به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، سیاست نامه در شماره 14 خود مقاله از جین کالاهان، با ترجمه مهدی صادقی با تیتر «عقل در سیاست» و «چرا برنامه های انتزاعی بنیان جامعه را برباد خواهد داد؟» منتشر کرده است. در خلاصه ای از این مقاله آمده است:
پل فرانکو معتقد است که نظرات سیاسی اوکشات از دیدگاههای فلسفی او نشات میگیرد، زیرا فلسفه صرفا بررسی موشکافانهتری از نظرات فهم متعارف نیست، بلکه بهخودیخود تجربهای است که از جایگاهی متفاوت به زندگی عملی نگاه میکند. به همین خاطر روا نیست که که آن را موقعیتی بدانیم که درمورد قوانین انتزاعی پرگویی میکند یا مشتی اصول پیشینی که ادعای راهبری زندگی را دارند.
تحلیل اوکشات از تمثیل غار افلاطون مثال بینظیری است که فهم او از رابطهی بین نظر و عمل را به ما نشان میدهد. او منظر افلاطون را تصدیق میکند که میگوید تئوریسین به سایههای روی دیوار پشت میکند و رو به سوی نور میرود تا فهم والاتری نسبت به اصحاب خود که گرفتار سایههای روی دیوار(امورات عملی) هستند به دست بیاورد. با اینحال اوکشات نتیجهگیری افلاطون که توانایی تئوریسین برای تحمیل عمل صحیح به غارنشینان است، نادیده میگیرد. تمرکز بر زندگی عملی، باعث شده تا غارنشینان در امورات مربوط به سایهها معرفت نابی کسب کنند. اگر فیلسوف فلسفهی خود را برای یک اسبسوار چنین شرح دهد که اسب جلوهای از حقیقت باریتعالی است، ممکن است خوشایند اسبسوار قرار گیرد اما اگر همان فیلسوف درمورد قوانین صحیح سوارکاری برای اسبسوار سخنرانی کند، بدون اینکه تفاوت سر و دم اسب را بلد باشد، اسبسوار به درستی او را یک شارلاتان خطاب خواهد کرد.
بنابراین هر ایدئولوژیای که بخواهد با “عقلگرایی در سیاست”(این عبارت عنوان مشهورترین کتاب وی نام گرفت) و براساس فانتزیهای مشتی نظریهپرداز کل بنیان اخلاق، عرف و نهادهای اجتماعی سنتی را از نو بسازد برای اوکشات مسخره و مضحک خواهد بود. چنین تلاشی هرگز موفق نخواهد شد چراکه اصول انتزاعی بهخودیخود نمیتوانند عملی انضمامی را خلق کنند. با اینوجود تلاشها برای اینکه الگوهای انتزاعی را به زور در بافت جامعه فرو کنیم، ضربهی مهلکی را بر بدنهی سنتهایی خواهد زد که طی قرنها و از خلال تجربههای عملی شکل گرفتهاند. اوکشات عمده شماتت خود را نثار طرحهای برنامهریزان اجتماعی چپگرا میکرد. اما تعداد زیادی از اندیشمندان راست، که متحدد طبیعی وی بنظر میرسیدند هم از نقدهای وی بخاطر تکرار همان اشتباه در امان نبودند. برای مثال، اوکشات در تعلیقهی خود بر کتاب راه بردگی چنین مینویسد، “دادن طرحی برای مقابله با دیگر طرحها بنظر بهتر از عکس آن است اما باز هر دو در یک مسلک سیاسی هستند”
ایدهی اصلیای که اوکشات در آخرین اثر خود، در باب رفتار انسان، مطرح میکند بر پایهی درک وی از “انجمن مدنی” و موسسه اقتصادی” به عنوان دو سنخ کاملا متفاوت از روابط انسانی شکل میگیرد. در یک موسسه اقتصادی همکاری افراد بر اساس توافقی شکل میگیرد که هدف آن غایتی مادی است- به عنوان مثال، کسانی که در شرکت کوکاکولا مشارکت میکنند به این امید بستهاند که از راه فروش نوشابه پول دربیاورند. در مقابل اعضای انجمنی مدنی بهطور معمول چنین هدفی ندارد. ارتباط آنها توسط قانونی بازشناسی میشود که به آنها اجازهی استفاده از امکانات مشروع برای کسب منافع گوناگونشان را نمیدهد. جریانهای مختلف در اندیشهی سیاسی اروپایی، هر یک دولت را در یکی از این دو صورتِ انجمن مدنی و موسسه اقتصادی صورتبندی کردهاند. از نگاه اوکشات این رقابت برای توصیف، منشا اصلی شکلگیری نوعی کجفهمی نسبت به سرشت دولت مدرن اروپایی است. او مشخصا با کسانی که دولت را انجمنی مدنی فرض میکردند همدلی داشت و آن را متمدنانهترین درک از نقش دولت میدانست.
او مینویسد میان رفتار و باور انسان پیوندی وجود دارد که از او عاملی اخلاقی برمیسازند. اما یک سازمان اقتصادی اجباری مثلا دولتی که رسیدن به توزیع دلخواهی از درآمد را غایت خود میپندارد، این پیوند میان رفتار و باور را از بین میبرد. بنظر میرسد که فرانکو مناقشهی اوکشات علیه موسسه اقتصادی اجباری را به درستی درک نکرده و آن را صرفا به “اشکال افراطی و توتالیتر نسبت میدهد”. گویی کار اجباری برای هدفی غیر آزاد اگر برای ساعات کمی در هفته باشد مسئلهای ایجاد نخواهد کرد.
متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره چهاردهم سیاستنامه مطالعه کنید.
216216