سفر مسعود پزشکیان، رئیس دولت چهاردهم به تاجیکستان را باید در چهارچوب تحولات جهانی و بر بستر مناسبات منطقهای مورد ارزیابی و تحلیل قرار داد. ایران و تاجیکستان دو کشور همزبان، همفرهنگ و همنژادی هستند که به دلیل فقدان ارتباط و اتصال جغرافیایی اگرچه از هم دور افتادهاند اما در اندیشیدن و اتخاذ تصمیمهایی که میتواند بر سرنوشت آحاد مردم فارسیزبان در ورای مرزهای دو کشور اثر گذارد؛ نقشی مهم و موثر و هماهنگ و همسان را ایفا می کنند.
نوعی انزوا در محیط جغرافیای منطقهای که به دلیل تغییرات تاریخی و تحولات سیاسی ناشی از جابجاییهای جمعیتی در جغرافیا، گریبانگیر این دو کشور شده از سوی دیگر زمینه آن را فراهم آورده تا اهداف و برنامههای کلان این دو کشور ناخواسته در امتداد یکدیگر اثری همهجانبه را بر جای گذارد.
رویاروییهای اخیر در صحنه منازعات ژئوپلیتیک جهانی و بازیگری فرصتطلبانه برخی از بازیگران منطقهای نیز یکی دیگر از زمینههای مشترک اندیشه این دو کشور برای سامان بخشیدن به ثبات و پایدارسازی امنیت جمعی در غرب و مرکز آسیا اما با مشارکت سایر همسایگان بوده و هست. خاصه آنکه هر دو کشور از جهت اثرات و ابعاد برونریز تحولات حوزه همسایگان خود نیز اثرگذار و اثرپذیر میباشند.
آنچه که امروز در جغرافیای پیرامونی ایران و تاجیکستان یعنی دو منطقه غرب و مرکز آسیا میگذرد؛ نشان از شرایطی دارد که ناپایداری و تغییر الزامات آن و گذار برای استقرار نظمی تازه از نتایج آن است. بدیهیست در این شرایط، سیاست کشورهای آسیای غربی و مرکزی باید تابعی از اقتضائات آن گروه مولفههای هویتی و عناصر اثرگذار سیاسی و اجتماعی باشد که میتوانند در برابر امواج پُرتلاطم تحولاتی که بسا وجه خشونتآمیز نیز ممکن است به خود بگیرند، دوام و تابآوری نشان دهد.
نادیده انگاشتن واقعیتهای تحمیلی بر محیط منطقهای که از تابستان ۱۴۰۰ با تغییر دولت در افغانستان شکل گرفت و نظام حاکمیت سرپرست فعلی که بهرغم سه سال و نیم کوشش نتوانست مورد شناسایی جهانی قرار گیرند، یکی از نگرانیهای مشترک برای دو همسایه آن، ایران و تاجیکستان است. دو همسایه که مجموعه مرزهای آنها با افغانستان به میزان همسایه پُرنفوذ و پُرقدرت جنوبی یعنی پاکستان برابری میکند. در حقیقت افغانستان بدون در نظر گرفتن دهلیز «واخان» و اتصالات محدود مرزی به ازبکستان و ترکمنستان در جغرافیای سه کشور ایران، تاجیکستان و پاکستان قرار گرفته است.
بدون شک پرونده افغانستان یکی از مهمترین و پر مسئلهترین موضوعات برای مذاکرات سیاسی رهبران عالی ایران و تاجیکستان است. باید توجه داشت هماهنگی و یا عدم همکاری این سه کشور و توجه و یا بیتوجه آنان به شرایط و اقتضاعات موجود در افغانستان، میتواند آثار و عواقب ناگواری را برای این افغانستان و نظم منطقهای ایجاد کند. از سوی دیگر؛ با توجه به نوع عملکرد و سیاست اتخاذ شده حکومت سرپرست افغانستان در دوران دوم طالبان، به همان میزان که همکاری و هماهنگی این سه کشور میتواند بر ایجاد یک چهارچوب منطقهای اثر گذارد، اگر درست مدیریت و اجرا نشود و همراه با مسئولیتپذیری و مشارکتورزی دلتمردان دورۀ دوم طالبان استقبال نگردد، بسا شرایط را برای همه این مجموعه کشورها به نحوی غیر منتظره به سوی بروز اتفاقاتی غیرقابل پیشبینی هدایت خواهد کرد که ریشه در دخالت فرامنطقه دارد.
