خاورمیانه، قفقاز و سیاست خارجی ایران

سیاست خارجی امری کاملاً عرفی است. به این معنا که شکل گیری آن تحت تاثیر مجموعه ای از عوامل داخلی و بین‌المللی که بر روی زمین حادث شده، انجام می گیرد. در این نوشته سعی بر این است که رفتار بازیگران بر مبنای رئالیسم و واقعیات اصلی صحنه تحلیل شود. نظام بین‌الملل و رفتار خارجی

کد خبر : 142373
تاریخ انتشار : سه شنبه ۱۸ دی ۱۴۰۳ - ۱۷:۰۱
خاورمیانه، قفقاز و سیاست خارجی ایران



سیاست خارجی امری کاملاً عرفی است. به این معنا که شکل گیری آن تحت تاثیر مجموعه ای از عوامل داخلی و بین‌المللی که بر روی زمین حادث شده، انجام می گیرد. در این نوشته سعی بر این است که رفتار بازیگران بر مبنای رئالیسم و واقعیات اصلی صحنه تحلیل شود. نظام بین‌الملل و رفتار خارجی کشورها همواره تابع یک سری قواعد و قوانین حاکم بر طبیعت روابط بین‌الملل است که سیاست خارجی بدون لحاظ آنها مسیر درستی را طی نخواهد کرد. به بیان دقیق‌تر، سیاست خارجی در یک محیط، عمدتا متاثر از سناریوهای واقعی حادث شده در آن محیط است. هم موضوع تحولات و هم طرفهای درگیر در تحولات تاریخی نقش اساسی در تعیین سیاست خارجی در محیط مورد بحث را دارند. چنانچه سیاست خارجی بدون شناخت کافی از مولفه های تاثیر گذار در منطقه مورد بحث و بر مبنای سناریوی ذهنی ساخته شود موجب تحمیل هزینه‌های سنگین در سطح ملی و لطمه شدید به استقلال کشور خواهد شد.

موفقیت سیاست خارجی در گرو توزیع مناسب قدرت

از این حیث سیاست خارجی ج. ا.ا در ارتباط با خاورمیانه و قفقاز بیش از هر چیز نیازمند شناخت حوادث تاریخی معاصر و ترکیب نیروهای اثرگذار و نیروی محرکه تحولات در این مناطق است.

به بیان دیگر، سیاست خارجی باید بر مبنای شناخت و محاسبه مجموعه عوامل و مولفه های تاثیر گذار در سیاست داخلی و خارجی که در واقع یک امر عرفی است تنظیم گردد. بنابراین موفقیت سیاست خارجی حُکماً در گرو توزیع مناسب قدرت در ساختار سیاسی کشور و مناسبات منطقی بین آنها و همچنین تشخیص صحیح در مواجهه با نیروهای محرکه و اثرگذار در محیط بین‌الملل است.

حتی اهداف آرمانی و ایدئولوژیک نیز فقط و منحصرا از طریق محاسبه دقیق تحولات عرفی و مناسبات واقعی بین کشورها و چگونگی مواجهه با آنها از طریق همین ابزارها ولی با اتکا به ایمان معنوی محقق می شود. لذا ورود هرگونه تخیل و توهم به نام ایدئولوژی در وادی سیاست خارجی موجد خسارت های فراوان ملی و مذهبی است.

خاورمیانه به لحاظ سیاسی و امنیتی یکی از پیچیده ترین و ناامن ترین مناطق جغرافیایی جهان است. چند مولفه، در میان سایر عناصر، بطور ویژه در این پیچیدگی و ناامنی منطقه دخالت دارند. بطور کلی در تاریخ معاصر پس از جنگ جهانی اول سه تحول مهم در خاورمیانه رخ داده است. یکی شکست عثمانی و تجزیه کشورهای تحت تسلط آن و دیگری قرارداد سایکس-پیکو و ایجاد کشورهای جدید و سوم اشغال خاک فلسطین. طرفهای اصلی در این تحولات عظیم ترکیه عثمانی، انگلستان، فرانسه بوده اند که آمریکا نیز بعداً وارد صحنه شده است. بطور کلی می توان مولفه های زیر را در تحلیل رفتارهای بازیگران صحنه تاریخی در نظر گرفت:

