گروه اندیشه: بازخوانی نیروهای تندرو در ایران به ویژه بعد از انتخابات ۱۴۰۳ ایران، از ضرورتی دو چندان برخوردار شده است. جامعه قطبی و رشد نیافته معمولا تلاش می کند با مرگ بر یا درود بر، مسایل را حل کند، که هیچگاه حل نمی شود. اما جامعه خواهان توسعه و پیشرفت، به موانع توسعه و ریشه های آن می پردازد. هیچ تفکری با نیروهای نظامی و امنیتی از بین نمی رود، همچنین حتی هیچ تفکری با نظام انتخاباتی نیز از بین نمی رود، آن چنانکه در حال حاضر نیروهای افراطی در آمریکا و اروپا از میان نظام انتخاباتی در حال سربرآوردن هستند. تنها زمانی نیروهای تندرو کم اثر می شوند که مردم و جامعه نسبت به آنان شناخت پیدا کرده، و با واقع بینی، رفتاری عقلانی و مناسباتی توام با عقلانیت میانه روی را به منظور تحقق رفاه و پیشرفت دنبال کنند. از این رو نویسنده در گزارش کوتاه حاضر از کتاب «بنیان اندیشه سیاسی اسلام در قرآن» دکتر سعید جلیلی کاندیدای انتخابات دوره چهاردهم ریاست جمهوری، بنیان اندیشه های او را ، به بررسی بنشیند. این گزارش از نظرتان می گذرد:
***
کتاب «بنیان اندیشه سیاسی اسلام در قرآن»،در سال ۱۴۰۰ منتشر شده است. اگر چه نمی توان کتاب مطول ایشان را اثری قابل توجه در حوزه اندیشه های سیاسی دانست، اما از آن جا که نظرات یک سیاست مدار ارشد ایرانی را بازتاب می دهد، قابلیت نقد و بررسی را دارد.
اولین نکته ای که درباره کتاب آقای دکتر جلیلی جلب نظر می کند، عنوان انگلیسی آن است که با ترجمه فارسی، تطابق ندارد. نویسنده در برگردان عنوان فارسی، برای کلمه «بنیان»، معادل پارادایم (paradigm) را برگزیده که درست نیست. پارادایم ها، الگوهای کلانی هستند که در هر عصری، بر علوم مسلط می شوند و دانشمندان در چارچوب آن، به فهم و تفسیر پدیده ها می پردازند. کتاب آقای جلیلی، در پنج بخش هستی شناسی، معرفت شناسی، فرجام شناسی، انسان شناسی و جامعه و دولت تنظیم شده است. نویسنده، برای ابرام نظرات خود از انبوهی از آیات قرآن بهره برده است. ایشان، به پیروی از دیدگاه سنتی اسلامی، تمامی داستان ها و اصطلاحات قرآنی مانند: فرشته، جن، شیطان، عرش و یا کرسی را واقعیتی عینی به حساب می آورد. از همین روست که نویسنده در بخش هستی شناسی، درباره عرش و کرسی، به عنوان ابزارهایی برای تدبیر نظام هستی، چنان سخن می گوید که گویی پروردگار عالم، برای «ربوبیت»، نیازمند یک دستگاه بروکراسی است!
آقای دکتر جلیلی، به اقتفای متفکران مسلمان، نگاهی نوافلاطونی به هستی دارد و می نویسد: «قرآن، عالم غیب را وجهی دیگر از هستی معرفی می کند و دنیا را در سیری ممتد قرار می دهد که از غیب می آغازد و سپس در ادامه، دوباره به آن عالم بازمی گردد» (۱۴۰۰:۱۱۵). پس، خداوند آغازگر و مدبر هستی است و غایت قصوای زندگی آدمی نیز دستیابی به «حیات طیبه»، یعنی نیک فرجامی در دنیا و آخرت است. چنین فرجامی، تنها در سایه تقوا و عمل صالح، قابل دستیابی است. بدین معنا، اگر انسان مسلح به ایمان و عمل صالح شود، علاوه بر برخورداری از آخرتی نیکو، در همین جهان نیز از کمک و امداد الهی برخوردار شده، به آرامش و فراخی دست می یابد.
جلیلی، سپس پای نیروهای غیبی را به روابط بین الملل باز می کند و می نویسد: «در سایر اندیشه های سیاسی که بنیانی متفاوت با اندیشه سیاسی اسلام دارند، مبحث غیب و تاثیر آن بر مناسبات بین قدرت ها، در تئوری های روابط بین الملل، جایگاهی ندارد. حال آن که در اندیشه سیاسی اسلام، از این امر، به عنوان یکی از موضوعات قابل محاسبه در روابط سیاسی جوامع، از جمله جنگ ها یاد می شود» (ص ۱۲۳).
