آیا ترامپ رایش جدید است؟ مورخان پاسخ می‌دهند/ شباهت‌ها و تفاوت‌های قدرت گیری ترامپ و هیتلر

اقتصاد ۲۴- ترجمه: نوژن اعتضادالسلطنه- “ریچارد جی ایوانز” مورخ بریتانیایی که عمده تمرکز مطالعاتی اش بر روی مسائل آلمان است و آخرین کتاب او تحت عنوان “ملت هیتلر: چهره‌های رایش سوم” (۲۰۲۴ میلادی) چاپ شده است، با انتشار مقاله‌ای در ماهنامه بریتانیایی “پراسپکت” به بررسی شباهت‌ها و تفاوت‌های میان به قدرت رسیدن “دونالد ترامپ” رئیس

کد خبر : 190358
تاریخ انتشار : یکشنبه 6 آوریل 2025 - 8:05
آیا ترامپ رایش جدید است؟ مورخان پاسخ می‌دهند/ شباهت‌ها و تفاوت‌های قدرت گیری ترامپ و هیتلر


اقتصاد ۲۴- ترجمه: نوژن اعتضادالسلطنه- “ریچارد جی ایوانز” مورخ بریتانیایی که عمده تمرکز مطالعاتی اش بر روی مسائل آلمان است و آخرین کتاب او تحت عنوان “ملت هیتلر: چهره‌های رایش سوم” (۲۰۲۴ میلادی) چاپ شده است، با انتشار مقاله‌ای در ماهنامه بریتانیایی “پراسپکت” به بررسی شباهت‌ها و تفاوت‌های میان به قدرت رسیدن “دونالد ترامپ” رئیس جمهور آمریکا و “آدولف هیتلر” رهبر آلمان نازی پرداخته که در ادامه مشروح آن آمده است:

جنگ ترامپ علیه دموکراسی آمریکایی و نهاد‌های دموکراتیک

 دونالد ترامپ در چند هفته پس از روی کار آمدن به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا، جنگی بی امان و همه جانبه علیه دموکراسی آمریکایی و نهاد‌های آن به راه انداخته است. مفسران به طور فزاینده‌ای شروع به مقایسه بین زوال دموکراسی و افول رفتار منطقی در سیاست آمریکا با نابودی آزادی و دموکراسی در آلمان در اوایل دهه ۱۹۳۰ میلادی با ظهور و قدرت گیری حزب نازی کرده‌اند.

بر اساس گزارشی متنشر شده از سوی اندیشکده “بروکینگز” درباره فرامین اجرایی ترامپ از زمان دوباره به قدرت رسیدن او آمده است: “این فرامین شامل دستورالعمل‌هایی هستند که “دسترسی رای‌دهندگان را از بین می‌برند، مانع برگزاری انتخابات آزاد و منصفانه می‌شوند و بی اعتمادی بیش تری را نسبت به نظام انتخاباتی آمریکا ایجاد می‌کنند”. 

دستورات اجرایی ترامپ بر بسیاری از مفاد قانون اساسی آمریکا که از سال ۱۷۸۹ بر رفتار سیاست در آن کشور حاکم بوده، لطمه وارد ساخته است. ترامپ یک فرد غیر منتخب و غیر پاسخگو همچون “ایلان ماسک” را در صدر وزارت کارآمدی دولت قرار داده که مجوز حمله به طیف وسیعی از نهاد‌های دولتی را صادر کرده و باعث اخراج هزاران نفر از پرسنل بخش دولتی شده است. هم چنین، از زمان راهیابی دوباره ترامپ به کاخ سفید آژانس کمک‌های بین المللی ایالات متحده و وزارت آموزش و پرورش با کاهش شدید بودجه مواجه شده‌اند.

مقایسه ترامپ با هیتلر

ترامپ وفاداری به شخص خود را جایگزین شایسته سالاری کرده است 

وفاداری به ترامپ جایگزین شایستگی و پاسخگویی دموکراتیک به عنوان مبنای انتصابات دولتی شده است. چالش‌های قانونی برای این دستورات در حال افزایش است، اما به هیچ وجه مشخص نیست که ترامپ از قوانین پیروی کند. ترامپ قصد خود را مبنی بر لغو یکجانبه متمم چهاردهم قانون اساسی آمریکا که تابعیت آمریکا را برای هر کسی که در خاک ایالات متحده متولد شده تضمین می‌کند، بدون گذراندن روند طولانی و پیچیده اعلام کرده است. پس از پاکسازی مقام‌های مستقل و انتصاب افراد وفادار به شخص رئیس جمهور، وزارت دادگستری آمریکا بررسی حقوقی پرونده‌های مطرح شده علیه ترامپ، متحدان و زیردستانش را لغو کرد.

