به گزارش گروه سیاست خارجی ایرنا، مساله گسترش سرزمینی «اسرائیل» که به طرح «اسرائیل بزرگتر» مشهور شده ارتباط مستقیمی با آنچه در دهه ۹۰ آمریکایی ها تحت عنوان طرح «خاورمیانه جدید» مطرح کردند، دارد. بی شک تحولات خاورمیانه طی چند دهه گذشته با توجه به این طراحی ها قابل تفسیر و تحلیل است. با توجه به اهمیت روزافزون این موضوع، طی روز های آتی در قالب چند مطلب مجزا به این مسئله می پردازیم.
بخش اول این مجموعه با عنوان «طرحی برای خاورمیانه؛ برنامه رژیم اسرائیل برای تضعیف ایران» منتشر شده و بخش دوم در ادامه آمده است:
در دهه ۹۰ طرح جدیدی تحت عنوان «جدایی کامل؛ استراتژی جدید برای تضمین قلمرو» که به «گزارش جدایی کامل» شناخته میشود مطرح شد، یک سند سیاستی که در سال ۱۹۹۶ توسط یک گروه مطالعاتی به ریاست «ریچارد پرل» برای بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر وقت اسرائیل تهیه شده بود.
اندیشکده «بنیاد کارنگی» از طراحان اصلی پروژه «خاورمیانه جدید» است که در سال ۲۰۰۸ طی یک گزارش ۴۸ صفحهای به طور مفصل به بررسی این موضوع و ارائه پیشنهادات خود پرداخته است. در مقدمه این گزارش آمده است: پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، دولت بوش سیاست بلندپروازانهای را برای ایجاد یک خاورمیانه جدید با مداخله در عراق به عنوان آغاز یک دگرگونی در منطقه شروع کرد. بوش پسر در ۷ نوامبر ۲۰۰۳ اعلام کرد: «استقرار عراق آزاد در قلب خاورمیانه یک رویداد مهم در انقلاب دموکراتیک جهانی خواهد بود». مقامات دولت بوش در سخنرانیهای متعدد، کاملاً مشخص کردند که سیاستی را برای مدیریت و مهار بحرانهای موجود دنبال نخواهند کرد، بلکه قصد دارند منطقهای جدید را ایجاد کنند. این ایده در بیانیهای توسط کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه، در طول جنگ بین لبنان و اسرائیل در تابستان ۲۰۰۶ با صراحت بیشتر مطرح شد. او استدلال کرد که تحت فشار قرار دادن اسرائیل برای پذیرش آتش بس کمکی به صلح در منطقه نمیکند، زیرا آتش بس به سادگی میتواند دوباره نقض شود. خاورمیانه جدید باید منطقهای متشکل از کشورهای عمدتاً دموکراتیک متحد با ایالات متحده باشد، رژیمهایی هم که همکاری نمیکردند، باید در معرض ترکیبی از تحریمها و حمایت از جنبشهای دموکراتیک در کشورشان قرار میگرفتند، مانند «انقلاب سدر» سال ۲۰۰۵ در لبنان که نیروهای سوری را مجبور به خروج از این کشور کرد.
اما ماجرا به سالهای قبل از تشکیل رژیم اسرائیل برمیگردد. جایی که «تئودر هرتزل» در کتاب خاطرات خود به طور ضمنی به ایجاد تغییرات گسترده در منطقه غرب آسیا اشاره کرده بحث گسترش سرزمینی اسرائیل از نیل تا فرات را مطرح میکند. متفکران یهودی متعددی دیگری مانند «عودید ینون» مساله ایجاد تغییرات در مرزهای جغرافیایی منطقه را در دهه ۸۰ میلادی مطرح میکنند. اما در دهه ۹۰ طرح جدیدی تحت عنوان «جدایی کامل؛ استراتژی جدید برای تضمین قلمرو» که به «گزارش جدایی کامل» شناخته میشود مطرح شد، یک سند سیاستی که در سال ۱۹۹۶ توسط یک گروه مطالعاتی به ریاست «ریچارد پرل» برای بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر وقت اسرائیل تهیه شده بود. در این گزارش رویکرد جدیدی برای حل مشکلات امنیتی اسرائیل در خاورمیانه با تاکید بر ارزشهای غربی بیان شده است. از آن زمان به دلیل حمایت از یک سیاست جدید تهاجمی از جمله برکناری صدام حسین از قدرت در عراق و مهار سوریه از طریق درگیر شدن در یک جنگ نیابتی با مطرح کردن این مساله که سوریه و عراق «سلاح های کشتار جمعی» در اختیار دارند، مورد انتقاد قرار گرفت تا جایی که بخشهایی از سیاستهای مطرحشده در این گزارش توسط نتانیاهو رد شد.
