آخرین پژوهش ها در باره نسل Z ایران چه می گویند؟ / دولت و خانواده نسل Z را به رسمیت نشناسند هر دو می بازند/ نسل Z برای خوشبختی در انتظار مرگ نسل گذشته

 فروزان آصف نخعی: نشست واکاوی رفتارهای نسل Z با عنوان دهه هشتادی ها از ما چه می خواهند و ما آز آنها چه می خواهیم؟ در خانه اندیشمند علوم انسانی و با همکاری انجمن ایرانی مطالعات زنان، (کمیسیون انجمن های علمی ایران وزارت علوم و تحقیقات و فناوری ) برگزار شد. به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، در

کد خبر : 90361
تاریخ انتشار : یکشنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۳ - ۱۶:۳۴
آخرین پژوهش ها در باره نسل Z ایران چه می گویند؟ / دولت و خانواده نسل Z را به رسمیت نشناسند هر دو می بازند/ نسل Z برای خوشبختی در انتظار مرگ نسل گذشته



 فروزان آصف نخعی: نشست واکاوی رفتارهای نسل Z با عنوان دهه هشتادی ها از ما چه می خواهند و ما آز آنها چه می خواهیم؟ در خانه اندیشمند علوم انسانی و با همکاری انجمن ایرانی مطالعات زنان، (کمیسیون انجمن های علمی ایران وزارت علوم و تحقیقات و فناوری ) برگزار شد. به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، در این نشست که فایل صوتی آن پیاده شده، دکتر منصور ساعی، ارتباط شناس و عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و علوم انسانی، گزارشی از تحقیقات خود را در حوزه گسست نسلی ارائه  کرد. به گفته ساعی، گزارش او محصول مطالعاتی است که اواخر ۱۴۰۱ به پایان رسیده و مقالاتش در ۱۴۰۲ منتشر شده است. او در مطالعات خود، روابط و شکاف و گسست نسلی را از زاویه رسانه و ارتباطات و روابط میان خانواده، دولت و نسل Z مورد بررسی قرار داده، از این رو موضوعاتش کماکان تازه و مفید است. از جمله دستاوردهای  تحقیقات او آن است که نهاد خانواده اقتدار گرا در ایران علیرغم وجود خانواده هسته ای، به خانواده مدنی تبدیل نشده و ایران هنوز دارای خانواده مدنی نیست. از نظر ساعی یک تغییر وظایف بسیار عجیب و بی سابقه نیز در ایران رخ داده است و آن این که جای وظایف دولت و نهاد خانواده عوض شده است به این معنا که تامین همه خدماتی که نهادهای اجتماعی وابسته به دولت باید به نهاد خانواده بدهند، بارش بر دوش نهاد خانواده افتاده و دولت وظایف نهاد خانواده مثل مساله تذکر و توصیه به حجاب داشتن فرزندان خانواده را برعهده گرفته است. او همچنین تاکید می کند « اگر برای آنان (نسل Z) اعتباری قائل نشوند، والدین می بازند و به عبارتی حذف می شوند. آنان می گویند که با مرگ این ها مساله حل می شود. از شرشان خلاص می شویم. برای رهایی از چنین وضعیتی جامعه پذیری معکوس و توانمندسازی نسل والدین بسیار مهم است.» نکته حائز اهمیت آن است که گفت و گوی میان نسلی و به ویژه با نسل z یک راهکار اساسی و مقدمه ای برای توسعه کشور به شمار می رود.  

 چالش های نسل Z در خانواده و مباحث نظری راجع به آن ها

ساعی ابتدا به چالش های نسل Z  در خانواده اشاره کرد و گفت: «بحث ام از جنس مطالبات نیست، زیرا تحقیقات بنده در حوزه مطالبات نیست. البته به بخشی از مطالبات اشاره می کنم اما بحث اصلی من چالش هایی است که نسل z در تعامل با خانواده داد. خانواده به مثابه کانونی که در جامعه ایرانی هنوز روی آن می توان حساب کرد.اکثر نهادهای مدنی و اجتماعی در  جامعه ایران فروپاشیده است. اما هنوز به نهاد خانواده می توان امیدوار بود  و  برایش برنامه ریزی کرد، همچنین امید به تغییر از طرف نهاد خانواده در جامعه ایران هنوز انتظاری معقول است، اگر چه با چالش های متعددی مواجه است. باید یادآور  شوم  که نهاد خانواده کماکان مهمترین کانونی است که تحولات نسلی در آن رخ می دهد و بحث امروز من حول محور «گفت و گوی بین نسلی» است. و این که از گفت و گو چگونه می توان برای کاهش چالش های درون خانواده استفاده کرد. این فرمول قابل تعمیم به نهاد سیاست، نهاد جامعه، و نهادهای فراخانوادگی است که  اتفاقا روی نهاد خانواده بسیار موثر هستند.»
 
این استاد دانشگاه سپس به نظریه مارگارت مید و مانهایم در باره بنیان های مطالعات نسلی به عنئوان نظریه  مطالعات خود اشاره کرد و گفت: «از معدود محققانی که روی مطالعات نسلی به شکل سیستماتیک در جهان کار کرده، خانم مارگارت مید و آقای مانهایم است، که بنیان های مطالعات نسلی را در جهان پایه گذاری کردند. مارگارت مید معتقد است جوامعی که در سیر تحول تاریخی شان، با تحولات متعدد رسانه ای، تاریخی،  و فناورانه سریعی مواجه می شوند، از استعداد بیشتری برای تولید شکاف های اجتماعی، و نسلی برخوردار هستند. این شکاف ها به این دلیل مهم هستند که تغییرات و فرآیندهای مداوم، آرام و پیوسته انتقال فرآیند نسلی به نسل دیگر را دچار وقفه می کنند و معتقد است که شکاف تجربه و فرهنگ را موجب می شوند. بحثی که در جامعه ما بین نسل سیاستگزار و نسل دهه ۸۰ و نسل z خیلی عیان هست. »

ایران در چهار دهه گذشته

او بر اساس مرور ریل حکمرانی در ایران بر اساس نظریه مید گفت: «اگر ایران را در چهار دهه گذشته بر اساس چارچوب نظری مارگارت مید مرور بکنیم متوجه می شویم که ریل حکمرانی ، ساختار سیاسی و گفتمان ها تغییر کرده اند. جامعه ایرانی جنگ هشت ساله ای را تجربه می کند، بعدها طرح های نوسازی اقتصادی و اجتماعی و بعدها توسعه شهرنشینی، مهاجرت مغزها، تحولات توسعه آموزش رسمی در ایران رخ می دهد که  بر مبنای آن دختران و پسران به شکل وسیع آموزش می بینند و یکی از چالش های حکمرانی فعلی ما هم همین است. توسعه خانواده هسته ای به شکل ناقص اش، جوانی جمعیت و تورم جوانی، پیدایش گفتمان های سیاسی در سپهر سیاسی، افزایش مصرف فرهنگ رسانه ای در سپهر اجتماعی ایران، افزایش ضریب نفوذ رسانه های ملی و فراملی و ظهور و توسعه فناوری اینترنت و فناوری های نوین ارتباطی، و رسانه های اجتماعی.» 

