بومی‌گرایی به مثابه پرده‌ پندار معرفت خویشتن / عوارض مدرنیته به جای مبادی مدرنیته

گروه اندیشه: سیاست نامه در شماره شانزدهم خود مقاله ای منتشر کرده از نگین نوریان دهکردی با تیتر «بومی گرایی به مثابه پرده پندار معرفت خویشتن». نویسنده با این تیتر جهت، موضع خود را از ابتدا با هواداران گفتمان های بومی گرایی مرز بندی کرده و معلوم است که قرار بر نقد متفکران چنین نحله

کد خبر : 154868
تاریخ انتشار : سه‌شنبه 28 ژانویه 2025 - 15:41
 بومی‌گرایی به مثابه پرده‌ پندار معرفت خویشتن / عوارض مدرنیته به جای مبادی مدرنیته


گروه اندیشه: سیاست نامه در شماره شانزدهم خود مقاله ای منتشر کرده از نگین نوریان دهکردی با تیتر «بومی گرایی به مثابه پرده پندار معرفت خویشتن». نویسنده با این تیتر جهت، موضع خود را از ابتدا با هواداران گفتمان های بومی گرایی مرز بندی کرده و معلوم است که قرار بر نقد متفکران چنین نحله ای است. او جلال آل احمد و علی شریعتی را به عنوان گفتمان بومی گرایی نقد کرده و در تلاش است نظریه های آنان را در باره چنین علمی ابطال کند. خلاصه ای از این مقاله در زیر از نظرتان می گذرد: 

***

شاید در نقد گفتمان‌های بومی‌گرایی دهه‌های مزبور آنقدر نوشته‌اند و خوانده‌ایم که از دید عده‌ای، حتی انتقاد از آن به کلیشه‌ای نخ‌نما بدل شده باشد. درست به همین سبب است که باید بار دیگر، فارغ از جنجال‌هایی که از اتهام و حمله به مخالف در مواضع قدرت فراتر نمی‌رود، به پرسشی مهم و کلیدی که در این میان مفقود مانده پاسخ داد، این‌که به‌راستی چرا اتخاذ رویکردی انتقادی نسبت به بومی‌گرایی رایج در این دوره، و مانیفست‌های اصلی آن در قالب دو گفتمان «غربزدگی» جلال‌آل احمد و «بازگشت به خویشتن» دکتر علی شریعتی، هنوز جدی و محوری است؟ می‌توان با مرور برخی نظرات بومی‌گرایان، نشان داد که چنین نقدی جدای از هرگونه ایستار سیاسی، دلیل اصلی و بنیادینی دارد که با حوزه‌ی اندیشه گره می‌خورد و با درک ما از هویت‌مان و زیست‌جهان‌مان پیوند دارد. در حقیقت، به‌دلیل لزوم شناخت همین خویشتن است که نقد بومی‌گرایی امری ضروری است. چراکه گفتمان بومی‌گرایی، بر سر راه شناخت ما از خویشی‌مان، مانعی معرفتی ایجاد می‌کنند. شاید این ادعا عجیب به‌نظر برسد، زیرا بومی‌گرایان، مدعی دفاع از هویت بومی‌اند، اما نکته آن است که وقتی دقیق‌تر به واکاوی متون اصلی و دعاوی آن‌ها می‌پردازیم، به‌شکلی تناقض‌بار در می‌یابیم که بومی‌گرایی، عاری از هرگونه دغدغه‌ی شناخت و معرفت راستین نسبت به زیست‌جهان و هویت ما و در واقع، نوعی نقض‌غرض است و از این‌روست که بزرگان، آن‌را «نعل وارونه زدن بر خویش» خوانده‌اند.