گزارش جدایی کامل توسط گروه مطالعاتی «استراتژی جدید اسرائیل در سال ۲۰۰۰» که بخشی از «مؤسسه مطالعات استراتژیک و سیاسی پیشرفته» بود، نوشته شده است. «ریچارد پرل» دستیار وزیر دفاع سابق ایالات متحده ریاست این گروه مطالعاتی را برعهده داشت اما گزارش نهایی شامل ایدههایی از افراد متعددی من جمله «رابرت لوونبرگ» رئیس اندیشکده اسرائیلی «موسسه مطالعات استراتژیک و سیاسی پیشرفته» بود.
گزارش جدایی کامل به تقویت روابط اسرائیل با آمریکا و دیگر متحدان در منطقه به ویژه آنهایی که منافع مشترکی علیه ایران یا گروههای مخالف اسرائیل دارند به جای اتکا به دیپلماسی یا مذاکره با دشمنان، اشاره میکند.این گزارش از تغییر روند سنتی صلح با فلسطینیها حمایت میکند و در عوض بر اقدام نظامی علیه تهدیدات تصور شده از سوی کشورهای همسایه، به ویژه عراق و ایران تاکید میکند و از اسرائیل میخواهد که در جهت تضعیف عراق به عنوان بخشی از یک استراتژی گستردهتر برای تغییر پویاییهای منطقهای تلاش کند. ایده این است که حذف رژیمهای متخاصم میتواند فرصتهایی برای روابط مطلوبتر با سایر کشورها ایجاد کند.
در حالی که در این گزارش پیشنهاد میشود اتکا به برخی استراتژیهای دیپلماتیک موجود مانند مذاکرات بر اساس امتیازات زمین کاهش یابد، اما پیشنهاد نمیکند که حمایت ایالات متحده را به طور کامل کنار بگذارد. در عوض، هدف آن همسویی بیشتر منافع آمریکا و اسرائیل در رابطه با مسائل امنیتی منطقه است.
این گزارش همچنین به تقویت روابط اسرائیل با دیگر متحدان در منطقه به ویژه آنهایی که منافع مشترکی علیه ایران یا گروههای مخالف اسرائیل دارند به جای اتکا به دیپلماسی یا مذاکره با دشمنان، اشاره میکند.
این طرح جدایی کامل از حمایت ایالات متحده را درست نمیداند بلکه رویکردی را ترویج میکند که به دنبال بازتعریف نحوه تعامل اسرائیل با دشمنان و متحدانش است و در عین حال حمایت آمریکا را حیاتی میداند. نویسندگان این گزارش بر این باورند که همسویی بیشتر اهداف نظامی اسرائیل با سیاست خارجی آمریکا میتواند منافع امنیتی هر دو کشور را افزایش دهد. آنها استدلال میکنند که استراتژیهای همسویی مجدد ممکن است به هر دو کشور اجازه دهد تا تهدیدات متقابل را به طور مؤثرتری بدون به خطر انداختن مواضع یکدیگر یا تکیه بیش از حد بر راه های دیپلماتیک مرسوم که ممکن است ناکارآمد یا غیرمولد تلقی شوند، رسیدگی کنند.
به طور خلاصه، در حالی که گزارش جدایی کامل نشان دهنده قصد دور شدن از برخی سیاست های تعیین شده در فرآیندهای صلح و رویکردها نسبت به کشورهای عربی است، اما اساساً انتظارات تداوم مشارکت استراتژیک بین اسرائیل و ایالات متحده را در راستای اهداف مشترک در ثبات و امنیت منطقه حفظ می کند.
محتوای گزارش در یک مقدمه و شش بخش تنظیم شده است. در این گزارش آمده، در حالی که افرادی هستند که به تداوم روند موجود توصیه میکنند، اسرائیل این فرصت را دارد تا یک جدایی کامل را ایجاد کند. اسرائیل میتواند یک روند و استراتژی صلح را بر اساس یک پایه فکری کاملاً جدید ایجاد کند، پایهای که ابتکارات راهبردی را احیا کرده و فضای لازم را برای ملت یهود فراهم میکند تا از هر امکانی برای بازسازی صهیونیسم استفاده کند، که نقطه شروع آن باید اصلاحات اقتصادی باشد.
