راهکارهای شهید مطهری برای اصلاح حوزه و روحانیت |

شهید مطهری در دو سطح به مساله سازمان روحانیت پرداخته است؛ نخست تحلیل و انتقادات از روحانیت و دوم ایده­‌های ایشان برای نهاد روحانیت. نقدهایی همچون نبود روحیه انتقادی در روحانیت و خاصیت چاکری، ضعف در نظام معیشت، مرید­گرایی، تمرکز بر القاب و عناوین درون‌تهی و… . از سوی دیگر ایشان با تاکید بر ضرورت

کد خبر : 251
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۹:۱۳
راهکارهای شهید مطهری برای اصلاح حوزه و روحانیت |


شهید مطهری در دو سطح به مساله سازمان روحانیت پرداخته است؛ نخست تحلیل و انتقادات از روحانیت و دوم ایده­‌های ایشان برای نهاد روحانیت. نقدهایی همچون نبود روحیه انتقادی در روحانیت و خاصیت چاکری، ضعف در نظام معیشت، مرید­گرایی، تمرکز بر القاب و عناوین درون‌تهی و… . از سوی دیگر ایشان با تاکید بر ضرورت استقلال مالی روحانیت راهکارهای دیگری را ارائه می­کنند که اهم آنها عبارت اند از: تطبیق برنامه‌های درسی با شرایط جدید جامعه، مشاوره علمی، مشاوره فتوایی، تقسیم کار در فقاهت، زعامت روی اصول شورا و دموکراسی، اصلاح سبک عزاداری، تشکیل کنگره سالانه خطبا، مستقل کردن حوزه از منابع قدرت و سیاست، پرهیز از اشغال مناصب دولتی مگر در شرایط اضطراری و تشکیل دایره امر به معروف و نهی از منکر.

پایگاه اطلاع‌رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامی در کنار ثبت و ضبط تاریخ انقلاب اسلامی، عهده‌دار تحلیل روندهای اجتماعی و اندیشه‌های ممتاز موثر در شکل گیری این انقلاب و امتداد زیستی آن در 45 سال گذشته است از همین رو در راستای تحلیل اندیشه شهید مطهری که نظریه پرداز انقلاب اسلامی است اثری را با عنوان سازمان مطلوب روحانیت با تحقیق و تدقیق استاد علی باقری منتشر کرده است. سازمانی که با تراث هزار ساله خود بسترساز تحقق انقلاب اسلامی و شکل‌گیری جمهوری اسلامی شد.

نوشته حاضر با الهام از این کتاب که عبارت‌های آن شهید را در قالبی نو تجمیع کرده است در نظر دارد تا به فراخور یک یادداشت، اندکی پیرامون نهاد مطلوب روحانیت سخن بگوید.

راهکارهای شهید مطهری برای اصلاح نهاد روحانیت

 

اما پیش از آغاز سخن درباره دیدگاه شهید مطهری پیرامون نهاد روحانیت و اندیشه‌های اصلاحی ایشان تنبه به دو نکته در تحلیل عقلانیت و منطق کنشگری افراد ضروری است.

1. عقلانیت‌ها محصول یک پایگاه معرفتی هستند به بیان دیگر اندیشه‌ها و کنش‌های اجتماعی نوک کوه یخی هستند که بیرون از آب است. از همین رو زمانی که از دیدگاه شهید مطهری درباره نهاد مطلوب روحانیت سخن می­گویم باید به پایگاه معرفتی و جهان‌بینی آن شهید توجه کنیم و بتوانیم روند امتداد آن مبانی در سازمان دادن به این منطق اندیشه پیرامون نهاد مطلوب روحانیت را پیگیری کنیم.

این نحوه مطالعه و تحقیق نیازمند غور عمیق و وسیع در آثار یک نظریه‌پرداز است. به همین جهت نمی­توان از چارچوب‌های بیرونی برای نظم‌بخشی به پایگاه معرفتی شخصیت‌های مختلف به عنوان واحد معیار استفاده کرد. به طور انضمامی تبیین اندیشه شهید مطهری درباره نهاد مطلوب روحانیت در سطح نخست نیازمند تحلیل شبکه مفهومی هستی، انسان و جامعه و در سطح دوم نیازمند جایگاه‌یابی عقل، ضرورت بعثت و گستره و دامنه دین و همچنین مساله خاتمیت از دریچه ثابتات و متغیرات است تا در نهایت کلام به این نقطه برسیم که روحانی به مثابه وارث نبی، رسول و امام سه نقش اجتهاد، تبلیغ و رهبری را به عهده دارد.