ساعی افزود: «در واقع اگر بر اساس دیدگاه مید بحث کنیم جامعه ایرای، همه این تحولات را تنها در چهار دهه تجربه کرده و این تحولات تاریخی، اجتماعی، رسانه و فناوری سریع، جامعه ایرانی را مستعد شکاف هایی از جمله شکاف های نسلی کرده است. علاوه براین باید به تحولات رسانه ای اشاره کنم که بسیار خاص است، اگرچه این تجربه غرب است، ولی می توان تجربه مذکور را به ایران هم تعمیم داد مبنی بر این که نسل هایی که در جامعه ما هنوز هم حضور دارند، چه رسانه ای را مصرف کرده اند.» 

مصرف رسانه ای متفاوت و تولید نسل های متفاوت

ساعی در ادامه به مصرف رسانه ای و تولید نسل های متفاوت بر اساس آن اشاره کرد و گفت: « متناسب با مصرف رسانه ای نسل های متفاوت تولید شده است شامل: الف: نسل جنگ. رسانه غالب نسل جنگ در جنگ جهانی دوم در جامعه غربی، مطبوعات و رادیو بوده است. جامعه خسارت دیده از جنگ که در واقع نسل ایثارگر، سازگار و خاموش نامگذاری می شوند، متولدان۱۹۲۹ تا ۱۹۴۵ هستند. نسل دیوید بومرز، یا نسل فرزندان نسل سازگار هستند. این ها در دوره رفاه اقتصادی و شکوفایی اقتصادی بعد از جنگ متولد شده اند، مطبوعات، تلویزیون، کامپیوترهای بزرگ و امثالهم رسانه اصلی شان بوده است. ب: نسل y – در نسل y یا نسل هزاره، رسانه های اصلی تلویزیون ماهواره ای، فناوری های ارتباطات و اطلاعات هستند، سپس رسانه های مختلف WEB ۱ که ما هم آن را تجربه کردیم. که متولدین سال ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۵ را در بر می گیرندج: نسل z – نسل Z که بحث اصلی است، دیجیتال یک نامگذاری می شوند. متولدین سال های ۱۹۹۵ تا ۲۰۱۰ را دربر می گیرند. این ها در دوره ای متولد شده و رشد و بلوغ پیدا کرده اند که اوج توسعه موبایل و رسانه های موبایل، رسانه های شخصی، و مالتی مدیا است، و شاهد ظهور و بومی شدن web ۲ و فناوری دیجیتال هستند. د: نسل آلفا: اما در نسل آلفا، که از ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۴ را شامل می شوند، به نوعی فرزندان نسل هزاره و همچنین نسل بومیان دیجیتال ۲ هم  هستند. کل تولد، زندگی،زیست، کار، تفریح، و به طور کلی زیست جهان شان دیجیتالی است. به عبارت دیگر آنان  در رسانه های اجتماعی، خلق رابطه و زندگی می کنند، شبکه تشکیل می دهند،  کارآفرینی و تفریح می کنند، و در واقع زندگی می کنند. و این تمایز میان زیست جهان دیجیتال، و زیست جهان آفلاین است.» 

او افزود: «این نکته مهمی است که ما در نظام سیاستگزاری و نظام خانوادگی مان، تا چه اندازه شناخت، و تسلط به دنیاهای دیجیتال داریم. تا چه اندازه با فرآینده، و تعاملاتی که آن جا شکل می گیرد و با خلق ارزش در دنیای دیجیتال تا چه اندازه دارای نسبت و شناخت هستیم؟»

تحقیقات روابط نسلی در ایران بدون توجه به رسانه

ساعی سپس «مقدمه کوتاهی، در باره روابط بین نسلی در سه دهه اخیر در ایران به عنوان یک مسئله اجتماعی ظهور یافته» بین کرد و گفت: «بیشتر مطالعاتی که در این حوزه در ایران انجام شده، کمتر از نگاه ارتباطی به آن پرداخته شده است. در تحقیقاتم بر روی ابعاد ارتباطی مسایل نسلی تمرکز کردم و این که چالش هایی از جنس گفت و گو و تعاملاتی که این ها با هم دارند، چیست، و این شکاف ارتباطی، و اختلالی که در خلاء گفت و گو شکل گرفته، چگونه می توان آن را مورد مطالعه، و گفت و گو قرار داد. مطالعه ای که در بین دانش آموزان دبیرستان دخترانه و پسرانه در تهران در سال ۱۳۹۹ انجام دادیم، نشان داد که -والدین و فرزندان وقت و انرژی کمتری برای ارتباط کلامی، گفت و گوهای طولانی، همدلانه، پذیرش و احترام به دیگری با هدف به اشتراک گذاشتن نظرات، و تبادل باورها، و ارزش ها، و احساسات و عواطف، و آرزوها صرف می کنند. اگر هم گفت و گوی کوتاهی شکل می گیرد، جنبه گفت و شنودی ندارد، و به سمت بحث و جدل، و تنش و منازعه پیش می رود و از این رو فرزندان کمتر از صحبت کردن با والدین لذت می برند.»

این محقق و پژوهشگر حوزه نسلی افزود: «نتایج یک پیمایش ملی که معاونت زنان ریاست جمهوری خانم ابتکار انجام داده بود، نشان داد گفت و گوی میان اعضای خانواده یعنی  از ۲ ساعت در شبانه روز در ۲۰ سال قبل، به ۲۰ دقیقه در سال مورد مطالعه کاهش یافته است. مطالعات قبل تر نشان می دهد که فصل مشترک عاطفی میان نسلی، یعنی نسل والدین و فرزندان، و سازگاری میان آنان کاهش یافته است. حتی با خشونت های کلامی و فیزیکی مانند قتل فرزندان هم منجر می شود. در سال گذشته قتل مبینا، بابک خرم دین،را شاهد بودیم. در خبرها نیز آمده بود که به طور میانگین سالانه ۷۵ مورد فرزندکشی رخ می دهد. این یک اختلال ارتباطی بین نسلی است که چنین حوادثی رخ می دهد. این نتایج نشان می دهد که رابطه بین نسلی در خانواده ایرانی دچار اختلال است. حال سوال این است که  چه عوامل موثری در ایجاد و ممانعت از گفت و گو و تعامل مثبت میان والدین و فرزندان وجود دارد؟ همچنین پیامد این پدیده چیست؟»

تعریف دیالوگ از نظر بوبر

او سپس برای پاسخ به سوال بالا، «به تعریف بوبر از دیالوگ» پرداخت. او گفت: «از نظر بوبر، دیالوگ، راهی است برای کشف دیگری نه تحلیل و تغییر دیگری. ما از گفت و گو استفاده می کنیم تا دیگری را تغییر بدهیم. به گفت و گو همواره به عنوان یک مناظره نگاه می کنیم. در مناظره دنبال این هستیم که همواره طرف مقابل شکست بخورد. دیالوگ و گفت و گو به معنای بوبری که این جا مطرح می کنم ورای این معانی و تعاریف است. گفت و گو ابزار یا راهبردی است برای کشف دیگری و نه تغییر دیگری.  ما در گفت و گوهایمان تلاش می کنیم همدیگر را محکوم، پیشداوری، و قضاوت بکنیم، آن طور که فرد در موقعیت خودش هست، او را نمی پذیریم، بلکه مایلیم به شکل خودمان در بیاوریم. طرف مقابل می تواند فرزند، همکار، همسر، دانشجو، یا نیروی سیاسی مقابل ما باشد. »

