سرانجام، موریانه ­ها پیروز خواهند شد!

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، 18 سال از سپردن خانه پدری جلال آل احمد به میراث فرهنگی می‌گذرد، با این حال سرنوشت این خانه که یکی از نمادهای فرهنگی شهر تهران به شمار می‌آید، همچنان نامعلوم است و ماجرای آن، قصه‌ای است پر آب چشم.  خانه‌ای که در دوره احمدشاه قاجار بنا شد و

کد خبر : 46404
تاریخ انتشار : سه شنبه ۲ مرداد ۱۴۰۳ - ۷:۰۸
سرانجام، موریانه ­ها پیروز خواهند شد!


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، 18 سال از سپردن خانه پدری جلال آل احمد به میراث فرهنگی می‌گذرد، با این حال سرنوشت این خانه که یکی از نمادهای فرهنگی شهر تهران به شمار می‌آید، همچنان نامعلوم است و ماجرای آن، قصه‌ای است پر آب چشم. 

خانه‌ای که در دوره احمدشاه قاجار بنا شد و در روزگاری، محل اجتماع علما و روحانیون تهران و مکان برگزاری جلسات سرّی علیه سیاست‌های سرکوبگرانه استبداد رضاشاهی بود، در بلاتکلیفی و رهاشدگی مدتی مأمن معتادان بود و پس از چندی، به میوه‌فروشی محله تبدیل شد. 

این خانه که در خیابان خیام، کوچه شهید کارکن اساسی (گذرقلی سابق) واقع شده، یکی از بناهای تاریخی متعلق به دوره احمد شاهی است و مرحوم آیت‌الله حاج سید احمد طالقانی( آل احمد) یکی از علمای معروف و متنفذ تهران و پیش نماز مساجد پاچنار و لباسچی، از سال 1310 شمسی تا پایان عمر خود در این خانه‌ به سر برده و فرزندانی چون جلال و شمس آل احمد را در این خانه تربیت کرده است. 

بلاتکلیفی خانه پدری جلال امر تازه‌ای نیست؛ آن هم در روزگاری که خانه‌های قدیمی و با اصالت که نمادی از معماری ایرانی اسلامی هستند و هویت شهر محسوب می‌شوند، یکی یکی قد خم می‌کنند و جای خود را به برج‌های سر به فلک کشیده نخراشیده‌ای می‌دهند که تنها به سودای سود بنا شده‌ و نشانی از هویت ایرانی ندارند. از سوی دیگر، طرح‌های مسئولان امر در سال‌های گذشته برای این خانه و دیگر خانه‌های مشابه- از احداث مهد کودک گرفته تا برگزاری کارگاه پسماند!- حکایت از این دارد که متولیان امر، با این حوزه غریبه‌اند یا دست کم ارزش و اهمیت این مواریث فرهنگی را درک نمی‌کنند. 

محمدحسین دانایی، خواهرزاده جلال آل احمد، در گفت‌وگویی با تسنیم، به شرح ماوقع پرداخته و تأکید کرده است که اگر این روال و رویه ادامه یابد، سرانجام موریانه‌ها پیروز میدان خواهند شد. گفت‌وگوی او را می‌توانید در ادامه بخوانید:

*تسنیم: آقای دانایی، مدتی است که خبری در بارة خانة پدریِ مرحوم آل­احمد منتشر نشده. آیا شما از وضعیت تعمیرات و بازسازی آنجا خبری دارید؟

بله، خبر دارم، ولی اجازه بدهید که قبل از گفتن خبرهای خودم راجع به این مورد خاص، چند جمله درباره وضع عمومی میراث فرهنگی کشور، آنهم از قول مقامات مسئول و کارشناسان همین رشته به عرضتان برسانم.

چند ماه پیش، رئیس محترم پژوهشگاه میراث‌ فرهنگی و گردشگری گفته است: «ما هنوز تا آگاهیِ میراثی خیلی فاصله داریم. بسیاری از استادان و مسئولانی که انتظار داریم میراث ‌فرهنگی را درک کرده باشند، هنوز ذهنیت گنج و دفینه دارند.» مدیرکل محترم حفظ و احیای بناها، بافت‌ها و محوطه‌های تاریخی هم گفته است: «دولتی­ کردن حفاظت از میراث فرهنگی، باعث انقطاع رابطه مردم با حفاظت آثار تاریخی شده است.» این دو اظهار نظر صمیمانه و کارشناسانه توسط دو شخصیت مهم و دست‌اندرکار میراث فرهنگی، به­خوبی حکایت از آن دارند که حال میراث ‌فرهنگی کشور واقعاً خوب نیست!