تذکر این نکته حائز اهمیت است که منظومه حاصله از صورت‌بندی مفاهیم بنیادین سطح نخست و دوم در وجود و ماهیت هر کدام از عرصه‌های سه گانه تاثیر مستقیم دارد. به طور مثال شهید مطهری به جهت نوع نگاهی که به دین داشت از سلطه نگرش فقهی، آن هم نگرش جامدی که فاهم ثبات و تغیر نیست و حتی در صورت درک این ساختار در تلاش است همواره مسائل نو را در قالب کهنه فرو کند گله‌مند است.

2. اصل دیگر توجه به بسترهای اجتماعی و تاثیر آن‌ها در شکل‌گیری اندیشه فرد در طول حیات خود است تا از این طریق اولا اندیشه در بستر و زمانه خود فهم شود و از قیاس‌های شاذ جلوگیری گردد و ثانیا سیر تحولات درونی یک اندیشه نیز مورد توجه قرار گیرد. به طور مثال شاید شهید مطهری در دهه 30 راهکاری را برای تعالی نهاد روحانیت ارائه کرده است که در دهه 40 از آن عدول کرده است. در این نحوه مطالعه موارد از این دست قابل ردیابی و تحقیق است. البته ممکن است اندیشه برخی متفکرین با وجود تاثیرپذیری از شرایط اجتماعی باتوجه به تمرکز بر مسائل کلان زیست بشری قابلیت تعمیم داشته باشند که شهید مطهری از جمله این نوع از متفکران است.

راهکارهای شهید مطهری برای اصلاح نهاد روحانیت

 

اما با عبور از این دو مقدمه که توجه به آن‌ها برای تحلیل اندیشه‌­ها ضروری است[1] بهترین روش آغاز سخن درباره دیدگاه شهید مطهری پیرامون نهاد روحانیت تمسک به بیان خود ایشان است. مرحوم شهید درباره اصل تقدم سازمان بر فرد چنین می‌­نویسد: ” تأثیر و اهمیت سازمان و تشکیلات و رژیم اجتماعی از تأثیر و اهمیت زعماء بیشتر است. در درجه اول باید دربارۀ سازمان صالح اندیشید و در درجه دوم دربارۀ زعماء و افراد صالح. اگر نظام صالح باشد کمتر فرد ناصالحی قدرت تخطّی دارد و اگر ناصالح باشد فرد صالح کمتر قدرت عمل و اجراء منوّیات خود را پیدا می‌کند و احیاناً منویات و افکار خود را می‌بازد و همرنگ سازمان می‌شود. نظامات اجتماعی نسبت به افراد اجتماع به منزله خیابان‌ها و کوچه‌ها و خانه‌های یک شهر است نسبت به مردم و وسائل نقلیه که در آن شهر حرکت می‌کنند، که مردم مجبورند از پیچ و خم همان‌ها حرکت کنند، حداکثر آزادی عمل این است که نزدیک‌ترین یا خلوت‌ترین و یا پاکیزه‌ترین راه را انتخاب کنند. افراد چاره‌ای ندارند جز اینکه زندگی و رفت و آمد خود را با وضع موجود تطبیق دهند”[2]

شهید مطهری خود یکی از پیشگامان چنین نگاهی به حوزه علمیه بوده است و در طول سالیان حیات خود چه در سخنرانی­ها و کتاب­ها و چه در یادداشت­های شخصی به زوایای این مساله پرداخته است. مباحث ایشان را به طور کلی می­توان در دو سطح کلی جانمایی کرد نخست تحلیل و انتقادات ایشان از روحانیت و دوم ایده­‌های ایشان برای  نهاد روحانیت.

شهید مطهری در سطح نخست سه مسئولیت کلی متناسب با سه شان نبی، رسول و امام برای روحانیت تصویر می­کند. مسئولیت نخست روحانیت فهم عمیق تمام دین است. ایشان اصول و ویژگی‌های مختلفی را برای اجتهاد جامع برمی­شمارند که برخی از آنها عبارتند از امتداد مبانی حکمی- معرفتی در اجتهاد، لزوم فراتر رفتن از فقه در فهم دین، تخصصی­‌سازی اجتهاد، تفکیک ثابت از متغیر، توجه به شرایط زمانه.

مسئولیت دوم تبلیغ دین است که چهار شرط غنای محتوا، لیاقت و شانیت خاص مبلغ، شناسایی ابزارهای تبلیغی مشروع و استفاده صحیح از آنها، به کار بستن متد و روش صحیح پیامرسانی، شروط انتقال پیام از نگاه ایشان است.

