تفسیر صهیونیست ها از ناآرامی های منطقه تا ساخت معبد سلیمان

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، صهیونیسم مسیحی، با ریشه در تفاسیر خاص کتاب مقدس، بر این باور است که بازگشت یهودیان به سرزمین موعود و برپایی دولت اسرائیل، پیش‌نیازی برای ظهور مسیح و پایان زمان است. این دیدگاه، علی‌رغم تنوع در تفاسیر و عقاید، تأثیر شگرفی بر سیاست خارجی برخی کشورها و گروه‌های مسیحی

کد خبر : 119314
تاریخ انتشار : شنبه ۱۰ آذر ۱۴۰۳ - ۱۲:۰۱
تفسیر صهیونیست ها از ناآرامی های منطقه تا ساخت معبد سلیمان


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، صهیونیسم مسیحی، با ریشه در تفاسیر خاص کتاب مقدس، بر این باور است که بازگشت یهودیان به سرزمین موعود و برپایی دولت اسرائیل، پیش‌نیازی برای ظهور مسیح و پایان زمان است. این دیدگاه، علی‌رغم تنوع در تفاسیر و عقاید، تأثیر شگرفی بر سیاست خارجی برخی کشورها و گروه‌های مسیحی داشته است. حمایت از اسرائیل، که در نگاه صهیونیسم مسیحی به منزله تسریع در آمدن مسیح تلقی می‌شود، در سیاست‌های داخلی و خارجی برخی دولت‌ها و جریان‌های فکری مشهود است. این گروه‌ها معتقدند که ایجاد صلح و ثبات در منطقه به نفع اسرائیل، به نفع پیش‌بینی‌های آن‌ها درباره وقایع آخر الزمان تا رسیدن منجی ساختگی‌شان است.

این نگرش، در تحولات جاری، به اشکال مختلفی خود را نشان می‌دهد، از حمایت‌های مالی و لابی‌گری تا تأثیرگذاری بر تصمیمات سیاسی کلیدی در مورد منطقه خاورمیانه. با این حال، اهمیت و تأثیر واقعی این نگرش در تحولات فعلی موضوعی پیچیده و بحث‌برانگیز است که نیازمند بررسی عمیق‌تر و چندوجهی است.

در پنجمین شماره از موضوع تخصصی «صهیونیسم مسیحی و سیطره بر جهان» که با حضور محمدحسین طاهری آکردی دانشیار ادیانِ مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه و در میز پژوهشی مؤسسه حق‌پژوهی به‌عنوان مرکز تخصّصی نقد و بررسی فرق، ادیان و جریانات همراه بود، به این موضوع اختصاص یافت.

صهیونیسم جنگ‌های منطقه را بدیلی از نبرد آرماگدون می‌دانند

* شما در گفت‌وگوهای قبلی درباره ارتباط تحولات فعلی با نگرش تمدنیِ صهیونیسم مسیحی پرداختید. اگر امکانش هست ادامه‌ی بحث را با همین دست‌فرمان جلو برویم.

صهیونیست‌ها که متشکل از صهیونیسم یهودی و مسیحی هستند، پیش‌بینی‌هایی برای آینده دارند و بحث‌هایی درباره تجزیه آمریکا و بازگشت به مسائل صهیونیسم در دنیا مطرح می‌کنند. به اعتقاد آنها جنگ‌هایی که در حال حاضر در غزه، لبنان و احتمالاً به سمت سوریه، عراق، ایران و شاید ترکیه و عربستان شکل می‌گیرد، بدیلی برای همان جنگ آرماگدون است که قرار بود بین سال‌های 2000 تا 2007  رخ دهد، اما اتفاق نیفتاد.

دو مرحله از طرح مشترک یهود و پروتستان‌ها رقم خورده

* بیشتر توضیح می‌دهید. ریشه‌ی ماجرا از کجاست؟

همان طور که قبلاً عرض کردم، داستان این است که چند صد سال پیش، عده‌ای با نگاه دینی، طرحی برای ظهور مسیح طراحی کردند که شامل پنج مرحله می‌شود:
1. پخش کردن یهودی‌ها در سراسر دنیا و همراه ساختن مسیحیان.
2. ایجاد یک دولت یهودی با کمک یهودیان جهان.
3. ساخت معبد به جای مسجد الاقصی و همراه کردن مسلمانان.
4. ایجاد جنگ و همراه کردن بودایی‌ها، که در فیلم 2012 نیز دیده می‌شود؛ این فیلم یک دیدگاه آخرالزمانی با دیدگاه صهیونیستی است.
5. ظهور مسیح.

