روایت های شوکه کننده یک افسر اطلاعاتی ایرانی

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم،‌ تاریخ‌نگاری در ایران از لحاظ کمی پس از پیروزی انقلاب اسلامی  وسعت یافت و از لحاظ کیفی تحولی عمیق پیدا کرد. تاریخ‌نگاری به اعتبار رابطه‌ای که همواره میان سیاست و تاریخ و بالاخص تاریخ معاصر وجود دارد، در این تحول سیاسی سخت مورد توجه قرار گرفت. با پیروزی انقلاب

کد خبر : 142057
تاریخ انتشار : سه شنبه ۱۸ دی ۱۴۰۳ - ۱۱:۴۲
روایت های شوکه کننده یک افسر اطلاعاتی ایرانی


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم،‌ تاریخ‌نگاری در ایران از لحاظ کمی پس از پیروزی انقلاب اسلامی  وسعت یافت و از لحاظ کیفی تحولی عمیق پیدا کرد. تاریخ‌نگاری به اعتبار رابطه‌ای که همواره میان سیاست و تاریخ و بالاخص تاریخ معاصر وجود دارد، در این تحول سیاسی سخت مورد توجه قرار گرفت. با پیروزی انقلاب اسلامی، دوران حکومت پهلوی به صورت دوره‌ای تاریخی درآمد و در دستور کار مورخان قرار گرفت. هر چه از پیروزی انقلاب اسلامی فاصله گرفتیم،‌ بر شمار کتاب‌هایی که به ارزیابی دوره تاریخی پیش از انقلاب پرداختند‌، افزوده شد،‌ اما در سال‌های اخیر تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی بعد دیگری نیز به خود گرفته است و آن متمرکز شدن بر دوره معاصر به معنای سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی است.

کتاب‌هایی که در سال‌های اخیر درباره این بعد از تاریخ ایران اسلامی منتشر می‌شوند‌، در مواجهه با مخاطب نیز بسیار موفق بوده‌اند‌، مخاطبی که تشنه دانستن از تاریخ انقلاب است به خوبی با این دسته از آثار به ویژه کتاب‌هایی که در قالب تاریخ شفاهی و خاطره‌نویسی نگاشته شده‌اند،‌ ارتباط برقرار کرده است. البته در همه دنیا مخاطب با اینگونه کتاب‌های تاریخی بیشتر ارتباط برقرار می‌کند.

خاطره‌نویسی افسران اطلاعاتی، در دنیا موضوعی جذاب و در عین حال بحث برانگیز است. این خاطرات، دریچه‌ای به دنیای تحلیل‌های اطلاعاتی است و چالش‌های پیش روی سازمان‌های اطلاعاتی می گشایند. در سطح جهانی، تعدادی از افسران اطلاعاتی برجسته خاطرات خود را منتشر کرده‌اند که با استقبال گسترده‌ای از سوی مخاطبان روبرو شده است. این خاطرات نه تنها از نظر تاریخی ارزشمند هستند، بلکه می‌توانند برای درک بهتر ماهیت کار اطلاعاتی و تأثیر آن بر سیاست‌های بین‌المللی، مفید باشند. با این حال، انتشار این خاطرات همواره با ملاحظات امنیتی و سیاسی همراه بوده است.

در مجموع‌، خاطره‌نویسی افسران اطلاعاتی، موضوعی جذاب و در عین حال، چالش‌برانگیز است. این خاطرات، می‌توانند دریچه‌ای به دنیای پنهان عملیات جاسوسی و تحلیل‌های اطلاعاتی بگشایند و به درک بهتر ماهیت رخدادهای اجتماعی کمک کنند. با این حال، انتشار این خاطرات در همه دنیا همواره با ملاحظات امنیتی، سیاسی و قانونی همراه بوده است.

در ایران شمار کتاب‌‌هایی از این دست بسیار اندک است،‌ مجموعه دو جلدی «من اطلاعاتی بودم» یکی از این کتاب‌هاست که اخیراً‌ از سوی نشر شهید کاظمی منتشر شده است و شاید بتوان آن را اولین در نوع خود دانست. خاطرات یک افسر سابق اطلاعاتی که رضا اکبری‌آهنگر مصاحبه و پژوهش کتاب را بر عهده داشته و راضیه ولدبیگی نیز نگارش را انجام داده است.

در این کتاب خاطرات افسر اطلاعاتی با نام مستعار علی مهدوی از تعقیب و مراقبت سپاه و کشف کودتاها تا ورود به وزارت اطلاعات در دوران انقلاب را روایت کرده‌اند. در واقع این کتاب خاطرات مهدوی از سال‌های 1358 تا 1392 است.

 این نخستین‌بار است که یک افسر اطلاعاتی در ایران، خاطراتش را تعریف می‌کند و اسراری را برملا می‌کند که شوکه‌کننده است. شخصیت اصلی کتاب «من اطلاعاتی بودم»، از میان فرقه‌ها و گروهک‌های مختلف اوایل انقلاب، راه دیگری را انتخاب می‌کند و می‌شود بازوی قدرتمندی برای حراست از نظام نوپا و آسیب‌پذیری که از هزاران طرف برای دریدن و نابود کردنش، چنگ و دندان تیز کرده‌اند.

راوی جوان وارد سپاه می‌شود و سختی‌های نظام تازه رسیده را به جان می‌خرد تا زحمات دوستان شهیدش هدر نرود. روایت‌های تازه این کتاب درک درستی به مخاطب از پیچیدگی دشمنی با جمهوری اسلامی در خارج از مرزها ارائه می‌دهد،‌ تا جاییکه مخاطب می‌تواند وقایع و رخدادهای سال‌های اخیر را نیز تجزیه و تحلیل کند.