دیوان عالی که اکثریت قضات وفادار به ترامپ در آن صاحب کرسی هستند حکمی را صادر کرده مبنی بر آن که رئیس جمهور فراتر از قانون است و نمی‌توان او را به دلیل اعمال مجرمانه‌ای که در زمان ریاست جمهوری مرتکب شده تحت پیگرد قانونی قرار داد. رئیس جمهور آمریکا فرمانی را امضا کرده که به موجب آن کمیسیون مستقل انتخابات فدرال را تحت کنترل شخص خود قرار داده و در سراسر دولتش افراد وفادار به شخص خود را منصوب کرده که ادعای جعلی اش مبنی بر وقوع تقلب در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ آمریکا که او در آن متحمل شکست شد را تکرار می‌کنند. 

قانون اساسی آمریکا برای تضمین کنترل و توازن بین قوای مقننه، قضائیه و مجریه تنظیم شده، اما اکنون دو قوه مقننه و قضائیه تحت فشار ترامپ قرار دارند و در حال زوال هستند. سناتور‌های جمهوری‌خواه و اعضای مجلس نمایندگان تماما استقلال عمل خود را کنار گذاشته‌اند و در مقابل رئیس‌جمهور تعظیم می‌کنند. این تبعیت می‌تواند دو علت داشته باشد یا آن که آنان از حمله شخص ترامپ به دموکراسی حمایت می‌کنند یا بدان خاطر که از واکنش پایگاه حزب جمهوری خواه در صورت عدم حمایت شان از شخص ترامپ می‌ترسند. ترامپ گفته است که می‌خواهد برای سومین دوره ریاست جمهوری نیز نامزد انتخابات شود و از خود تحت عنوان “پادشاه” یاد کرده است. 

او برنامه چندجانبه‌ای را برای سرکوب آرا، محدود کردن حق رای، تضعیف امنیت انتخابات، حذف اقدامات حفاظتی در مورد مداخلات خارجی و خنثی کردن نظارت مستقل بر اداره انتخابات دنبال کرده است. 

هم چنین، ترامپ توجه خود را به ارتش آمریکا معطوف کرده و گروهی از ژنرال‌های ارشد از جمله رئیس ستاد مشترک ارتش را برکنار کرده است. هم چنین، ترامپ با موفقیت تلاش‌هایی در جهت تضعیف آزادی مطبوعات و رسانه‌های ارتباط جمعی انجام داده است. ترامپ که یک نارسیسیست (خودشیفته)، زود رنج و بی جنبه است، خصومتی پنهانی نسبت به هر نوع واکنش انتقادی از سوی رسانه‌ها در قبال خود دارد. او بار‌ها رسانه‌های خبری را “دشمن مردم” خوانده و آنان را به انتشار “اخبار جعلی” متهم کرده و کارکنان رسانه‌ها را “آدم‌های بد” و “نخاله‌های انسانی” خوانده است. 

ترامپ صاحبان رسانه‌های آمریکایی را مجبور به تبعیت از خواسته‌های خود کرده است 

صاحبان رسانه‌های کلیدی آمریکایی در مواجهه با اظهارات و اقدامات ارعاب آمیز ترامپ تسلیم شده‌اند. برای مثال، “جف بزوس” و “پاتریک سون شیونگ” مالکان میلیاردر روزنامه‌های “واشنگتن پست” و “لس آنجلس تایمز” از تایید “کامالا هریس” نامزد حزب دموکرات و رقیب ترامپ در انتخابات ۲۰۲۴ میلادی در سرمقاله روزنامه‌های شان سرباز زدند. رسانه‌های خبری جریان اصلی و به ویژه مطبوعات، در شرایط سخت مالی، با کاهش تیراژ و کاهش درآمد قرار دارند.

آنان تحت هدایت مالکان خود به تدریج در برابر کارزار ارعاب ترامپ سر تعظیم فرود می‌آورند. علیرغم متمم اول قانون اساسی که آزادی بیان را تضمین می‌کند، ترامپ آشکارا موفق شده رسانه‌های خبری را به منابع انتشار نظرات خود تبدیل کند. جمهوری خواهان در سطوح ایالتی و محلی ممنوعیت کتب مرتبط با هویت جنسیتی را در مدارس و کتابخانه‌ها تشویق کرده‌اند. 

