به گزارش سیاست خارجی ایرنا، باتوجه به اهمیت برهه زمانی سفر سید عباس عراقچی، وزیر امور خارجه کشورمان به چین و به منظور بررسی ابعاد مختلف این سفر دیپلماتیک که ماحصل آن دیدار و تبادل نظر با وزیر خارجه چین، دبیرکل سازمان همکاری شانگهای و البته توافقات مختلف در جهت توسعه همکاری ها و تعاملات میان تهران و پکن بود، گفتوگویی با «ابراهیم رحیم پور»، دیپلمات باسابقه و معاون پیشین وزارت امور خارجه انجام دادیم.
متن کامل گفتوگو به شرح زیر است:
وزیر خارجه در قالب نخستین سفر از زمان آغاز به کار دولت چهاردهم به چین سفر کرده و مهم ترین هدف این سفر را هماهنگی با پکن در مقابله با چالش های منطقه ای و بین المللی و البته در حوزه برجام و تحولات پیش رو خوانده است. اهمیت این سفر در این بازه زمانی را محدود به چه مواردی می دانید؟
وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، برای اولین بار به عنوان وزیر، به چین سفر کرده است. این سفر از نظر من یک سفر عادی و طبیعی به شمار میآید و نباید به عنوان یک رویداد فوقالعاده یا اضطراری تلقی شود. به طور کلی، وزرای امور خارجه و دولتهای جدید معمولاً در ابتدای کار خود به کشورهایی که اولویت بیشتری دارند، سفر میکنند و تعاملات دیپلماتیک در سطوح مختلف، از رؤسای جمهور گرفته تا مقامات وزارت امور خارجه، امری متداول است.
با این حال، این سفر در شرایطی خاص انجام میشود. هرچند که سفر نخست وزیر امور خارجه به یک کشور میتواند امری عادی باشد، اما تحولات گستردهای که در چهار تا پنج ماه اخیر با روی کار آمدن دولت جدید در ایران رخ داده، اهمیت این سفر را دوچندان کرده است. این تحولات تأثیرگذاریهایی در سطح منطقه و جهان داشته است، از جمله مسائل مربوط به غزه، لبنان، سوریه، ترکیه، حملات اسرائیل به سوریه، و تحولات یمن.
از سوی دیگر، در آمریکا نیز رئیسجمهور تغییر کرده و آقای ترامپ که سابقه چهار سالهای در قدرت دارد، بار دیگر به صحنه سیاسی بازگشته است. در این میان، چین به عنوان یک بازیگر کلیدی در روابط بینالمللی، با صبر، دقت و رویکرد همهجانبه خود با کشورهای مختلف همکاری میکند. چینیها تمایل چندانی به تبلیغات یا بزرگنمایی اقدامات خود ندارند و حتی کارهای بزرگ خود را کوچک جلوه میدهند. این رفتار آنها میتواند الگویی ارزشمند برای بهبود روابط بینالمللی ایران باشد.
در خصوص برجام نیز وضعیت همچنان مبهم است و در یک شرایط پیچیده قرار دارد. ترامپ خواهان یک توافق جدید با ایران است، چه به صورت دوجانبه و چه در چارچوب گروه ۱+۵. در این شرایط، ضرورت دارد که ایران دیدگاههای متحدان و شرکای خود را در نظر بگیرد و با اجماعسازی میان آنها، رویکرد مناسبی در قبال آمریکا و تحولات جهانی اتخاذ کند.
ترامپ خواهان یک توافق جدید با ایران است، چه به صورت دوجانبه و چه در چارچوب گروه ۱+۵. در این شرایط، ضرورت دارد که ایران دیدگاههای متحدان و شرکای خود را در نظر بگیرد و با اجماعسازی میان آنها، رویکرد مناسبی در قبال آمریکا و تحولات جهانی اتخاذ کند. به طور کلی، این سفر میتواند گام مؤثری در جهت تقویت دیپلماسی ایران باشد. با این حال، هیچ کشوری نمیتواند به تنهایی تمامی نیازهای راهبردی ایران را تأمین کند. به همین دلیل، ضروری است که ایران در سطوح مختلف و با کشورهای گوناگون روابط راهبردی متنوعی ایجاد کند تا مجموع این روابط به تقویت سیاست خارجی کشور منجر شود.
چین در چند سال اخیر در تحولات مربوط به غرب آسیا فعال شده بود. تاثیر تحولات پس از هفت اکتبر و پررنگ شدن دوباره نقش امریکا در نتیجه اقدام های اسرائیل را بر جایگاه و برنامه چین در منطقه چگونه ارزیابی می کنید؟ واکنش های چین به این تغییر و تحولات با توجه به تجربه ای که از سیاست خارجی غیرتهاجمی این کشور داریم چگونه قابل تفسیر است؟
چینیها در مواجهه با بحرانها، با خونسردی و احتیاط بسیار عمل میکنند. تغییراتی که در مناطق مختلف رخ میدهد، از دید دقیق و موشکافانه آنها پنهان نمیماند، اما عجلهای برای واکنش نشان دادن ندارند. آنها ترجیح میدهند از ابزارهای غیرنظامی برای تأثیرگذاری استفاده کنند، از جمله ابزارهای اقتصادی و دیپلماتیک.
چین در حال حاضر، شریک اول تجاری حدود ۷۰ کشور جهان است و این ظرفیت اقتصادی به آن امکان میدهد که در تعاملات بینالمللی با مهارت عمل کند. از طریق سرمایهگذاری و همکاری اقتصادی، چین توانسته است جایگاه مؤثری در مناطق مختلف، از جمله غرب آسیا، به دست آورد.
