ای اولین مسافر مشهد سفر بخیر
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، سیدعبدالله حسینی، شاعر، همزمان با سالروز وفات کریمه اهل بیت، حضرت فاطمه معصومه(س) تازهترین سروده خود را به بانوی قم تقدیم کرد. این شعر که با عنوان “اولین مسافر مشهد” در قالب ترکیببند سروده شده، از جمله اشعار رضوی است که شاعر ضمن اشاره به کرامات کریمه اهل بیت(س)،
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، سیدعبدالله حسینی، شاعر، همزمان با سالروز وفات کریمه اهل بیت، حضرت فاطمه معصومه(س) تازهترین سروده خود را به بانوی قم تقدیم کرد.
این شعر که با عنوان “اولین مسافر مشهد” در قالب ترکیببند سروده شده، از جمله اشعار رضوی است که شاعر ضمن اشاره به کرامات کریمه اهل بیت(س)، سخن خود را به یاد علی ابن موسیالرضا(ع)، نیز متبرک کرده است. این سروده را میتوانید در ادامه بخوانید:
ای آستان قدس تو تنها پناه من
برخاک باد پیش تو روی سیاه من
مهر از فروغ گنبد پاکت گرفته وام
شمسالشموس هستی و نامت گواه من
گلدستهات منادی صوت اذان عشق
مانوس با غروب و زوال و پگاه من
هر صبحدم به شوق تو بیدار میشوم
کافتد به بارگاه تو لختی نگاه من
بوی بهشت میرسد از بارگاه تو
بخشوده شد درون بهشتت گناه من
ای غربت مجسم تاریخ ای امام
ای خاک پای مرقد تو بوسهگاه من
تو همچنان غریبی و کس عارف تو نیست
باید برای غربت تو همچنان گریست
ای اولین مسافر مشهد سفر بخیر
ای ماه خاندان محمد سفر بخیر
هجرت کنان بسوی برادر شتافتی
زینب ترین نبیره احمد سفر بخیر
ای رهسپار حادثه ای زینب الرضا
آه ای نخست زایر مشهد سفر بخیر
معصومه جان اگر بنویسند، بگذرد
مدح تو از هزار مجلد سفر بخیر
من عاجزم ز مدح تو ای آفتاب قم
وصف تو در کلام نگنجد سفر بخیر
با جرعهای زجام تو مستم الی الابد
مست تو در بهشت مخلد سفر بخیر
کفوی نبود تا که ترا همسری کند
ماندی چو روح خویش مجرد سفر بخیر
سوی بهشت باز شد از قم دری و گشت
قبر تو، عُشِّ آل محمد سفر بخیر
میپرورد امام خمینی گر آب قم
جامی بمن دهید ولی از شراب قم
ای کاش گرددم ز غمت ساغری نصیب
یا از مقام قرب توام باوری نصیب
کاظم ز شوق روی تو بر سجده سرگذاشت
آخر شده است مثل تو اش دختری نصیب
برداشت دست شکر رضا سوى آسمان
کز لطف حق شده است چو تو خواهری نصیب
یعنی که جلوههای جمال و جلال را
شد با طلوع طلعت تو مظهری نصیب
گردید قم زمقدم تو، عُشِّ اهل بیت
یعنی بهشت را شده از قم دری نصیب
دل کندی از مدینه اجداد تا شود
بر دل سپردگان ولا دلبری نصیب
ای خواهر خجسته خورشید، فاطمه
کفوی نبود تا شودت همسری نصیب
از کویت ای کریمه طه کجا روم
کس راشدہ است از تو مگر بهتری نصیب
باری برای سوختن آورده است وبس
پروانه تراست اگر از پری نصیب
باید به گرد گنبد پاکت کند طواف
خورشید را اگر که شود محوری نصیب
شعر تر مرا صلهای هست اگر بکن
بانوی آب و آیینه چشم تری نصیب
عبدالَّه شکسته دلِ دردمند را
جز درگهت مباد در دیگری نصبیب
در توس اگر ستاره هشتم طلوع کرد
ماه منیر فاطمه از قم طلوع کرد