ترامپ با علم نیز دشمنی می‌ورزد 

هم چنین، ترامپ آشکارا با واقعیت‌ها و تحلیل‌های علمی پذیرفته شده سر عناد و دشمنی دارد. او در طول پاندمی کووید – ۱۹ این ایده را مطرح کرد که نوشیدن یا تزریق مواد ضد عفونی کننده یا بمباران افراد با اشعه ماوراء بنفش ممکن است بتواند آن بیماری را ریشه کن سازد و همزمان از استفاده از ماسک صورت به عنوان یک وسیله پیشگیرانه برای جلوگیری از انتقال ویروس انتقاد کرد. او منتقد “آنتونی فائوچی” مشاور ارشد پزشکی مورد احترام به دلیل اظهاراتش در مورد لزوم پیشگیری در برابر ویروس کووید بود. ترامپ با اعلام این که علم آب و هوا و اقلیم چیزی بیش از یک “فریب” نیست راه را برای رخداد‌های شدید آب و هوایی، آتش سوزی‌های ویرانگر، تخریب بیش‌تر طبیعت، آلودگی بیش‌تر و مرگ و میر بیش‌تر هموار می‌سازد. 


بیشتر بخوانید: شکاف‌ها در اقتصاد آمریکا بیشتر می‌شود؛ ترامپ دلیل بزرگ آن است/ آنچه باید درباره پیامد‌های رویکرد اقتصادی ترامپ بر معیشت آمریکایی‌ها بدانید


ترامپ شروع به کاهش بودجه برای تحقیقات علمی و دانشگاهی کرده است. انجمن پزشکی آمریکا اعلام کرده که این اقدام ظرفیت تحقیقاتی و پیشرفت علمی آمریکا را کاهش داده و بیماران، خانواده‌ها و جوامع را در سراسر آمریکا از درمان‌های جدید، تشخیص و مداخلات پیشگیرانه محروم می‌سازد. 

سابقه ترامپ در زن ستیزی و تحقیر زنان 

ترامپ سابقه‌ای طولانی در زن ستیزی و تحقیر زنان دارد. او از دادگاه عالی تحت سلطه منصوبانش زمانی که در سال ۲۰۲۲ میلادی حق قانونی سقط جنین را لغو کردند به طور مستقیم و غیر مستقیم حمایت کرده بود. از آن زمان به این سو، تعدادی از ایالت‌ها تقریبا ممنوعیت کامل سقط جنین را اعمال کرده‌اند که پیامد‌های وحشتناکی برای زنان به همراه خواهد داشت. تمام این اقدامات به معنای حمله مداوم و همه جانبه به نهاد‌ها و رویه‌های دموکراتیک و به یک نظام سیاسی مبتنی بر آزادی بیان و احترام به رای دهندگان است.

چگونه می‌توان ترامپ را با هیتلر در زمان قدرت گیری حزب نازی در اوایل دهه ۱۹۳۰ میلادی مقایسه کرد؟ 

“برت نوبورن” حقوقدان ارشد در حوزه آزادی‌های مدنی مدعی شده که لفاظی‌های ترامپ “بازتاب دهنده لفاظی‌های هیتلر است که در اوایل ۱۹۳۰ با هدف از بین بردن دموکراسی آلمان مورد استفاده قرار گرفت”. برخی دیگر از تحلیلگران شباهت نگران کننده‌ای بین ادعای ترامپ مبنی بر این که مهاجران “خون کشور ما را مسموم می‌کنند” و باور‌های نژادپرستانه هیتلر یافته‌اند. توصیف مخالفان خود به عنوان “موجودات موذی” از سوی ترامپ یادآور فیلم “یهودی ابدی” ساخته ۱۹۴۰ میلادی در آلمان است که به درخواست “جوزف گوبلز” وزیر اطلاع رسانی آلمان نازی توسط “فریتس هیپلر” پس از حمله نازی‌ها علیه لهستان ساخته شده بود که یهودیان را هم‌ردیف موش‌ها قرار داد. برخی از تحلیلگران هجوم طرفداران ترامپ به ساختمان کنگره در واشنگتن دی سی که با هدف جلوگیری از تایید پیروزی “جو بایدن” انتخابات صورت گرفت را با کودتای شکست خورده مونیخ معروف به کودتای آبجوفروشی تحت رهبری هیتلر در سال ۱۹۲۳ مقایسه کرده‌اند.