کتاب , وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی ,

در آخرین باری که هم بنده از خانه پدری مرحوم آل‌­احمد واقع در محله پاچنار بازدید کردم، این حقیقت تلخ را به ­روشنی دیدم و برایم مسجل شد که موریانه‌­ها در انجام وظیفه خودشان تا اینجا موفق‌­تر از کارکنان محترم وزارت میراث فرهنگی عمل کرده‌­اند! و در نتیجه، با کمال تأسف، به‌­زودی شاهد ویرانیِ کامل این اثر تاریخی و احتمالاً صدها اثر تاریخی دیگر خواهیم بود.

* تسنیم: این خانه از چه تاریخی برای بازسازی و مرمت در اختیار وزارت میراث فرهنگی قرار گرفته و در حال حاضر، در چه وضعی است؟

برای پاسخ به این سؤال لازم است که اولاً از سایه بیرون بیایم و کمی بی‌­پرده و صریح انتقاد کنم، ثانیاً به سوابق موضوع هم اشاره کوتاهی داشته باشم تا عرایضم مفهوم‌­تر شوند.

* تسنیم: بفرمایید.

 مرحوم آیت­‌الله حاج سید احمد طالقانی، پدر مرحومان جلال و شمس آل‌­احمد، یکی از روحانیان متعبد و متنفذ تهران و پیش­نماز مساجد پاچنار و لباسچی بود. خانه ایشان که الآن مورد بحث ماست، از مستحدثات دوره احمدشاه قاجار است و آیت‌­الله طالقانی که خانه قبلی‌­­اش در جریان احداث خیابان خیام تخریب شده بود، در سال 1310  شمسی به این خانه نقل مکان کرد و تا پایان عمر، یعنی تا سال 1340 هم در همین خانه سکونت داشت.

کتاب , وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی ,

مرحوم آیت‌الله حاج سید احمد طالقانی( آل احمد) یکی از علمای معروف و متنفذ تهران

پس از فوت ایشان، همسر و بازماندگان، ساکن این خانه بودند تا اینکه این بنا در سال 1383 در فهرست آثار ملی ثبت شد و از این تاریخ به بعد، دردسرهای روزمره خانواده هم شروع شد؛ چون مأموران دولتی به بهانة حفاظت ازین اثر تاریخی، در امور مختلف مداخله می­‌کردند و کار این مداخلات به حدی رسیده بود که بازماندگان نه تنها امکان و اجازه بهره‌­برداری معمولی از این خانه را نداشتند، بلکه حتی نمی‌­توانستند تعمیرات لازم برای رفع معایب و جلوگیری از تخریب خانه را هم انجام بدهند. این وضعیت ادامه داشت تا سال 1386 که بازماندگان مرحوم آل­‌احمد به ­ناچار تصمیم گرفتند که از سکونت در خانه پدری صرف‌نظر کنند و خانه مزبور را برای مرمت و بازسازی و تبدیل ­شدن به یک نهاد فرهنگی عام­‌المنفعه، در اختیار سازمان میراث فرهنگی بگذارند.

کتاب , وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی ,

اما آنچه در عمل روی داد، نه تنها شایسته این اثر تاریخی و در شأن آیت­الله آقا سید احمد طالقانی و فرزندان نامدارش نبود، بلکه دونِ شأن یک دستگاه دولتی مثل سازمان یا وزارت میراث فرهنگی هم بود و در نتیجه، حالا که نزدیک به 18 سال از ورود میراث به این خانه گذشته، چشم ما بازماندگان و همچنین اهالی محل و علاقه‌مندان به فرهنگ و میراث فرهنگی کشور، هنوز به آن درِ چوبیِ سبزرنگ دوخته شده و منتظریم که بالاخره این کار به سرانجامی مقبول و آبرومند برسد و شاهد بهره‌­برداری صحیح ازین اثر تاریخی باشیم.

*تسنیم: اگر ممکن است، به اقدامات مرمتی و اوضاع و احوال این ساختمان در سال­های گذشته هم اشاراتی بکنید.

سرگذشت مفصل این خانه در این بازه زمانی، مصداق کامل یک شکست تاریخی است؛ ولی به طور خلاصه عرض می­‌کنم که در این مدت، شاهد آمد و رفت مدیران و مسئولان متعدد در سازمان و بعد در وزارت میراث فرهنگی و نهادهای نیابتی­‌اش مثل «صندوق مرمت، احیا و بهره­‌برداری از بناهای تاریخی» بوده‌­ایم.