ساعی افزود: «پیش شرط گفت و گو پذیرش دیگری است با تمام تفاوت ها و تمایزاتش. گفت و گو به معنای به رسمیت شناختن طرف مقابل است بدون آن که جنسیت، طبقه، و هرچیزی که به آن تعلق دارد، در نظر گرفته شود. مارتین بوبر در کتاب من و تو می گوید؛ وقتی گارسون به سمت شما می آید و می خواهید به او سفارش بدهید، خیلی وقت ها به گارسون به عنوان انسان نگاه نمی کنید، یک انعامی به او می دهید و می رود. در واقع او یک شی و ابزاری است که نیاز شما را برآورده می کند. از این رو ما در تعاملات بین نسلی یک نگاه شی گونه به افراد داریم، نه نگاه انسان گونه. بوبر می گوید هر فردی یک انسان اصیل است و دارای تکینگی خاصی است؛ در گفت و گو، آن خاص بودن، و آن تکینگی باید مورد توجه قرار بگیرد. به فرد احترام گذاشته شود و  بر آن اساس هم با او گفت و گو شود. نه این که تلاش کنم او را تغییر بدهم و را به راه راست خودم هدایت بکنم. یکی از چالش های بنیادین جامعه ما نیز همین است که می خواهیم همه را تغییر بدهیم. و فرزندان همان راهی را بروند که ما می رویم.» 

تغییر وظایف دولت و خانواده به عنوان موانع گفت و گو

این استاد دانشگاه سپس به 4 محور یا مانع گفت و گو میان خانواده و نسل Z به عنوان «پس ران» اشاره کرد و گفت: «یک سری عوامل را به عنوان موانع گفت و گو شناسایی کرده ایم. نام آن را «پس‌ران» گذاشتیم. این پس‌ران های علی عبارتند از : 

۱- یکی مسئولیت اجتماعی و اقتصادی خانواده است. خانواده ایرانی تحت تاثیر مسئله های اقتصادی، و اشتغال حداکثری والدین، کمیت و کیفیت فرصت های گفت و گو کاهش پیدا کرده است، به اثر اقتصاد روی تعاملات بین نسلی، کمتر توجه شده است. 

والدینی که شاغل هستند، چه تک والد، و چه دووالد، فرصت کمتری برای گفت و گو با فرزندانشان و نسل جدید پیدا می کنند. علت های مختلف آن این است که خانواده ایرانی بار سنگین ناکارآمدی نهادهای اجتماعی مانند نهاد سیاست، نهاد اقتصاد، نهاد مدرسه و … را به عهده خودش گرفته است. دولت چه می کند؟ به حجاب ، و جامعه پذیری گیر می دهد، می گوید نماز بخوانید، دولت در واقع کار خانواده را انجام می دهد و خانواده هم کار دولت را انجام می دهد. خانواده در فکر اشتغال، اقتصاد و همه کارهایی است که نهادهای اجتماعی مدرن باید انجام بدهند؛ این در حالی است که هیچ گونه آمادگی برای آن ندارد. اساسا خانواده برای قبول چنین مسئولیت هایی آمادگی ندارد. به همین دلیل پدر رومینا فرزندش را کشت، چون نهادهای مدرن که در زمینه هایی مانند ازدواج که باید کمک خانواده باشند، کارآمدی خودشان را نشان نداده اند. نهاد مدرسه هم همین است. اگر خانواده فرزندش را به کنکور نفرستد، آیا نهاد مدرسه می تواند فرزندش را نخبه و کارآمد و شهروند مفید و مطلوبی تربیت بکند؟ هرگز. 

با وجود این بار سنگین، نهاد خانواده هنوز حفظ شده است. مسئله های جامعه از دیوار خانواده بالا آمده و وارد خانواده می شوند و بنیان های خانواده را از هم می پاشند. پدری که اخراج و بیکار می شود، داخل خانه، همه چیز را به هم می زند. و این نشان می دهد که نهاد اقتصاد ناکارآمد است. در گفت و گوی بین نسلی  هم عوامل بسیار مهمی دخیل هستند، این گونه نیست مهارت گفت و گو یا توصیه به احترام به یکدیگر حلال همه مسایل باشد. این ها به تنهایی کافی نیست. در واقع والدین برای جبران ناکارآمدی نهادهای خارج از خانواده به ویژه دولت مبارزه می کنند. زیرا فرصت ها بسیار نابرابر است. سیستم رانتیر همه فرصت ها را می رباید. 

۲- عامل علی دیگر این که  والدین و فرزندان، فراغت های مشترک خانوادگی ندارند. در دوران جدید، خانواده برنامه ای برای فراغت ندارد. لذا فراغت شخصی شده رسانه محور هم برای والدین و هم برای فزندان توسعه پیدا کرده است. خانگی شدن و گذران اوقات فراغت منفعلانه، بخشی از سبک زندگی ایرانی شده است به نحوی که در آن گفت و گو وجود ندارد. معمولا افرادی که از موبایل یا فراغت رسانه محور استفاده می کنند در گوشه ای عزلت می گزینند و کار خودشان را انجام می دهند. برنامه های فراغتی در کشورهای موفق، برنامه های قدسی و مقدسی هستند. و تعاملات اجتماعی و تعاملات خانوادگی انجام می دهند. اگر کسی بتواند، سفر می رود. در حالی که ما در ایران اساسا برنامه سفر نداریم. سفرها خیلی برنامه ریزی شده نیست. معمولا بداهه و حسی است. یا در سفرها معمولا بچه ها را آنقدر سرزنش می کنیم یا تذکر می دهیم که از بودن با ما لذت نمی برند. 

۳- عامل دیگر از دست رفتن مرجعیت نقش والدگری والدین است. به دو علت: یکی کهنه پنداری دانش و تجربه و اطلاعات نسل والدین از سوی فرزندان است. از این رو تحت تاثیر آن منابع متنوع اطلاعاتی که دارند. از طرفی خود والدین هم احساس می کنند که اطلاعات آنان کهنه است، دیگر قابلیت به اشتراک گذاری ندارد، البته این اشتباه است، من این را تایید نمی کنم، هر دو این واکنش ها ناشی از سوء تفاهم و نبود فرصت های گفت و گو است. 

۴-والدین نقش خودشان را تنها به مثابه کیف پول می بینند. بسیار فکر می کنند که پول خوب دربیاورند تا فرزندانشان را به بهترین کلاس های مهارت آموزی  مثل کلاس های موسیقی و هنری، مدرسه قرآن، مدرسه ورزش، بفرستند. البته این موضوعات بخشی از مسایل اساسی کلان شهرها است. »

او افزود: «به عبارت دیگر خانواده ناخواسته در یک پیچ تاریخی قرار گرفته، که کار نهاد آموزش، نهاد اقتصاد و … را انجام می دهد، انتظارات بچه ها هم از خانواده هم بسیار زیاد شده است، اگر گفته می شود مطالباتشان از خانواده خیلی زیاد است و پرمدعا هستند، ناشی از ناکارآمدی نهادهای برون خانواده است. به عبارتی همه مسائل روی سرخانواده خراب شده است. ولی دولت چه می گوید: حجابت را درست کن. به طور کلی دولت های ایدئولوژیک دو سه الگوی عملی بیشتر ندارند؛ «خیر و شر، مثبت ، منفی، صد و صفر». همه چیز را این گونه می بینند. از جمله می گویند والدین خیر مطلق هستند، باید اطاعت کنید. اصلا درک نمی کند که خانواده مدرن دارای مساله های مدرن است که والدین نمی توانند آن ها را حل بکنند.»