مسئولیت دولت سرپرست فعلی افغانستان نسبت به محیط همسایگی و ترتیببندی نوع روابط با کشورهای موثر که امتداد اجتماعی، فرهنگی، زبانی و مذهبی با داخل افغانستان دارند، یکی از الگوهای مهم و اثرگذار در نحوه زمامداری موفق و حکمرانی نتیجهبخشی میتواند باشد که اگر درست دنبال میشد، بسا این سه کشور همسایه نخستین دولتهایی بودند که رژیم جدید حکومت سرپرست را مورد شناسایی قرار میدادند.
شک نیست که حکومت سرپرست طالبان در این سه سال گذشته کوششهایی در زمینه ایجاد توازن مثبت و برقراری چهارچوبی برای همکاریهای منطقهای به نمایش گذاشته و به کار گرفته است. اما اثربخشی این سیاست به دلیل تنوع آرا و سلایق در داخل نظام حاکمیت کنونی افغانستان نسبت به اقشار متنوع و اقلیتهای مختلف این کشور، نتوانسته کمکی به پیکربندی نوین در اتصال سخت و نرم و ارتباط عمیق و عریق با محیط همسایگی کند.
به نظر میرسد محور اصلی و اثرگذار در مذاکرات رؤسای جمهور ایران و تاجیکستان طی سفر پیش رو صرف نظر از روندهای دوجانبه و قابل پیگیری، فصلی تازه را از چگونگی ارتباط گیری و ایجاد اتصال منطقهای دنبال خواهد کرد.
از اینروست که برخی تنشهای سخت در سالهای اخیر به ویژه در مرزهای جنوبی نشاندهنده نگرانیهای قابل بروزی است که اگر مدیریت و کنترل نگردد و بر اساس یک پیمان همکاری مشترک امنیتی میان همسایگان افغانستان و آن کشور قاعدهمند نشود، بسا وضعیت را به سوی ناپایداری مطلق رهنمون خواهد شد.
مذاکرات روسای جمهور دو کشور ایران و تاجیکستان در پرتو این نکات برای نخستین نوبت وارد سرفصل جدیدی از همکاریهای منطقهای خواهد شد که اثر آن در تدوین و ارائۀ طرحی مشترک متعاقب این سفر با مبادی قدرت در افغانستان (کابل و قندهار) و سایر پایتختهای همسایه افغانستان به مشورت گذاشته خواهد شد.
فاکتور مهم و اثرگذار دیگر در این روند تحرکات جریانهای افراطی و تروریستی سلفی، وهابی و خلافتی داعش است که کوشش فراوانی دارند با تغییر نظام سرپرستی حاکمیت فعلی افغانستان، بار دیگر این جغرافیا را به صحنه رویاروییهای جهادی در دنیای معاصر مبدل سازند؛ امری که اگر نیک به آن اندیشیده شود، موجب کمال نگرانی است.
بر پایه چنین وضعیتی به نظر میرسد محور اصلی و اثرگذار در مذاکرات رؤسای جمهور ایران و تاجیکستان طی سفر پیش رو صرف نظر از روندهای دوجانبه و قابل پیگیری، فصلی تازه را از چگونگی ارتباط گیری و ایجاد اتصال منطقهای دنبال خواهد کرد. در این بحث بدون شک پرونده افغانستان، همسایه مشترک این دو کشور یکی از مهمترین و پر مسئلهترین موضوعات برای مذاکرات سیاسی رهبران عالی ایران و تاجیکستان میباشد. نتایجی که چنانچه اثربخشی آن را بخواهیم در یک بازه زمانی نزدیک مورد مداقه و توجه قرار دهیم باید گفت؛ نخستین نشانههای چنین رایزنیهای سطح بالایی در تحرکات هفتههای پیش روی دو دستگاه دیپلماسی ایران و تاجیکستان جلوه خواهد کرد.
دور نخواهد بود که نمایندگانی ویژه با دستورالعملهایی مشخص در فاصله زمانی محدود؛ تا پایان سال ۱۴۰۳ بکوشند آخرین تبادلات جدی برای شکلدهی به یک ارتباط و اتصال منطقهای را در روابط دو و سه جانبه میان خود و با مشارکت افغانستان پیش ببرند. شک نیست در این بخش کابل به عنوان نقطه دریافت کننده این دست از پیامها و قندهار به عنوان موقعیت تصمیمگیر برای اتخاذ راهبردی موثر و جامعالشمول مخاطبان اصلی ابتکارات پیشروی دو کشور در آینده نزدیک خواهند بود.