کتاب , وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی ,

هر کدام از آنها هم طرح‌­ها و سناریوهای گوناگون عمدتاً غیرفرهنگی و سلیقه‌­ای و نامتناسب با هویت و کارکرد اصلی این خانه داشته­‌اند. بعضی از این ایده­‌های عجیب و غریب و نامتناسب بدین شرح بوده­‌اند: تبدیل آنجا به یک کافه-رستوران سنتی، تأسیس خانه باستان‌شناسان، احداث مهد کودک، احداث موزه تمبر، برپایی نمایشگاه نقاشی، و سرانجام، تشکیل «کارگاه پسماند شهری به منظور پویاسازی فرهنگی- اجتماعی و محیط زیستی در فضای عمومی شهری برای معماران، طراحان و هنرمندان علاقه‌مند به محیط زیست»! ازین قبیل عناوین و ایده­‌های من­‌درآوردی و نامفهوم! آن هم برای خانه­‌ای که از حدود 100 سال پیش تا لحظه تحویل به میراث فرهنگی، محل زندگی آقای محل و مرکز اجتماعات دینی و آیینی و رفت‌­وآمد روحانیان و برگزاری مجالس روضه هفتگی و عزاداری و از این قبیل فعالیت­‌ها بوده است.

 بعد هم سردادن شعارهای توخالی و وعده­های رنگارنگ و برگزاری همایش‌­ها و مراسم نمایشی و تبلیغاتی و صَرف اعتبارات زیاد و اشغال­ شدن آنجا توسط عده­ای از اراذل و اوباش و تبدیل­ شدن آنجا به مرکز توزیع مواد مخدر و دستبردهای مکرر به تأسیسات زیربنایی آنجا، مثل کندن کابل­‌ها و سیم‌کشی­‌ها و نرده­‌ها و دستگیره‌­ها و تخریب و سرقت لوله­‌ها و کنتورهای آب و برق و گاز و کلید و پریزها و شیرآلات و حتی موزاییک­‌های رنگی بسیار نفیس و نادری که در ساخت قسمت­‌های مختلف بنا به کار رفته بودند.

 اگر تاریخچه و سرگذشت رقت­بار این خانه در این 18 سال نوشته شود، کارنامه­‌ای خواهد بود حاکی از شکست واقعی وزارت میراث فرهنگی در انجام وظایف قانونی خودش، وزارتخانه‌­ای که با هزاران نفر پرسنل و امکانات تأسیس شده است تا طبق مصوبات قانونی مربوطه، از جمله مصوبه مورخ 9 بهمن 1401 هیأت وزیران، در مسیر تحکیم هویت فرهنگی، وفاق ملی و بهره­‌گیری از تجارب زیست سرزمینی و پاسداری از تنوعات فرهنگی از طریق میراث فرهنگی و تاریخی و میراث طبیعی اقدام کند؛ ولی عملکردش کار را به جایی رسانده که امروز همه به شکست و ناکامی‌­اش اعتراف می­کنند.

* تسنیم: به نظر شما علت اصلی این نوع کارکردهای ناموفق چیست؟

طبیعتاً این موضوع هم مثل بقیه مسائل اجتماعی علل و عوامل متعدد دارد؛ ولی مهمترین عاملی که باعث بروز چنین عملکردهای ضعیف و پرهزینه‌­ای می­‌شود، تصدی­گری دولتی است. همانطور که متفکران و فلاسفه اجتماعی و دانشمندان رشته­‌های حقوق و علوم سیاسی و مدیریت و غیره صدها بار گفته و نوشته­‌اند و در بسیاری از کشورها هم عملاً پیاده شده، تنها وظیفه منطقی و مشروع و قابل قبول دولت‌­ها، ایجاد امنیت برای فعالیت شرافتمندانه مردم در زمینه‌­های مختلف است، به نحوی که همه مردم و فعالان در حوزه‌­های مختلف، بتوانند با خیال راحت و بدون نگرانی از انحصار و زورگویی و عملیات تخریبی و دست‌­درازی و مداخله، وارد میدان عمل شوند، کار کنند، به جامعه سود برسانند، خودشان سود ببرند و دستمزد دولت را هم بپردازند. دولت‌­ها هم فقط در مواقع و مواردی اجازه ورود مستقیم و تصدی‌گری دارند که مردم، به علتی آمادگی و علاقه ورود به آن مورد خاص را نداشته باشند، مثل موضوع دفاع از مرزها و امور اطلاعاتی و انتظامی کشور.

 کراراً هم ثابت شده است که دولت­‌ها نه تاجر خوبی هستند، نه صنعتگر و پژوهشگر و بانکدار و باغدار و میراث­دار خوب. به قول یکی از اقتصاددان‌های معاصر، اگر اداره یک صحرای پر از شن و ماسه را به یک دولت بسپارید، بعد از پنج سال دچار کمبود شن و ماسه خواهید شد و باید شن و ماسه وارد کنید! به همین علت است که بسیاری از آثار ملی و بناهای تاریخی و پروژهای ریزبنایی ما با وجود صرف مبالغ هنگفت، همچنان نیمه‌­کاره و بلاتکلیف افتاده­اند و خانواده‌­هایی هم که اینگونه بناها را به وزارت میراث فرهنگی واگذار کرده­اند، از این واگذاری پشیمانند و حاضرند که معاملات قبلی را اقاله کنند و بهای دریافتی از دولت را هم پس بدهند.