دلایل رویکردهای اقتدارگرایانه و خشونت در نسل ها از جمله نسل Z

او سپس به ماهیت روابط نسل Z و خانواده های این نسل اشاره کرد و گفت: «از نظر من نسل های زد و قبل از آن، دارای زندگی اقتدار گرا هستند. چرا ؟ چون در یک خانواده اقتدار گرا بزرگ شده اند. ادعا می کنند و شعار می دهند دمکراتیک هستند، ولی در میدان عمل، این گونه نیست. ضمن این که مسئولان نیز فرصت های محدودی برای نسل جدید قائل می شوند. برای مثال اطرافیان آقای پزشکیان در تمام کمیته هایی که وزرا را تعیین می کنند، نیروهای سن بالا هستند. (این سخنرانی قبل از تعیین کابینه دولت چهاردهم انجام شده است.) لذا هنوز هم رویکردها اقتدار گراست، هنوز نسل قبل، گمان می کنند بسیاری از مسایل و انتخاب ها و فرصت ها  را باید آنان تعیین کنند.»

ساعی افزود: «در توضیح این که نسل Z  نمی توانند دموکراتیک عمل کنند باید بگویم در خانواده ایرانی هنوز رابطه افقی به معنای واقعی وجود ندارد. هنوز هم نظام سازمانی و سلسله مراتب عمودی حاکم است، هنوز والدین حرف اول و آخر را می زنند. در روابط عمودی، تنها امتیازها را مبادله می کنند. به عبارت دیگر مذاکره، مساوی با مبادله امتیاز است. معمولا هم بچه ها کوتاه می آیند، چون امتیازی ندارند بدهند، والدین می گویند که پول و هزینه ها  را تامین می کنند، و او هم در یک شرایط محدود باید کوتاه بیاید. روابط همدلانه میان والدین و فرزندان و نسل زد، در دوره ابتدایی بیشتر است، به تدریج که فرزندان بزرگتر می شوند، روابط همدلانه کمتر می شود. بچه ها کمتر خودافشایی کرده، شفافیت رفتاری را کمتر بروز می دهند؛ پنهان سازی می کنند، و این امر ناشی از این است که روابط همدلانه کاهش می یابد. یا در واقع ابراز احساسات تا یک سنی انجام می شود، در ادامه وقتی بچه ها بزرگتر می‌شوند، همان ابراز احساسات تابو می شود.»

 این استاد دانشگاه سپس به مناسبات خشونت بار نسل Z در شبکه های اجتماعی اشاره کرد و گفت: «فیس بوک، اینستاگرام، و توئیتر، حداقل در بعد ایرانی اش، به طور کلی سرشار از خشونت است. توئیتر را نگاه بکنید، سرتاسر فحش است. این ناشی از آن است که نسل Z هنوز یادنگرفته است که چگونه گفت و گو کند. ما اساسا گفت و گو را یاد نمی دهیم. گفت و گو به مثابه مناظره، مباحثه و گپ و گفت خودمانی نیست. اساسا گفت و گو به مفهوم بوبری اش، به معنای کشف دیگری است. شما وقتی با یک خارجی صحبت می کنید از شما سوال می کند که شما  کجایی هستید؟ و دائم برایش جالب و مایل است که از خودتان اطلاعات بدهید.»

فقدان گفت و گو در جامعه سنتی و دستوری بودن امور

ساعی سپس به یافته های تحقیقاتش در باره آگاهی والدین به اهمیت گفت و گو پرداخت و گفت: « والدین از ماهیت، اصول، و ارزش و اهمیت گفت و گو آگاه نیستند. پیش شرط گفت و گو درست این است که بپذیریم که در جامعه سنتی اصولا گفت و گو وجود ندارد. همه چیز دستوری و بر اساس سلسله مراتب نسلی است، گفت و گو در جامعه مدرن معنا پیدا می کند. به عبارت دیگر مهارت زیست، در جامعه مدرن وجود دارد. خانواده ایرانی هنوز مدرن نیست. هنوز هم وقتی دختران ازدواج می کنند خانه ای را انتخاب می کنند که نزدیک به خانه والدینشان باشد. پس خانواده هسته ای هنوز ناقص است. در این معنا هنوز در دوره انتقالی قرار داریم. زیرا می خواهند برای نوه هایی که به دنیا می آیند پرستار باشند. زیرا نهاد پرستادری ناکارآمد است. بنابراین ما با یک خانواده مدرن و هسته ای ناقص سروکار داریم. حتی والدین بعد از ازدواج فرزندانشان، با توجه به ناکارآمدی نهادهای اجتماعی و مدرن شهری و دولتی، آنان را پشتیبانی اقتصادی می کنند. اگر گفت و گو هم می کنند از جنس تک گویی و نصیحت گویی است، نسل سنتی معتقد است نصیحت خیلی خوب است. اما نصیحت یک مونولوگ است. طرف مقابل چیزی نمی فهمد، فقط چیزهایی را که من می گویم، باید بپذیرد. »

او افزود: «نسبت به یکی از مسایلی که نسل های قبل از جمله نسل Z خیلی شکایت می کنند، می گویند وقتی از مدرسه به خانه می آیند، والدین شان دائم سوال می کنند چی شد، چه گذشت و چه خبر؟ نوعی بازجویی که فرزند خانواده هم باید پاسخ بدهد. بنابراین، این وضعیت  از گفت و گو، از جنس بازجویی است. حالا او باید گزارش بدهد و معمولا مثبت ها و نه منفی ها را می گوید. جالب این که خودافشایی ها همه مواردی هستند که خارج از خانواده بوده اند مثل دوستان، یا مشاوران مدرسه، و یا بیشتر خاله، دایی،  عمو عمه که خارج از خانواده بوده اند. البته هرچند در شبکه خویشاوندی بوده اند ولی خارج از خانواده هسته ای که در آن زندگی می کردند، مسایل خود را مطرح می کردند.»   

جدال میان پایداری و ناپایداری   

ساعی در ادامه به وضعیت ارزش های پایدار و ناپایدار میان ساحت های گوناگون زیست خانواده نسل Z پرداخت: «غیر از مساله های عینی که در درون خانواده وجود داشت، مورد دیگر، جهان بینی و ارزش های متمایز نسل ها است. اختلال در منابع اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مولد گفت و گو  با کاهش ظرفیت های تعاملی خانواده و کاهش اندازه بعد خانواده همراه است. تحت تاثیر تحولات تاریخی فناورانه در جامعه ایران، نظام ارزش های جهان بینی دو نسل، دگرگون شده است. دنیای سنت، دنیای ارزش های پایدار است، اصولا تعزیه به شکل سنتی، یک ارزش پایدار بود. در حال حاضر این سنت خیلی تغییر کرده است. ارزش های نسل جدید، ناپایدار هستند. جدال میان پایداری، و ناپایداری، در درون خانواده، منجر به اختلال ارتباطی و گفت و گویی شده است که به معنای جدال ارزش های پایدار و ارزش های ناپایدار است.»