ـ رقابت ها و تخاصمات ژئوپلیتیک بویژه پس از دوران استعمار و جنگ جهانی اول بین کشورهای غربی از یک سو و مشخصاً بین فرانسه و انگلیس با امپراطوری عثمانی از سوی دیگر و همچنین تجزیه عثمانی که بیشترین تاثیر را بر جغرافیای سیاسی خاورمیانه گذاشت. ظهور رژیم صهیونسیتی و اشغال خاک فلسطین و جنگهای متعاقب آن بزرگترین پیامد این مولفه بر تحولات معاصر و فعلی در این منطقه است.

قرارداد سایکس- پیکو بین فرانسه و انگلستان و خط کشی بین بخشهایی از سرزمینهای تحت حاکمیت عثمانی بویژه لبنان، سوریه و عراق و تقسیم این بخشها بین دو کشور قیم و تحقیر ترکیه عثمانی یکی از موثرترین مولفه ها در افزایش رقابت ژئوپلیتیک و ایجاد اختلافات و خشونت‌های سیاسی در خاورمیانه است.

نکته مهم اینکه در زمان طولانی پس از قرارداد سایکس- پیکو هر یک از طرف های این وضعیت اعم از فرانسه، انگلیس و ترکیه در تلاش برای حفظ و اعاده نفوذ بر سرزمین های تحت حاکمیت قبلی خود و اعاده سرزمین های از دست رفته در سطح سیاسی و امنیتی بوده اند که همین وضعیت منطق رقابت های ژئوپلیتیک در خاورمیانه را برجسته کرده است.

این تحول تاریخی در منطقه به نوبه خود نیز موجب ظهور حرکت های استقلال طلبانه بر علیه فرانسه و انگلیس و بین گروه های سیاسی در کشورهای عربی و بازیگری ترکیه شد که اثرات عمیقی بر شکل گیری تحولات و تغییرات ائتلاف های جدید گذاشت.

خاورمیانه؛ مهد فرصت ها و تهدیدها

خاورمیانه مهد ظهور ادیان بزرگ است که تاثیرات شگرفی نه تنها در مناسبات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مردم منطقه بلکه بسیار فراتر از آن و در سطح جهان ایجاد کرده است. وجود این مولفه موجب ظهور نحله های فکری، فلسفی و سیاسی متعدد، مختلف و بعضاً متضاد و خصمانه تاریخی شده و به طریق اولی موجد ادعاهای سرزمینی گوناگون در مناطق مختلف منطقه شده است. همین عنصر، اساس تخاصمات بسیاری را در وضعیت فعلی بین گروهها و دولتهای منطقه ایجاد کرده و فرصت ها و تهدیدهای گوناگونی بوجود آورده است.

وجود اقوام و شعب مختلف نژادی در خاورمیانه که موجب همگرایی ها، واگرایی ها، درگیریها و تخاصمات بین قومی و در نتیجه ملاحظات ضد امنیتی در درون کشورها و عکس العمل امنیتی دولت‌ها شده است. این عامل بویژه در نظام دولت- ملت بین‌المللی تضادهای ژئوپلیتیک بین کشورها ایجاد کرده است.

وقوع انقلاب اسلامی ایران در سال ۵۷ و بویژه اشغال سفارت آمریکا در تهران، موجب توهمات ژئوپلیتیکی بین کشورهای عربی شد و بویژه صدام حسین با محاسبات غلط خود جنگ تحمیلی را با حمایت کشورهای عربی و غربی بر علیه ایران آغاز کرد.

جنگ طولانی عراق علیه ایران و بویژه تب صدور انقلاب به معنای اعم آن از جمله نابودی اسرائیل و لزوم خروج نیروهای آمریکایی از منطقه تاثیرات عمیقی در محیط سیاسی امنیتی در منطقه و جهان شد که تحولات و تحرکات جدیدی را در خاورمیانه ایجاد کرد.