مقدمه این گزارش به طور خاص سه سیاست جدید را پیشنهاد میکند:
۱. اسرائیل به جای دنبال کردن «صلح جامع» با کل جهان عرب، باید به طور مشترک با اردن و ترکیه برای محدود کردن، بیثبات سازی و عقب نشینی نهادها و کشورهایی که تهدیدی برای هر سه کشور هستند، همکاری کند.
۲. تغییر ماهیت روابط با فلسطینیها، بهویژه درنظر گرفتن حق تعقیب و دستگیری آنها در هر نقطه از خاک فلسطین و همچنین تلاش برای برگزیدن جایگزینی برای عرفات.
۳. تغییر روابط با ایالات متحده با تاکید بر خوداتکایی و همکاری استراتژیک.
این تنها در صورتی میتواند به نتیجه برسد که اسرائیل گام های جدی برای پایان دادن به دریافت کمکهای خارجی که باعث جلوگیری از اصلاحات اقتصادی میشود، را بردارد.
رویکردی جدید به صلح
در حالی که در دولت قبلی اسرائیل و بسیاری در خارج از آن ممکن است بر سرزمینی برای صلح تأکید کنند که اسرائیل را در موقعیت عقب نشینی فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، دیپلماتیک و نظامی قرار داد، دولت جدید میتواند ارزشها و سنتهای غربی را ترویج کند. چنین رویکردی که در ایالات متحده به خوبی مورد استقبال قرار خواهد گرفت، شامل «صلح برای صلح»، «صلح از طریق قدرت و اتکا به خود و پرداختن به رویکرد توازن قدرت» می شود.
تامین امنیت مرز شمالی
سوریه اسرائیل را در خاک لبنان به چالش میکشد. یک دیدگاه خاص که آمریکاییها میتوانند با آن همراهی کنند این خواهد بود که اسرائیل راهبردی را در امتداد مرزهای شمالی خود با حزب الله، سوریه و ایران به عنوان عوامل اصلی تجاوز در لبنان، به دست بگیرد، از جمله بررسی دقیق و به لحظه رفتار سوریه و ایجاد نگاهی مبنی بر اینکه خاک سوریه از حملاتی که از لبنان توسط نیروهای نیابتی اسرائیل صادر میشود مصون نیست. اسرائیل همچنین میتواند از این فرصت استفاده کند و ماهیت حکومت سوریه را به جهان یادآوری کند و نشان دهد که سوریه بارها تعهدات خود را نقض کرده است. منطقی است که اسرائیل شعار صلح همه جانبه را کنار بگذارد و برای مهار سوریه اقدام کند و توجهها را به برنامههای تسلیحات کشتار جمعی آن جلب کند و توافق برای قراردادهای صلح در ارتفاعات جولان را رد کند.
حرکت به سمت استراتژی موازنه قوای سنتی
اسرائیل میتواند با تضعیف، مهار و حتی عقب نشینی سوریه، محیط استراتژیک خود را با همکاری ترکیه و اردن شکل دهد. این تلاش میتواند بر پایه هدف استراتژیک مهم اسرائیل بر کنار زدن صدام حسین از قدرت در عراق متمرکز شود و به عنوان ابزاری برای خنثی کردن جاه طلبیهای منطقهای سوریه عمل کند.
اگر هاشمیها، عراق را کنترل کنند، میتوانند از نفوذ خود بر نجف برای کمک به اسرائیل برای دور کردن شیعیان جنوب لبنان از حزبالله، ایران و سوریه استفاده کنند.
از آنجایی که آینده عراق میتواند بر موازنه استراتژیک در خاورمیانه تأثیر عمیقی بگذارد، قابل درک است که اسرائیل منافعی در حمایت از هاشمیهای اردن و تلاش آنها برای تغییر قدرت در عراق داشته باشد، مانند: بازدید از اردن به عنوان اولین سفر رسمی دولتی حتی قبل از سفر دولت جدید نتانیاهو به ایالات متحده؛ حمایت از ملک حسین با ارائه برخی اقدامات امنیتی ملموس برای محافظت از حکومت او در برابر سوریه. سرمایه گذاری در اردن از طریق نفوذ در جامعه تجاری ایالات متحده برای تغییر ساختاری اقتصاد اردن از وابستگی به عراق و منحرف کردن توجه سوریه با استفاده از عناصر مخالف لبنانی برای بی ثبات کردن کنترل سوریه بر لبنان.