تا به حال، مراحل اول و دوم را به انجام رسیده‌اند و در مرحله سوم با مشکل مواجه شده‌اند، به همین دلیل سعی دارند از راهی میانبر برای مرحله چهارم استفاده کنند. این فرآیند که از پروتستانتیسم برآمده، به موجب صهیونیسم مسیحی با نگاهی مثبت به یهود آغاز شد، زیرا یهودیان را مقدمه‌ساز ظهور مسیح می‌دانند و معتقدند تا ظهور مسیح باید به یهودیان احترام گذاشت.

* تمام اینها برآمده از تفکر «برتری قوم یهود» است؟

ببینید، یهودیان تا زمان آمدن مسیح به عنوان قوم برتر خود را معرفی کردند و معتقدند ارض موعودشان محترم است و باید به آنها خدمت کرد و پس از آمدن مسیح، اوضاع تغییر خواهد کرد. توجه داشته باشید که بر اساس دیدگاه آنان، یهودیانی که همفکر نیستند نیز مانند بقیه مسلمانان و مسیحیانی که همفکر نیستند، کشته می‌شوند. این برنامه شامل دو سوم جهان می‌شود و پس از آن حکومت صلح شکل می‌گیرد. به همین دلیل بازگشت مسیح در هزاره سوم از اهمیت بسیار برخوردار است.

بر اساس دیدگاه آنان، یهودیانی که همفکر نیستند نیز مانند بقیه مسلمانان و مسیحیانی که همفکر نیستند، کشته می‌شوند. این برنامه شامل دو سوم جهان می‌شود و پس از آن حکومت صلح شکل می‌گیرد. به همین دلیل بازگشت مسیح در هزاره سوم از اهمیت بسیار برخوردار است.

 

 

پدر تفکر صهیونیسم مسیحی در آمریکا

این موضوع نخستین بار در قرن 17 توسط «الیور کرامول» (Oliver Cromwell) فرمانده نظامی و سیاستمدار انگلیسی مطرح شد. جان نلسون دِربی (John Nelson Derby) به عنوان پدر صهیونیسم مسیحی در آمریکا که در 1882 میلادی درگذشت، اولین کسی بود که اصطلاح «صهیونیسم مسیحی» را به کار برد. دقت کنید که صهیونیسم دینی یهود به این معنی است که معتقدند مسیحا باید بیاید تا آنها را نجات دهد و دولت و حزب دینی تشکیل دهند.

ورود تفکر پروتستانیسم به آمریکای شمالی و انگلستان

این روایت توسط افرادی مانند بِلَک‌استون (Blackstone) به قاره آمریکا برده شد. پس از کشف قاره آمریکا، گروه‌های مختلفی به آن جا مهاجرت کردند، از جمله اسپانیایی‌ها، پرتغالی‌ها و ایتالیایی‌ها که به آمریکای لاتین و جنوبی رفتند. هنوز هم زبان‌های رسمی آنها پرتغالی و اسپانیایی است. در مقابل، انگلیسی‌زبانان به آمریکای شمالی رفتند. کسانی که از انگلستان به آمریکای شمالی مهاجرت کردند، به چند دسته تقسیم می‌شدند. برخی از آنها دزدان، قاچاقچیان و محکومینی بودند که به “سرزمین آزادی” فرستاده شدند تا به جای رفتن به زندان، در آنجا زندگی کنند.

اما دو گروه مهم و فرهیخته هم از انگلستان به آمریکا مهاجرت کردند:

1.گروه اول: این افراد برای تجارت به آمریکا آمدند. آن‌ها به دنبال استفاده از فرصت‌های سرزمین جدید بودند و قصد داشتند از منابع آن بهره‌برداری کنند. این گروه بعدها به تفکر اومانیستی روی آورد و برای تصاحب منابع بومیان بسیاری از آنان را کشتند. از دل این جریان، تفکر فراماسونری شکل گرفت که به دنبال تقسیم آمریکا به 13 ایالت بود؛ هرچند که به توافقاتی با گروه دوم دست یافتند. امروزه بسیاری از افراد این گروه با دموکرات‌ها مرتبط هستند.