مسئولیت سوم مساله رهبری جامعه است که غرض نهایی بعثت انبیا که همان رشد و تعالی ابنا بشر به واسطه علم و اراده است با عبور از دو مرحله فهم و تبلیغ و رسیدن به  این گام حاصل خواهد شد.

شهید مطهری در کلان نگاهی به واقعیت عینی جامعه و مبتنی بر این نگاه که “انتقاد به معنای طرح کردن نقاط ضعف یک اجتماع، یکی از مظاهر رشد و کمال اجتماع است و خیلی جامعه باید رشید باشد که اولًا بتواند انتقاد کند؛ یعنی با فکر عمیق، نقاط ضعف را صحیحاً درک کند و علل نواقص را به خوبی بشناسد، و ثانیاً بتواند خودش را از هر غرض شخصی که مربوط به بالا بردن و پایین بردن اشخاص باشد عاری کند و منظورش اصلاح حال اجتماع و خدمت به دین و مسلک و وطن و حیثیتهای ملی و غرور ملی باشد[3]” نقدهایی را نسبت به جامعه روحانیت مطرح می­کنند که عبارت اند از : نبود روحیه انتقادی در روحانیت و خاصیت چاکری، ضعف در نظام معیشت، مرید­گرایی، تمرکز بر القاب وعناوین درون تهی، اعتقاد به بی‌نظمی، هراس از دانش‌افزایی مردم، نداشتن برنامه برای زندگی دینی مردم، بهره‌گیری از دانش‌های کهنه در تربیت مردم، عدم حضور در میدان‌های اصلی مبارزه، جلال و جبروت وهمی، بدبینی به مردم و آخوندهای انگل.

شهید مطهری و روحانیت

عبارت‌­های ایشان در تصویر دو نقد اخیر این چنین است.

“مى‏گویند نوعى بیمارى روانى هست به نام «پارانوئیا» (جنون هراس از دیگران) که همه را رقیب، همه را دشمن، همه را حسود، همه را بدخواه و همه را کینه‌‏توز خود می‌‏شمارد.آیا مقدسین از روحانیون ما به چنین بیمارى مبتلا نیستند”[4]

“خاصیت افراد انگل این است که خودشان را بسته‌اند به یک مقام و یک عضو و یک شأن مفید، و جدا کردن این‌ها به واسطۀ اینکه خود را چسبانده‌اند مشکل است، مثل آخوندهای انگل که خود را به دین و روحانیت چسبانیده‌اند و کوچکترین اقدامی علیه آنها موجب می‌شود که آن را بهانه اقدام علیه دین و روحانیت قرار دهند.[5]

اما شهید مطهری در این سطح متوقف نمی­شود چه اینکه او تنها یک منتقد نیست بلکه مصلحی است که از پس هر نقدی به دنبال یک برنامه ایجابی تحول‌ساز است از همین رو ایشان مبتنی بر همان اصل تقدم سازمان بر فرد تلاش دارند در سطح دوم یعنی سازمان روحانیت به ریشه‌یابی مشکل و ارائه راه­کار بپردازد.

به نظر می­رسد ایشان پایه و اساس اصلی مشکلات حوزه را نبود یک نظام معیشتی صحیح می­داند البته این بدان معنا نیست که تمام مشکلات از سرمنشا نبود یک نظام مالی برمی­‌خیزد بلکه مراد آن است که در نگاه شهید نبود نظام مالی متناسب و منضبط بسترساز بسیاری از مشکلات است[6] ایشان با وجود تحسین عدم اتکا حوزه علمیه به قدرت‌های سیاسی و مالی در اینباره می­فرمایند: “اگر اتکاء روحانی به مردم باشد قدرت به دست می‌آورد ولی حریّت را از دست می‌دهد. زیرا معمولاً توده مردم معتقد و با ایمانند اما جاهل و مُنحط و بی‌خبر و در نتیجه با اصلاحات مخالفند، روحانیت متکی به مردم قادر است با مظالم و تجاوزات دولت‌ها مبارزه کند اما در نبرد با عقاید و افکار جاهلانه مردم ضعیف و ناتوان است. امابه نظر ما صِرف اتکاء بودجۀ روحانیت ایران به عقیده مردم سبب ضعف آن نشده است بلکه سازمان نداشتن این بودجه سبب این نقص بزرگ شده است و با سازمان دادن آن می‌توان این نقص بزرگ را رفع کرد. تا روحانیت شیعه هم قدرت داشته باشد و هم حریت.”[7]