یکی از سرسخت‌ترین مدافعان تشابه بین ترامپ و هیتلر، “مارک میلی” رئیس ستاد مشترک ارتش بود که در اوایل سال ۲۰۲۱ میلادی نگرانی خود در مورد احتمال وقوع کودتا توسط ترامپ را با معاونانش در میان گذاشت و راه‌های مقابله با چنین تلاشی را بررسی کرد. او در مراسم خداحافظی خود به عنوان رئیس ستاد مشترک ارتش در سال ۲۰۲۳ میلادی خاطر نشان ساخت که ارتش آمریکا به قانون اساسی سوگند یاد کرده و نه به یک “دیکتاتور عجول” که ظاهرا اشاره اش به شخص ترامپ بود. او در اکتبر ۲۰۲۴ میلادی گفته بود که ترامپ یک “فاشیست تمام عیار” است که باید متوقف شود. 

ایلان ماسک نیز ابایی در حمایت از هیتلر ندارد

ترامپ و حامی او ماسک نیز از اشاره به نازی‌ها ابایی ندارند. ماسک این ادعا را بازنشر کرده که “هیتلر میلیون‌ها نفر را نکشته بلکه کارمندان دولتی این کار را انجام داده‌اند”. البته ظاهرا او پس از مدتی این پیام را حذف کرد. گزارش شده که ترامپ نیز پیش‌تر ادعا کرده بود که هیتلر “کار‌های خوبی انجام داده است”. 

مورخان آلمان نازی در مورد ترسیم شباهت‌ها بین هیتلر و ترامپ رویکردی محتاطانه اتخاذ کرده‌اند. برای مثال، “پیتر هیز” مورخ قابل احترام مطالعات صنعت آلمان و دوره نازی‌ها و هم چنین نویسنده کتابی درباره هولوکاست، برخی از شباهت‌های بیان شده میان ترامپ و هیتلر را “مبالغه آمیز” می‌داند، در حالی که “کریستوفر براونینگ” کارشناسان مطالعات پیرامون هولوکاست تمرکز هیتلر بر روی مفهوم “مبارزه نژادی” را با انگیزه خودشیفتگی ترامپ برای “ستایش از خویش” و ارجح دانستن “نفع شخصی” مقایسه کرده‌اند. “هیز” به وسواس هیتلر نسبت به یهودیان به عنوان تهدیدی اساسی برای تمدن اشاره می‌کند، اما تمرکز ترامپ بر “دشمنان درونی” بسیار گسترده‌تر است. “براونینگ” به قانون بسیار شخصی‌تر ترامپ اشاره می‌کند که بیش از هر چیز بر ارضای نیاز سیری ناپذیر او مورد ستایش قرار گرفتن و احساس قدرت بدون حد و حصر است. او می‌گوید: “بر همین اساس است که تمام پیروان وفادار ترامپ دروغ‌های بی پایان او را به عنوان “حقیقت ترامپ” جایگزین واقعیت می‌کنند”. 

تحلیلگرانی که معتقد به وجود شباهت به هیتلر و ترامپ هستند استدلال می‌کنند همان طور که رایشستاگ (پارلمان آلمان) در سال‌های پایان جمهوری وایمار فعالیت خود را متوقف کرد اکنون نیز در آمریکا کنگره به حاشیه رانده شده است. 

تفاوت‌هایی میان بستر ظهور هیتلر و ترامپ 

به نظر می‌رسد اجماع نظر کلی در این باره وجود دارد که ترامپ تهدیدی برای دموکراسی آمریکایی است، همانطور که هیتلر برای دموکراسی آلمان یک تهدید جدی محسوب می‌شد. با این وجود، تفاوت‌هایی نیز میان بستر ظهور آن دو رهبر وجود دارد. ظهور نازیسم و تسلط آن بر فضای سیاسی آلمان به طرز شگفت انگیزی با سرعت صورت گرفت. حزب نازی در جریان انتخابات سراسری سال ۱۹۲۸ میلادی کم‌تر از ۳ درصد آرا را به دست آورد. این در حالیست که این حزب در سال ۱۹۳۲ میلادی به بزرگترین حزب در مجلس قانونگذاری تبدیل شد. جمهوری خواهان آمریکا البته سابقه بسیار طولانی تری در موفقیت داشته‌اند. علاوه بر این، در حالی که نازی‌ها هرگز بیش از ۳۷ درصد آرا را در یک انتخابات آزاد به دست نیاوردند، ترامپ در سال ۲۰۲۴ ترامپ تقریبا نیمی از کل آرا را به دست آورد. این امر برچیدن و دور زدن قانون اساسی را در غیاب یک اپوزیسیون متحد و مصمم دموکرات به یک کار نسبتا آسان تبدیل کرده است.