شورای همکاری خلیج فارس به عنوان اولین ائتلاف عربی در حاشیه این آبراهه بزرگ بین‌المللی بوجود آمد. ملاحظات امنیتی – نظامی ایران پس از جنگ در برابر تهدید های آتی افزایش پیدا کرد و همین مسأله موجب ظهور وضعیت بی اعتمادی و بعضاً خصومت آمیز بین ج. ا.ا و کشورهای عربی شد.

ایجاد حاکمیت های پوپولیستی و استبدادی در بسیاری از کشورهای خاورمیانه و بعضاً با اتکاء به نیروهای بیگانه و پیگیری سیاست های ضد مردمی و در نتیجه ادامه توسعه نیافتگی در منطقه نیز عامل مهمی در ناامنی و بی ثباتی در خاور میانه شد.

حضور طولانی نیروهای بیگانه به دلائل متعدد از جمله ایجاد نیروی حائل با شوروی سابق، پیدایش منابع جدید انرژی و حمایت از ستون های متحد غرب در منطقه نیز موجب پی ریزی سیاست های مخاطره آمیز و ائتلافات جدید شد.

تحولات پیش گفته باعث شد چرخه ای از بی اعتمادی، خشونت و ناامنی و توسعه نیافتگی در خاورمیانه ایجاد شود که هر کدام از کشورهای منطقه که کم و بیش در تحولات اصلی نقش داشتند سیاست خارجی جداگانه ای را بر مبنای منطق رقابت های ژئوپلیتیک در برابر آن پیش گرفتند. کشورهایی از جمله عربستان، امارات و سایر کشورهای عربی خلیج فارس بر مبنای تاریخ گذشته خود بویژه تعامل تاریخی با غرب در مقابل تهدیدهای خارجی، عمدتاً سیاست توسعه محوری را با کمک غرب انتخاب کردند.

ترکیه نیز بر مبنای تحولات گذشته دولت عثمانی ضمن پی‌گیری سیاست های توسعه محور، منویات تاریخی خود مبنی بر احیای نفوذ در سرزمین های از دست رفته عربی را دنبال کرده است. سوریه، مصر و اردن هم هر کدام بر مبنای ژئوپلیتیک ویژه خود و افتضائات همسایگی با رژیم صهیونسیتی و مواجهه با اشغالگری های اسرائیلی سیاست های جداگانه و متفاوتی اتخاذ کردند.

قفقاز و آسیای میانه؛ عمق استراتژیک ایران

در این میان طبیعی است که ج. ا.ا نیز باید سیاست خارجی کشور را بر مبنای تاریخ و ژئوپلیتیک ویژه خود، منطبق با مزیت های ملی و فرصت های توسعه ای در منطقه و جهان پی ریزی نماید.

در همین ارتباط اولین مفهومی که کارگزاران سیاست خارجی ایران قبل از هر چیز باید بدانند این است که منطقه طبیعی و تاریخی برای احیای حضور و نفوذ و بسط منافع کشور در محیط بین‌الملل منطقه قفقاز و آسیای میانه می باشد.

منطقه قفقاز و آسیای میانه در محاسبات ژئوپلیتیک عمق استراتژیک ایران است. چرا که ایران یکی از بازیگران اصلی در تاریخ قفقاز و آسیای میانه بوده است. موقعیتی که ایران بلحاظ تاریخی و ایفای نقش در قفقاز داشته به هیچ وجه در خاورمیانه نداشته است. بنابراین بر مبنای سناریوی واقعی تحولات، صحنه اصلی و محیط واقعی برای ایفای نقش و تأثیرگذاری قفقاز و آسیای میانه است.