مهدوی در جلد نخست خاطرات خود،‌ جزئیاتی شنیدنی از حوادث اوایل انقلاب تا همین سال‌های اخیر را بازگو می‌کند،‌ جزئیاتی از وقایع نخست سال‌های اول پیروزی انقلاب‌، از خنثی کردن معجزه‌گونه توطئه‌های کودتاچیان سال‌های ابتدایی انقلاب‌،  و ماجرای صادق قطب‌زاده را ارائه می‌کند.

راوی در جلد دوم نیز به بررسی دقیق مواضع انجمن حجتیه مهدویه طی سال‌هایی که مسئولیت بررسی این گروه را بر عهده داشته می‌پردازد و از ارتباط این گروه با برخی خواص پرده بر می‌دارد، روایت‌های مهدوی از این سال‌ها ابهامات بسیاری را رفع می‌کند. راوی هم‌چنین در این مجلد، روایت‌های شنیدنی از سال‌های حضورش در معاونت مجلس شورای اسلامی  را نیز ارائه می‌کند.

بنا به گفته نویسندگان کتاب‌، راوی بسیاری از اسرار را همچنان ناگفته باقی گذاشته و حتی راضی به انتشار بخشی از اسراری که تعریف کرده نیز نبوده است.  خاطراتی که وی  در این کتاب تعریف کرده‌ فقط و فقط، مربوط به همان دوره مسئولیتش است و چه بسا در هر برهه‌ای، برخی از سیاست‌ها و عملکرد وزارت اطلاعات به اقتضای مصالح روز  تغییر کرده باشد.

مصاحبه و پژوهش اثر در ماه مبارک رمضان سال 1399 انجام شده و اسامی افرادی که در کتاب نیامده در خاطره‌ راوی بوده، ولی تعمداً فاش نشده است.

نویسنده در مقدمه کتاب اشاره می‌کند که: «تمام تلاش من در نگارش کتاب این بود که علاوه بر حفظ مستندات تاریخی، روایت خوش‌خوانی بنویسم که ارباب نویسنده، خواننده است و صدالبته بی‌پرده و بی‌واسطه‌ی قلم فرسایی‌ها و ادبی‌نویسی‌های پیچیده و الفاظ دهن پُرکن پرطمطراق، ساده نوشتم. تا با درد دل‌ها و سختی‌ها و افق نگاه جوانانی آشنا شوید که برای پا گرفتن انقلاب، شب و روز زجر کشیدند و تهمت‌ها و نامردی‌ها را چشیدند و همیشه سعی کرده‌اند حتی اگر دیگران را خوش نمی‌آید، حداقل اطراف خودشان را با شمعی از حقیقت روشن نگه دارند. سعی کردم پا جای ایشان بگذارم و فکر کنم تمام این اتفاقات برای خودم افتاده، اما کلمات با تمام قدرتی که دارند گاهی برای نشان دادن حس واقعی درمانده و بی‌فایده بی‌نظر می‌رسند. خیلی جاها ایشان خندید که می‌توانید حدس بزنید کجاها بوده و حسرت‌ها و حرص خوردن‌ها ـ و بعضا بغض کردن‌هایشان ـ را تا جایی که می‌توانستم نشان داده‌ام و طبیعتاً بخشی هم مخفی مانده تا خواننده باهوش و سمج از لابه‌لای حرف‌های گفته شده؛ تمام حس‌های ندیدنی را برای ذهن خودش دیدنی کند.

مهر سال 1400 متن خام مصاحبه به دستم رسید و نگارش کتاب اواخر بهمن همان سال تمام شد. اما مشکلات کار، خودی نشان داد و من فهمیدم کارم تازه دارد شروع می‌شود. اختلاف سلیقه‌ها در کار طبیعی بود و من می‌بایست با حفظ چندین وجه در کتاب، و دفاع از سناریوی انتخابی‌ام، نوشته‌ام را بازنویسی می‌کردم. بار دوم با جسارت بیشتری با متن ور رفتم و الان می‌بینم که تلاش دوباره ارزشش را داشت. کتاب بعد از بازنویسی چندباره من و دقت‌ها و نکته‌بینی‌های ظریف آقای اکبری و آقای مهدوی آماده شد.»

در بخشی از این کتاب آمده است:

ما به عنوان سیستم اطلاعاتی وظیفه داشتیم اشراف اطلاعاتی روی تمام جریان‌های سیاسی کشور داشته باشیم. در تمام کشورها رسم همین است. جنبش‌هایی که معاند و مخالف هستند، جریان می‌سازند و جامعه را آشفته می‌کنند؛ در اولویت بالاتری قرار دارند. لذا روی روی جبهه ملی کار می‌شد، ولی وقتی به مرحله علنی موضع‌گیری علیه نظام رسیدند، شرایط جدی‌تر شد. یعنی برای آن‌ها وقت بیشتری می‌گذاشتیم. یک قسمت به اسم ملی‌گریان ابراز وجود کرده و چون حساسیت‌هایی درباره آن‌ها پیش آمده بود، تمرکز ما روی این جریان بیشتر شد. جنگ شدت گرفته بود و دشمن با سلاح‌های مختلف و تمام توانش با ما می‌جنگید. جامعه به شدت درگیر و خسته‌ی جنگ بود و این جریانات هم از داخل، اوضاع را ملتهب می‌کردند و دائم اغتشاش به پا می‌کردند.خاطره‌نگاری انقلاب ,

کتاب دو جلدی «من اطلاعاتی بودم» به قلم راضیه ولدبیگی و با مصاحبه و پژوهش رضا اکبری آهنگر در 621 صفحه قطع رقعی با شمارگان هزار نسخه توسط انتشارات شهید کاظمی به بازار نشر عرضه شده است.

انتهای پیام/



منبع

برچسب ها :

ناموجود