همان طور که کنگره عملا کنار گذاشته شد، رایشستاگ نهاد قانونگذاری ملی آلمان در سال‌های پایانی جمهوری وایمار از کار افتاد. جلسات قوه مقننه صرفا به مسابقه فریاد زدن بین نمایندگان یونیفورم پوش کمونیست و نازی بر سر یکدیگر تبدیل شده بود. هرگونه بحثی غیر ممکن شده بود. رایشستاگ در سال ۱۹۳۲ میلادی تنها برای چند روز تشکیل جلسه داد و هر بار جلسات دچار بی نظمی شدند. احزاب نتوانستند دولتی بر اساس حمایت مردمی تشکیل دهند، زیرا نمی‌توانستند در مورد چگونگی مقابله با رکود اقتصادی عمیق که در آن بیش از یک سوم نیروی کار آلمان شغل خود را از دست داده بودند، به اجماع نظر دست یابند. 

در چنین وضعیتی که فلج سیاسی حکمفرما شده بود، اختیارات گسترده رئیس جمهور آلمان برای حکومت از طریق صدور فرمان در مواقع اضطراری وارد عمل شد. “پل فون هیندنبورگ” رئیس جمهور جمهوری وایمار از آن اختیارات برای انتصاب وزراء و اجرای اقدامات ریاضتی اقتصادی استفاده کرد. او برای مشروعیت بخشیدن به این اقدامات همان طور که مشاورانش توصیه کرده بودند، هیتلر رهبر بزرگترین حزب سیاسی کشور را به عنوان صدراعظم در راس یک دولت ائتلافی در تاریخ ۳۰ ژانویه ۱۹۳۳ میلادی منصوب کرد. 

با این وجود، دموکراسی در آن زمان عملا مرده بود. پس از سوختن ساختمان رایشستاگ توسط یک معترض آنارشیست هلندی در شب ۲۷ فوریه ۱۹۳۳ برای هیتلر کار راحتی بود که هیندنبورگ را مجبور به صدور فرمانی برای تعلیق آزادی‌های مدنی کند. حزب کمونیست بدون هیچ توجیه قانونی از فعالیت تاثیرگذار منع شد. قانون اساسی وایمار از سال ۱۹۱۹ به اجرا درآمده بود و به طور خاص در میان میلیون‌ها آلمانی که احساسی نوستالژیک نسبت به حکومت استبدادی بیسمارک و قیصر داشتند از محبوبیت زیادی برخوردار نبود. ریشه‌های فرهنگ سیاسی دموکراتیک در آلمان کم عمق بود، برخلاف وضعیت آمریکای کنونی جایی که آن ریشه‌ها عمیق بوده و از حمایت قوی مردمی برخوردار است. 

زیربنای تخریب دموکراسی توسط هیتلر، موجی از خشونت توده‌ای لجام گسیخته توسط نیرو‌های تحت فرمان بود که بسیار گسترده‌تر و افراطی از هرگونه بسیج نیرویی بوده که ترامپ تاکنون توانسته به راه اندازد. طرفداران هیتلر در شش ماه نخست حکمرانی او بیش از ۱۰۰ هزار از مخالفان عمدتا چپگرارا بازداشت کرده و به اردوگاه‌های موقت کاری اجباری انتقال دادند و آزادی آنان را مشروط به تعهدشان برای دوری از سیاست دانستند. پاکسازی دسته جمعی چپ ها، لیبرال‌ها و یهودیان از نهاد‌های دولتی که با صدور فرمانی در تاریخ ۷ آوریل ۱۹۳۳ میلادی اجرایی شد وفاداری تمام شهروندان به دولت را تضمین کرد. تهدیدات خشونت آمیز نازی‌ها باعث شد تا اندک احزاب سیاسی مستقل باقی مانده نیز فعالیت خود را متوقف سازند. 