بنابراین، معتقدم که بدترین متولی برای حفاظت از آثار تاریخی و مواریث فرهنگی، دولت است و شایسته­‌ترین افراد برای این مسئولیت، افرادی هستند که به اینگونه آثار و مواریث وابسته­ و دلبسته‌­اند و به آنها تعلق خاطر دارند و می‌­توانند با میل و رغبت و احساس مسئولیت، کار مرمت و بازسازی و احیای آثار تاریخی خانوادگی خودشان را به عهده بگیرند.

کتاب , وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی ,

البته دولت هم بیکار نیست و باید در سه زمینه کار کند: اولاً با اجرای برنامه‌­های ارشادی مفید و مؤثر، سطح فرهنگ عمومی راجع به ارزش منابع ملی و فرهنگی را بالا ببرد، ثانیاً راه­های صحیح برای مرمت و بازسازی و بهره‌­برداری از مواریث فرهنگی را به خانواده­‌های مربوطه آموزش بدهد، ثالثاً نظارت کند که چارچوب­‌ها رعایت شوند و کسی مرتکب تخریب بناهای تاریخی، یا تغییر کاربری آنها نشود، ولی خودش هرگز نباید به عنوان عامل اجرایی وارد کار شود.

* تسنیم: با توجه به اینکه مرمت و بازسازی و حتی بهره­برداری از این‌گونه بناهای تاریخی مستلزم هزینه است، بفرمایید که مسائل مالی برای مرمت و بازسازی و بعد هم موضوع سودآوری این بناها چگونه حل خواهد شد؟

سؤال خوب و مهمی را مطرح فرمودید. اتفاقاً بدترین رویکرد و سیاست اتخاذ شده توسط وزارت میراث فرهنگی در مورد بناهای تاریخی خودمان، همین نگاه کاسبکارانه سطحی است که عملاً ضد توسعه فرهنگی عمل می­‌کند. به عنوان نمونه، آیا برای سودآورشدن مثلاً کاخ گلستان، می­توانیم در آنجا یک چلوکبابی راه بیندازیم؟ آیا این عمل درست است و در شأن این بنای تاریخی خواهد بود؟ آیا می‌­توانیم مثلاً در یکی از شبستان­های مسجد شیخ لطف‌­الله در اصفهان، یا در گوشه یکی از سالن­‌های مطالعة کتابخانه ملی در تهران، بساط جگرکی برپا کنیم تا سودآور شوند؟ بدیهی است که جواب این سؤال­‌ها منفی است، ولی این جواب منفی بدان معنی نیست که بناها و آثار مزبور سودآور نیستند و حتماً باید تحت حضانت! دولت قرار بگیرند و برایشان ردیف بودجه مقرر شود، بلکه بدان معنی است که ما موضوع میراث را درک نکرده‌­ایم و آن را سرسری گرفته­‌ایم و خواسته‌­ایم کلیشه‌ای عمل کنیم؛ در حالی که هر اثر و بنای تاریخی، مزیت نسبی و مطلوبیت­‌های ذاتی و مقتضیات خاص خودش را دارد و نمی­‌توانیم همه آنها را سروته یک کرباس بدانیم.

کتاب , وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی ,

چنانچه ما این خصوصیت­‌ها را درک کنیم و هر یک از آنها را در مسیر اصلی و طبیعی خودشان به کار بگیریم، به سودآوری و بهره‌­وری کامل و پایدار خواهند رسید. البته پیداکردن این ویژگی­‌ها و اتخاذ راهکارهای صحیح و متناسب برای هر یک از آنها هم عقلانیت و بصیرت و مدیریت هوشمندانه و دلسوزی می‌­خواهد و باید با توجه به هویت و کارکرد اصلی اثر و با رعایت مقتضیات و موانع و جوانب عرفی و قانونی خاص هر مورد، به دنبال راه حل مناسب و مطلوب برویم و اتفاقاً در همین جاست که نیازمند کمک کارشناسان دولت خواهیم شد و آنها باید به صحنه بیایند و ایده‌­های خوب خودشان را در اختیار بهره­‌برداران بگذارند؛ ولی به شرط اینکه به تصدی‌گری و مداخلات عملی دولت و دولتیان نینجامد.

اگر دولت جدید در برنامه‌­ریزی و ریل­‌گذاری مسیر صحیح برای حفظ میراث فرهنگی کشور، به تجارب قبلی و توصیه­‌های علمی توجه نکند و همچنان بیراهه‌­های قبلی را ادامه بدهد، بدون شک، جام قهرمانی این میدان سرانجام به موریانه‌­ها خواهد رسید و سرِ دولت و ملت بی­‌کلاه خواهد ماند! والسلام.

انتهای پیام/



منبع

برچسب ها :

ناموجود