به نام دانشگاه؛ به کام شهر / نقدی بر تجمعات دانشجویی در حمایت مقاومت

به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، محمد فخرا: آن هفت هشت تشکل گردن کلفتی که اسمشان زیر پوستر خورده هویتشان را وام‌دار کدام نهاد اجتماعی‌اند؟ مثلا آیا شنیده‌اید گروه فرهنگی مسجد ولیعصر (عج) تجمعی در دانشگاه علم و صنعت در حمایت از معدنچیان خوزستانی برگزار کرده باشد؟ این شتر گاو پلنگی که امروز می‌بینیم هم همان‌قدر

کد خبر : 136785
تاریخ انتشار : یکشنبه ۹ دی ۱۴۰۳ - ۱۶:۴۲
به نام دانشگاه؛ به کام شهر / نقدی بر تجمعات دانشجویی در حمایت مقاومت


به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، محمد فخرا: آن هفت هشت تشکل گردن کلفتی که اسمشان زیر پوستر خورده هویتشان را وام‌دار کدام نهاد اجتماعی‌اند؟ مثلا آیا شنیده‌اید گروه فرهنگی مسجد ولیعصر (عج) تجمعی در دانشگاه علم و صنعت در حمایت از معدنچیان خوزستانی برگزار کرده باشد؟ این شتر گاو پلنگی که امروز می‌بینیم هم همان‌قدر نامتناجس و بدقواره است. جریانی که نطفه‌اش از دانشگاه است و از دانشگاه می‌جوشد چگونه می‌خواهد شهر را به تلاطم دعوت کند بی‌آنکه سینه زنی در سنگرش داشته باشد.

مکان این تجمعات چه میدان ولیعصر باشد چه میدان فلسطین چه ۱۵ خرداد چه انقلاب چه تئاتر شهر چه وسط‌ترین نقطه‌ی شهر، اما اگر پشتوانه درستی نداشته باشد نقطه‌ی ثقلی هم ندارد. گیرم پانصد و اندی جمعیت در خوش‌بینانه‌ترین گرد هم آوردید و به قدر وسع برای فلسطین مایه گذاشتید و دو سه روزی هم تیتر اخبار شدید، اجرکم مقبول، اما ثم ماذا؟ بعدش چه؟ آیا آتشی در دل مردم می‌افتد؟ جریانی بلند می‌شود؟ یا سریال همینجا پایان می‌یابد و فصل بعدی هنگام احساس تکلیف دوباره‌ی همان جمع تکراری منتشر خواهد شد؟

به نام دانشگاه؛ به کام شهر / نقدی بر تجمعات دانشجویی در حمایت مقاومت

مَثَل این تجمعات دفعتی کبریت‌های شعله‌وری هستند که قرار است شهری را به آتش بکشند، اما خود به ثانیه‌ای خاموش می‌شوند. تا زمانی که مشعل دانشگاه خاموش است هر چه بنزین پای کبریت‌ها بریزید هدر رفت بین المال است. شعله‌ای در دانشگاه روشن نیست و این یعنی شهر هم خاموش می‌ماند. اگر تشکل‌های دانشجویی دغدغه‌ی شعله‌ور کردن شهر را دارند اول باید از محیط خود و محله‌ی استحفاظی خودشان شروع کنند. نمی‌شود که چند پله‌ی ابتدایی را نادیده گرفت و با پرشی خود را به سقف رساند. نتیجه آن است که بعد از اندکی معلق ماندن در هوا سکندری می‌خورید و به نقطه‌ی اول بازمی‌گردید.

بازگو کردن تجربه‌ی دانشجویان حامی فلسطین در آمریکا خالی از لطف نیست. اینکه چگونه شهر و کشور و قاره را به آتش کشیدند و مردم را از خشم نسبت به ظلم اسرائیلی شعله‌ور کردند. ناگفته نماند که نویسنده به تفاوت‌های مسئله‌ی فلسطین در آمریکا و ایران واقف است و برای آنکه تمام بار ماجرا بر دوش جنبش دانشجویی نیافتد موردی را ذکر می‌کنم. فلسطین در ایران جناحی شده و قربانی دولبه‌ی قیچی است؛ لبه‌ای حکومتی که فلسطین را به روز قدس و مناسبات مذهبی محدود کرده و لبه‌ای که خون کودکان غزه را به پای منافع حزبی خود ریخته و هر فاجعه‌ای را با شاعبه‌ی ارسال پول از ایران برای عوام توجیه می‌کند.

اما در آمریکا و غرب، فلسطین همچنان بکر است. آنها چهل سال با تصاویر مردمان غزه زیست نکردند و شعار‌های ضد و نقیض سر ندادند. آنها حتی موقعیت دقیق جغرافیایی سرزمین اشغالی را نمی‌دانند. حتی اسم یاسر عرفات هم نشنیدند چه رسد به ماجرا‌های دورش را. آنها از این حجم ظلم و خون به پا خواستند و گویی ماجرا را از وسط دنبال کردند. آنهم به برکت حماسه‌ی هفتم اکتبر.

پرانتز را ببندیم، دانشجویان آمریکایی چه کردند که آتش به اروپا هم رسید؟ آیا در میدان منهتن تجمع کردند؟ خیابان کالیفرنیا را شلوغ کردند؟ در کلیسای سنت پیتر سخنران دعوت کردند؟ خیر. دانشگاه کلمبیا مقصر اصلی ماجرا است. اگر حامیان اسرائیل بخواهند بلایی که بر سرشان آمده را منشأ یابی کنند، همه‌ی سرنخ‌ها به دانشگاهی در نیویورک می‌رسد و مظنونی قوی‌تر از آن نیست. دانشجویان بلاد غیر اسلامی آمریکا پرچم فلسطین را به دست یکدیگر دادن و اساتید خود را نیز همراه کردند و به قدری استمرار داشتند که دیگر نمی‌شد آنها را نادیده گرفت.

حالا باید از خود پرسید که چند استاد حامی فلسطین دور خود جمع کرده‌ایم؟ چقدر فلسطین را از سیاست مصون نگه داشتیم و جنبه‌ی انسانی‌اش را پرچم کردیم؟ چند صد دانشجوی بی‌زار از ظلم که شاید ما را هم قبول ندارند را هم هدف کردیم؟ منکر زحمات و دغدغه‌ی ارزشمند دوستانم نیستم؛ اما، محل سرمایه‌گذاری مهم است. محل اثر جنبش دانشجویی و آنجایی که گفتمانش بازتولید می‌شود و جریانش می‌جوشد دانشگاه است. نه آنکه در دانشگاه حبس شویم، دانشگاه دروازه‌ی ما برای آتش کشیدن دنیاست.

نویسنده: محمد فخرا، مسئول سابق بسیج دانشجویی دانشگاه حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران



منبع

برچسب ها :

ناموجود