آلمان تا جولای سال ۱۹۳۳ میلادی به یک کشور تک حزبی تبدیل شده بود. از آن مرحله به بعد، رای دهندگان چاره‌ای جز رای دادن به نامزد‌ها و پیشنهادات نازی‌ها نداشتند. هیتلر از قدرت حکمرانی خود با صدور فرمان استفاده کرد تا مانع از تحت پیگرد قانونی قرار گرفتن اراذل و اوباشی شود که مخالفان را به طور غیر قانونی بازداشت کرده بودند. در هر صورت، اکثر وکلا، دادستان‌ها و قضات فعال در سال ۱۹۳۳ میلادی در دوره قیصر آموزش دیده و همانند شخص هیتلر تفاوت زیادی میان “خائنان” با سوسیالیست و دموکرات‌ها قائل نبودند. 

درهم شکستن ارتش برای هیتلر کار دشواری بود، اما واقعیت آن بود که ژنرال‌های نظامی نیز بخش عمده دوران حرفه‌ای خود را در دوره زمامداری قیصر گذرانده بودند و وعده‌های هیتلر مبنی بر تسلیح مجدد، توسعه و یک جنگ جدید اروپایی برای جبران نتیجه جنگ جهانی اول برای آنان جذاب بود. با این وجود، علیرغم بازنشستگی افسران محافظه‌کار و مسن‌تر و ارتقای افسران جوان‌تر نازی، هیتلر هرگز به طور کامل ژنرال‌ها را به سوی طرز تفکر خود جلب نکرد. برخی از آنان که از سرعت هیتلر در حرکت به سوی جنگ نگران بودند، در سال ۱۹۳۸ میلادی نقشه بازداشت او را طراحی کردند و تنها زمانی که “نویل چمبرلین” نخست وزیر بریتانیا هیتلر را با توافق نامه مونیخ در ۳۰ سپتامبر ۱۹۳۸ متوقف کرد، از اجرای آن نقشه منصرف شدند. در سال ۱۹۴۴ میلادی هنوز تعداد زیادی از افسران ارتش با وجدان و مستقل باقی مانده بودند تا بتوانند رهبر نازی‌ها را در نقشه بمب گذاری ۲۰ جولای ترور کنند. در نتیجه، ادعای ترامپ مبنی بر این که ژنرال‌ها همگی از هیتلر حمایت می‌کردند (او گفته است “من به ژنرال‌هایی نیاز دارم که هیتلر در اختیار داشت”) یک ادعای ساختگی از سوی او است. 

وضعیت مطبوعات، رسانه‌ها و نشر کتاب و فضای آموزشی در دوره ظهور نازی‌ها 

در دوره وایمار مشکلات مالی استقلال مطبوعات را تضعیف کرد و کاهش تیراژ مطبوعات دموکراتیک خطر تصرف خصمانه آن مطبوعات و ناشران توسط نازی‌ها را افزایش داد. با استقرار رژیم نازی سانسور، مطبوعات را مجبور به تعطیلی کرد و رادیوی کشور در اختیار امپراتوری رسانه‌ای تحت ریاست “جوزف گوبلز” وزیر اطلاع رسانی قرار گرفت که مسئولیت انتشار پروپاگاندای دولتی را برعهده داشت. شخص گوبلز جلسات توجیهی را با اصحاب مطبوعات برگزار کرد و در آن اعلام کرد که روزنامه‌ها مجاز به طرح چه موضوعات هستند و نیستند. پخش فیلم‌های خبری هفتگی به بخشی از دستگاه پروپاگاندای نازی‌ها تبدیل شد. 

کتب منتقد نازی‌ها و ایده‌های آنان در میادین عمومی سوزانده می‌شدند. دانشگاه‌های معتبر آلمان توسط مدیران طرفدار رژیم نازی تسخیر شدند و شبه علم نازی در قالب عناوینی، چون “بهداشت نژادی”، “اصلاح نژاد” و “فیزیک آلمانی” (به اصطلاح به دلیل رد نظریه نسبیت “آلبرت انیشتین” به عنوان یک نظریه “یهودی”) بر فضای دانشگاهی حکمفرما شد. 