در قفقاز و در تاریخ معاصر، کشورهای بزرگ منطقه بخشی از جغرافیای تاریخ و تمدن ایران بوده و قرابت ایران با این منطقه، طبیعی و بیشتر از بخشهای بزرگ و اصلی خاورمیانه است. لذا تعامل در این منطقه به معنای تعامل با شهروندان فرهنگی ایران است و این خود مزیت بزرگ در پایه ریزی همکاری با ثبات در ارتقاء امنیت و توسعه است.

مهمتر از همه، اشتراکات فراوان فرهنگی، زبانی و تاریخی با کشورهای قفقاز مزیت بزرگ ایران برای پایه ریزی پروژه‌ها و برنامه‌های مشترک فرهنگی، اقتصادی و حتی ائتلاف سیاسی می باشد. برای مثال تاسیس «جامعه نوروز» در قفقاز با محوریت طبیعی ادب، هنر و زبان فارسی می تواند برگ برنده ج. ا.ا در رقابت های منطقه ای باشد.

در قفقاز کشور جعلی و نیابتی غرب همانند اسرائیل وجود ندارد. همین خصیصه موجب کاهش توطئه های آمریکا و غرب در حوزه های سیاسی و امنیتی است که می تواند فرصت های پایدار ی را برای امنیت و توسعه ای آن فراهم کند.

قفقاز زادگاه تروریست‌های تکفیری و اجاره ای نیست. لذا قفقاز عاری از پیچیدگی تروریستی شبیه به آنچه که در خاورمیانه وجود دارد می باشد. این ویژگی نیز فرصت های بیشتری برای همکاری های راهبردی با منطقه ایجاد می کند.

در قفقاز پیچیدگی های قومی همانند قومیت کردی، ترک ها، اعراب و ترکمن نظیر آنچه که در خاورمیانه وجود دارد موضوعیت ندارد. کشور تا حدود زیادی از تقابل با چنین بحرانهایی در امان است. فقط عمدتاً موضوع آذربایجان است که حفظ تمایلات ایرانی این کشور بستگی به برنامه های ایران دارد.

کریدورهای توسعه محور به لطف موقعیت برتر ژئوپلیتیک ایران بیشتر در قفقاز وجود دارد و کریدور شمال جنوب عمدتاً با استفاده از این منطقه می تواند شکل بگیرد. کریدورهای ایران محور در منطقه قفقاز می تواند ایران را از ترانزیت برخی کشورهای رقیب بی نیاز کند. رابطه نزدیک با چین در حوزه تجارت می تواند مکمل و مقوم این حلقه کریدوری باشد.

بنابراین زمینه های مشترک بسیاری برای همکاری و ارتقاء امنیت و توسعه ایران و کشورها در منطقه قفقاز وجود دارد که تقریباً بسیاری از ظرفیت‌های آن بلااستفاده مانده است.

نکته مهم در ایجاد روابط راهبردی با منطقه قفقاز و کشورهای بزرگ در حوزه تمدنی ایران این است که این سیاست می تواند حوزه نفوذ را گسترش داده و از این طریق ابزار چانه زنی و کارت های بازی بیشتری برای مواجهه با رقابت سایر بازیگران و انجام داد و ستد از جمله در خاورمیانه در دست ایران قرار دهد. لذا تمرکز راهبردی در حوزه قفقاز در حکم ابزاری برای ایجاد موازنه قدرت با رقیبان و دشمنان است. می توان گفت خالی کردن این منطقه و تمرکز بر خاورمیانه و سپردن روندهای سیاسی، امنیتی و اقتصادی به سایر بازیگران اشتباه راهبردی بزرگی در سیاست خارجی بوده است.

سرمایه گذاری در قفقاز، مکمل نفوذ ایران در خاورمیانه

البته این مفهوم به معنای آن نیست که ج. ا.ا در محیط خاورمیانه غایب باشد. حضور مقتدرانه و نفوذ در خاورمیانه نیز بدلائل تهدیدات امنیتی ناشی از گروههای تروریستی و رژیم صهیونسیتی، وجود انرژی به مثابه ابزاری در سیاست خارجی، ظرفیت های شیعی در عراق و مدیترانه و همچنین ظرفیت‌های بزرگ اقتصادی و وجود زمینه های فراوان توسعه ای نیز از ضروریات در ترسیم سیاست خارجی است. در واقع می توان گفت سرمایه گذاری نهادینه و بالا دستی در منطقه قفقاز و آسیای میانه مکمل شبکه نفوذ ایران در محیط پیرامونی آن از جمله در خاورمیانه است.