او افزود: «ارزش های پایدار، آرمان ها هستند، افراد در ارزش های پایدار می خواهند که حتما فرزندان شان مهندس یا پزشک بشوند، از این منظر کمال‌گرایی خاص و ویژه ای در والدین وجود دارد. این کمال‌گرایی آرمان خواهانه، موضوعی است که فرزندان مایل نیستند دنبال آن ها بروند. فرزندان و نسل زد، مایلند از آن چه هستند، لذت ببرند. آنان نمی خواهند دنبال آرمان های ایدئولوژیک دولت بروند. این درک، بسیار مهم است. نسل پیشین، که شامل ما هم می شود پایی در سنت، و پایی در دنیای مدرن دارند، که از این زاویه، نسل X هم در جامعه ایران حداقل نسل میانه است. نسل گذشته نسل غایت گرایی است که در راه آرمان حاضر است جانش را فدا بکند. نسلی که قبل از انقلاب، در گروه های چریکی و سیاسی جنگیدند، بعد از انقلاب در دوره جنگ، جنگیدند، آنان در راه آرمان هایشان، جانشان را فدا می کنند. ابزار مبارزاتی آنان، اسلحه است. حاضر است جانش را بدهد تا آرمانش حفظ شود.در نسل جدید از این خبرها نیست. او می خواهد زندگی بکند، حتی ابزار مبارزه اش هم ابزار دکمه های لمسی و تاچ است. اساسا در آنان خشونتی وجود ندارد. بلکه در رسانه های اجتماعی بحث می کنند. درک نسلی آنان بسیار مهم است، این نسل می توانند با هم تعامل داشته باشند، چون می توانند با یکدیگر همزیستی و مدارا بکنند. از این منظر این نکته مهمی است که نسل نو دنبال حذف دیگری نیست. به دنبال همزیستی است. نسل قبل دنبال حذف است. اساسا دیگری را نمی پذیرد. »

این استاد دانشگاه در ادامه به «منابع جامعه پذیر، متمایز از نسل قبل» از سوی نسل Z پرداخت و گفت: «در نسل قبل در نهایت مدرسه، مسجد و شهر، نهاد جامعه پذیری است، اما نسل های جدید، منابع ارتباطی و رسانه ای و فناوری متعددی را برای جامعه پذیری در اختیار دارد. به همین دلیل هم یک نوع جابه جایی در گروه های مرجع هم رخ داده است. رسانه و فناوری، بالا آمده و این نکته بسیار مهمی است. اگر نسل سنتی  بخواهد در همان چارچوب بماند، و نتواند خودش را بازتولید بکند، همان نسل و نهادی که به آن مراجعه می کرده نیز دچار بحران می شود. از این رو با کهن الگوها، و کهن سرمشق ها نمی توانیم به مساله های نسل جدید پاسخ داده و یا جهان بینی نسل جدید را درک کنیم.»

نسل قدیم سنت راهبر، و نسل جدید خودبنیاد و رسانه راهبر

«خلقیات و منش نسل جدید متمایز بودن آن از نسل قبل» محور دیگری بود که ساعی به آن پرداخت: «نسل جدید خودبنیاد است. نسل قبلی که سنت راهبر بود یا در نهایت دگر راهبر بود، رایزمن دگر راهبر را رسانه می گوید. رایزمن می گوید رسانه های شیوه زیست را تعیین می کردند. کسانی که جلوی تلویزیون بزرگ می شدند، آدم هایی بودند که زیاد مطالعه می کردند، رمان و کتاب های تاریخی و مذهبی می خواندند، قهرمان زندگی شان را این گونه درمی یافتند. اما نسل جدید خودبنیاد است. هر ارزشی که برایش منفعت داشته باشد انتخاب می کند. به  همین دلیل قرآن، هری پاتر، و دیگر ابزار تولید کننده ارزش را همه با هم دارد. تفاوتی هم بین این ارزش ها نمی بیند. حتی معتقد است هر یک از این ها برایش مزیت های خاصی دارند.نسل جدید یعنی نسل Z، نسل مجهز به فناوری و دانش روز و آفرینشگر است. خود آفرینش به آنان حس متمایز بودن، و مفید بودن می دهد. دنیای رسانه های اجتماعی، امکان خلق محتوا و پیام و ارتباط را در اختیار آنان می گذارد. در گذشته چنین چیزی وجود نداشت. این امر قدرت نسل اجتماعی جدید را افزایش می دهد و ارتباط و شبکه ای شدن این نسل را تقویت می کند. در واقع آفرینشگر است. این ها نسل های فناوری بنیان و بر هم زننده نظم موجود هستند. نظم موجود را به طور کلی نابود نمی کنند، بلکه ساختار آن را تغییر می دهند.»

او افزود: «مدتی در نظام بانکی بودم. احتمالا اپلیکیشن بانک را روی موبایلتان دارید و برای تراکنش مالی، نیازی به نوبت گرفتن، و ساعت ها نشستن در بانک نیست، تکنولوژی های پیشرفته این کار را انجام می دهند. به آن نئوبانک می گویند. همه چیز مجازی است. حال شما می خواهید سیاستگذار سنتی را توجیه کنید که  اصولا همه ارزش ها، شامل ارزش اقتصادی، ارزش اجتماعی، ارزش روابط دوستی، ارزش اعتماد سازی، همگی در شبکه است. و مگر می توان این شبکه را بست. مگر نگفتند شبکه اینستاگرام را ببندید. اما مگر اینستا گرام شبکه یک صدا و سیما است که تلویزیون را خاموش کنید و یا کانالش را تغییر بدهید. دستور دهندگان درکی از دنیای دیجیتال ندارند.»

پیری دیجیتال، نسل فناوری و اعتماد شبکه ای

 این پژوهشگر و محقق در ادامه به مفهوم و تعریف پیری دیجیتال به عنوان یکی از عناصر ناتوانی گفت و گو  میان خانواده و نسل جدید پرداخت و  گفت: «پیری دیحیتال یعنی عقب افتادن نسل والدین از نسل موجود و عدم سازگاری آنان با فناوری های روز جهان. از این رو آنان نمی توانند با نسل جدید در زیست جهان حاضر گفت وگو بکنند. زمانی که نسل قبل نمی تواند در دنیای دیجیتال، تراکنش کرده، و خلق رابطه، ثروت، ارزش، و تعامل بکند، اساسا نمی تواند با نسل جدید و نسل Z  وارد گفت و گو شود. زیرا درکی از آن دنیا ندارد. نسل فناوری درصدد بازنگری و اصلاح نظم های سنتی هستند. تا بتوانند برای آن طرحی نو دربیندازند.

ساعی می گوید: «اصولا می گویند که نسل جدید، نوآوران مخرب هستند. مخرب به معنی برهم زننده. خودشان به ساختن آینده و خلق آن می پردازند. نسل گذشته که سنت راهبر هستند، مبتنی بر گذشته آینده را می ساخت، نسل Z از همین الآن، بدون تاریخ، بر مبنای داشته های خودش، اقدام به ساختن آینده می کند. و اگر نسل والدین  نتوانند با نسل Z وارد گفت و گو شده، داشته های حداقلی خود را به نسل  Z ارائه دهند، و در ساختن آینده به آنان کمک کنند، خودشان بر می افتند، نه این که آنان خود نتوانند کار در این زمینه انجام بدهند.  در خانواده غیر از مسایلی که عرض کردم، یک سری اختلال در منابع اقتصادی، اجتماعی، مولد گفت و گو هم داریم. بخشی از آن، فشارهای خرد کننده اقتصادی است که منجر به کاهش انگیزه و توان جسمی، و روانی والدین و فرزندان برای گفت و گو و موجب بروز کنش های خشونت آمیز و در نهایت بحران در ارتباطات انسانی خانواده می شود.»