نیمی از ثبت نام شدگان در دانشگاه‌های آلمان تا سال ۱۹۳۸ میلادی خواستار تحصیل در رشته پزشکی بودند و سایر رشته‌ها به ویژه علوم انسانی به حاشیه رانده شدند. استادان رادیکال یا لیبرال در هر صورت بسیار اندک بودند، وضعیتی که در تضاد با دانشگاه‌های امروز آمریکا بود. زمانی که نازی‌ها اساتید را از دانشگاه‌ها اخراج کردند مخالفت‌های اندکی وجود داشت. هم چنین، دانشجویانی بودند که از زمان جنگ جهانی اول به این سو به شدت با جمهوری وایمار سر ستیز داشتند و از ظهور رایش سوم استقبال کردند. واقعیت آن است که این دانشجویان آلمانی و نه رژیم نازی بودند که مراسم کتاب سوزی را سازماندهی کردند. 

وضعیت زنان در آلمان نازی

حمله هیتلر به دیدگاه‌های لیبرال به ایده برابری زنان نیز گسترش یافت. با این وجود، برخلاف تجاوز ترامپ به حقوق زنان سیاست هیتلر در قبال زنان نه براساس مذهب بلکه مبتنی بر اصلاح نژادی بود. سقط جنین پیش‌تر توسط قانونی در سال ۱۹۷۱ میلادی در آلمان جرم انگاری شده بود، با این وجود، نازی‌ها اجازه دادند در مواقعی که جنین به ویژه در طول جنگ “تغییر شکل” پیدا کرده بود سقط جنین صورت گیرد، زیرا جنینی که به دنیا می‌آمد از نظر نازی‌های معتقد به نظریه نژادی موجودی “پست” و “فرومایه” قلمداد می‌شد. 

در دوره نازی‌ها سازمان‌های فمینیستی تعطیل شدند، اما زنان حقوقی را که در پایان جنگ جهانی اول به دست آورده بودند حفظ کردند. با این وجود، هیتلر نقش زنان را بیش از هر چیز در فرزنددار شدن برای رایش می‌دانست. بنابراین، او اقدامات رفاهی را برای تشویق زنان به ترک مشاغل با درآمد در خارج از خانه و ایجاد انگیزه‌های مالی برای فرزنددار شدن در دستور کار قرار داد. رژیم نازی رژیمی مبتنی بر ایده “برتری مرد سازش ناپذیر” بود. هیتلر معتقد بود که زنان نباید هیچ نقشی در سیاست داشته باشند و بنابراین، هیچ زنی در دولت او حضور نداشت موضوعی که در مورد دولت ترامپ صدق نمی‌کند.

تفاوت در سیاست خارجی ترامپ و هیتلر 

تفاوت‌های زیادی بین آلمان دهه ۱۹۳۰ میلادی و آمریکای امروزی وجود دارد. حتی در سیاست خارجی، جایی که ترامپ در دوره دوم ریاست جمهوری خود جاه طلبی اش برای گسترش قلمرو ایالات متحده به گرینلند و حتی کانادا را اعلام کرده تضاد آشکاری با توسعه طلبی ارضی مدنظر هیتلر وجود دارد. آن چه ترامپ می‌خواهد چیزی نیست که نازی‌ها آن را “لبنسراوم” یا “فضای حیاتی” می‌خواندند تا ساکنان آلمانی ظاهرا برتر از نظر نژادی را به سرزمین‌های اشغالی پیوند بزنند در حالی که میلیون‌ها نفر از ساکنان اصلی سرزمین‌های دیگر را به قتل می‌رساندند. ترامپ به دنبال دسترسی به منابع اقتصادی است، نه برای تغذیه مردم آمریکا بلکه برای پر کردن جیب تجار آمریکایی. 

در حالی که ترامپ همانند “ولادیمیر پوتین” همتای روس خود ادعا‌های ارضی را در چارچوب ذهنیت “حیاط خلوت” مطرح می‌کند، قصد اعلام شده هیتلر دستیابی به “سلطه جهانی” از طریق جنگ بدون محدودیت زمانی و مکانی برای سرسخت نگهداشتن جمعیت آلمان بود. نظامی گری هیتلر و تلاش او برای یونیفورم پوش کردن همه آلمانی‌ها و نظم بخشیدن به آنان در اردوگاه‌های کار و آموزش، دنیایی دور از تشویق طرفداران فاقد انضباط و آشفته ترامپ از سوی اوست که در سال ۲۰۲۱ میلادی به ساختمان کنگره حمله کردند. هم چنین، دولت گرایی هیتلر متفاوت از تلاش ترامپ برای کوچک کردن دولت، کاهش اختیارات دولت در بسیاری از زمینه و اخراج ده‌ها هزار کارمند بخش دولتی است. هم چنین، به نظر می‌رسد گوبلز می‌دانست که دروغ می‌گوید، اما ترامپ تفاوت بین حقیقت و تخیل را درک نمی‌کند. 