پس از این، نویسنده به مهم ترین مبحث کتاب، یعنی دولت و حکومت وارد می شود. جلیلی، بعد از مرور کوتاه برخی تعاریف دولت، این مفهوم را واجد دو مولفه «امر و حکم» و «پذیرش و پیروی» می داند. در برداشت او، بر مبنای قرآن، حاکم و صاحب حکم، تنها خداوند است و انسان ها باید از او پیروی کنند. آن چه که رابطه میان حکم و اطاعت را برقرار می کند، عهد و میثاق است. عهد، همان التزامی است که خداوند، به زبان فطرت، از انسان ها گرفته است و طی آن، انسان موظف شده است که توحید و ربوبیت خدا را بپذیرد و تن به اطاعت غیر، نسپارد. حاکمان وظیفه دارند آن چه را که خدا از آنان خواسته است ، در زمین پیاده کنند. بر این اساس، صاحبان حکم به ترتیب خدا، پیامبران، امامان و عالمان دینی هستند. از این منظر، مردم، نقشی در تعیین صاحبان حکم و نظام سازی نخواهند داشت.
این دیدگاه، به قدیمی ترین نظریه حاکمیت، یعنی فرمانروایی الهی، شباهت می برد که در عهد باستان وجود داشت و در دوران معاصر نیز برخی فقهای مسلمان، نظیر آیت الله مصباح یزدی از آن پشتیبانی کردند. نویسنده در ادامه، دو کار ویژه عام و اختصاصی برعهده حکومت می گذارد. حل منازعات، تنظیم مناسبات اقتصادی و تحقق عدالت، جزء کارویژه های عام دولت ها به حساب می آید. هدایت، اصلاح، برپایی نماز، تعلیم، جلوگیری از گمراهی مردم، امر به معروف و نهی از منکر، کارویژه های اختصاصی دولت ها هستند. به خوبی می توان دید دولت مطلوبی که آقای جلیلی از متن قرآن استنباط می کند، ساختاری است که وظایف گسترده ای برای سعادت دنیوی و اخروی مردم برعهده دارد. چنین نظامی برای انجام کارویژه های خود، به یک بروکراسی عظیم و دخالت در حوزه های گسترده نیاز خواهد داشت. نتیجه آن نیز بدون شک، تنگ شدن اختیار و حوزه خصوصی مردم خواهد بود. چنین نظامی، لااقل در نظر، شباهت زیادی به حکومت های به شدت فراگیر به معنای توتالیتر اوایل قرن بیستم دارد.
نویسنده در فصل پایانی کتاب، به نقش مردم می پردازد. از نظر او، مردم باید از خدا و صاحبان حکم، پیروی کنند تا جامعه طیبه، در روی زمین محقق شود. قوانین، از سوی خداوند در قرآن آمده و انسان ها نمی توانند در حوزه هایی که حکم آن در قرآن و سنت آمد، دست به قانون گذاری بزنند. بشر، تنها می تواند در منطقه فراغی که حکم خاصی از اسلام، مبنی بر حرمت یا وجوب نیامده باشد، قانون بنویسد. از این رو، مشارکت شهروندان در روندهای مهم حکومتی بسیار محدود خواهد بود. البته از نظر آقای جلیلی، همان مشارکت نیز تنها برای افرادی مجاز است که چارچوب ایمان و عمل صالح را پذیرفته باشند. «حضور در این مشارکت، صرفا مبتنی بر ایمان و عمل صالح است و نه مناسبات دیگر» (ص ۳۱۳). در واقع مبنای مشارکت، نه حقوق شهروندی، بلکه ایدئولوژی و عقیده خواهد بود. علاوه بر آن، اگر کسی خارج از این چارچوب نظری بیندیشد و یا بخواهد با آن معارضه کند، ستم کار است (ص ۳۳۷) و باید با او برخورد کرد (ص ۳۴۱).
بر اساس کتاب فوق می توان گفت:
۱. آقای سعید جلیلی، همانند جریان های سلفی در جهان اسلامی، صدر اسلام را بهترین دوران حیات بشر و الگویی از آرمان شهر اسلامی می داند، که مسلمانان باید تلاش کنند تا به آن برگردند.
۲. در جامعه طیبه آقای جلیلی، انسان، بیشتر مکلف است و نمی تواند برای خود، حاکم تعیین کند. او باید از صاحبان حکم، که فرمان های الهی را ابلاغ می کنند، پیروی کند تا به سعادت دست یابد. در چنین جامعه ای، انسان ها نظام ساز، قانون گذار و یا سوژه خودآیین نیستند و از ساز و کار مهار قدرت حکم دهندگان هم خبری نیست.
۲۱۶۲۱۶