 او افزود: «پیری دیجیتال برای والدین یک مساله است. والدینی که نمی توانند خود را با دنیای جدید تطبیق بدهند، و یا با فناوری روز ارتباط برقرار کنند، دچار پیری دیجیتال می شوند. زمانی که نمی توانید در توئیتریک پیام درست منتقل بکنید، کمرنگ می شوید. به قول دکتر رنانی ارزش کلمه در دنیای دیجیتال خیلی مهم است. والدین هنوز ارزش کلمه را نمی دانند. از جمله نمی دانند که چه کلمه ای در توئیتر باید توئیت بشود. یا در اینستاگرام باید گذاشته شود. در این جاست که اعتماد به شیوه نوین خلق می شود.  در نئوبانک ها بر مبنای ارزش سرمایه وام نمی دهند، بلکه برمبنای اعتماد به شما در شبکه وام می دهند و این که تا چه اندازه خوش نام هستید. آقای اوباما زمانی که از قدرت کنار رفت، با دانش آموزان جلسه ای گذاشت و آن را در فیس بوک هم گذاشت. به آنان گفت که شماها در آینده رئیس جمهور ، وزیر یا مدیرکل و در نهایت فرد مطلوبی در جامعه ما می شوید، نهاد نظارتی بر رفتار شما نه نهادهای سنتی مثل کنگره و نهادهای رسانه ای سنتی، بلکه رد پای شما در شبکه است و این که در شبکه فیس بوک چه منتشر می کنید، کجاها می روید. آن جا می گویند این فرد آدم خوبی یا آدم بدی است، و همچنین کارکرد عملیاتی اش چیست؟ بنابراین در شبکه اعتماد سازی بسیار مهم است. چندین نفر من را می بینند، و رصد می کنند. »

ناامیدی اجتماعی، رشد امید خودمحورانه، و تجاوز به حقوق دیگران

این استاد دانشگاه سپس به ناامیدی اجتماعی و رشد امید حول امید خودمحورانه مبتنی به تجاوز به حقوق دیگران پرداخت. او گفت: «نکته بعدی  وجود ناامیدی اجتماعی است. زمانی که در جامعه ناامیدی اجتماعی رخ می دهد و افق های تغییر کور است، ناامیدی به خانواده ها هم سرازیر می شود. در نبود امید اجتماعی، افراد به سوی عقلانیت ابزاری می روند که خلق امید خویشتن یابانه، امید فردمحورانه یا خودخواهانه نام دارد. افراد به قیمت له کردن حقوق دیگران تلاش می کنند به آرزوهایشان برسند.»

او به مصداق این نظریه پرداخت و گفت: «چند سال پیش در تونل توحید آقایی بلوک های سیمانی را به سمت خانم معلمی پرتاب کرد و ایشان فوت کرد. در بیان چرایی این رفتار، خیلی آگاهانه گفت این جامعه به من چه چیزی داده است؟ من درس خوانده ام، زحمت کشیده ام، و الآن نه ماشین و نه زندگی دارم، و نه ازدواج کرده ام. زمانی که فرد نمی تواند با دزدی خود را تامین کند به سمت خشونت ورزی می رود تا بتواند از جامعه انتقام اجتماعی بگیرد. مساله های درون خانواده نیز منجر به طلاق، فرزندکشی، والدکشی، و … شده است. نتیجه رفتن به سوی امید خویشتن یابانه یا فردمحورانه، تلاش به هر شکلی برای دست یابی به آرزوها است، از دیگر نتایج  آن تشدید فاصله  نسلی، کاهش همکاری در  تلاش بین نسلی برای مدیریت مساله ها و ثبت آینده مشترک است. از این رو مشاهده می کنیم اصولا اصل های مشترکی بین نسل ها نداریم.»

فقر مسئولیت فرهنگی و کاهش تعداد بازیگران در خانواده و کاهش آفریدن پیام

او سپس به یک عنصر دیگر به عنوان عامل مهم کاهش گفت و گو در خانواده اشاره کرد و گفت: «مساله بعدی فقر و مسئولیت فرهنگی خانواده ها است که به عنوان یک منبع در کاهش گفت و گو محسوب می شود. مطالعه کتاب، تماشای تئاتر و سینما، فیلم و مصرف موسیقی، از این دست مسایل به عنوان منابع و کارخانه تولید کننده فکر، ایده، پیام و معنا نام برده می شود. خانواده ایرانی کمتر مطالعه می کند. پیامی برای مبادله و به اشتراک گذاری ندارد. نمی گوید کتابی که خواند چرا جالب بوده و چه دارد می گوید، هرچقدر میزان مسئولیت فرهنگی کاهش پیدا می کند، میزان گفت و گو هم و میزان اطلاعات برای مبادله کاهش پیدا می کند. در هر حال گفت و گوهای جذاب در خانواده زمانی است که اعضای خانواده مصارف فرهنگی مشترک داشته باشند و با هم در باره آن وارد گفت و گو می شوند. 

ساعی کاهش تعدا خانوار را در کاهش آفریدن پیام و در نتیجه گفت و گو در خانواده موثر می داند و می گوید: « بعد خانوار (تعداد افراد خانواده) در جامعه ایران در چند دهه گذشته، به شدت کاهش یافته است. از ۵ نفر در سال ۸۵ به ۳.۵ نفر در سال ۹۵ رسیده است. به عبارت دیگر در فاصله ۱۰ سال، در حال حاضر کمتر هم شده است. تا جایی که در حال حاضر بعد خانوار در حال حاضر دو نفره و حداکثر سه نفره است. هر وقت اندازه و تعداد خانوار کاهش پیدا می کند، تعداد بازیگران نیز در خانواده کاهش پیدا می کند؛ و هر وقت تعدا بازیگران کاهش پیدا می کند، ضرورت های آفریدن پیام، نصف شده و به شدت کاهش می یابد.ما چه اندازه حرف برای گفتن داریم؟ زمانی که فرزندی به دنیا می آید، بازیگر جدید در واقع باعث افزایش پیام و انرژی جدید برای تولید پیام می شود. کاهش تعداد افراد خانواده نیز تحت امیال و نیات شخصی نیست. ما نمی توانیم بگوییم افرادی که بچه دار نمی شوند مقصر هستند، بلکه مساله های اجتماعی برون خانوادگی، بسیار موثر و تعیین کننده هستند. یا افراد ازدواج نمی کنند، یا اگر ازدواج می کنند بچه نمی آورند، و اگر بچه بیاورند، در واقع تک فرزندی هستند.»  

 تبعیت خانواده از کهن الگوها برای تعقیب نسل جدید در شبکه

او از دیگر موانع گفت و گو میان خانواده و نسل Z را فقدان آگاهی خانواده از تجربه نسل جدید می داند و می گوید: «در همه جا مرزها از بین رفته است. اما وقتی والدین برای بسیاری از مسئله های مدرن، پاسخ هایی از سنت یا پاسخ هایی از تجربه کودکی یا پاسخ هایی از تجربه ارتباط با دوستانش در گذشته می دهد ، این نوع پاسخ ها از جنس کهن الگوها است. برای مثال اگر فردی آسیب رسانه ای خورده، و دچار کلاهبرداری اینترنتی شده، به او می گویند نگفتم وارد اینترنت نشو. او اساسا ماهیت این امر و نهی را درک نمی کند. زمانی که برای مسئله های مدرن و جدید پاسخ های کهنه و نصیحت گونه از جنس گذشته می دهد، این گونه می شود که ما خیابان نمی رویم چون تصادف می کنیم. در حالی که ما زمانی می توانیم راهکار بدهیم، که خودمان درگیر زیست اکنون آن فرد باشیم.»