همانطور که در پایان این بند از عبارت­های شهید مشخص است ایشان راه­کار رفع این نقیصه در روحانیت را که سرمنشا مشکلاتی چون نبود روحیه انتقادی، انگل پروری، مریدگرایی، مناسک‌گرایی و از همه مهمتر عوام‌زدگی و بهره‌کشی از مردم است را شکل‌دهی به یک سازمان مالی مستقل از مرجعیت در درون نهاد حوزه علمیه می­‌دانند:

“راه اصلاح یک چیز است و آن سازمان دادن به بودجۀ فعلی روحانیت است از راه ایجاد صندوق مشترک و دفتر و حساب و بیلان در مراکز روحانیت، به طوری که احدی از روحانیون مستقیماً از دست مردم ارتزاق نکند، هر کس به تناسب خدمتی که انجام می‌دهد از آن صندوق که در اختیار مراجع و روحانیون طراز اول حوزه‌های علمیه خواهد بود معاش خود را دریافت کند. … البته من به اثر شگفت‌انگیز ایمان و تقوا معترفم و همین قدرت دین و معنویت است که با این همه بی‌نظمی و بی‌حسابی، روحانیت ما را نگهداری کرده و مانع متلاشی شدنش شده است. هیچ چیز جای تقوا و ایمان را نمی‌گیرد ولی بنا نیست که تقوا و ایمان را جانشین همه‌چیز بدانیم، از هر چیز فقط اثر خودش را باید انتظار داشت، نه ماده جای معنی را می‌گیرد و نه معنی جای ماده را و در میان معنویات هم هیچ کدام جای دیگری را به طور کامل پر نمی‌کند مثلاً نه علم می‌تواند جانشین ایمان بشود و نه ایمان می‌تواند جانشین علم گردد. نظم و انضباط و تشکیلات هم یکی از اصول مقدس زندگی بشری است، بی‌نظمی و بی‌تشکیلاتیِ معیشت روحانیون به مقیاس بیشتری ارکان ایمان و معنویت را متزلزل کرده و محیط فاسد به وجود آورده است. موجب منتهای تأسف است که مردم جلو چشم خود ببینند که اولاد و احفاد و حواشی برخی از مراجع تقلیدِ بزرگ آنقدر از هرج و مرج و بی‌نظمی‌های بودجه روحانیت اختلاس می‌کنند که سال‌های متمادی در کمال اسراف خرج می‌کنند و تمام نمی‌شود.”[8]

البته ایشان در کنار این ایده برنامه­‌های دیگری را نیز برای عبور حوزه از وضعیت موجود به سمت شرایط مطلوب ارائه می­کنند که اهم آنها عبارت اند از: تطبیق برنامه‌های درسی با شرایط جدید جامعه، مشاوره علمی، مشاوره فتوایی، تقسیم کار در فقاهت، زعامت روی اصول شورا و دموکراسی، اصلاح سبک عزاداری، تشکیل کنگره سالانه خطبا، مستقل کردن حوزه از منابع قدرت و سیاست، پرهیز از اشغال مناصب دولتی مگر در شرایط اضطراری و تشکیل دایره امر به معروف و نهی از منکر.

 

پی‌نوشت:

[1] به فراخور غالب یادداشت از به کار گیری دو اصل پیش گفته در تحلیل اندیشه شهید احتراز شده و تنها تحلیلی محتوایی از اندیشه ایشان در این نوشته منعکس شده است.

[2] یادداشت‌های استاد مطهری، ج 13، ص 249.

[3] یادداشت‌های استاد مطهری، ج 13، ص 209-210.

[4] یادداشتهای استاد مطهری ج4 ص 573

[5] یادداشت‌های استاد مطهری، ج 13، ص 173-174.

[6] یک مشکل بزرگ جامعه روحانیت ما وجود روحانی‌نمایانی است که ساخته دستگاه‌هایی هستند که با در اختیار قرار دادن قدرت و بودجه، با زرنگی و تطمیع و یا وسایل دیگر، عده‌ای را موافق خود می‌کنند که همیشه به نفع آنها و به ضرر مسلمانان در فعالیت‌اند. قطع این ریشۀ فساد جز با سازمان دادن صحیح به تشکیلات روحانی ما میّسر نیست. اگر مشکل مالی سازمان روحانیت ما حل گردد سایر نواقص به دنبال آن حل می‌شود. اگر ما نکنیم روزگار خواهد کرد

[7] مجموعه آثار شهید مطهری، ج24،ص497

[8] مجموعه آثار شهید مطهری،ج24،ص501-505



منبع

برچسب ها :

ناموجود