اگر هاشمیها، عراق را کنترل کنند، میتوانند از نفوذ خود بر نجف برای کمک به اسرائیل برای دور کردن شیعیان جنوب لبنان از حزبالله، ایران و سوریه استفاده کنند. مهمتر از همه، قابل درک است که اسرائیل منافعی در حمایت دیپلماتیک، نظامی و عملیاتی از اقدامات ترکیه و اردن علیه سوریه دارد، مانند تأمین اتحادهای قبیلهای با قبایل عرب که وارد خاک سوریه میشوند و با نخبگان حاکم سوریه دشمنی دارند.
تغییر ماهیت روابط با فلسطینیها
اسرائیل این شانس را دارد که روابط جدیدی بین خود و فلسطینیها ایجاد کند. اول و مهمتر از همه، تلاشهای اسرائیل برای ایمن سازی سرزمین خود است که مستلزم ایجاد راهکاری برای تعقیب و دستگیری افراد در مناطق تحت کنترل فلسطین باشد، رویهای قابل توجیه که آمریکاییها میتوانند با آن همراهی کنند، برای تأکید بر این نکته که اسرائیل اقدامات جنبش آزادی بخش فلسطین را مشکلساز میداند، اما نه مردم عرب. اسرائیل ممکن است بخواهد تلاش ویژهای برای پاداش دادن به دوستان و پیشبرد حقوق بشر در میان اعراب انجام دهد.
ایجاد یک رابطه جدید آمریکا و اسرائیل
اسرائیل میتواند از رویکرد گذشته فاصله بگیرد و دیدگاه جدیدی برای مشارکت با آمریکا بر اساس خوداتکایی، بلوغ و همکاریهای متقابل ایجاد کند، نه این که بر اختلافات ارضی متمرکز شود. راهبرد جدید اسرائیل بر اساس فلسفه صلح از طریق قدرت با تاکید بر اینکه اسرائیل به خود متکی است برای دفاع از خود، از جمله در بلندیهای جولان به نیروهای آمریکایی نیاز ندارد و میتواند آن را مدیریت کند، تداوم ارزشهای غربی را منعکس میکند.
برای تقویت این مساله، نخستوزیر اسرائیل میتواند از سفر آتی خود برای اعلام این نکته استفاده کند که اسرائیل اکنون به اندازه کافی بالغ است تا فوراً خود را از حداقل کمکهای اقتصادی و تضمینهای وام ایالات متحده که از اصلاحات اقتصادی جلوگیری میکند، رها کند.
نتیجه گیری
دستور کار جدید اسرائیل میتواند دادن سیگنالهایی در خصوص طرح جدایی کامل از سیاستی که با پذیرش اصل پیش دستی، فرسودگی و عقب نشینی استراتژیک را به همراه داشت، به جای انتقام جویی به تنهایی و با متوقف کردن ضربات بدون پاسخ به ملت کنار بگذارد.
برنامه راهبردی جدید اسرائیل میتواند محیط منطقهای را به گونهای شکل دهد که به اسرائیل فضایی بدهد تا توان خود را دوباره به جایی که بیشتر مورد نیاز است متمرکز کند. مانند تقویت ملیگرایی که تنها از طریق جایگزین کردن پایههای سوسیالیستی اسرائیل که بقای سرزمین را تهدید میکند با اصول محکمتر حاصل میشود.
هیچ مقدار سلاح یا پیروزی، صلحی را که اسرائیل به دنبال آن است به ارمغان نخواهد آورد. وقتی اسراییل از یک پایه اقتصادی سالم برخوردار باشد و در داخل آزاد، قدرتمند باشد، دیگر فقط درگیری اعراب و اسرائیل را مدیریت نخواهد کرد بلکه بسیار فراتر از آن می تواند اقدام کند. همانطور که یکی از رهبران ارشد اپوزیسیون عراق اخیراً گفت: اسرائیل باید رهبری فکری خود را احیا کند، این مهمترین عنصر در تاریخ خاورمیانه است. اسرائیل مقتدر، ثروتمند، مستحکم و قوی می تواند اساس یک خاورمیانه واقعا جدید و صلح آمیز خواهد بود.