این استاد دانشگاه صرف حضور خانواده در اینستا را به معنای زیست  شبکه ای ندانسته و می گوید: «در مصاحبه هایی که با دانش آموزان داشتیم، سوال کردیم آیا والدین، شما را  در توئیتر و اینستاگرام فالو می کنند؟ برخی می گفتند بله. فالو می کنند، ولی نه برای نقد خوب یا بد بودن مطالبمان، بلکه برای این که ببینند ما با چه کسانی در ارتباط هستیم. صرفا با هدف ارتباط بازجویانه، پیگیر و عضو می شوند. از این رو والدین کماکان از دنیای سنت برای کنترل دنیای شبکه استفاده می کنند. در چهار سال اخیر آقای دکتر ذکایی جامعه شناسی کودک را ترجمه کرده است. ما نمی دانیم کودکی دارای چه ملزومات و مطالبات اجتماعی و فرهنگی است تا بتواند به مرور، هویت مستقل بشود. گمان می کنیم کودک به عنوان یک شی همواره در تملک من باشد. نمی گوید کودک فرد مستقلی است، و باید هویت اصیل او را شکوفا بکنم. بلکه می خواهم او مذهبی، مهندس، یا پزشک بشود بنابراین برایش هویت مستقلی قائل نیستم تا بخواهم با مساله هایش به صورت مدرن برخورد بکنم؛ لذا خانواده در این جا ضمن این که محل نقد من است درعین حال باید بگویم خانواده بیچاره در معرض مسئله های فراوانی است. این کودک پنداری، به ارتباطات بین نسلی لطمه می زند.»

او افزود: «یک بخش مهم دیگر، طولانی شدن حضور فرزندان در خانواده است. به دلیل شرایط سخت اقتصادی، استقلال فرزندان از خانواده دچار مسئله شده است، خود این مساله عامل اختلال ارتباطی و چالش ارتباطی است. والدین خاص بودگی بچه ها را به رسمیت نمی شناسند. تا از جوان رفتاری سر می زند، دائم با خودش مقایسه می کند که ما هم جوان و یا بچه بودیم. اما نمی گوید که نسل جدید خاص بودگی اش تنها در این نیست که فقط کودک بوده یا انسان هست، بلکه در تجربه های متفاوت از جمله در تعاملات رسانه ای، و فناوری است که ایشان دارد. در عاملیت و خلاقیتی است که ارتباط با فناوری، منتهی به  نوآوری شده است.»

ازبین رفتن آموزش و مدرسه سنتی، دولت و قانون مقوم اقتدار  

این استاد دانشگاه در ادامه به یک شکاف بسیار مهم دیگر اشاره کرد و آن این که  آموزش سنتی از طریق مدرسه ها تا 2030 در حال از بین رفتن است، ولی دولت و خانواده در ایران کماکان از اقتدار گرایی در خانواده و جامعه سودبرده و آن را تقویت می کنند. او می گوید: «ما هنوز مفهوم تحول بر اساس دیجیتال را درک نکرده ایم. نسل جدید درگیر تحول دیجیتال است. دیجیتال اساسا زبان اش، زیست اش، زمان اش، و همه چیز آن با مابقی دنیا متفاوت است. در تحول دیجیتال، همه ساختارها و نه فقط صرفا فرمت و فرآیند دوستان تغییر می کند.الآن ساختارها تغییر کرده و در آینده اصولا چیزی به نام مدرسه وجود نخواهد داشت. ما تا ۲۰۳۰ که زیاد با آن فاصله نداریم، چیزی به نام مدرسه سنتی نخواهیم داشت. در حال حاضر یوتیوب را که ما فیلتراش کرده ایم، همه آموزش های، به روز کاربردی را دارد به بچه ها ارائه می کند. دولت ما نماینده سنت است، نسل ما نسل نوگرایی است. خانواده ما نیز هنوز نماینده سنت است و دولت آن را تقویت می کند. در قانون خانواده نگاه بکنید، هنوز معیارها بر اساس حفظ اقتدار والدین است. هنوز  جرم های والدین به دلیل والد بودن بخشیده می شوند. در قانون جرم شناسی، زمانی که والدی فرزندی را بکشد، از آن جا که از نطفه ایشان است، پدر حق تملک بر فرزند دارد،  می تواند بخشوده بشود. این موارد نشان می دهد قوانین ما دچار چالش هستند.»

او افزود: «دولت در هر حوزه ای به صورت مستقیم و غیرمستقیم دخالت کرده و از پدرسالاری و ارتباطات عمودی و منولوگ حمایت می کند. نکته مهمتر، دولت یعنی نهاد سیاست به تنها عامل تولید آرمان در جامعه ما تبدیل شده است. در کشورهای موفق، دانشگاه، داستان نویس، نویسنده ، محقق و آرمان تولید می کند. محل مصرف آرمان کجاست؟ مدرسه، خیابان، کافه، درس و پژوهش در کلاس های دانشگاه است. خانواده و مدرسه محل مصرف آرمان ها است، در آن جاها به گفت و گو می پردازند. اما در جامعه ما دولت تنها عامل تولید و بازتولید آرمان است. به همین دلیل هم همه کاسه و کوزه ها به سر دولت می شکند.»

 راهکارها؛ پیدا کردن مسایل مشترک میان نسلی

ساعی در ادامه به راهکارهایش برای حل شکاف نسلی پرداخت: «راهکارها شامل آموزش، ترویج و نهادینه سازی ارتباطات انسانی گفت و گو محور و بین نسلی، چه در خانواده و چه در سطح جامعه، به عنوان یک مهارت زیست که در جامعه مدرن برای تغییر و کشف دیگری و رسیدن به مساله های مشترک به کار می رود. ما هنوز میان نسل ها مساله مشترک نداریم. همه عرصه های اقتصاد توسط نسل های گذشته اشغال شده، از این رو نسل جدید فرصتی ندارد. از این رو چالش های بین نسلی در میدان است، و اساسا دیگر در ذهنیت نیست. صرفا در ارزش ها و هنجارها نیست، در میدان عمل است، در فرصت ها  است. آقای پزشکیان می گوید که بحث عدالت و برابری  را مطرح می کند. ولی چقدر می تواند ایشان این کار را انجام بدهد؟آموزش رسمی مهارت ها در نهادهای رسانه ای و نهادهای رسمی، در کمپین ها و برنامه ها  بسیار مهم است. تغییر الگوی ارتباطی و رفتاری افراد نهادها مرجع از تک گویی به گفت و گو؛ هنوز هم برنامه های دینی ما، استودیو محور است. در واقع یک نفر می نشیند و یک نفر هم صحبت می کند. در بحث های دینی و اجتماعی در هر دو مونولوگ رخ می دهد. هنوز گفت و گو به نام یک راهبرد برنده در جامعه  ما مطرح نیست.در جامعه می گویند که هر کسی که اهل گفت و گو است بازنده است. ولی اگر اهل زر و زور و تزویر باشید، و اهل کلاهبرداری باشید، در واقع او برنده است. حتی در عرصه سیاسی هم این گونه است.»

