سفر پر ماجرای 7 طلبه به سرزمین 72 ملت
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، سفرنامه «گاو و فلفل» به قلم علی بهاری با نگاهی به سفر هفت طلبه جوان به هندوستان و وقایعی که برای این گروه رخ میدهد، برای اولینبار از سوی کتابستان معرفت منتشر و در نمایشگاه کتاب تهران عرضه شد. در معرفی این اثر آمده است: تا دلتان بخواهد سفرنامههای اخلاقی،
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، سفرنامه «گاو و فلفل» به قلم علی بهاری با نگاهی به سفر هفت طلبه جوان به هندوستان و وقایعی که برای این گروه رخ میدهد، برای اولینبار از سوی کتابستان معرفت منتشر و در نمایشگاه کتاب تهران عرضه شد.
در معرفی این اثر آمده است: تا دلتان بخواهد سفرنامههای اخلاقی، تربیتی و عرفانی داریم. شاید کمی تا قسمتی پدران قاجاریمان سعی کردند قد بضاعتشان لحنی طنازانه در سفرهایشان داشته باشند، اما باز هم در کتابخانهها جای سفرنامههای طنز خالی است. سفرنامه «گاو و فلفل» روایتی کوتاه، پرشوروشَر و جذاب از سفر شش طلبه جوان و دو استادشان به هندوستان برای تکمیل دوره زبانی انگلیسی و در اصل جهاد حق علیه باطل است.
علی بهاری، هم شاعر و هم نویسندهای طنزپرداز است. اهل ایجاز است. او کم و گزیده میگوید، اما شیرین سخن میگوید و کاری میکند وسط آشفتهبازار سفر و بدوبدوهایش زیاد خسته نشوید. «گاو و فلفل» سفری پردردسر به سرزمین هفتادودو ملت است. نویسنده هندوستان و زرقوبرقهایش را جور دیگری برایمان به تصویر کشیده.
قرار است همراه این هفت طلبه شیرین، از مزر مجاز و غیرمجازها رد شویم و ببینیم و بخوانیم که چطور طلابمان یک تنه مرتاضها و سیکها و باقی قبایل هند را به چالش میکشند.
در بخشهایی از این کتاب میخوانیم: بالاخره نوبت ما شد. گوشیها و کفشها را تحویل دادیم و وارد شدیم. در اینجا هم مانند بقیه معابد، باید کفشها را در میآوردیم. تابلوهای نقاشی زیبا از بت و مجسمه روی دیوارها نصب شده بود که توجه هر بینندهای را جلب میکرد و بتهایی جذابتر که هندوها آنها را میپرستیدند.
در کنار بت بزرگشان، مراسم عبادی برپا بود. مردم حاضر، خال قرمز میان دو ابرویشان گذاشته بودند – گذاشتن خال قرمز میان دو ابرو، نماد هندوهاست و ظاهرا آن را نشانه برکت میدانند – و همنوا با خواننده، دست میزدند. ما هم به میان جمعیت رفتیم و شروع کردیم به دست زدن.
بچهها، مسخرهبازی را شروع کردند. مجلس که گرم شد، یکی میگفت: «ماشالا» و آن یکی فریاد می زد: «رحمت خدا به این نالهها». از گوشه دیگری صدای «ایشالا بلا نبینی» بلند میشد. یکدفعه جوگیر شدم و گفتم: «رفقا با ذکر صلوات یک قدم بیایید جلو، مردم دم در تو گرما وایسادن» و بچهها صلوات دهلیشکن فرستادند. اینجا بود که احساس کردم ماندن به صلاح نیست و به زودی حراست حرم آکشاردام بازداشتمان میکند. به بچهها گفتم بزنیم به چاک و زدیم. …
کتابستان معرفت این کتاب را با 160 صفحه و به قیمت 130 هزار تومان نمایشگاه کتاب عرضه کرده است.
انتهای پیام/