً استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی، را خط بزنیم؛ اصلاً جمهوری اسلامی، هیچ؛ روی استقلال و آزادی را خط بزنیم بعد با همدیگر صحبت کنیم؛ رفاه، کاملاً بهدست میآید. رفاه در بندگی؛ یعنی یک گوسفند در چمنزار را در یک طویلهای قرارش بدهند به گوسفند بگویند بچر، هر چی میخواهم استفاده کنم؛ چنانچه این کار را کردند و بعد هم به زبان آوردند، فلان کشور گاو شیرده خوبی هست.
تحلیل کارآمدی در نظام ولایی
این کارآمدی یعنی در سطح مدیریت الهی و نظام ولایی تحلیل شود؛ چون ما نگاه را خرد میگیریم؛ مثلاً فلان جا این اتفاق افتاد، این سطح نگاه در مدیریت میانی است که میتواند خطا در آن باشد تا همه اینها بخواهد خوب شود خیلی طول میکشد. اما آن ساختار کلان و هندسه کلی که جمهوری اسلامی است و ولایتفقیه و حاکمیت مردم دارد چه اتفاقی در آن افتادهاست.
دهه شصت جنگ شروع شده، جنگ کجاست؟ در غرب کشور. چه کسانی درگیرند؟ نیروهای نظامی. موشکها چرا باید در شهرها بخورد؟ هواپیمای مسافربری را چرا زدند؟ چون متوجه هست عاملی که باعث میشود شما قدرت بگیری مردم هستند، آن را باید بزند. یک چیزی در شما هست که باید آن را تغییر بدهد. اگر بگویید در انتهای دهه شصت در حال شکست خوردن بودیم و مردم آن انقلابی بودن و آرمان گرایی را کنار گذاشتند، این چه چیزی را در شما میبیند که با موشک زدن در سر شما میخواهد عوض کند.
بدبینها میگفتند شبیخون فرهنگی را قبول نداریم
در دهه هفتاد حتی بدبینترین مسئولان کشور که میگفتند ما شبیخون فرهنگی را قبول نداریم، آخر به این نتیجه رسیدند که کسی که گفت تهاجمفرهنگی، درست تشخیص داده بود.
در دهه هفتاد تهاجم فرهنگی شد. مخاطب تهاجم فرهنگی مخاطبش کیست؟ مردم هستند. مگر مردم چگونه هستند که مورد هجوم قرار گیرند؟ چرا باید دشمن مخالف شما پول خرج کند که روی قلب و ذهن مردم تأثیر بگذارد؟ مگر چگونه است که به ضررش است و باید خرج کند تا عوض بشود؟ در دهه هشتاد و نود فشار رسانهای و اقتصادی آوردند. روی گُرده چه کسی آوردند؟ فشار اقتصادی روی مردم میآید. قشر متوسط به پایین؛ یعنی ضربه اقتصادی به کشور زده میشود، به مردم میآید.
این شاخص نشانمیدهد که این بدنه با آن درگیر است. یعنی این درگیری، درگیری نیست که جایی برای خودش تصمیم گرفته و ربطی به اینها ندارد. این بدنه با آن درگیر است؛ وقتی عینالاسد را میزنی خوشحال میشود. عاشق درگیری با اسرائیل است و با آن مشکل دارد. یک حالی مردم ایران دارند که باید دید. آنجا اگر ناراحتی وجود دارد، اگر اشکالی میبیند و حرفی میزند، همه حال و روز را باید دید که مثلاً هنوز هم برای عقاید خودش مایه میگذارد.
شما تمام فشار اقتصادی که میشد به کشوری بیاوری آوردی، اما این نشکسته. اینکه تا اینجا دوام آورده دلیلی دارد. اینها اسمش کارآمدی است. کارآمدی را با شاخص انقلابی خودت بسنج، معلوم میشود که چقدر پیش رفتیم، چقدر معنویتر شدیم و چقدر رشد کردیم.
اینها محصول نظام ولایی شما هست. نظام ولایی غیر آدم خاص است. خدا رحمت کند حاج قاسم میگفت جان من و هزار انسان پاکی که شما فدای این نظام. هنوز در دهه نود این را میگوید. این حرف را رهبری هم میزند. میگوید من اصلاً مهم نیستم. من برای این نظام حاضرم جون بدهم. این همان حرفی است که امام هم میزند. میگوید شما فکر میکنید انبیا و ائمه برای چه میجنگند؟ امامحسین علیهالسلام برای چه جان میدهد؟ چه چیزی مهمتر از جان امامحسین دارید. بله هدفش ارزشمندتر از جانش است. هدفش ایجاد همان کارخانه انسانسازی، ایجاد همان ساختاری که در آن آدمها تربیت میشوند، درگیری با نظام کفر درست میکنند، رشد خودشان را در بستر جهاد و حرکت بهسمت خدا بهدست خودشان استقلال طلبانه رقم میزنند؛ این را میخواستهاست. شما این تلاش را کردی که ایجاد کنی و این را پیش ببری. این محصول کارآمدی که محصول این حرکت است.
بخش دوم این گفت و گو به زودی منتشر میشود.
انتهایپیام/