2. گروه دوم: این گروه با انگیزه‌های مذهبی و به دنبال ارض موعود مهاجرت کردند. آن‌ها گمشدگان ده‌سبط بنی‌اسرائیل را که پس از تجزیه کشور در زمان حضرت سلیمان ناپدید شده بودند، دنبال می‌کردند. این گروه قدرت را در دست گرفت و ایالات متحده را به 50 ایالت تقسیم کردند. امروزه این افراد به اوانجلیک‌ها و راست‌گرایان مسیحی بنیادگرا معروف هستند و با جمهوری‌خواهان مرتبط‌اند. اوانجلیک‌ها جزء مهمی از مسیحیان صهیونیست هستند.  ایالات متحده اکنون توسط این دو گروه مهم اداره می‌شود.

سناریوی تقسیم قدرت در آمریکا

* یعنی یک تقسیم قدرتی در آمریکا شکل گرفت؟

بله؛ از زمان شکل‌گیری آمریکا، توافقی وجود داشته که به ترتیب هر گروه برای هشت سال حکومت کند. در انتخابات اخیر، تنها کاندیداهای این دو حزب اصلی شناخته می‌شوند و این امر نشان‌دهنده قدرت و نفوذشان در صحنه سیاسی آمریکاست. انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا به‌وسیله سیستم الکترال به دو مرحله تقسیم می‌شود. در این سیستم، رأی مردمی به طور مستقیم تعیین‌کننده نیست؛ مثلاً در انتخابات گذشته، هیلاری کلینتون بیشترین رأی مردمی را به دست آورد، اما دونالد ترامپ به دلیل داشتن تعداد بیشتری رأی الکترال، رئیس‌جمهور شد. سیستم الکترال ویژگی خاصی دارد. در هر ایالت، اگر یک نامزد حتی با اختلاف اندک پیروز شود (مثلا 51 درصد در برابر 49 درصد)، تمام آرای الکترال آن ایالت به او تعلق می‌گیرد. برای مثال، اگر ایالتی دارای 5 رأی الکترال باشد، همه‌ی آن 5 رأی به نامزد 51 درصدی اختصاص می‌یابد. این طراحی باعث می‌شود که در عمل تنها دو حزب اصلی (دموکرات و جمهوری‌خواه) بتوانند به قدرت برسند، زیرا دیگر نامزدها باید در تمام ایالت‌ها رأی بسیار بالایی به‌دست آورند تا شانس پیروزی داشته باشند. این موضوع به تثبیت قدرت این دو حزب در روند انتخابات کمک کرده است. در گذشته، برخی نامزدها تلاش کردند تا در چندین ایالت به پیروزی دست یابند، اما به دلیل سیستم الکترال، شانس زیادی برای پیروزی نداشتند. برای مثال، شخصیتی مانند رالف نیدر (Ralph Nader) در رقابت با جورج بوشِ پسر موفق شد در چند ایالت به موفقیت برسد، اما نتوانست در کل انتخابات پیروز شود.

تلاش‌های مالی بلک‌استون برای تشکیل دولت یهود

* به بحث اصلی بازگردیم. اشاره داشتید این گروه‌ها معتقدند که پس از پراکندگی یهودیان در جهان، نیاز به بازگشت آنها به سرزمین اسرائیل و ساخت معبد سلیمان است.

آنها باور دارند که تنها مسیحیان دوباره تولد یافته می‌توانند در جنگ پایانی نجات یابند. این باور اهمیتی ندارد که شما از چه دین یا مذهبی هستید؛ اگر این اعتقاد را داشته باشید، شما را اهل نجات می‌دانند. به نظر می‌رسد جورج بوش پسر به دلیل تأثیرات صهیونیستی شدید، بیانگر این دیدگاه‌ها در دولت خود بوده است. او به عنوان رئیس جمهور آمریکا در دوره جنگ‌های آرماگدون انتخاب شد، اما برنامه‌ها به طور کامل پیاده نشد. دلیل عدم موفقیت آن نیز قابل توضیح است. قدرت اصلی این گروه‌ها در نفوذ رسانه‌ای است که توانسته‌اند از آن بهره‌برداری کنند. افرادی مانند «جان نلسون دِربی» و «سایرس وست فیلد» (Cyrus West Field) این تئوری‌ها را مطرح و تقویت کرده‌اند. بِلَک‌استون که در سال 1891 رهبر پروتستان‌های آمریکا بود، تأثیر زیادی در تثبیت این باورها داشت، که مرحله دوم آن با تشکیل دولت یهودی در 1950 تکمیل شد.