تحولات اخیر در غرب آسیا، بهویژه در یک سال و چند ماه گذشته، نشان میدهد که چینیها از جمله برندگان این تغییرات بودهاند. هرچند که این روند هنوز به تثبیت نهایی نرسیده است و اقداماتی که اسرائیل و تا حدی ترکیه انجام میدهند، در تعیین مسیر نهایی نقش دارند.
در این میان، سیاست خارجی چین در منطقه، با در نظر گرفتن تأثیرگذاری همه بازیگران، از جمله آمریکا و اسرائیل، توانسته جایگاه خود را حفظ کند. اگرچه ممکن است ارتقا نیافته باشد، اما تنزل نیز نداشته است. واکنشهای چین در برابر این تحولات معمولاً کلی، اصولی، و غیرتهاجمی بوده است.
به نظر میرسد این مدل رفتاری چین، که بر پایه تعامل مسالمتآمیز و استفاده از اهرمهای اقتصادی استوار است، الگویی قابل توجه برای کشورهای دیگر محسوب میشود.
رئیس جمهور چین در دیدار با رئیس جمهور ایران تاکید کرده بود که پکن تحت هر شرایطی رابطه خود با تهران را حفظ و در مسیر توسعه ان گام بر می دارد. فکر می کنید بازگشت ترامپ به کاخ سفید چه تاثیری بر رابطه تهران و پکن خواهد گذاشت و آیا اساسا دو طرف به گونه ای در چند سال اخیر رابطه را در حوزه های متعدد بخصوص اقتصادی پیش برده اند که از گزند طرف سوم در امان باشد؟
رویکرد چین در تعاملات بینالمللی تنها به ایران محدود نمیشود؛ بلکه این کشور روابط خود را با بسیاری از کشورهای جهان حفظ کرده و از آن بهرهبرداری میکند. فشارهای ایالات متحده یا سایر قدرتها نیز تأثیر چندانی بر این روابط ندارد. به عنوان مثال، حتی با کره شمالی که تحت فشارهای گسترده آمریکا قرار دارد و روابط خصمانهای با آن کشور دارد، چین همچنان ارتباطات خود را حفظ کرده است.
چین بر این باور است که قدرتها نباید از طریق اقدامات نظامی یا اجبار برای دستیابی به اهداف خود استفاده کنند، چراکه این روش نه تنها برای دیگر کشورها بلکه برای خود چین نیز مضر خواهد بود. به همین دلیل، چین تأکید دارد که روابط بین کشورها و نظام بینالملل باید بر مبنای تأثیرات متقابل مثبت شکل بگیرد.
در این زمینه، عملکرد چین در قبال تحریمهای آمریکا علیه ایران نیز قابل توجه است. این کشور، اگرچه بخشهایی از این تحریمها را رعایت کرده است، اما در عین حال تلاش کرده روابط خود را با ایران حفظ کرده و از این روابط بهرهبرداری کند. این رفتار چین نشاندهنده توازن دقیق آن در مدیریت فشارهای خارجی و حفظ منافع ملی است.
عملکرد چین در قبال تحریمهای آمریکا علیه ایران نیز قابل توجه است. این کشور، اگرچه بخشهایی از این تحریمها را رعایت کرده است، اما در عین حال تلاش کرده روابط خود را با ایران حفظ کرده و از این روابط بهرهبرداری کند.
به طور کلی، چین به عنوان رقیب اصلی آمریکا در عرصه اقتصاد جهانی، توانسته است با اتخاذ رویکردی متعادل و مبتنی بر منافع مشترک، روابط خود را با کشورهای مختلف تقویت کند و در برابر فشارهای قدرتهای بزرگ مقاومت نشان دهد. این ویژگی، از جمله امتیازات مهم چین در سیاست بینالملل به شمار میآید.
فکر می کنید با پیشروی تنش میان تهران و غرب بر سر برنامه هسته ای و احتمال فعاسازی اسنپ بک ، ایران تا چه اندازه می تواند روی کمک و همراهی چین حساب باز کند؟ اساسا خط قرمزهای پکن در این حوزه را چگونه باید تعریف کرد ؟
چینیها تمایلی ندارند که ایران در تنشهای بیش از حد با غرب، به ویژه ایالات متحده، قرار گیرد. این امر نه تنها به نفع ایران نیست، بلکه برای چین نیز سودمند نیست. بنابراین، چین همزمان با رعایت تحریمهای بینالمللی، در مسائل مرتبط با برجام و دیگر تحولات جهانی، در حد امکان با ایران همراهی کرده است. اگرچه بیشتر مذاکرات و تماسها در زمینه برجام در اختیار ایران و آمریکا بود، چین در این روند حضور داشت و به نوعی به ایران کمک کرد، به ویژه در مرحله پایانی برجام که چین همراهی خود را ادامه داد و در امضای توافق حضور داشت. در این راستا، چینیها برخلاف روسها، که تنها در کنار ایران ایستاده بودند، در عکس یادگاری برجام حضور داشتند و از این لحاظ به نوعی نشاندهنده حمایت خود از توافق بودند.
البته چین در روابط خود با دیگر کشورها، به ویژه در مسائل حساس بینالمللی، خط قرمزهایی دارد. پکن همیشه منافع ملی، امنیتی و اقتصادی خود را در اولویت قرار میدهد و هرگز حاضر نیست در راستای حمایت از دیگر کشورها، به بهای آسیب به این منافع دست به فداکاری بزند. در واقع، چین با دقت و حسابشده در روابط خود حرکت میکند و تلاش میکند تا از طریق دیپلماسی و سیاستهای متعادل، موقعیت خود را در عرصه جهانی حفظ کند.