توانمند سازی نسل والدین و درک چندلایه نسل جدید

ساعی در ادامه بحث راهکارها به توانمند سازی نسل والدین و درک چندلایه  نسل جدید اشاره کرد و گفت: «من معتقدم که باید نسل والدین، بازجامعه پذیری شود. والدین باید یادبگیرند که دنیای جدید چیست، چه مکانیزم ها، و چه ملزوماتی دارد، تا با توسل به آن ها با نسل جدید زیست کرده و گفت و گو بکنیم. و الا دچار پیری دیجیتال می شویم. تا گذار نسلی و مهاجرت نسلی را انجام بدهیم. شما نباید در دنیای دیجیتال لهجه داشته باشید. بدون لهجه می توانید در آن فضا زندگی بکنید. افراد در کشوری که به زبان انگلیسی تکلم می کنند، اگر زبانشان خیلی لهجه داشته باشد، به راحتی به آنان کار نمی دهند. البته باید به زبان فرهنگی آن جامعه هم آشنا باشند و بتوانند با آن زبان در جامعه هضم بشوند.»

او افزود: «در ارتباط با درک چندلایگی نسل جدید، این که در هر مساله ای والدین می گویند ما هم جوان بوده ایم، و … این امر پاسخگوی تجربه زیسته نسل Z  نیست که دارد دارای لایه های مختلف است. از این رو پیچیدگی شخصیتی آنان را باید درک کرد، به مسائل انسان پیچیده نمی توان به سادگی پاسخ داد. برای گفت و گو با او باید پاسخ های پیچیده و چندلایه وجود  داشته باشد. جهان زندگی فرزندان و جهان جدیدشان باید به رسمیت شناخته بشود. اگر برای آنان اعتباری قائل نشوند، والدین می بازند و به عبارتی حذف می شوند. آنان می گویند که با مرگ این ها مساله حل می شود. از شرشان خلاص می شویم. برای رهایی از چنین وضعیتی جامعه پذیری معکوس و توانمندسازی نسل والدین بسیار مهم است. »

این استاد دانشگاه آگاهی به سواد دیجیتال به این معنا که در جهان دیجیتال چگونه زندگی کنیم، بحث سازگاری با چنین جهانی را تحت عنوان داروینیسم دیجیتال مطرح کرد. او گفت: «سواد دیجیتال به این معنا که در جهان رسانه ای و شبکه چگونه زندگی کنیم بسیار مهم است. سواد دیجیتال فقط پیام فرستادن نیست، بلکه زندگی کردن، یعنی خلق رابطه، خلق تعامل و شبکه ای شدن با افراد. در همین جلسه احتمالا افرادی هستند که محرومان دیجیتال هستند، ماهی یک بار هم ایمیل چک نمی کنند. سالی یک بار اینستاگرام نمی روند. این ها محرومان دیجیتال هستند. محرومان دیجیتال چگونه می توانند با فعال دیجیتال گفت و گو بکنند. هرگز نمی تواند. او خیلی جلو رفته است. مثل کسی است که فقط پایه ۲ رانندگی بلد است. ولی اگر روی ماشین سنگین بنشیند، چپ می کند. نبابراین باید به داروینیسم دیجیتال اعتقاد داشته باشید. داروینیسم دیجیتال یعنی سازگاری با تحولات فناورانه، دیجیتال و تحولات اجتماعی و فرهنگی روز، که بستر گفت و گو با نسل جدید است.»

او برای سازگاری با چنین راهکاری به خلاء های قانونی آن در تدوین سند ملی توسعه ارتباطات اشاره کرد و گفت: «راهکار بعدی که هنوز در ایران نداریم، تدوین سند ملی توسعه ارتباطات و گفت و گوی بین نسلی در خانواده که چالش اصلی ما است. ما هم باید سند خانواده را بنویسیم و هم باید در گوشه ای از آن بر آن تمرکز می کردیم. سیاستگذاری و تعادل بین کار و زندگی بسیار مهم است؛ بیشتر افراد در حال حاضر در خانه هم درگیر هستند. در کار اجرایی و اداری، حداقل کامپیوتر را می بندید و به منزل می روید. اما در کار علمی، پنج شنبه و جمعه هم به فکرش و درگیرش هستید. گاهی من در خواب، خواب تحقیقاتم را می دیدم ؛  بلند می شدم و همان را می نوشتم تا صبح یادم نرود. پس چگونه می  توانید میان فراغت و کار فرق بگذارید؟ لذا ایجاد تعادل مهم است. همه این ها فشارش به خانواده و تعاملات بین نسلی وارد می شود.»

دستاوردهای راهکارها رفتن از خانواده اقتدار گرا محور به خانواده مدنی محور

ساعی دستاوردهای راهکارهای ارائه شده در بالا را رفتن از خانواده اقتدارگرا به خانواده مدنی ذکر کرد و گفت: «دستاوردهای این راهکارها ابتدا تغییرات خانواده مدنی گفت و گو محور است. ما هنوز در ایران خانواده مدنی نداریم. خانواده در ایران هنوز خانواده اقتدار گرا است. افزایش کارآیی بین نسلی دیگر دستاورد آن خواهد بود. نسل های ما از یکدیگر شناخت ندارند و آن اندازه در کارهایشان تفرق دارند که باعث شده بین آنان همگرایی وجود نداشته باشد. از این رو نمی توانند با یکدیگر کار مشترک انجام بدهند و هم افزایی و بهره وری نسلی در ابعاد سیاست و اجتماعی داشته باشند.همکاری و هم مشارکتی بین نسلی برای ساختن حال و آینده مشترک از دیگر دستاوردها است. نسل جدید به ما نیاز دارد، منتها با پذیرش دنیای آن ها این ارتباط برقرار می شود. نه این که ما آن ها را حذف، نادیده، یا تحقیر بکنیم، به این نحو که بگوییم شما به درد نمی خورید، شما فقط ادعا دارید و خلاقیت ندارید. این در حالی است که او نوآوری و خلاقیت دارد و می تواند به بهتر شدن امور کشور و خانواده کمک بکند. بنابراین در مرحله بعد پذیرش آن ها است، که باید آن را آن گونه که هستند بپذیریم، و سپس ایجاد اعتماد و در نهایت ایجاد همکاری و مشارکت بین نسلی است که در همه این ها گفت و گو پیوند دهنده است.»

بیشتر بخوانید:
پرخاش نسل z به نهاد سیاست و خانواده: نسل های قبلی بروند اوضاع درست می‌شود / غیبت جوانان در کمیته‌های راهبری پزشکیان/ بدون نسل z، وفاق بی‌وفاق
شاه به مقدم رئیس سازمان برنامه و بودجه: باز مطالب مزخرف می گویید / حاکمیت ترس بر مباحث تخصصی / تحقیر نتیجه بگومگو با شاه درباره اولویت های کشور
چرا در حوادث سال ۹۸ به ۷۳۱ بانک حمله شد؟
روایت میدری از اقتضائات امنیت در ایران / بدون توانمندسازی..
درگیری با نسل دختر قصاب، امیدهای انتخابات ۱۴۰۳ را می سوزاند / درگیری نسلی طرحی صهیونیستی/ راه حل؛ ائتلاف و توافق‌سازی برسر مساله‌های مشترک

 216216



منبع

برچسب ها :

ناموجود