در دهه 1880، بِلَک‌استون، پدر صهیونیسم مسیحی آمریکا، با رهبران دینی و سیاسی و سرمایه‌داران بزرگ مسیحی دیدارهایی داشت و تلاش می‌کرد آنان را متقاعد کند که برای ایجاد دولت یهودی پول جمع‌آوری کنند. او بر این عقیده بود که یهودیان در حال حاضر پراکنده‌اند و نیاز به یک سرزمین مشترک دارند، در حالی که بسیاری از یهودیان در فقر زندگی می‌کنند و فلسطین تحت کنترل امپراطوری عثمانی است،که نزدیک شدن به آن کار دشواری محسوب می‌شد.

بِلَک‌استون (Blackstone) حدود 10 تا 12 سال تلاش کرد و افراد زیادی را به این ایده جذب کرد. در سال 1891، یعنی 9 سال پیش از 1900، نامه‌ای به بنجامین هریسون (Benjamin Harrison) رئیس‌جمهور وقت آمریکا نوشت. هریسون نیز از جمهوری‌خواهان بنیادگرا بود. این نامه توسط 413 نفر از سرمایه‌داران مسیحی امضا شده بود و در آن بِلَک‌استون به رئیس‌جمهور می‌گفت وظیفه دینی او ایجاد دولت یهودی در فلسطین است. این اقدام بِلَک‌استون به نوعی بنیان‌گذار حمایت‌های سیاسی و مالی دائمی شد که در طول سال‌ها توسط گروه‌ها و لابی‌های مختلف، از جمله آیپک، ادامه یافت. این اتفاقات ریشه‌های تاریخی برخی از حمایت‌های امروزی را روشن می‌کند.

بِلَک‌استون به رئیس‌جمهور می‌گفت وظیفه دینی او ایجاد دولت یهودی در فلسطین است. این اقدام وی به نوعی بنیان‌گذار حمایت‌های سیاسی و مالی دائمی شد که در طول سال‌ها توسط گروه‌ها و لابی‌های مختلف، از جمله آیپک، ادامه یافت. این اتفاقات ریشه‌های تاریخی برخی از حمایت‌های امروزی را روشن می‌کند.

 

 

آنها برای امام زمانشان ببین چقدر تلاش می‌کنند. بِلَک‌استون  در اوایل 1901 کتابی با عنوان “Jesus is Coming” نوشته است، یعنی «مسیح دارد می‌آید.» آن‌ها باور داشتند که تا 100 سال آینده این اتفاق خواهد افتاد و از مردم می‌خواستند که برای این هدف تلاش کنند. بِلَک‌استون از مسیحیان برای ساخت دولت یهودی در آینده پول جمع‌آوری می‌کرد، هدفی که 50 سال بعد در 1950 محقق شد. او از آن زمان کارهایی را برای جمع‌آوری بودجه جهت تأسیس دولت یهودی انجام می‌داد. امیرالمؤمنین در یک خطبه به افرادی اشاره دارد که در باطل خود استوارند در حالی که ما در حق خودمان سستی می‌کنیم. به خدا که قطر و عربستان بیشتر از ما در آنجا هزینه می‌کنند. من آنجا بودم و دیدم؛ ما یک بلوار به نام بلوار امام خمینی در جنوب لبنان ساختیم و فکر کردیم کار زیادی انجام داده‌ایم. از جهت راهبرد نظامی هم نگاه کنیم، ما خط مقدم خود را به آن سوی مرزها بردیم، همان طور که آمریکا در منطقه پایگاه زده است.

 

انتهای‌پیام/



منبع

برچسب ها :

ناموجود