خودتخریبی در نظام های سیاسی

یکی از ویژگی‌های نظام‌های سیاسیِ هوشمند،”گشودگی به تجربه” است. “گشودگی به تجربه”، دست کم واجد دو معناست: ۱. از تجربه‌ی جدید و نو استقبال می‌کند. امکان‌های مواجهه شدن با واقعیت‌ها را با شیوه‌ای جدید، از دست نمی‌دهد. جسارت آزمودن راه‌حل‌های جدید را دارد.۲. به تجربه‌های زیسته‌ی خود، به منزله‌ی منبعی معرفت‌بخش توجه می‌کند و در

کد خبر : 10566
تاریخ انتشار : شنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۲۱:۱۳
خودتخریبی در نظام های سیاسی



یکی از ویژگی‌های نظام‌های سیاسیِ هوشمند،”گشودگی به تجربه” است.

“گشودگی به تجربه”، دست کم واجد دو معناست:

۱. از تجربه‌ی جدید و نو استقبال می‌کند. امکان‌های مواجهه شدن با واقعیت‌ها را با شیوه‌ای جدید، از دست نمی‌دهد. جسارت آزمودن راه‌حل‌های جدید را دارد.
۲. به تجربه‌های زیسته‌ی خود، به منزله‌ی منبعی معرفت‌بخش توجه می‌کند و در هر گونه تصمیم‌گیری آتی از این منبع بهره می‌برد.

تجربه، حاصل مجموعه‌ی مواجهات با موقعیت‌های مختلف و نیز تصمیمات موفق و ناموفق است. از این رو تجربه‌ها می‌توانند شیرین و یا تلخ باشند زیرا شامل پیروزی و شکست می‌شوند. تجربه‌ی شکست، یعنی عدم وصول به نتیجه‌ی مورد انتظار. به عبارت دیگر، آن‌چه رخ داده با آن چه در ابتدا مورد انتظار بوده است، تطابق نداشته باشد. نظام هوشمند با تکیه بر تجربه‌های مکرر خود می‌تواند بن‌بست‌ها را شناسایی کند.

گشودگی به تجربه در دو گونه و دو سنخ قابل صورت بندی است:

ا. گشودگی به تجربه‌ی خود
۲. گشودگی به تجربه‌ی دیگران

شناسایی بن‌بست‌ها در سیستم‌های سیاسی هوشمند فرایند پیچیده‌ای دارد که طی آن، به نقد و بررسی عملکرد خود می‌پردازند و با تحلیل سیاست‌های مشابه در دیگر نظامها و ایجاد مکانیزم‌ها و فرصت‌ها برای شنیدن نظرات و ایده‌های منتقدین به تصحیح روش‌ها و تصمیمات خود اهتمام می‌ورزند این گونه نظام‌های سیاسی نه فقط به تجربه‌های زیسته‌ی خود اهمیت می‌دهند و راه‌های مسدود و بن‌بست را می‌فهمند که با مطالعه و تدقیق در سرنوست دیگران از تجربه‌های آنان می‌آموزند. برای آنان تجریه‌ی دیگران، به منزله‌ی معلمی است که دانایی و خردمندی را در آنان پرورش می‌دهد و سبب می‌شود عمر و سرمایه در راه بی حاصل هدر ندهند.

“تاریخ”، انباشت تجربه‌های پیشینیان است که به ما یاد می‌دهد مسیرهای منتهی به بن‌بست کدام است. تاریخ به ما نمی‌گوید چه باید بکنیم، اما به شیوه‌ی سلبی، دست کم به ما یاد می‌دهد از چه مسیرهایی نباید برویم و از چه روش‌هایی نباید استفاده نماییم. از این منظر، مطالعه‌ی تاریخ، ضرورتی اجتناب‌ناپذیر برای “بن‌بست‌شناسی” است.

“بن‌بست‌شناسی” و “واقع‌نگری”، دو رکن اساسی نظام های هوشمند است. توجه به واقعیت‌ها و ثبت مسیرهای منتهی به بن‌بست در حافظه، لازمه‌ی کنش خردمندانه و عقلانی است. آدمیان و یا نظام‌های سیاسی که بن‌بست‌ها و راه‌های مسدود به هدف را تشخیص نمی‌دهند، عموما از دو بیماری رنج می‌برند و مردمان را با همین دو بیماری در فراز و نشیب درد و رنج می‌کشانند. سرمایه‌های‌شان را در مسیر شکست خورده هدر می‌دهند و دچار فرسودگی می‌شوند.

این گونه نظام‌ها “خودتخریب‌اند”، زیرا:

اولا، آرزواندیش‌اند یعنی واقعیت‌های موجود را نادیده می‌گیرند و به جای آن، آرزوهای خود را می‌نشانند.
ثانیا، فروبسته به تجربه‌اند. یعنی تجربه‌های پیشین خود و تجربه‌ی سایر نظامها و ساکنان دوره‌های تاریخی را نادیده می‌گیرند.

این دسته از نظام‌ها که بهره‌ی چندانی از عقلانیت ندارند مجبور به پرداخت هزینه‌های گزاف و اما بی‌حاصل می‌شوند و شکست‌ها و ناکامی‌های پی‌درپی را تجربه می‌کنند.

مبتنی بر آن چه به اختصار آمد، تصمیمات و سیاست‌های نظام سیاسی ایران را می‌توان ارزیابی کرد. مثلا می‌توان شیوه و سیاست نظام را در برابر مقوله‌ی بی‌حجابی، مورد ارزیابی واقع‌بینانه قرار داد. در چنین حالتی خواهیم دید که نظام سیاسی در ایران آرزواندیش و فروبسته به تجربه است و از گذشته‌ی خود و شکست‌هایش استفاده نمی‌کند. گویی فاقد حافظه‌ی لازم برای ثبت بن‌بست‌های تجربه شده است. و درست به همین علت است که به صورت تکراری یک سیاست شکست‌خورده را به تکرار اجرا می‌کند.

بیشتر بخوانید:

وقت شمردن جوجه های آخر پاییزه
فرمان به نقض حریم شخصی
نه به تحقیر
تغییرات اجتماعی پس از انقلاب
حجاب قانونی یا حجاب اجباری؟

216216



منبع

برچسب ها :

ناموجود