با این وجود ویژگیهای ژئوپلیتیکی ایران، مختصات تاریخی و تحولات جاری خاورمیانه، قفقاز و جهان ایجاب می کند که سیاست خارجی کشور بر مبنای ایجاد «منطقه قوی» تنظیم شود.

پیگیری این سیاست بیش از هر چیز مستلزم کناره گیری از سیاست های «جنگ محور» (جنگ محوری به معنای جنگ طلبی نیست) و پی ریزی سیاست های «توسعه محور» و «منفعت محور» است.

اولین گام بزرگ در اجرای سیاست خارجی «توسعه محور» بکارگیری منابع اساسی کشور در جهت ایجاد ساختارهای منفعت زا در یک محیط کم تنش در مسیر توسعه و اجتناب از بکارگیری منابع راهبردی در حوزه تقابل و اهداف نظامی است. در این چارچوب می توان گفت گسترش حضور و نفوذ منافع در قفقاز و آسیای میانه بنا به ویژگی‌های ژئوپلیتیک منطقه بطور طبیعی موجب هدایت منابع بسوی ایجاد زیر ساخت های اقتصادی و توسعه ای و دوری از سرمایه گذاری بر اهداف نظامی می شود.

ایجاد اعتماد در همسایگان و سایر کشورها از ملزومات قطعی پیشرفت و توسعه است که با کناره گیری از سیاست های «جنگ محور» حاصل می شود. بی شک «توسعه محور» بودن سیاست خارجی به معنای درجه دوم بودن ملاحظات امنیتی و تهدیدهای امنیتی ناشی از گروههای تروریستی و رژیم صهیونسیتی نیست.

بالعکس برخورداری از نیروی مقتدر و برتر نظامی، حافظ نظم «توسعه محور» ایران و منطقه و صیانت از منافع برون مرزی ج. ا.ا است. در این صورت است که سیاست خارجی کشور امنیت و توسعه خود را در دایره بزرگتر امنیت و توسعه منطقه و محیط پیرامونی تعریف می نماید. در این وضعیت است که تهدید ها و آسیب ها کاهش و منافع و فرصت های رشد و توسعه افزایش خواهد یافت. لذا در این راستا طبیعی است که نیروی مقاومت به عنوان مظهر اقتدار کشور ضمن کمک به تحکیم و حفاظت از منافع ملی و ملت ایران موجب ائتلاف با دولتها و گروههای متحد به نفع اقتدار و توسعه ایران و پیشرفت جمعی عمل خواهد کرد.

نیروی مقاومت می باید به عنوان مظهر اقتدار ایران به عنوان کشور ناظم و مقتدر برای ایجاد نظم دلخواه در منطقه پیرامونی عمل کند. بر این اساس نیروی مقاومت نمی تواند و نباید منحصرا در حوزه نظامی خلاصه و محدود شود.

اقتدار اقتصادی، تجاری و فرهنگی نیز باید به عنوان بخش تعیین کننده نیروی مقاومت تعریف شود. زیرا کشور ناظم و ضامن نظم ایجاد شده ضرورتآ می باید برخوردار از اقتدار کافی نطامی، اقتصادی و فرهنگی برای دفاع از نظم ایجاد شده باشد. به همین منظور باید تاکید کرد که سیاست خارجی ایران بنا به موقعیت تاریخی و ژئوپلیتیک خود باید توسعه محور باشد و برای تحقق این هدف منطقه قفقاز و آسیای عمق استراتژیک کشور تلقی شود.

* دیپلمات و کارشناس سیاست خارجی



منبع

برچسب ها :

ناموجود