تفاوت‌های دنیای امروز با دهه ۱۹۳۰ میلادی

دنیایی که ما امروز در آن زندگی می‌کنیم از بسیاری جهات متفاوت از جهان دهه ۱۹۳۰ میلادی است و ترسیم شباهت‌های تاریخی میان این دو دوره با دشواری‌هایی همراه است. یک تفاوت عمده در این واقعیت نهفته است که آلمان نازی ماهیت اطلاعات را تغییر نداد. آن چه اکنون در حال رخ دادن است پیامد‌های گسترده تری در عرصه جهانی دارد. ما در یک محیط پسا حقیقت زندگی می‌کنیم. در واقع، حمله ترامپ به رسانه‌ها حمله به حقیقت، واقعیت و عینیت است.

گوبلز به عنوان مبلغ اصلی نازی‌ها دروغ می‌گفت، اما به نظر می‌رسید که او می‌دانست دروغ می‌گوید در حالی که به نظر می‌رسد ترامپ تفاوت بین حقیقت و تخیل را درک نمی‌کند. با این وجود، باور کردن دروغ‌های ترامپ یا دست کم تظاهر به آن به معیار اصلی برای نمایش وفاداری به شخص او تبدیل شده است. 

دموکراسی به مثابه گیاهی شکننده است که به راحتی می‌تواند ریشه کن شده و در آتش تاریخ بسوزد و درس‌هایی که باید از پیشینه سقوط جمهوری وایمار و تاسیس دیکتاتوری نازی گرفت، دلگرم کننده نیستند. با این وجود، علیرغم حمله ترامپ، دموکراسی در ایالات متحده هنوز نمرده است. در حالی که تقریبا تمام حقوقدانان و قانونگذاران آلمانی در اوایل دهه ۱۹۳۰ با جمهوری وایمار خصومت داشتند، اکثریت بزرگ حقوقدانان و قانونگذاران امروز آمریکا علیرغم انتصابات ترامپ، به قانون اساسی آمریکا وفادار مانده و آماده دفاع از آن هستند. به همین ترتیب، علیرغم آن که ارتش آلمان از جمهوری وایمار نفرت داشت و وعده هیتلر مبنی بر تسلیح مجدد و توسعه را پس از محدودیت‌های گسترده اعمال شده توسط معاهده ورسای جذاب می‌دید، ارتش ایالات متحده از پایان جنگ جهانی دوم پیشرفت کرده و به قانون اساسی آن کشور وفادار باقی مانده است. حزب دموکرات هنوز تقریبا نیمی از رای دهندگان را پشتیبانی می‌کند و غیرممکن نیست که بتواند پیش از زمان انتخابات بعدی آمریکا حمایت بیش تری را پشت سر خود جمع کند. 

برنامه تسلیح مجدد عظیم هیتلر به سرعت باعث آغاز بهبود اقتصاد آلمان شد در حالی که جنگ‌های تجاری ترامپ در حال حاضر کیفیت زندگی را در آمریکا کاهش داده است. سطوح سرکوب در رایش سوم شدید بود و از طریق اردوگاه‌های کار اجباری برای مخالفان هیتلر اعمال می‌شد و نظام قضایی با مجموعه‌ای از قوانین جدید مخالفان نازی‌ها را “خائن” قلمداد می‌کرد و موانع قانونی برای حکمرانی دیکتاتوری افسار گسیخته را کنار زد. چنین اقداماتی در آمریکای امروز غیر ممکن به نظر می‌رسند. متمم اول قانون اساسی آمریکا کماکان آزادی بیان را تضمین می‌کند و دادگاه‌ها کماکان به شدت با بسیاری از جنبه‌های برنامه رادیکال ترامپ مخالفت می‌ورزند.

فاصله زیادی تا انتخابات ریاست جمهوری بعدی در سال ۲۰۰۸ میلادی باقی مانده، اما اگر تعدادی کافی از آمریکایی‌ها برای حفظ حقوق اولیه خود مبارزه کنند، دموکراسی آمریکایی ممکن است بتواند کماکان زنده باقی بماند. 

منبع: پراسپکت



منبع

برچسب ها :

ناموجود