بومی‌گرایی، علی‌رغم نامِ خود، ضد شکل‌گیری اندیشه‌ی اصیل و برخلاف ادعای آن، حجابی است بر فهم روشن مرز و بوم، سنت و ریشه‌های ما و، در یک کلام، دانش و معرفتی که برآمده از زیست‌جهانمان باشد. گفتمان‌های «غربزدگی» و «بازگشت به خویشتن»، از جنس خطابه و سخن‌پردازی‌اند و نه جد و جهدی برای یافتن حقیقت. زمانی می‌توان از دانش و معرفت سخن گفت که به وجود حقیقت و امکان دست‌یابی به آن، باور داشت و در راه آن کوشید. در غیر این‌صورت، معرفت به زائده‌ی قدرت و دانش به رتوریک بدل می‌شود که در شکل مبتذل آن از بازی با واژگان فراتر نخواهد رفت. این همان مرزی است که سقراط را از سوفسطائیان و دانشمند را از سیاستمدار جدا می‌کند و معیاری که محصول کار آنان یعنی دانش و ایدئولوژی را از یکدیگر متمایز می‌سازد.

از همین آغاز سخن، باید روشن ساخت که جلال آل‌احمد، با هرگونه تلقی از سیاست به‌مثابه‌ی علم مخالف است. او ضدیت خود را با سیاست به‌مثابه‌ی علم به‌صراحت مطرح می‌کند و آن‌را «نسخه ی فرنگ نوشته؛ آن هم برای مستعمرات» می‌داند. در مقاله‌ی «نمونه‌های روشنفکری اخیر» از خلیل ملکی سخن می گوید و تلقی علمی ملکی از سیاست را یک اشتباه فکری می داند. البته، شاید به‌یک معنا، حق با اوست که سیاست، علمی نیست «که به دقت علوم ریاضی قادر به حل مشکلات اجتماع» باشد. و شاید باز هم برخطا نیست که سیاست را از «کشدارترین علوم انسانی، و پایه اش را نهاده بر آن وجدانیات پنهان جماعت ها- از مذهب گرفته تا رفتارهای خرافی و از زبان گرفته تا آداب معاشرت [می‌بیند که] هرگز قابل قیاس با علوم دقیق همچون ریاضی و فیزیک [نیست]»

اما وقتی ادامه‌ی عبارات او را می‌خوانیم، درمی‌یابیم که او می‌خواهد سیاست را به مقوله‌ای عوامانه و از جنس خطابه تقلیل دهد که برای ورود به آن نیازی به پیش‌زمینه‌های فلسفی و معرفتی نیست. جالب است که او حتی ترجمه‌ی «فرهنگ لغات بزرگ سیاسی و اجتماعی» را اشتباه فکری خلیل ملکی می‌داند، چراکه با نسبی‌گرایی نیچه‌ای و این‌که سیاست جز بازیچه‌ی قدرت نیست، دیگر جایی برای «دقت علمی است در مسائل سیاسی و اجتماعی» باقی نمی‌ماند. از نظر او ادعای علم بودنِ سیاست، اهداف خاصی را دنبال می‌کند، چراکه «به طور کلی وقتی سیاست علم تلقی شد، یعنی هر کس تا اصول و قواعد آن را در کلاس نخوانده باشد، حق اظهار رأی درباره‌ی آن را ندارد… چنین حکمی فقط می‌تواند ابزار کاری باشد در دست یک حکومت استبدادی یا استعماری. تا مرد عادی را به صورتی فریبنده از دخالت در سیاست منع کنند و سیاست را به صورت معما درآورند و نوعی حرمت و تقدس به آن بدهند و آن را کار خواص و برگزیدگان جا بزنند»

متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره شانزدهم سیاست‌نامه مطالعه کنید.

 بومی‌گرایی به مثابه پرده‌ پندار معرفت خویشتن / عوارض مدرنیته به جای مبادی مدرنیته بومی‌گرایی به مثابه پرده‌ پندار معرفت خویشتن / عوارض مدرنیته به جای مبادی مدرنیته

216216



منبع

برچسب ها :

ناموجود