آنچه برای توسعه کشور لازم است!

 به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، دکتر جعفر محمدی در کانال پلیتیکال فیلوسوفی، در یادداشتی، دلایل توسعه برخی کشورها و درجا زدن دیگر کشورها را بررسی می کند. او در این یادداشت با طرح پرسش زیر آغاز می کند:   چرا برخی کشورها توسعه می یابند و برخی دیگر درجا می زنند یا حتی عقبگرد می کنند؟

کد خبر : 114082
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ - ۲۲:۵۹
آنچه برای توسعه کشور لازم است!



 به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، دکتر جعفر محمدی در کانال پلیتیکال فیلوسوفی، در یادداشتی، دلایل توسعه برخی کشورها و درجا زدن دیگر کشورها را بررسی می کند. او در این یادداشت با طرح پرسش زیر آغاز می کند:

  چرا برخی کشورها توسعه می یابند و برخی دیگر درجا می زنند یا حتی عقبگرد می کنند؟

قطعاً توسعه یک امر اتفاقی نیست، بلکه لوازمی دارد که با وجود آن ها توسعه میسر بوده و بی آن ها، محال است. در این نوشتار، ۶ اصل لازمه توسعه جوامع را آورده ام ، هر چند که ادعایی برای کامل بودن این فهرست ندارم ولی بر این باورم که آنچه در پی می آید، شش ضلعی حداقلی توسعه است که بدون آن ها، توسعه ای در کار نخواهد بود.هر کدام از این موارد را نیز می توان مستقلاً مورد بررسی قرار داد و مصداق و عدد و رقم برایشان آورد ولی در این نوشتار، صرفاً کلیات را مطرح می کنم.

۱-مدیریت علمی

حرف اول را در دنیای امروز علم می زند. وقتی پذیرفته ایم برای مربیگری یک تیم فوتبال، به دانش روز فوتبال نیاز است یا برای درمان یک سرماخوردگی ساده باید سراغ دانش پزشکی رفت یا نگهداری از ماهیان داخل آکواریوم دانش خاص خود را می طلبد، چگونه می توان برای اداره یک کشور، بی نیاز از علم و مدیریت علمی بود؟!

لازمه بهره مندی از مدیریت علمی نیز این است که اولاً حکومتگران به مدیریت علمی  و اصل تخصص حکمرانی باور داشته باشند و ثانیاً از مدیران دانش گرا برای اداره کشور بهره بگیرند.کشوری که مدیریت علمی نداشته باشد، ناچار باید درگیر آزمون و خطا شود یا چیزهای دیگری را جایگزین علم نماید، مانند شعارگرایی، هیجان های کاذب و مرید پروری؛ بدیهی است که با این جایگزین ها نمی توان روی توسعه را دید.

۲- تطابق

“تطابق خواست های مردم و سیاست های حکومت”، نکته کلیدی در موفقیت جوامع است. تطابق، دایره بسیار وسیعی را شامل می شود. از طرز لباس پوشیدن تا سیاست خارجی.مردم باید خودشان را در حکومتگران و کارهای آنان شریک ببینند. اگر در جامعه ای باورهای غالب، سبک زندگی، معیشت، موسیقی، سفر، لباس و تفریحاتِ عموم مردم به گونه ای باشد ولی حکومتگران جور دیگری دیکته کنند ، آن جامعه فاقد تطابق است.

مثال ساده “عدم تطابق” این است که اکثر مردم در خانه ها و خودروهای شان، نوع خاصی از موسیقی را گوش می کنند که در تلویزیون ملی شان، ممنوع است یا مردم کشوری درباره نوع روابط خارجی، یک رأی داشته باشند ولی حکومتگران خلاف آن عمل کنند. نتیجه عدم تطابق، “اصطکاک” است و نتیجه اصطکاک نیز، کندی حرکت، بالا رفتن تب و نهایتاً آتش سوزی است.

۳- اعتماد

“اعتماد” نیز از لوازم پایداری و توسعه جوامع است؛ اعتماد مردم به یکدیگر، اعتماد مردم به حکومت و حاکمان و اعتماد حکومتگران به مردم. مهمترین عامل ایجاد اعتماد عمومی عملکرد خود حاکمیت در حکمرانی است که با ایجاد ساختارها و سیاست های واقع گرایانه و عمل به آنها می تواند اعتماد عمومی را افزایش دهد .

وقتی اعتماد نباشد، “بدبینی” جای آن را پر می کند. در جامعه بدبین، همکاری شکل نمی گیرد و جامعه بدون همکاری رشد نمی کند. در چنین جامعه ای، شایعه، جای خبر را می گیرد و هر اتهامی اعم از روا یا ناروا به ویژه علیه شخصیت ها و حکومتگران، باور پذیر می شود و گسترش می یابد و بی اعتمادی را تشدید می کند.

۴- امید

لازمه دیگر توسعه جوامع، وجود “امید” در جامعه است. جامعه خالی از امید، مُرده متحرک است و از مرده نمی توان انتظار امید داشت. مردم باید به فردای خود و فرزندان شان امیدوار باشند که اگر نباشند،کارهایشان معطوف به آینده نخواهد بود بلکه همه درگیر امروز و نان امشب شان هستند.جامعه ناامید، میدان جنگ عمومی برای بقا خواهد شد و تمام توان افراد جامعه، صرف دست اندازی به دیگران و دفاع از خود در برابر حملات آنها می شود.در چنین جامعه ای، مهاجرت اپیدمی می شود و هر که بتواند خود و نسل اش را نجات دهد، از کشور خارج می شود.

۵- مشارکت

“مشارکت در اداره امور کشور” نیز از لوازم اصلی توسعه پایدار است. مردم باید خود را در تصمیم گیری ها و اداره امور کشور، سهیم و مؤثر بدانند و این مشارکت را با تمام وجود حس کنند.مردم باید یقین داشته باشند که اگر نظری دارند، می توانند آن را در قالب های مدنی مانند احزابی که خودشان تشکیل می دهند، پیگیری کنند و در نهایت، آنچه امروز در ذهن شان می گذرد را بتوانند با دیگران به اشتراک بگذارند و در زمانی معقول در کشورشان، عملیاتی کنند نه این که آراء و دیدگاه های مردم، در حکم آرزوهای محال باشد. فقدان مشارکت، به انزوا و بی تفاوتی مردم می انجامد و کشوری که مردمانش منزوی و بی تفاوت باشند، هرگز روی توسعه نخواهد دید.

۶-شفافیت

“شفافیت” نیز از لوازم دائمی یک جامعه بالنده و توسعه گراست. جریان آزاد اطلاعات، دسترسی عمومی و آسان به اطلاعات و پاسخگویی قابل راستی آزمایی، بسترهای اجتناب ناپذیر شفافیت هستند. جامعه غیرشفاف، مانند خودرویی است که شیشه های آن گل آلود و کدر شده اند؛ سرنوشت این خودرو، حادثه و واژگونی است.

۲۱۶۲۱۶



منبع

برچسب ها :

ناموجود